‏”اسلام راستین” وجود ندارد

جمعه, 24ام مرداد, 1399
اندازه قلم متن

اختلاف بر سر “اسلام راستین”، از بعد از مرگ پیامبر و از دعوا بر سر جانشینی او آغاز شد که در پی آن، نخستین ‏انشعاب در امت اسلام، یعنی سنی و شیعه پدید آمد. در حالی که هر دوی آنها به یک خدا، یک کتاب و یک پیامبر باور ‏داشتند و به آن‌ها استناد می‌کردند، اما در عمل، در رهبری امت اسلام و حکومت بر سرزمین‌های فتح شده‌ی اسلامی ‏راه‌های متفاوتی را پیش گرفتند. اهل سنت “خلافت” را ادامه‌ی “درست” راه پیامبر می‌دانستند و پیروان علی به “امام ‏معصوم” باور داشتند و بر”امامت” پای می‌فشردند. این کشمکش در طول تاریخ بسته به شرایط سیاسی، اجتماعی، ‏فرهنگی، قومی و اقلیمی شاخه‌ها و گروه‌های پرشمار دیگری را در هر دو مذهب به وجود آورد. اهل سنت به چند ‏مذهب عمده (حنفی، حنبلی، شافعی، مالکی) و گروه‌های فرعی دیگر و پیروان شیعه به سه جریان اصلی (امامیه، زیدیه ‏و اسماعیلیه) و ده‌ها فرقه‌ی فرعی دیگر بخش شدند.

در میانه‌ی این دو جریان اصلی اسلام، گروه‌های دیگری نیز ‏سربرافراشتند که گاه انتساب آنها به یکی از این دو جریان بسیار دشوار می‌نماید. خوارج نخستین جریانی بود که هر دو ‏مذهب سنی و شیعه را رد می‌کرد و خود را ادامه‌ی “راستینِ” راه پیامبر می‌دانست. در درازای تاریخ، تا همین ۲۰۰-‏‏۳۰۰ سال پیش، فرقه‌های گوناگونی از درون هر دو مذهب بیرون آمدند که راه خود را از این دو جریان اصلی جدا می‌‏دانستند؛ از صوفی‌ها گرفته تا بهاییان و فرقه‌ی احمدیه در هند و پاکستان. در کنار این فرقه‌های گوناگون و پرشمار، ‏دسته‌بندی‌های سیاسی معاصر را نیز باید بیفزاییم که از یک صد سال گذشته تا اکنون ادامه دارد: از اخوان‌المسلمین ‏گرفته تا فداییان اسلام و سازمان مجاهدین خلق و از القاعده تا طالبان و داعش و جز آن. در این میان البته “نواندیشان ‏دینی” را نیز نباید از یاد برد که می‌کوشند با خوانشی دیگر و نوین از اسلام، آن را با دنیای امروز هماهنگ سازند.‏

اما واقعیت چیست؟ “اسلام راستین” کدام است؟

واقعیت این است که اسلام در مکان و زمان معینی و در شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی ویژه‌ای و با ‏رویدادهای منحصر به فردی در طول ۲۳ سال رشد کرد و شکل گرفت و متفاوت با بسیاری از دین‌های دیگرِ جهان از ‏همان آغاز از دلِ این شرایط و رویدادها برآمد و از آنها تأثیر پذیرفت. افزون بر این، اسلام در زمانی بسیار کوتاه در ‏مقیاس تاریخی، به سرعت گسترش یافت و خود را با فتوحات پیاپی و زنجیره‌ایِ سرزمین‌های دور و نزدیک، نه فقط ‏به عنوان یک دین جهانی بلکه به مثابه‌ی نظامی سیاسی تا حد یک امپراتوری جهانی آشکار ساخت. اسلامی که از یک ‏قبیله‌ی کوچک و با شعار وحدت و مساوات در شبه جزیره‌ی عربستان آغاز شد و تا جنگ‌های صلیبی و انهدام برج‌های دوقلوی آمریکا پیش رفت. بدین‌گونه اسلام از سویی از فرهنگ‌ها، اقوام و آداب و سنن مختلف سیراب شد و از ‏سوی دیگر مُهر خود را نیز بر آنها کوبید. از این رو عجیب نیست، اگر که اسلام از مولوی و حافظ و هلاکوخان تا ‏آتاتورک و بن‌لادن و خمینی را در خود پرورده و جای داده است.‏

واقعیت دیگر این است که اسلام به عنوان یک دین، همچون همه‌ی ادیان دیگر، از آموزه‌ها و ارزش‌های مطلق و قدسی ‏سخن می‌گوید که جاودانی و تغییرناپذیرند. آموزه‌ها و ارزش‌هایی که تنها با برداشت‌ها و تفسیرهای انسانی قابل فهم می‌شوند. برداشت‌ها و تفسیرهای انسانی‌ای که متفاوت و نسبی‌اند و می‌توانند اشتباه‌آمیز باشند. چه بسا احکامی که ‏ده‌ها و سده‌ها بر ملتی حکم راندند و زندگی و مرگ آنان را تعیین کردند و در دوره‌ای و زمانه‌ای دیگر – به هر دلیل و ‏بهانه‌ای – منسوخ و مردود شمرده شدند.‏

همه‌ی این‌ها چهره‌های متفاوت و گاه متناقضی از اسلام ساخته و ارائه داده‌اند، به گونه‌ای که نمی‌توان هر و هیچ ‏کدام از آنها را اسلام “راستین” یا “ناراستین” نامید. آنچه که در درازای تاریخ از اسلام در عمل، خود را به نمایش ‏گذاشت و هنوز نیز می‌گذارد، گرایش‌ها و خوانش‌های مختلف از آن، بسته به شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ‏قومی و اقلیمی است.

شاید از این رو بتوان و باید از انواع اسلام سخن گفت تا یک اسلام واحد: اسلام عربی، ترکی یا ‏هندو-ایرانی، اسلام آفریقایی یا مالازیایی، اسلام آسیایی یا اروپایی-آمریکایی، اسلام خداسالار یا مردم‌سالار، اسلام ‏شریعت‌محور یا عرفی، اسلام سیاسی یا سکولار، اسلام سنتی یا مدرن، اسلام انقلابی یا محافظه‌کار، اسلام افراطی یا ‏معتدل، اسلام جنگی یا صلح‌طلب، اسلام ظاهری یا باطنی، اسلام فردی یا اجتماعی و بسیاری دیگر از گونه‌های اسلام. ‏

حتی اسلامِ یک نفر با اسلام نفری دیگر در یک خانواده‌ی واحد می‌تواند با یکدیگر متفاوت باشد: مسلمانی که از مال ‏‏”حلال” می‌خورد و قطره‌ای از شراب را “نجس” می‌داند تا مسلمانی که شرابش را می‌نوشد و پس از آن وضو می‌‏گیرد و به نماز می‌ایستد؛ مسلمانی که سراسر بدنش را برقع می‌پیچد و صدایش را مرد دیگری نمی‌شنود و مسلمانی که ‏صدای جادویی‌اش را به فلک‌الافلاک می‌رساند و نیمه عریان با خدای خود راز و نیاز می‌کند؛ مسلمانی که کشتن هر ‏موجود زنده‌ای را گناهی بزرگ می‌شمرد و مسلمانی که به نام الله قتل‌عام می‌کند.‏

در این کشاکش‌های دینی، فرهنگی، قومی، فردی و سیاسی از تنها چیزی که نمی‌توان سخن گفت، “اسلام راستین” ‏است. چرا که بنابر موازین عقلی و منطقی یا باید همه‌ی اینها را “راستین” دانست یا هیچکدام آنها را؛ و در عمل هم ‏همواره چنین بوده؛ آن که خود را “راستین” می‌نامد، دیگران را به ناچار “دروغین” می‌داند. و این نبردِ “راستین” و ‏‏”دروغین” را در جهان اسلام که در درازای تاریخ برای آن و به نام آن، اما با انگیزه‌ها و اهدافی دیگر، جان‌ها گرفته ‏شده، خون‌ها ریخته شده وسرزمین‌ها نابود شده، پایانی نخواهد بود. ‏

سخن کوتاه: راه حل این کشمکشِ دینی و تاریخی تنها در این باور است که: ‏

-‏ دین باوری را امری شخصی، باطنی و درونی بدانیم و آن را به دیگران تحمیل نکنیم.‏
‏-‏ باورهای دینی خود را نسبی و دگرگون پذیر بدانیم و برای نگاه و نگرشی دیگر، گشاده نظر باشیم.‏
‏- خود را تنها ملاک و معیارِ درستِ باورهای خود ندانیم و به نگرش‌ها و گرایش‌های دیگر احترام بگذاریم.‏

تنها با چنین روش و منشی شاید بتوانیم جهانی سراسر صلح و آشتی پی بریزیم.‏

مرداد ۱۳۹۹‏

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.