سخنان انتقادی دریادار حبیبالله سیاری، معاون هماهنگکننده ارتش، این روزها جنجالی شده است. او که در سلسله مراتب ارتش ایران، پس از فرمانده ارتش و جانشین او، نفر سوم محسوب میشود در گفتوگویی ۹۰ دقیقهای با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) شرکت داشت و ایرنا بخشهایی از این گفتوگو را منتشر کرد.
بخشهایی که حاوی انتقادات تلویحی دریادار سیاری از فعالیتهای اقتصادی و سیاسی سپاه و نادیده گرفته شدن ارتش و نقش آن در جنگ ایران و عراق در صداو سیما بود.
تیزر گفتوگوی دریادار سیاری با ایرنا بلافاصله در شبکههای اجتماعی به عنوان اظهارات انتقادی یک فرمانده ارشد ارتش مورد توجه قرار گرفت. پس از آن ایرنا اقدام به حذف ویدیوی کوتاه خود از اظهارات سیاری کرد و اصل گفتوگو با او نیز منتشر نشد.
ایرنا بعدتر گفت که عدم پخش این گفتوگو به خواست روابط عمومی ارتش بوده و روابط عمومی ارتش نیز توضیح قانعکنندهای درباره این تصمیم، آن هم در حالی که مصاحبهکننده (ایرنا) و مصاحبهشونده (سیاری) مخالف پخش نبودند، ارائه نکرد.
مجموعه این کنش و واکنشها به سؤالات بسیاری دامن زد و شبکههای مختلف اجتماعی و رسانهای به این موضوع پرداختند که چرا ویدئوی سخنان سیاری حذف شد؟ و اینکه ارتش و فرماندهان آن از چه چیزی ناراضی و ناراحت هستند؟
این نوشتار تلاش میکند به این سؤالات و نیز این موضوع بپردازد که نقش و جایگاه ارتش در معادلات کنونی ایران کجاست و اصولاً در جمهوری اسلامی که با تکرار پدیده اعتراضات بزرگ مردمی و ضد حکومتی روبهروست ارتش بین مردم معترض و حکومت در کجا ایستاده است؟
ارتش از چه چیزی ناراضی است؟
اظهارات دریادار سیاری نشان داد ارتش از موارد متعدد و مشخصی ناراضی است:
۱. نحوه بازگویی تاریخ جنگ ایران و عراق و نادیده گرفته شدن نقش ارتش
دریادار سیاری میگوید در بازگویی نقش ارتش در جنگ ایران و عراق واقعیت درست بیان نشده است. او به طور خاص و برای مثال به موضوع دفاع ۳۴ روزه از خرمشهر در برابر حمله ارتش عراق در سال ۱۳۵۹ میپردازد و روی سریال تلویزیونی «کیمیا» دست میگذارد.
در این سریال ۱۱۰ قسمتی که سال ۱۳۹۴ از صداو سیما پخش شد، داستان زندگی یک خانواده در خرمشهر قبل از جنگ و حین حمله عراق روایت میشود. دریادار سیاری که خود به عنوان یک تکاور دریایی از مدافعان خرمشهر در آن روزها بوده میگوید در این سریال نقش ارتش در دفاع از خرمشهر به کلی نادیده گرفته شده و واقعیات تحریف شده است. واقعیات تاریخی نشان میدهد حق با او است.
روایت رسمی جمهوری اسلامی این است که هنگام حمله عراق به خرمشهر در مهر ۱۳۵۹، مدافعان اصلی شهر، نیروهای سپاه پاسداران به فرماندهی محمد جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر و نیروهای مردمی بودهاند. واقعیت تاریخی اما این است که به رغم مشارکت اعضای سپاه خرمشهر و نیروهای مردمی در دفاع ۳۴ روزه از این شهر، بخش اصلی مدافعان خرمشهر، نیروهای ارتش شامل گردان ۷۰۰ نفره تکاوران دریایی اعزامی از بوشهر و تکاوران منطقه سوم دریایی خرمشهر، گردان ۱۵۱ دژ وابسته به لشکر ۹۲ زرهی اهواز با استعداد رسمی ۱۳۰۰ نفر، ۶۰۰ نیروی ژاندارم اعزامی با هواپیماهای سی ۱۳۰ ترابری ارتش، ۷۰۰ دانشجوی اعزامی از دانشکده افسری تهران که آنها نیز با هواپیماهای ترابری سی ۱۳۰ به خوزستان اعزام شدند و نیز بخشهایی از تیپ قوچان از لشکر ۷۷ خراسان در مراحل بعد بودند که در آبادان مستقر شدند.
تکاوران دریایی که با شروع جنگ به خرمشهر اعزام شده بودند، به فرماندهی ناخدا صمدی بخش عمده دفاع خیابانی و خانه به خانه در خرمشهر را برعهده داشتند و در واقع نیروهای مردمی کنار آنها و با هدایت آنها میجنگیدند. سهم آنها در این دفاع چنان بوده که در پایان این دفاع ۳۴ روزه از یگان ۷۰۰ نفره آنها ۱۰۳ نفر کشته و ۲۹۳ نفر مجروح میشوند. یکی از آن مجروحان حبیبالله سیاری است که از ناحیه شکم به شدت مجروح شده و حالا از تحریف واقعیات آن روزهای خرمشهر ناراضی است.
انتقادهای معاون ارتش ایران از سپاه ساعاتی پس از انتشار حذف شد
یگان دیگری از ارتش که نقش آن در بازگویی دفاع از خرمشهر در رسانههای جمهوری اسلامی و مستندسازیهای مربوط به جنگ جدیتری از تکاوران نادیده گرفته شده، گردان ۱۵۱ دژ نیروی زمینی است. این گردان که بخشی از لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود، در هنگام شروع جنگ وظیفه حفاظت از مرزهای ایران در استان خوزستان حد فاصل شلمچه تا کوشک را برعهده داشته است. در واقع راه زمینی اصلی که ارتش عراق قصد داشت از طریق آن از نقطه مرزی شلمچه به سوی خرمشهر پیشروی و آن شهر را تصرف کند در محدوده استحفاظی و مأموریت این گردان قرار داشت.
مرز ایران و عراق از زمان حکومت شاه و بعد از قرارداد ۱۹۷۵ بین دو کشور دارای یک دژ (نوعی خاکریز و استحکامات مرزی) بود که حد فاصل نیروهای ایران و عراق کشیده بود. این دژ به یک دژ مرکزی و دژهای فرعی تقسیم شده بود و مسئولیت دفاع از آن بر عهده گردان ۱۵۱ بود که در پادگانی به نام پادگان دژ مستقر شده بود.
ارتش عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله خود را برای اشغال خرمشهر آغاز کرد با دفاع شدید نیروهای گردان ۱۵۱ روبهرو شد. این دفاع یک ماه تمام و تا ۳۰ مهر ادامه یافت. گردان دژ که با حمله لشکر سه زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق روبهرو شده بود و همزمان با توپخانه و نیروی هوایی عراق گلولهباران و بمباران میشد، ۳۰ روز تمام شبانه روز در برابر نیروهای عراقی جنگید و از محدوده گسترده نوار مرزی و از جمله جاده ۱۷ کیلومتری شلمچه به خرمشهر دفاع کرد تا مانع ورود ارتش عراق به خرمشهر شود.
شدت درگیری گردان دژ با نیروهای عراقی در این ۳۰ روز چنان بود که فقط در هفته اول جنگ پنج بار فرمانده این گردان به دلیل کشته یا مجروح شدن فرمانده تغییر کرد. نام آن پنج فرمانده که یکی پس از دیگری کشته یا مجروح شدند سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شاهان، سروان کبریایی و ستوان گیوتاج بود که این آخرین فرمانده در واقع پزشک گردان و افسر وظیفه بود که در نبود فرماندهان بالاترش مجبور شد فرماندهی گردان را برعهده بگیرد. در این دفاع ۳۰ روزه از ۱۹ افسر گردان ۱۵۱ دژ، فقط یک افسر زنده ماند.
۲. فعالیتهای اقتصادی سپاه و منع ارتش از فعالیت اقتصادی
بخش دیگری از انتقادات دریادار سیاری در گفتوگو با ایرنا، ابراز نارضایتی او از فعالیتهای اقتصادی نیروهای مسلح است. او میگوید این موضوع به صلاح نیروهای مسلح نیست و ارتش نیز بنابر تدابیری که به آن ابلاغ شده فعالیت اقتصادی نمیکند.
آیتالله خامنهای، رهبر و فرمانده کل نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی، در سال ۹۶ از طریق ستاد کل نیروهای مسلح به سپاه و ارتش ابلاغ کرد که بنگاههای اقتصادی خود را واگذار کنند. اما با وجود دو سال از صدور این دستور، واقعیات موجود نشان میدهد در حالی که ارتش فعالیت اقتصادی عمدهای ندارد ولی سپاه پاسداران اجازه یافته که در چارچوب قرارگاه اقتصادی خاتمالانبیا به فعالیتهای گسترده و کلان اقتصادی و بنگاهداری بپردازد و قراردادهای عظیمی با بودجههای کلان در حوزههای نفت و گاز، پتروشیمی، راهسازی و ساخت سد و نیروگاه منعقد کند.
برداشت عمومی این است که سخنان دریادار سیاری متوجه وجود نوعی تبعیض در فعالیتهای اقتصادی بین سپاه و ارتش از طرف حاکمیت و نارضایتی فرماندهان ارشد ارتش از این موضوع است.
۳. تبعیض بین ارتش و سپاه در مورد فعالیتهای سیاسی
بخش دیگری از انتقادات دریادار سیاری در گفتوگو با ایرنا، انتقاد تلویحی و بدون ذکر نام او از فعالیت سیاسی سپاه است. دریادار سیاری میگوید «ما (ارتش) در سیاست هم دخالت نمیکنیم آیا این معنایش این است که سیاست نمیفهمیم؟ این نیست. ما سیاست را خوب میفهیم، تحلیل میکنیم و متوجه میشویم، ولی وارد سیاست نمیشویم چون سیاستزدگی برای نیروهای مسلح آسیب است».
نگاهی به واقعیات موجود نشان میدهد که سهم ارتش و سپاه در سیاست نیز کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال در حالی که در دوره جدید مجلس شورای اسلامی دست کم ۲۴ فرمانده سپاه و بسیج حضور دارند و رئیس مجلس و حدود دو سوم هیئت رئیسه و افراد میداندار مجلس از فرماندهان سپاه و بسیج سپاه هستند ولی ارتش در مجلس چنین حضوری ندارد و حتی نمیشود ارتشیهای مجلس را بر شمرد.
از طرف دیگر بسیاری از فرماندهان سپاه در چارچوب جریانات سیاسی کشور به بازیگری پرداخته و در ایامی مانند انتخابات به ایفای نقش و ابراز مواضع میپردازند و به طور خاص از منافع و مواضع سپاه دفاع میکنند در حالی که ارتش تقریباً به طور کامل از این حوزه کنار گذاشته شده است.
۴. عملکرد دستگاههای تبلیغاتی حکومتی، بویژه صداوسیما
دریادار سیاری میگوید صداوسیما پیش از این اظهارات یک ساعته او را حذف کرده و پخش نکرده است. او میگوید معلوم است چیزی پشت پرده هست. حذف اظهارات ۹۰ دقیقهای او با خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز نشان میدهد که این میتواند یک رویه عمومی در دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای حکومت درباره ارتش باشد و سخنان فرماندهان ارتش نه تنها در صداوسیما حتی در خبرگزاری رسمی دولت نیز حذف و سانسور میشود.
دریادار سیاری میگوید اگر قرار است سپاه فعالیت رسانهای کند، ما هم در ارتش باید این کار را بکنیم. در واقع او میگوید چرا صدای ارتش حذف شده و اگر قرار است حرفهای سپاه از رسانهها پخش شود؟ چرا حرف ارتش نباید پخش شود؟
فرماندهان سپاه در گذشته به طور مکرر در انتقاد از نقش ارتش در ابتدای جنگ گفتوگوهای متعددی داشتهاند که از رسانههای حکومتی کشور منتشر شده، ولی تجربه حذف گفتوگوی دریادار سیاری نشان میدهد انتقاد متقابل ارتش از سپاه تحمل نمیشود.
۵. سهم کمتر ارتش از بودجه نسبت به سپاه
آمار بودجه نیروهای مسلح ایران معمولاً به صورت تفکیکی منتشر نمیشود اما در همان حد هم که منتشر میشود، نشان میدهد بودجه سپاه به طور معمول از بودجه ارتش بیشتر است و سهم کمتری از توزیع بودجه نیروهای مسلح شامل ارتش میشود. به عنوان مثال بررسی بودجه سال ۹۹ نیروهای مسلح نشان میدهد بودجه سپاه پاسدارن از ۱۵ هزار میلیارد تومان مصوب سال ۱۳۹۸ به ۱۸ هزار و ۳۱۵ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، در حالی که بودجه ارتش از ۱۰ هزار و ۲۴ میلیارد در سال ۹۸ به ۱۱ هزار و ۹۷۸میلیارد تومان در سال ۹۹ رسیده است.
در واقع بودجه سال ۹۹ سپاه به طور رسمی حدود ۶۰ درصد از بودجه ارتش بیشتر است. ضمن اینکه سپاه پاسداران بودجههای اضافی بیشتری خارج از بودجه رسمی هم دریافت میکند. اختصاص ۲۰۰ میلیون یورو به نیروی قدس سپاه، بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، به اسم مقابله با آمریکا یا دریافتهای بیشتر سپاه از صندوق توسعه ملی نسبت به ارتش از این نوع است.
۶. سهم پررنگ سپاه و سهم کمرنگ ارتش در نهادهای اطلاعاتی کشور
سهم ارتش و سپاه در نهادهای اطلاعاتی کشور نیز بسیار نامتوازن و به نفع سپاه است. در حالی که روزگاری در ایران رکن دو ارتش مهمترین نهاد اطلاعاتی کشور محسوب میشد، اکنون مهمترین نهاد اطلاعاتی کشور، اطلاعات سپاه پاسداران است. این نهاد به یکی از مهمترین بازیگران سیاست داخلی کشور تبدیل شده و ارتش تقریباً فقط در حوزه درون سازمانی خود اختیارات اطلاعاتی دارد.
اهمیت این موضوع زمانی بیشتر مشخص میشود که اطلاعات سپاه در عمل بر بسیاری از نهادهای غیرنظامی کشور مانند وزارتخانهها و ادارات و شرکتهای اقتصادی دولتی و دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای اعمال نفوذ جدی دارد و ارتش به طور تعمدی از این حوزه نیز دور نگاه داشته شده است.
۷. مسکوت گذاشتن برخوردهای انقلاب و انقلابیون با ارتش و سوءاستفاده از آن علیه ارتش
پس از انقلاب ۱۳۵۷ اکثر فرماندهان ارشد ارتش اعدام و برکنار یا به طور اجباری بازنشسته و مجبور به مهاجرت از ایران شدند. در واقع شبکه فرماندهی ارتش متلاشی شد و اکثریت قریب به اتفاق فرماندهان سرهنگ به بالای ارتش کنار گذاشته شدند.
آیتالله خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی، حسن روحانی رئیسجمهور کنونی، و مصطفی چمران وزیر دفاع سالهای نخست انقلاب، در کنار سرلشکر قرهنی اولین رئیس ستاد کل ارتش از کسانی بودند که روند موسوم به «پاکسازی ارتش» را در سالهای پس از انقلاب هدایت کردند و چمران میگوید اخراج ۱۲ هزار نفر از ارتش را که عمدتاً افسران ارشد و میانی بودهاند، شخص او امضا کرده است.
از سوی دیگر بنابر تصمیمات رهبران انقلاب ۵۷، برخی قراردادهای تسلیحاتی و رزمایشهای ارتش لغو شد، مدت خدمت وظیفه سربازان از دو سال به یکسال کاهش پیدا کرد، و پس از وقایع موسوم به کودتای نوژه در تیر ۱۳۵۹ (مخالفان جمهوری اسلامی از آن به عنوان قیام افسران وطن نام میبرند) شمار زیادی از خلبانها، و نیز برخی فرماندهان نیروی زمینی از جمله لشکر ۹۲ اهواز بازداشت و زندانی شدند.
فرماندهان سپاه معمولاً وقتی درباره نقش ارتش پس از انقلاب و در شروع جنگ صحبت میکنند با نادیده گرفتن این اقدامات انقلابیون علیه ارتش میگویند «ارتش به دلیل مشکلات و مسائل پس از انقلاب آسیب دیده بود و آمادگی لازم را نداشت». این عبارات با واقعیات تاریخی نمیخواند.
علاوه بر روایت رسمی حکومت از اعدام و برکناری افسران، سایر اقداماتی که از سوی رهبران انقلاب علیه ارتش انجام شد، عمداً نادیده گرفته میشود و با کلیاتی مانند اینکه ارتش آماده نبود و در برابر حمله عراق غافلگیر شد مورد انتقاد قرار میگیرد.
برخی فرماندهان ارتش در فرصتهایی که به ندرت یافتهاند در برنامههای تلویزیونی و رسانهای این موضوع را تحریف تاریخ و بیانصافی در حق ارتش خوانده و با رد اتهامات علیه ارتش به آن پاسخ دادهاند که از جمله آنها میتوان به برنامه «سطرهای ناخوانده» در تلویزیون ایران اشاره کرد.
آیا انتقادات فرماندهان ارتش فقط منحصر به دریادار سیاری است؟
نگاهی به سوابق موجود نشان میدهد، دریادار سیاری تنها فرمانده ارشد ارتش نیست که در سالهای اخیر از تبعیضهای موجود علیه ارتش و تحریف نقش ارتش در جنگ ایران و عراق انتقاد کرده است.
بر اساس شواهد و مستندات موجود دست کم دو فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، یعنی سرتیپ مسعود بختیاری از طراحان عملیاتهای ارتش در جنگ و سرتیپ عبدالحسین مفید از فرماندهان اطلاعات رزمی ارتش در برنامههای تلویزیونی به این موضوع و نادیده انگاشته شدن نقش ارتش در جنگ انتقاد کردهاند.
در نیروی دریایی نیز علاوه بر دریادار سیاری، ناخدا صمدی فرمانده تکاوران مدافع خرمشهر از جمله کسانی بوده که در مناسبتهای مختلف از نادیده گفته شدن نقش ارتش و بزرگنمایی نقش سپاه و بسیج در جنگ انتقاد کرده است.
در نیروی هوایی نیز شهرام رستمی از خلبانهای اف ۱۴ و رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش، از فرماندهانی است که در گفتوگو با حسین دهباشی، تهیهکننده برنامه خشت خام، از تبعیضها علیه ارتش و به نفع سپاه انتقاد کرده است.
بالاترین انتقاد موجود از سوی ارتش نسبت به تبعیضها و حقکشیهایی که علیه آن صورت گرفته استعفای سرلشکر شهبازی فرمانده کل ارتش در خرداد ۱۳۷۹ است. حکومت هرگز دلیل استعفای سرلشکر شهبازی را که یکی از حزباللهیترین افسران ارتش به شمار میرفت و از سوابق همکاری نزدیک با آیتالله خامنهای در دهه ۶۰ برخوردار بود، اعلام نکرد. روایت مشهور آن است که سرلشکر شهبازی به دلیل رأی دادن حکومت به نفع سپاه در یک دعوای حقوقی با ارتش بر سر مالکیت اراضی یک پایگاه ارتش در شیراز استعفا کرده است.
شهرام رستمی رئیس سابق ستاد مشترک ارتش که از جزئیات این پرونده مطلع است، گفته هنگامی که یک نهاد نظامی (یعنی نیروی هوایی سپاه) برای تصرف زمین پایگاه نیروی هوایی ارتش به زور متوسل شد، ارتش مقاومت کرد زیرا ارتش از فرماندهی کل قوا دستور داشت که نباید اجازه دهد هیچکس یک متر از اراضی ارتش را غیرقانونی تصرف کند. شهرام رستمی میگوید من جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش بودم و ستاد کل به ارتش اعلام کرد که زمینها را (به سپاه) واگذار کنید و ما اعلام کردیم بروید مجوز فرمانده کل قوا بیاورید تا اقدام کنیم.
در ادامه این دعوا طبق گفته شهرام رستمی، سپاه اقدام به نصب تیربار و تیراندازی میکند و یک سرباز هوابرد ارتش کشته میشود. زمین مورد اختلاف نیز به سپاه داده شد و طبق پیشنهاد ستاد کل نیروهای مسلح به آیتالله خامنهای، فرمانده وقت کل ارتش سرلشکر علی شهبازی، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش مصطفی ترابیپور، و شهرام رستمی جانشین وقت ستاد مشترک، به دادگاه نظامی معرفی شدند و یک حکم تعلیقی علیه آنها صادر شد. شهرام رستمی میگوید در مقابل «دریغ از اینکه طرف ما که محمدباقر قالیباف [رئیس کنونی مجلس و فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه] بود، حتی احضار شود».
آیا ممکن است ارتش روزی کودتا کند؟
آیا ارتش با این نارضایتی ها ممکن است در برابر حکومت جمهوری اسلامی و سپاه قرار بگیرد، از مردم معترض دفاع کند و روزی ممکن است کودتا کند؟
همیشه این سؤال در محافل خبری و سیاسی و حتی بین مردم کوچه و خیابان وجود داشته که آیا ارتش ممکن است روزی علیه حکومت جمهوری اسلامی وارد عمل شود؟ آیا ارتش ممکن است از مردم ناراضی و معترض حمایت کند و در بربر سپاه و جمهوری اسلامی بایستد؟
واقعیت این است که پاسخ به این سؤالات آسان نیست. نخست آنکه باید این واقعیت را پذیرفت که ارتش کنونی، ارتش جمهوری اسلامی ایران است. بسیاری از فرماندهان ارشد کنونی، پس از انقلاب به ارتش پیوستهاند و از کانالهای مختلف گزینش عبور کردهاند تا به مراحل بالا رسیدهاند و به حکومت جمهوری اسلامی و رهبر آن وفادار هستند. به عنوان مثال سرلشکر عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش، نه تنها بیش از سایر فرماندهان پیشین ارتش به طور علنی از مواضع و تصمیمات نظام در سیاست داخلی و خارجی دفاع میکند بلکه حتی گفته است اگر فرمانده ارتش نبود، دوست داشت جانشین فرمانده بسیج سپاه باشد.
از طرف دیگر ارتش یک سازمان بزرگ عقیدتی سیاسی دارد که بر نگرشهای سیاسی و عقیدتی فرماندهان بویژه فرماندهان ارشد نظارت مستمر دارد. در کنار عقیدتی سیاسی، یک سازمان بزرگ حفاظت اطلاعات هم در ارتش و تمام واحدهای آن وجود دارد که گرایشات سیاسی و تحرکات و دیدگاههای فرماندهان ارتش را روزانه و ۲۴ ساعته رصد میکند و هرگونه گرایش ضدحکومتی را سرکوب میکند.
از دیگر سو، جمهوری اسلامی دست کم ۱۶ سرویس اطلاعاتی کوچک و بزرگ مانند وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه دارد که همه شهروندان، مسئولان، مقامات و فرماندهان نیروهای مسلح را زیر نظر دارند. علاوه بر این، حفاظت از تهران به عنوان مرکز حکومت و مراکز حساس و کلیدی جمهوری اسلامی به سپاه پاسداران و قرارگاه ثارالله سپرده شده و ارتش در این مورد سهم جداگانه و جدی ندارد. ضمن اینکه مسئولیت حفاظت از شخص رهبر نیز برعهده سپاه ولی امر، از زیرمجموعههای سپاه پاسداران، است و ارتش از این موضوع حساس دور نگه داشته شده است.
با وجود تمامی این مسائل اما نمیتوان این واقعیت را پنهان کرد که ارتش در مقایسه با سپاه پاسداران احساس تبعیض و نارضایتی جدی میکند و این احساس نارضایتی روز به روز بیشتر میشود، نشانههای علنیتری از آن دیده میشود و فرماندهان بیشتری از ارتش جسارت میکنند و نارضایتی خود را بیان میکنند. امری که تاکنون و در این حد بیسابقه بوده است و اظهارات دریادار سیاری اگرچه بالاترین انتقاد یک فرمانده ارتش است که تاکنون علنی شده، اما محدود به او نیست و حکومت نگران است که انتقاداتی از این دست بین فرماندهان ارتش بیشتر و علنیتر شود.
گرچه فرماندهان ارشد ارتش در معدود فرصتهایی که پیدا میکنند از این تبعیضها انتقاد میکنند، اما تردیدی نیست که حاکمیت جمهوری اسلامی از علنی شدن انتقادات فرماندهان ارتش در فضای عمومی ناخشنود و ناراضی است و درست به همین دلیل جلوی انتشار متن کامل سخنان انتقادی دریادار سیاری گرفته شد.
اما این نارضایتی ارتش تا چه زمانی قابل کنترل است و آیا با بالا گرفتن اعتراضات مردمی، ممکن است ارتش در کنار مردم معترض علیه حکومت قرار بگیرد و یا روزی کودتا کند؟
با وجود اینکه همه فرماندهان ارشد ارتش از جمهوری اسلامی انتقاد نمی کنند و بسیاری از فرماندهان ارتش را می توان با تعبیر افسر حزب اللهی و طرفدار حکومت تعریف کرد و ارتش و فرماندهانش از سوی حکومت به شدت رصد و مهار میشوند اما این به آن معنا نیست که ارتش به طور بالقوه قادر به اقدام علیه حکومت جمهوری اسلامی نیست و در صورت گستردهتر شدن اعتراضات مردمی همچنان بازیگری ساکت و منفعل باقی خواهد ماند.
در سالهای اخیر مهمترین نگرانی جمهوری اسلامی تکرار اعتراضات بزرگ مردمی و شورشهای مردمی است که از اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور به تنگ آمدهاند. وظیفه سرکوب این اعتراضات تاکنون فقط به یگان ویژه پاسداران ناجا (در واقع کمیته انقلاب اسلامی سابق)، سپاه پاسداران و بسیج سپرده شده، و از ارتش برای سرکوب مستقیم معترضان استفاده نشده است.
بنابر این نمیتوان قضاوت کرد که واکنش ارتش به چنین اعتراضاتی در آینده چه خواهد بود و از حکومت تبعیت خواهد کرد یا در صورت فراخوانی به سرکوب از سرکوب امتناع میکند و یا حتی در یک سطح فرضی بالاتر در کنار مردم معترض میایستد.
شاید درست به دلیل همین تردید است که حکومت جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضات ۷۸، ۸۸ ، ۹۶ و ۹۸ از ارتش برای سرکوب مستقیم استفاده نکرد و فقط در اعتراضات آبان ۹۸ به دلیل گستردگی اعتراضات در بیش از ۱۰۰ شهر و کمبود نیرو برای سرکوب، اقدام به استفاده محدود از ارتش برای حفاظت از برخی اماکن دولتی و آزاد کردن نیروهای بیشتری از نیروی انتظامی برای سرکوب معترضان کرد.
به نظر میرسد حاکمیت جمهوری اسلامی نگران است در صورت استفاده از ارتش برای سرکوب معترضان، تمردهایی در برخی واحدهای ارتش رخ دهد و این تمرد بر روحیه، عملکرد و وفاداری بقیه نیروهای سرکوبکننده از جمله سپاه و بسیج و نیروی انتظامی تأثیر منفی بگذارد، در توان و اراده ساختار سرکوب خلل و تردید ایجاد کند و در نهایت منجر به بروز شکافهای گسترده و غیرقابل کنترل در نیروهای مسلح شود.
در مورد احتمال کودتای ارتش هم، دو عامل را باید به طور همزمان مورد توجه قرار داد؛ اصولاً کودتا در همه جای جهان یک امر مخفی سازمان یافته است و تا روزی که رخ ندهد نه موافقان و نه مخالفان آن نمیتوانند با قاطعیت در مورد امکان تحقق یا عدم تحقق آن قضاوت کنند. در شرایط کنونی ایران برای پاسخ به این سؤال، باید هم به اقدامات ضد کودتا از طرف حکومت برای مهار ارتش توجه کرد و هم به نارضایتیهای موجود در ارتش.
آنچه اقدام احتمالی ارتش علیه حکومت جمهوری اسلامی را همیشه به عنوان یک خطر بالقوه روی سر حکومت نگه داشته، احتمال واکنش نشان دادن ارتش به اعتراضات مردمی و ضدحکومتی در آینده و خارج شدن آن از نقش یک بازیگر ساکت و منفعل در صورت گستردهتر شدن اعتراضات است.
موضوع دیگر آنکه حکومت جمهوری اسلامی این سالها به طور جدیتری با مسئله درگذشت آیتالله خامنهای و مدیریت کردن مسئله جانشینی او روبهرو و درگیر است. سؤال این است که آیا ارتشی که هماکنون در این معادلات یک بازیگر ساکت و منفعل به نظر میرسد، در صورت مرگ آیتالله خامنهای و جنگ قدرت احتمالی بر سر جانشینی او یا وقوع اعتراضات بزرگ مردمی پس از درگذشت رهبر و تضعیف شدن حکومت، همچنان یک بازیگر ساکت و منفعل خواهد بود؟
از: رادیو فردا