ناصر کنعانی کتابی جامع در باره زندگی شخصی حافظ، جایگاه ادبی و اشعار او و نیز خاستگاه اجتماعی شاعر پرآوازه ایرانی به زبان آلمانی منتشر کرده است. جالب اینکه تمامی منابع کتاب غیرایرانی هستند.
یکی از فعالترین و خوشنامترین فعالان ساکن برلین ناصر کنعانی است. پرفسور فیزیک و سنتورنوازی چیرهدست، نگارنده دهها مقاله و چهارده کتاب علمی به زبانهای آلمانی و انگلیسی و فارسی – از جمله « پوشش دهی الکتریکی: مبانی، فرآیندها و روش های عملی» (به انگلیسی)، «موسیقی سنتی ایرانی: تاریخچه، سازها، ساختار، اجرا، ویژگی ها» (به آلمانی) و سه جلد کتاب در باره محمدبن موسی خوارزمی (به فارسی).
با وجود این، او خود را نه در فیزیک استاد میداند، نه در هنر. میگوید: «نخست این که زمینه تخصص علمی من فیزیک جامدات است، یعنی فقط بخشی از فیزیک. این علم امروزه بسی گستردهتر از آن است که کسی بتواند استاد آن باشد. دیگر این که من ساز سنتور را همواره برای خودم نواختهام و خویشتن را مهندسی میدانم که کمی هم به هنر موسیقی چشم دارد. سه دیگر این که فردوسی را بزرگترین و والاترین مرد ادب فارسی میدانم، از سوی دیگر شیفته زبان سحرآمیز حافظ و رندی او در هنر شعر هستم، اما مرد معبود و محبوب من خیام است.»
با وجود این، تازهترین اثر کنعانی کتابی است در باره شمسالدین محمد حافظ شیرازی با عنوان “حافظ، بزرگترین غزلسرای زبان فارسی” – جامعترین کتابی که تاکنون یک ایرانیتبار به زبان آلمانی در باره شاعر پرآوازه ایرانی نوشته است.
چرا حافظ؟
میگوید که او هم مانند میلیونها ایرانی از نوجوانی، ناخواسته و توسط اعضای مسنتر خانواده، با اشعار حافظ آشنا شده و علاقه به شاعر از آن زمان در او شکل گرفته است، تا: «بعدها شیفته سحر وجادوی کلام او شدم. پس از آشنائی کم و بیش با ادبیات آلمانی پی بردم که بسیاری از شاعران آلمانیزبان آنچنان مسحور حافظ شدهاند که خود دیر یا زود غزلسرا از آب درآمده و قالب شعری غزل را وارد ادبیات آلمانی کردهاند. بر آن شدم که فقط خود را به “حافظ خوانی” مشغول ندارم، بلکه به پژوهش و تحقیق دربارۀ نقش و نفوذ حافظ در ادبیات غربی و به ویژه آلمانی بپردازم.»
ناصر کنعانی از اواسط ۱۹۹۰ اقدام به برگزاری سخنرانی به زبان آلمانی دربارۀ حافظ و تأثیر او در ادبیات شعری آلمان میکند و در این رهگذر به آثار پژوهشی، نوشتارها و مقالاتی به زبانهای آلمانی و انگلیسی بر میخورد که درونمایه آنها در ارتباط با حافظ و نقش بارز او در ادبیات جهانی است.
تا این که پروفسور علیرضا رنجبر، رئیس آکادمی پزشکان و دندانپزشکان ایرانی در آلمان که از شیفتگان ادب و ادبیات فارسی است و همواره برای معرفی فرهنگ ایرانی به آلمانیزبانها تلاش میکند، از کنعانی میخواهد، برای انتشار در “تارنمای حافظ” مقالهای دربارۀ خواجه شیراز و دیوانش به زبان انگلیسی بنویسد.
این مقاله زمینهساز نگارش کتابی هشتصدصفحهای به انگلیسی در باره حافظ میشود و بعدها انگیزهای برای تالیف کتاب آلمانی. کتابی که میتوان آن را گنجینهای برای دوستداران حافظ و هنر شعر و فرهنگ شرقی، و سندی معتبر برای حافظپژوهان آلمانیزبان خواند.
خوشا شیراز و …
نگارنده در پنجاه صفحه نخست کتاب به توصیف شیراز و زیباییهای آن میپردازد و آن را با پدیده فالگیری با کتاب حافظ به پایان میرساند.
او در این باره میگوید: «این فضای معنوی شیراز و زیباییهای مناظر طبیعی و آب و هوای مطبوع آن دیار و ذوق و قریحه سرشار مردماناش بودند که حافظ را در دامن خود پروراندند».
کنعانی رسم دیرین فالگیری با دیوان حافظ را «شیرین و جالب» میداند اما «ذرّهای» به آن باور ندارد و حافظ را «عالم علم غیب» نمیداند: «این که من این موضوع را در کتاب خود ذکر کردهام، دو علت دارد: فالحافظگرفتن رسمی است که از زمان مرگ او تاکنون در بین ایرانیان، پیر و جوان، مرد و زن، فرودست و فرادست، زورمند و ستمدیده، آزمند و بخشنده همواره مرسوم بوده است و نمیتوان در کتابی از حافظ سخن گفت ولی به این رسم دیرین اشارهای نکرد. دیگر این که میخواستم با ذکر این مطلب یادآور شوم که تنها و تنها حافظ است که مردمان ما هنگام تنگدستی و ناچاری، ندانمکاری و آیندهنگری از او یاری میطلبند، نه از شاعر دیگری، گو اینکه ایران ما در هزارۀ گذشته هزاران شاعر زن و مرد شاعر دیگر در دامن خود پرورده است.»
جهانبینی حافظ
چهار فصل بعدی کتاب با عنوانهای «بلبل شیراز»، «رندی، فلسفه زندگی حافظ»، «غزل، شعر عاشقانه حافظ» و «دیوان، مجموعه اشعار حافظ» تصویری کامل از شاعر و زندگی خصوصی و اجتماعی و جهانبینی و جایگاه ادبی و اجتماعی سرودههای این ستاره درخشان فرهنگی ایران بهدست میدهد.
سبک نگارش ادبی است، انتخاب واژهها درخور شاعر بزرگی چون حافظ و توضیحات نویسنده کوتاه و مفید هستند. سخن او تنها در یک جا، آن هم برای ترجمه یک اصطلاح، به درازا میکشد: هنگام توضیح رندی شاعر.
کنعانی که سالهاست به کار ترجمه نیز مشغول است و در برگردان متنهای ادبی و سخنرانیهای زنده مهارت زیادی دارد، در اینجا هم به خوبی از پس توضیح مکتب رندی حافظ برمیآید.
در بخشی از فصل «رندی» کتاب، از حافظ به عنوان هنرمندی حساسیاد شده است که نمیتواند نسبت به رخدادهای زمانِ خویش بیتفاوت باشد. در این بخش به ریاکاری واعظ و زاهد و محتسب اشاره شده است و این که شاعر در برابر ستمهایی که از جانب صاحبان قدرت به ملت روا میشده سکوت نکرده و به شیوه خود علیه پلشتی و ظلم فریاد برآورده است.
بررسی مضامین شاعرانه، توضیح در باره لایههای گوناگون شعر حافظ و بهویژه نقش ایهام در آن، نمونههایی از اشعار گیرا با ترجمههای گوناگون، و پردازش به زیبایی کلام در غزل، از دیگر نقاط قوت کتاب است.
پرفسور کنعانی در این زمینهها هم، مانند دیگر بخشهای کتاب، از منابع فارسیزبان استفاده نکرده است.
او در این باره میگوید: «چون روی سخن من با غربیان بوده است، همواره ترجیح دادهام که از آن گونه منابع و مآخذ غربی استفاده کنم که دربارۀ حافظ نوشته شده، زیرا میخواستم که نوشتههایم از مقبولیت بیشتری در این سرزمین برخوردار شوند و خوانندگان بدانند، مطالبی که آوردهام ساخته و پرداخته ذهن و فکر ایرانیان نبوده است. خوشبختانه از این گونه منابع و مآخذ، با وجود کمیها و کاستیهایی که اینجا و آنجا در آنها وجود دارد، در زبانهای آلمانی و انگلیسی و ایتالیائی کم نیستند. در آنها نظرات درست و بدون تعصب صاحبنظران و صاحبدلان آورده شده که میتوانند برای معرفی حافظ و جایگاه والای او در جهان شعر بسیار مؤثر باشند.»