فراگیری جمعی و دانستن جمعی شاخص‌هایی برای خردمندی – سه

یکشنبه, 22ام تیر, 1399
اندازه قلم متن

در بخش اول در باره برخی شاخص‌های خردمندی نوشتم و در بخش دوم به معنی و مفهوم خردمندی پرداختم و در این ‏بخش به فراگیری جمعی و دانستن جمعی می‌پردازم. فردی که به دانشگاه می‌رود و دانشی می‌آموزد فکر می‌کند این دانش ‏پاسخگوست اما وقتی با این دانش به میان مردم می‌رود و می‌خواهد دانسته‌هایش را توضیح بدهد با دشواری‌های زیادی ‏روبرو می‌شود و تازه می‌فهمد که دانش و فهم عمومی چیز دیگری است و دانش و توانائی خودش هم برای توضیح کافی ‏نیست.

آن چه که ما با آن روبرو بوده و هستیم این است که برخی‌ها می‌گویند مردم ‎بی‌سوادند، توان و فرهنگ لازم برای ‏فراگیری دانش را ندارند. گروه‌هائی که تحصیلات یا هنری دارند و یا چند کتاب نوشته‌اند در نقش روشنفکر پا به میدان می‌‏گذارند و برای خود نقش ویژه‌ای قائل می‌شوند اما از خود نمی‌پرسند که خودشان هم از ابتدا چیزی نمی‌دانستند و همه آن ‏چیزی را که می‌دانند از دیگرانی که می‌دانسته‌اند فرا گرفته‌اند. فردوسی در دو شعر زیر ما را به این مسئله توجه می‌دهد ‏که اگر چیزی می‌دانیم باید فروتن باشیم.


دعوی مکن که برترم از دیگران به علم‎
چون کبر کردی از همه دونان فروتری ‏
نه محقق بود نه دانشمند‎
چارپایی بر او کتابی چند

ما دانش‌های خود را از پیشینیان و یا معاصرین خود در سطوح محلی، ملی و جهانی فرا می‌گیریم. این البته حرف تازه‌ای ‏نیست اما فهم این مسئله که این فراگیری و دانسته‌ها باید جمعی باشد و یک ملت به همراه هم فرا بگیرند و بدانند تازه است. ‏این هم قابل فهم است و همه داده‌ها آن را تائید می‌کند که اقشار میانی و بالای جامعه در همه کشور‌ها به دلیل موقعیت ‏اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سهم بالاتری از دانش و فرهنگ در هر جامعه‌ای را دارند. خوشبختانه باید بگویم که در صد ‏سال اخیر فرزندان اقشار پائین تر جامعه نیز وارد میدان رقابت با دیگران شده‌اند. قبل از این گفته‌ام، مهم این نیست که عده‌ای در جامعه به دانش و از جمله به دانش خردمندی مجهز باشند، مسئله این است که ما یک جامعه مجهز به دانش خردمندی ‏داشته باشیم و برای این کار نیاز به فراگیری به همراه یکدیگر و دانستن جمعی داریم.

دانستن و آموختن به همراه هم یکی از دشوارترین پروژه‌های هر کشوری است و برای این کار برنامه سیاست روشن نیاز ‏داریم. یک ملت اگر نتواند به همراه همدیگر بیاموزد و به همراه یکدیگر دانسته‌های مشترک داشته باشد دچار بحران و ‏فروپاشی می‌شود و متاسفانه کشور ما در چنین شرایطی بسر می‌برد. متاسفانه در شرایط کشور ما دانشی را که بر ‏اثر آموختن از تجربه‌ها بدست می‌آوریم، به دلیل حاکمیت غیر دمکراتیک، این دانش و تجربه مشترک ما به نتیجه‌ای نمی‌‏رسد. باید دریابیم که کدام دانشی در کشور مورد قبول همگانی است که نشود آن را به راحتی نفی کرد. این مسئله از اهمیت ‏برخوردار است زیرا نیروهای افراطی از هر گروهی در مقابل دانشی که مورد قبول همگانی است مسئله دارند.

این توضیح نیز لازم است بدانیم که دانش جمعی و همگانی به چه معنی است و چطور می‌شود آن را فهمید. ‏سورکر سورلین (Sverker Sörlin) پروفسور در تاریخ اندیشه‌های بشری می‌گوید: «دانشی که در مالکیت جمعی مردم است و جامعه پذیرای آن ‏است و انکار آن دشوار یا غیر ممکن است را می‌شود دانش جمعی یا همگانی نامید.»(۱) در واقع فراگیری با هم و دانستن با ‏هم برای رسیدن به چنین دانشی است و به چنین دانشی می‌شود نام دانش خردمندی نیز داد. جامعه ما وقتی بتواند برای مهم‌‏ترین پرسش‌های موجود پاسخ‌هایی خردمندانه بیابد برای دستجات افراطی از هر نوع آن دشوار می‌شود که بتوانند دانش ‏مورد قبول همگانی را به پرسش بگیرند. ‏

اگر اکثریت قاطع ملت بر این عقیده باشند که مناسبات کشور ما با جهان باید براساس منافع ملی و اقتصادی باشد نه بر مبنای ‏منافع ایدیولوژیک هیات حاکمه، گروه‌بندی‌های افراطی با توجیهاتی به مخالفت با آن بر می‌خیزند. به طور مثال مناسبات ما با آمریکا که ‏بزرگ‌ترین قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان است به نفع کشور ما می‌باشد اما خامنه‌ای و حواریون به خاطر منافع ‏ایدیولوژیک شیعی در مقابل دانش جمعی ملت قرار می‌گیرند. مثال دیگر دانش جمعی ما مخالف دخالت کشور ما در عراق، ‏سوریه و لبنان برای تقویت جریانات شیعی است، اما حکومت با این دانش جمعی ما مسئله دارد و با زور و سرکوب و کشتار ‏و تحقیر و توهین به این دانش جمعی ما، سیاست خود را پیش می‌برد.

مثال سوم این است که مردم ایران با فراگیری از ‏تجارب انتخابات‌های گذشته به همراه همدیگر تصمیم می‌گیرند که در انتخابات مجلس فرمایشی ولایت فقیه شرکت نکنند. ‏این یک پیروزی برای مردم ماست اما این مجلس فرمایشی که بنا بر برخی داده‌ها بین ۲۵ تا ۳۰ درصد آرا اقشار حاشیه‌ای ‏شکل گرفته، بیان دانش و تجربه جمعی ما یا حداقل اکثریت ملت ایران نیست. ملت این انتخابات فرمایشی را تحریم می‌کند اما ‏حکومت بدون توجه به خواست ملت این مجلس را سر همبندی می‌کند و به دانش جمعی ملت بی‌توجهی می‌کند. ملت ایران ‏به همراه همدیگر در حال فراگیری برای رسیدن به دانش‌های مشترک در زمینه‌های مختلف هستند.‏

‏ملت به این نتیجه می‌رسند که حکومت دینی پاسخگوی نیازهای کشور نیست اما ما نیاز به آن دانش مشترکی داریم که بتوانیم ‏جایگزینی برای حکومت دستگاه دین فراهم سازیم تا وضع کشور از این که هست بدتر نشود بلکه پا در مسیر بهبودی و ‏پیشرفت بگذارد. در هر سه مورد بالا دانش جمعی ما در اساس بر تجربیات بنا شده است و متاسفانه بخشی از ملت به دلایل ‏مختلف تا هنوز با حکومت دستگاه دین هستند و این مشکل را باید حل نمائیم.

در بین مخالفین هم با مشکلاتی روبرو هستیم و ‏عده‌ای اعتقادی به ایجاد آگاهی مشترک ندارند و معتقدند که پاسخ‌ها را دارند و حق خود می‌دانند که به هر وسیله‌ای خود ‏را بر مردم تحمیل نمایند و قدرت را از آن خود سازند. آن‌ها نه تلاش می‌کنند و نه می‌خواهند به دانش مورد قبول همگانی ‏برسند و در آن چارچوب در میدان سیاست با دیگران وارد رقابت بشوند. این گروه‌بندی‌ها برای خود امکانات ویژه قائلند ‏و از آن جا که می‌دانند توانائی بدست گرفتن قدرت را ندارند به جای پیوستن به همه مردم خود را به قدرت‌های خارجی ‏وابسته می‌سازند.

‏ مشکل دیگر ما رسانه‌ها هستند که مانع شکل‌گیری دانش جمعی و فراگیری جمعی می‌شوند. تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها ‏در انحصار حکومت‌ها هستند و حکومت استبدادی حاکم ۴۰ سال است که از طریق صدا و سیمای ضدملی به مردم دروغ ‏تحویل می‌دهد و به مرکزی برای ترویج ایدیولوژی افراطی شیعی و خرافات و جعلیات تبدیل شده است. از طرف دیگر ‏تلویزون‌های تاثیرگذار در خارج در دست کشورهائی است که در جستجوی منافعی برای خود در ایران هستند و کارکنان و ‏روزنامه‌نگاران تاثیر چندانی بر سیاست‌های آن‌ها نمی‌توانند داشته باشند. این یک فاجعه به تمام معنی است و مردم ایران ‏در معرض امواج نصف‌نیمه حقیت‌ و دروغ و بی‌دانشی هستند. متاسفانه حتی یک تلویزیون قدرتمند که بتواند برنامه‌ای ‏فرهنگ‌ساز داشته باشد وجود ندارد.

جالب است که بدانیم در کشورهای پیشرفته مدیای دولتی و تلویزیون‌های خصوصی ‏که در چارچوب قوانین کار می‌کنند بیشتر بیان حقیقت را در دست دارند و بقیه  مانند فیسبوک، اینستا، توییتر و….. به ‏راحتی و بدون مشکل می‌توانند نیمه‌حقیقت‌ها و دروغ‌ها را بازتاب دهند و برای جامعه مشکل ایجاد کنند و نیروهای ‏پوپولیستی و راسیستی از این تیپ مدیا استفاده نموده و مشغول تخریب افکار عمومی هستند. اما در ایران مردم در مقابل رسانه‌های حکومتی و رسانه‌های دیگر حکومت‌ها فقط می‌توانند از مدیای مدرن چون، فیسبوک، تلگرام، اینستاگرام، توییتر، ‏روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی حرف‌های خود را به گوش مرم و جهانیان برسانند.

‏ حال که مردم ما در مقابل امواج تیلیغاتی نادرست و نصف‌ونیمه حقیقت‌ها هستند چه باید بکنند؟ چاره کار چیست؟ برای این ‏پرسش باید پاسخی یافت. با هم یاد گرفتن و دانستن حقیقت‌ها بسیار دشوار است اما ناشدنی نیست. ما نیاز به گروه‌های مرجع، ‏باسواد، مردمی که به دانش خردمندی مجهز هستند داریم. این گروه‌های مرجع اول از همه باید نادانسته‌های خود و جامعه را ‏پیدا نموده پرسش‌ها را فورموله کرده و پس از کار‌های پژوهشی لازم نتایج را از طریق مدیای مستقل و از طریق کلاس‌های درس در محلات، شهرها و در سراسر کشور دست به آموزش جمعی برای فراگیری بزنند. این کار در برخی کشورها از ‏جمله در سوئد که در گذشته روزنامه‌های سراسری در خدمت قدرتمندان بود به صورت میزگردهای آموزشی انجام می‌‏شد و تا هم اکنون نیز ادامه دارد و وظیفه آموزش خردمندی جمعی را به عهده می‌گیرد. معلمین، اساتید مدارس عالی و ‏دانشگاهی و دانشجویان و فارغ التحصیلان و مجموعه نیروی خردمند و خردورز جامعه می‌توانند میزگردهای آموزشی را ‏سازمان بدهند و به آموزش جمعی مردمی دست بزنند. در این میز گردها نه به مانند کلاس‌های درس که روی مواد درسی ‏مشخصی کار می‌شود بلکه هر یک از شرکت کنندگان می‌توانند تجارب خود را بیان نمایند و بخشی از امر فراگیری جمعی ‏باشند و تبادل دانسته‌ها انجام بگیرد.

همان طور که گفتم حکام مستبد و مرتجع برنامه‌ای برای آموزش عمومی و فراگیری ‏جمعی ندارند بر عکس به طور سیستماتیک مشغول دروغ پردازی هستند. بهترین مثال این روزها مسئله بحران کروناست که می‌بینیم چگونه فرمانده سپاه پاسداران، فرمانده کل ارتش و روحانیون و شخص رهبر بدون داشتن دانش لازم در یک کار ‏تخصصی دخالت می‌کنند. یکی به دروغ می‌گوید دستگاه کرونایاب و دیگری می‌گوید دستگاه کروناکش را کشف کرده و ‏سومی نترسیدن و دعا کردن را تشویق می‌نماید اما تا هنوز میزان کشته‌ها در حال افزایش است.

در فضای بحث عمومی جامعه ما ارزش‌هایی چون صلح، برابری انسان‌ها، عدالت، تقسیم ‏عادلانه ثروت، احترام به محیط ‏زیست، برابری زن و مرد، تشدید اختلاف طبقاتی، احترام به مهاجرین افغانستان که هم فرهنگ و همزبان ما هستند، رعایت ‏حقوق حیوانات و ساختن یک جامعه خوب و عادلانه کمتر جایی را به خود اختصاص می‌دهد. همه آن چیزی که ارزش‌های ‏فرهنگ ایرانی و جهانی است توسط رژیم حاکم زیر پا گذاشته می‌شود. در برون مرز هم آن‌ها که سوار بر امواج رادیوها و ‏ساتلیت‌ها هستند روزانه ده‌ها ساعت برنامه پخش می‌کنند حتی ۲۰ در صد آن‌ها به ارزش‌های گفته شده در بالا توجه ‏ندارند و از هر مسئله منفی که در داخل اتفاق می‌افتد برای پروپاگاندا و افشاگری بر علیه رژیم استفاده می‌کنند‎ و کوششی ‏برای آموزش جمعی نمی‌نمایند.

ما باید بتوانیم با فراگیری و دانستنی‌ها خود با امکانات کمی که داریم ارزش‌های بالا را به ‏مرکز بحث‌های جامعه ایرانی هدایت کنیم و در مقابل ضدارزش‌های  گروه حاکم، ارزش‌های مثبت ایرانی و ‏جهانی را به جامعه ارائه بدهیم. ما ایرانی‌ها باید بتوانیم به دانش‌هائی دست یابیم که مورد قبول همگانی باشد تا بتوانیم به ‏دموکراسی برسیم.

یک مشکل بر سر راه دانش جمعی بمباران فاکت از سوی همه رسانه‌ها در هر دقیقه و ثانیه است. باید بپذیریم که فاکت‌ها دانش نیستند ‏و بیهوده نبود که سورکر سورلین به نقل از فرانسیس بکن انگلیسی فیلسوف در علم، می‌گوید قدرت نه در فاکت بلکه در دانش ‏است. از طرفی ما به میزان بالائی نیاز به دانشی داریم که بتوانیم از پس مشکلات کشور بر آئیم و بدون این دانش‌های ‏مشترک همان طور که در ابتدا گفتم خطر فروپاشی ایران افزایش خواهد یافت.

ما برای زندگی مشترک با یکدیگر و فهم جامعه ‏ایرانی به مجموعه‌ای از انسان‌های مجهز به دانش خردمندی و همچنین به یک جامعه خردمند داریم تا بتوانیم مشکلات ‏کشور را در یابیم و برای آن راه حلی پیدا کنیم. مایکل اوکشاف به نقل از خشایار دیهیمی در کتاب فیلسوفان قرن ۲۰ (صفحه ۱۸۹) می‌گوید «در فعالیت سیاسی انسان‌ها بر دریایی بیکران و بسیار ژرف می‌رانند، نه بندری هست نه سرپناهی نه لنگر ‏گاهی، نه مبدائی و نه مقصدی، غرض شناور ماندن و حفظ تعادل است، دریا هم دوست است هم دشمن، و دریانوردی یعنی استفاده ‏از همه امکانات و شیوه‌های سنتی رفتار برای تبدیل هر موقعیت خصمانه (تهدید) به موقعیت دوستانه(فرصت).»(۲)

در پایان باید ‏تاکید نمایم کاری با این همه اهمیت انجام شدنی نیست مگر این که جامعه با فراگیری جمعی و دانستن جمعی به دانش ‏خردمندی مجهز شود.‏

مزددک لیماکشی
‏mazdaklimakeshi@yahoo.se
————————-
(۱) Sverker Sörlin: till bildningens försvar, Den svåra konsten att veta tillsammans, Natur och kultur.‎
(۲) خشایار دیهیمی: فیلسوفان قرن سیاسی قرن بیستم: نشر ماهی ۱۳۸۵‏

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.