علی شاکری زند
نیرنگ در تاریخ:
اخراج نخستوزیر «نامطلوب»
بخش ششم- ب
یادآوری
در بخش نخست این نوشته دیدیم که چگونه شخصی «فرهیخته» در مقالهای «فاضلانه» نوشتهبود:
«البته کمونیستها و متشرعین تنها شریکان جرم در پیدایش فاجعه جمهوری اسلامی نبودند. اعضا و طرفداران جبهه ملی در این فاجعه تاریخی نیز شریک جرم بودند. آنها بودند که واقعه ۲۸ مرداد را که بیش از اخراج یک نخست وزیر نامطلوب در چارچوب قانون نبود به: یک کربلای سیاسی برای ایجاد نارضایتی عمومی تبدیل کردهبودند.»
و ما در پاسخ خود ابتدا نشان دادیم که یک نخستوزیر «اخراج» نمیشود، و توضیح دادیم که چرا. همچنین یادآور شدیم که حتی عزل نخستوزیر نیز بدون رأی مجلسی بوده که در آن تاریخ منحل نشدهبود تا دست پادشاه را در عزل و نصب نخستوزیران بازگذارد.
همچنین توضیح دادهبودیم که «مطلوب» بودن یا نبودن یک نخستوزیر بستگی به کسی دارد که دربارهی او قضاوت میکند و به عبارت دیگر قضاوتی «سوبژکتیو» یا ذهنی یا نسبی یا شخصی است، نه «ابژکتیو»، یعنی قضاوتی که برای همه معتبر باشد، یعنی اینکه مانند ارسطو بگوییم «انسان حیوان ناطق است». و برای روشن شدن موضوع در مورد خاص دکتر محمـد مصدق که مورد نظر نویسندهی مورد بحث ما بوده شمار بزرگی از ایرانی و بیگانه را نامبردیم که وی برای بخشی از آنان «نامطلوب» و برای بخش دیگری «مطلوب» بودهاست.
در بخش اول، پس از ذکر نام گروهی از سیاستپیشگان ایرانی که نسبت به مصدق دشمنی میورزیدند، بیشتر از مقامات و متصدیان انگلیسی مربوط به شرکت نفت انگلیس و ایران ش. ن. ان. ای. نامبردهبودیم تا روشن گردد که انگیزهی هر یک در دشمنی با مصدق چه بودهاست.
«مصدق، نخستوزیر مزاحم!»
در بخش های بعد دیدیم که فکر ساقط کردن دولت مصدق، یا برکناری او به هر ترتیب، که بویژه در بخش چهارم ـ ج از قول مقامات انگلیسی خطاب به همتایان آمریکاییشان به کرات و به اشکال مختلف دیدهشد، برای کشوری که سالیان دراز در ایران وزیر و نخستوزیر و نمایندهی مجلس تراشیدهبود، امری پیشپاافتاده بود، و هرچند برای یک ایرانی امروز و حتی آن زمان زننده و اهانتآمیز به نظر میرسد، یا میرسید، برای خود آنان بسیار عادی بود.*-
همچنین یادآور شدیم که «کوشش های انگلیس برای طرد مصدق از صحنهی سیاسی ایران سالها پیش از نخستوزیری وی آغاز شد چه او بطور مداوم با امتیازنامهی سال ۱۹۳۳ مخالفت میورزید. در سال ۱۹۵۱، همانطور که قبلاً گفتهشد (اشارهی مؤلف، دکتر مصطفی علم، به فصل های پیشین کتاب است) سِر فرانسیس شپرد (سفیر انگلستان) طرحی ریخت که بموجب آن از شر مصدق و همراهان او در مجلس خلاص شود. به این ترتیب که به شاه فشار آورد که مجلس را منحل کند و سید ضیاء یا قوام را روی کار بیاورد، که با هر کدام از آنها ـ در غیاب پارلمان ـ احساس میکرد میتواند وارد معامله شود و قضیهی نفت را به نفع انگلستان به پایان برساند.» اما در زمانی که احساسات ملی در اوج خود و درحال طغیان علیه زیادهخواهی انگلستان بود انحلال مجلس امکانپذیر نبود. البته، محمـدرضا شاه نیز پیشنهاد شپرد را نپذیرفت.»
«شپرد که هنوز در این خواب و خیال بود که تعیین نخستوزیر ایران ابتدا نیاز به تصویب دولت انگلیس دارد به شاه گفت “دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان به مصدق اعتماد نخواهدکرد“.»(!)
در بخش ششم، ب، دیدیم که چگونه برای جانشینی مصدق سرانجام سران انگلستان احمد قوام را در نظر گرفتند و با او به توافق رسیدند. حال لازم میدیدند که پادشاه را برای تغییر نخستوزیر راضی کنند. از اینرو بود که میدلتون کاردار سفارت در تهران «به وزارت خارجه توصیه کرد اگر آمریکا و انگلیس مشترکاً از شاه بخواهند و فشار قابل ملاحظه ای را هم بر او اعمال کنند، ممکن است شاه بر تردید خود در برکناری مصدق فائق آید. راس این توصیه را تأیید کرد و از ایدن خواست در ماه ژوئن سال ۱۹۵۲ که آچسن به لندن می آید موضوع را با وی در میان گذارد. او استدلال میکرد که «مصدق» سقوط نخواهد کرد مگر شاه فشار بیاورد و شاه هم در این راه فشار لازم را اعمال نخواهدکرد مگر اینکه از خارج خود زیر فشار قرار گیرد… و این فشار باید مشترکاً از طرف ما و آمریکا بر شاه واردآید… و ضمنا همراه با تهدید باشد. ۲۵ ایدن بالاخره مسئله را با آچسن مطرح کرد ولی هیچ نتیجهای به دست نیاورد.» یادآور شویم که در این زمان در آمریکا دولت پرزیدنت ترومن، و بویژه دین آچسن وزیر خارجه طرفدار استوار مصدق بودند۱۴.
حالا دیگر بریتانیا امید اصلی خود را برای خالی کردن زیر پای مصدق به انتخابات مجلس بستهبود که قرار بود در ماه ژوئن انجامشود و سفارت انگلیس در تهران فعالانه سرگرم تهیه مقدمات برای پیروزی نامزدهای هوادار انگلیس و مخالف مصدق شدهبود. از طرف دیگر برای آنکه از بدگمانی شاه در این مورد که مصدق اصولاً مخالف سلطنت است. استفاده کند سفارت موفق شد او را متقاعد سازد که نفوذ خویش را برای پیروزی نامزدهایی که به سلطنت وفادارند و ضمناً هوادار انگلیس هستند بهکارگیرد۱۶.
از این رو در جریان مبارزه انتخاباتی جبهه ملی خود را از هر سو در محاصره و زیر فشار ائتلافی از مالکان و زمینداران بزرگ و محافظهکار و سیاستمداران مختلف و ارتش دید و در عین حال بایستی مبارزهی مخاطرهانگیزی را نیز بر ضد نامزدهای کمونیست انجام میداد. دبلیو. ای. توماس وابستهی مسائل کارگری سفارت برای نفوذ در نیروهای کار صنعتی ایران که بیشتر هوادار مصدق بودند توانست بعضی از اتحادیههای کارگری را در مبارزهی انتخاباتی به صف مخالفان جبهه ملی بکشاند۱۷. وقتی نتایج انتخابات اعلام گردید معلوم شد جبهه ملی تمام کرسیهای تهران را برده و در بعضی از شهرهای مهم دیگر نیز پیروز شدهاست. ولی در بیشتر حوزههای شهرستانی و بخصوص مناطق روستایی اکثریت برندگان انتخابات را طرفداران انگلیس و دربار تشکیل میدادند. ماهها قبل مصدق چنین وضعی را پیشبینی کرده و به مک گی گفتهبود انگلیس امید خود را به انتخابات بسته و میخواهد از طریق مالکان عمده که میتوانند روستاییان و کارگران بیسواد را به پای صندوقهای رأی بکشانند در مجلس آینده نفوذ کند با وجود این در بسیاری نقاط کار بسادگی پایان نیافت و میان رأی دهندگان برخوردهای خونینی رویداد که دولت را ناگزیر از مداخله کرد و به این ترتیب در این نقاط انتخابات متوقف و حکومت نظامی اعلام شد. با این ترتیب انتخابات پایانگرفت در حالی که تنها تکلیف ۷۹ کرسی از جمع نمایندگان مجلس روشن شدهبود و از این عده نیز فقط ۲۹ نفر عضو جبهه ملی بوده، یا وابسته به آن بهشمارمیرفتند. با وجود این وقتی روز ۵ ژوئن طبق سنن پارلمانی مصدق استعفاکرد تا مجلس جدید بتواند نسبت به دولت جدید اظهار تمایل کند نمایندگان که جرئت نمیکردند با افکار عمومی در بیافتند با اکثریت قاطع مصدق را دوباره به نخستوزیری برگزیدند، در حالی که رقیبش قوام فقط دو رأی آوردهبود۱۸. پس از انتخابات انگلیس انتظار داشت اپوزیسیون مخالفت خود علیه مصدق را تشدیدکند اما آنها پول میخواستند.
روز ۱۴ ژوئیه مصدق کابینه را که غالب اعضای آن از تکنوکراتهای هوادار نظریات و اهداف او بودند به شاه معرفی کرد. در این کابینه مصدق پست وزارت جنگ را برای خود در نظر گرفتهبود تا شاه نتواند با پشتیبانی ارتش در اُمور کشور علیه او اقدام کند. طبق قانون اساسی نخست وزیر میتوانست تمام اعضای کابینه را شخصاً برگزیند. اما شاه که از عنوان تشریفاتی فرمانده کل قوا را نیز برخوردار بود در تمام کابینه های قبلی وزیر جنگ و همچنین روسای ستاد و فرماندهان ارتشی را شخصاً انتخاب میکرد.
شاه از پیشنهاد مصدق درباره تصدی وزارت جنگ توسط خودش یکهخورد و بلافاصله با آن مخالفتنمود. مصدق که میدانست اگر شاه در جبههی داخلی از مجلس سنا و ارتش علیه او استفادهکرده موقعیتش را تضعیف نماید وی در جبههی خارجی نخواهدتوانست پیروزشود، بلافاصله استعفایش را تقدیم داشت. انگلیس ها جشن گرفتند. ۱۴ ماه تمام بود شاه را زیر فشار مداوم گذاردهبودند تا مصدق را برکنارکند و حالا خودش شخصاً تصمیم به استعفا گرفتهبود۱۹. برای جانشینی مصدق مناسب ترین فرد قوام به نظر میرسید. ابتدا ناخوشنودی شخصی شاه از قوام مانع مهمی در این راه تلقی میشد اما تشویقهای مداوم انگلیسیها و عدم ابراز مخالفتی از جانب آمریکا سرانجام به سود قوام تمامشد. شاه بالاخره به این نتیجه رسید قوام کسی است که میتواند با هر بحرانی که بر اثر کنارهگیری مصدق در کشور رویدهد مقابله نماید.
روز ۱۷ ژوئیه که جلسه مجلس برای دادن رأی به قوام تشکیل شد، حائز اکثریت نبود، ولی ۴۰ نماینده حاضر به قوام ابراز تمایل کردند.
نمایندگانی که جزو این ۴۰ نفر نبودند استدلال کردند که طبق اصول پارلمانی رأیگیری دربارهی مسئلهای چنین مهم باید در جلسهی رسمی مجلس که حائز اکثریت قانونی باشد انجامشود ولی شاه این استدلال را ندیده گرفت و فرمان نخست وزیری قوام را صادرکرد. قوام که از یک طرف به شاه سوءظن داشت و از طرف دیگر نگران فعالیتهای طرفداران مصدق در مجلس بود پیشنهادکرد که شاه مجلس را منحل کند ولی شاه که حس میکرد این کار هم موجب تحریک بیشتر مردم میشود و هم قدرت قوامالسلطنه را به حساب شخصی او افزایش خواهد داد، زیر بار نرفت. آنگاه قوام به فکر افتاد کوششی کند بلکه حمایت آیت الله کاشانی را به دست آورد از این رو به او پیشنهاد کرد که انتخاب ۶ پست وزارت را در کابینه خود به نظر او موکول کند.
کاشانی از قبول این پیشنهاد خودداری کرد و قوام تصمیم گرفت با آنکه کاشانی از مصونیت پارلمانی برخوردار بود محرمانه او را توقیف کند. وقتی کاشانی از این نقشه که هیچوقت عملی نشد آگاهگردید، نیروهای خود را با نمایندگان جبهه ملی در مجلس متحدکرد و به مخالفت با نخستوزیری قوام برخاست ۲۰.
دولت انگلستان از نخستوزیری قوام با مسرت استقبال کرد. آنان دیگر مساله را حل شده میپنداشتند. از سِر ویلیام فریزر مدیر کل شرکت سابق نفت گرفته تا سِر دونالد فرگوسون معاون داِئمی وزارت برق و سوخت در این اندیشه بودند که از تنگنای مالی ایران استفاده کرده مذاکرات را بهسود خود تمام کنند۲۱.
«عجیب این است که برای انگلیسها مهم نبود که ش. ن. ا. ای. که میلیونها لیره طلب عقبافتادهی ایران بابت حق الامتیاز را مدتها در اختیار خود نگاه داشته در این شرایط به حکومتی که خود را متعهد به خدمت به منافع نفتی انگلیس کرده کمکی نکند و در این زمینه از کمپانی توقعی نداشتند بلکه آنچه برایشان اهمیت داشت این بود که فقط به آمریکایی ها علامت بدهند کمک به قوام اشکالی ندارد. بالاخره آمریکایی ها مجبور شدند ۲۶ میلیون دلار به قوام بپردازند۲۲.»
واقعهی سیام تیر
بین روزهای ۱۸ تا ۲۱ ژوئیه که انگلیس ها خود را آماده اعزام هیئتی به ایران می کردند مردم ایران علیه نخست وزیری قوام السلطنه بپاخاستهبودند. روز ۱۸ ژوئیه که قوام نخست وزیر شد اعلامیهای شدیداللحن صادرکرد که در آن گفتهشدهبود مسئله نفت ایران را به آتش کشیده و دلیل آن برخورد و رهبری غلط مصدق در این قضیه بودهاست. او که پیش بینی میکرد روزهای سختی در پیش دارد در اعلامیه هشدار دادهبود هرکس آرامش را برهم زند و از دستورات دولت سرپیچی کند بشدت مجازات خواهدشد. اما کسی به تهدیدهای او وقعی نگذارد. ۲۹ نمایندهی مجلس اعلامیهای صادر کردند که در آن از مردم سراسر کشور خواستهشدهبود روز ۲۱ ژوئیه سر کارهای خود حاضر نشوند تا به جهانیان نشاندهند نهضت ملی ما را کسی نمیتواند متلاشی کند. آیت الله کاشانی نیز بهنوبهی خود اعلامیهای انتشار داد که در آن گفتهشدهبود قدرتهای امپریالیستی که قرنها بر ایران قیمومت کردهبودند اینک دولت مصدق را که بزرگترین سد راه خلافکاریهایشان است سرنگون کرده به جای آن مزدوران خود را منصوب نمودهاند. او از تمام مسلمین کشور خواستهبود دست به جهاد علیه امپریالیست ها بزنند. قوام با فرستادن واحدهای ارتش همراه با تانکها و وسایط زرهی به خیابانها در برابر اعلامیهها عکس العمل نشان داد اما این کار مردم را نترساند. روز ۲۱ ژوئیه اعتصاب ملی در سراسر شهرهای مهم کشور اجراشد و اثر خود را گذارد. در تهران تظاهرات عظیمی از طرف مردم ترتیب یافت که در آنها از تمام قشرهای مختلف اجتماع از جمله کارکنان دولت شرکتکردهبودند.
حزب توده که در تمام مدت مبارزه نفت به مصدق حمله می کرد نیز به این تظاهرات پیوست چه از قوام که در زمان نخست وزیری خود در سال ۱۹۴۷ به مسکو رودست زدهبود نفرت داشت (به فصل سوم نگاه کنید)
برای برهم زدن تظاهرات اکثراً از گلوله های جنگی استفادهشد و تعداد کثیری به قتل رسیدند اما خیلی زود علائم نافرمانی و سرکشی در میان سربازان ظاهر شد. شاه که بشدت یکهخوردهبود به ارتش و پلیس دستور داد از خیابانها عقب بنشینند.
و پس از آن نوبت استعفای فوری قوام فرا رسید و مردمی که از شادی پیروزی به هیجان آمدهبودند بسوی خانه مصدق سرازیرشدند. مصدق جلوی در خانه اش آمد و طی اظهارات کوتاهی به مردم گفت: «حاکمیت ایران از دست رفتهبود ولی شما با غیرت و شهامتی که از خود نشاندادید، آن را دوباره بهدستآوردید۲۳.
علیرغم ماهها بندو بست انگلیسیها برای سرنگون کردن مصدق، وی حادثهی استعفای خود را تبدیل به یک پیروزی بزرگ کردهبود. همان مجلسی که ۴۰ نماینده آن پنج روز قبل از نخستوزیری قوام پشتیبانی کردهبود در تاریخ ۲۲ ژوئیه با اکثریت قاطعی دوباره مصدق را به نخستوزیری برگزید. این تغییر جهت تند از روى یک واقعیت انکار ناپذیر پردهبرداشت به این معنا که در ایران منبع واقعی قدرت افکار عمومی است. بریتانیا در ایجاد مجلسی که اکثریت اعضای آنرا مزدوران خودشان تشکیل دهند موفق شدهبود، اما به این توفیق دست نیافت که در چشم مردم ایران از اعتبار و حیثیت مصدق بکاهد.
مصدق، با تصدی پست وزارت جنگ که قبلا شاه از او دریغ داشتهبود، پیروزی خویش را تکمیل کرد. و بالاخره در همان روزی که مصدق دوباره به قدرت بازگشت دادگاه جهانی رأی نهایی خود را، دربارهی اینکه نسبت به رسیدگی به مسئلهی اختلاف نفت ایران به هیچوجه صلاحیت ندارد، اعلامکرد. (به فصل چهاردهم نگاه کنید) پس از سقوط قوام سفارتخانههای انگلیس و آمریکا در تهران شروع به بررسی و تهیه مقدمات برای انجام اقدامات بعدی خود کردند۳۴.
———————————
۱۴ـ همان. ص. ۳۷۹.
پینوشت ۲۴. سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۸۹ وزارت خارجه انگلیس از میدلتون به وزارت خارجه ۱۴ مه ۱۹۵۲.
پینوشت ۲۵ – سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۹۰ وزارت خارجه انگلیس تهیه خلاصه گزارش برای ایدن توسط راس ۲۳ ژوئن ۱۹۵۲. ۱۶. پیشین.
۱۷. ص. ۳۸۰. پینوشت ۲۶ . روزنامهی شاهد ۲۹ اکتبر و ۵ نوامبر ۱۹۵۱.
۱۸. ص. ۳۸۰. پینوشت ۲۸. اسناد وزارت خارجهی آمریکا سند ۵۹ قفسهی ۵۵۰۹ مذاکرات مک گی – مصدق ۵.
۱۹. ص. ۳۸۱.
پینوشت ۳۱ – سند شماره ۳۷۱/۵۳۱ وزارت خارجه انگلیس پیشنویس از لوگن ۱۴ مه ۱۹۵۲.
۲۰ . ص. ۳۸۲.
پینوشت ۳۲ – سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۰۱ وزارت خارجه انگلیس از میدلتون به راس ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۲.
۲۱. ص. ۳۸۳.
پینوشت ۳۳ – سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۹۱ وزارت خارجه انگلیس پیش نویس از فرگوسن ۱۸ ژوئیه ۱۹۵۱ سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۸۳ وزارت خارجه انگلیس از فرگوسن به مکینز ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۲ همراه با یادداشت ایدن در هامش پیش نویس
پینوشت۳۴. همان منبع پیش نویس از مکینز ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۲ و سند شماره ۳۷۱/۹۸۶۸۳ وزارت خارجه انگلیس از فرگوسن به مکینز ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۲ همراه با یادداشتی از ایدن در هامش پیش نویس.
پینوشت ۳۵ همان منابع هر دو نقل قول.
۲۳ . همان، ص. ۳۸۵.
پینوشت ۳۶. سرهنگ غلامرضا نجانی جنبش ملی صنعت نفت ایران چاپ تهران (۱۳۶۴ – ۱۹۸۵) اعلامیه مورخه ۱۸ ژوئیه قوام السلطنه صفحات ۱۹-۲۱۸.
پینوشت ۳۷. روزنامه کیهان. اعلامیه کاشانی. ۱۸ ژوئیه ۱۹۵۲.
پینوشت ۳۸. سرهنگ غلامرضا نجانی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران صفحات ۲۲-۲۲۱ . روزنامه کیهان ۲۱، ۲۲ ژوئیه ۱۹۵۲ گزارش تعداد مقتولین و مجروحین به تفاوت از ۶۰ نفر تا ۸۰۰ نفر ذکر شدهاست.
۴ ۲. پیشین.