پروفسور تاریخ در برابر داعش
روزنامه لوموند – ترجمه ی علی شبان
• کتاب او توانسته خود را روی طنابِ سفتی نگه دارد. در هر گزارهای از آن، همواره این سؤال مطرح میشود: آیا میتوان قیام و روشنگری را با هم آشتی داد؟ آیا میتوانیم با وفادار ماندن و امید داشتن به رهائی، چشمهایمان را روی خوشخدمتیهای چپ که اسلامیسم از آن بهره میبرد، باز نگه داریم؟ ژان بیربوم – لوموند
اشاره :
کریستف بُودَن «۱»،پرفسور تاریخ، شبِ ۱۳ ژانویه ۲۰۱۵ در کنسرتِ بَتَکلان«۲»، حضور داشت، که تروریست های اسلامگرا بیش از ۱۳۰ نفر را در این سالنِ نمایش، به قتل رسانده بودند. او یکی از صمیمی ترین دوستانش را در این فاجعه از دست داد. نجات یافته از این کُشت و کُشتار، او کتابی را که خاطراتِ یک بازمانده است در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰ منتشر میکند. این روایتِ کوبنده تنها حاصلِ خاطراتش در آن شب دهشتناک نیست. بلکه با پسگفتاری در آن، زمینه ی بحث و گفت و گوی همه جانبه ای را به عنوانِ یک عنصر چپ در جامعه ی فرانسه مطرح میکند و نقش آن را به زیر ِ سئوال می بَرَد . این کتاب سند یگانهای ست که با روشنگری ویژه خود مسیرِ نگاه ِ این تاریخ نگارِ دوره ی قرون وسطی و ویژه کارِ اسلام را که به طور قاطع ترقی خواهانه است، نشان میدهد.
لیبرتالیا Libertalia ناشرِ این اثر، مقاله ی روزنامه ی لیبراسیون ِ۲۴ اکتبر ۲۰۲۰ را در سایت خود گذاشته است که بخش هائی از آن را میخوانیم: او در کتابش با خشم زیاد، لیست ِحمله های تروریستی از ۱۳ نوامبرِ ۲۰۱۵ تا به امروز- در فرانسه و جهان- را نشان میدهد، که تعدادشان سرگیجه آور است. و با خواندن آن، به خود میگوئیم چگونه توانستیم بیمارگونه به آن عادت کنیم؟ کریستف بودَن که در دورانِ دانشجوئی نزدیک بود به سندیکای دانشجویان انارشیست به پیوندد و کتابش را نزد یک ناشرِ چپِ دو آتشه منتشر کرده است، کور چشمی بخشی از هم مسلکانش را نمی بخشد « من نکوهشم به آنها روی دو چیز است : ردِ انتقاد از اسلام، زیرا مذهبِ ستم دیدگان است و گفتنِ اینکه زمینههای مذهبی نقشی در اعمالِ تروریستی آنها ندارند.» او در کتابش علیه تمام آفراد، جمعیت ها، از جمله گروهِ ضدِ اسلام هراسیCCIF، حزبِ اندیژن های رپوبلیک «۳» در فرانسه، طارق رمضان «۴»، اِدوی پلِنل مدیرِ سایتِ مِدیا پارت و….. برافروخته شده است و آنها را « اسلاموفیل » می خواند. او سپس از خود میپرسد آنهائی که شارلی اِبدو را راسیست و اسلام هراس میدانند، پس از ۷ ژانویه ۲۰۱۵ و کشتارِ ۱۲ نفر در آن، سهمی ازمسئولیت آن را به گردن میگیرند ؟
این کتاب به طور کاملاً تصادفی پس از سربریدن ساموئل پاتی، او هم پروفسور تاریخ که بدستِ یک جوانِ مسلمانِ چِچِن در حومه ی پاریس رخ داده است، منتشر میشود. به دنبالِ این قتل، رئیس جمهور فرانسه « جمعیتِ شیخ یاسین» را مسئول مستقیمُ فتلِ ساموئل پاتی دانسته است. وسازمان دهنده ی آن، عبدالحکیم صفریوی، هماکنون در بازداشت به سر میبرد. نامِ این جمعیت با الهام از احمد اسماعیل یاسین، بنیان گذارِ گروهِ افراطی حماس، انتخاب شده بوده است. صفریوی از مدافعان حقوقِ فلسطینی هاست.ع.ش
***
در زیر مقاله ی ژان بِیربوم Jean Birbaum، روزنامه نگار لوموند و سردبیر بخشِ ضمیمهء کتاب در آن روزنامه را میخوانید که در شماره ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰ منتشر شده است:
این است یادداشتهای یک پرفسور تاریخ که می خوانیم. در ۷ سپتامبر۲۰۱۷ او نوشت : « اگر آنها حمله کنند، سالنِ جدید ِ کلاس من مناسب نیست. پنجره اش درست به حیاط باز می شود و پرده هم ندارد.» یک سال پیش از این، وزیر آموزش و پرورش پیشنهادِ تمرین هائی برای « سوء قصد و حمله » را داده بود. او از خودش میپرسد : « ما باید از شاگردانمان بخواهیم که جای گلوله ها ی روی تنِ ما را پانسمان کنند.» و ۵ دسامبر ۲۰۱۵، در مجله ی وابسته به داعش که به زبانِ فرانسه و بنامِ دارلاسلام منتشر میشد، مدارسِ جمهوری فرانسه را توطئه ی یهودیها و فراماسون ها میدانست. و او به خنده میگفت : « پس از حمله به مکان های جشن و موزیک و محل های «فسق و فجور» در فرانسه، داعش تصمیم دارد که به آموزگاران و مدرسهها حمله کند و جای هیچ تعجبی نیست. ما بی صبرانه منتظرِ کار آموزی ی پیشنهاد شده ی آموزش و پرورش هستیم تا در برابر حمله ی مسلحانه و با کمربند انفجاری به سالن معلمان ، عکسالعمل نشان دهیم.
در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵، کریستف نودَن در بتکلان بود. او ساعتها خود را در اتاقکی، تنگاتنگ با دیگر تن های وحشت زده پنهان کرده بود. همان جائی که دوستش، ونسان را از دست داد.جسد ها روی هم افتاده بودند. و ناگهان چشمش به نگاهِ خشمناک و آکنده به کین ِ یکی از قاتلان افتاد که گویی به هستی خود آغازی نو می بخشد. در کتابی بنام ِ روزنامه یک نجات یافته در باتکلان ، این تاریخ نگار وپروفسور ِ دبیرستان های پاریس که خود میتوانست قربانی سوء قصد بوده باشد، تصویری تکان دهنده از آن را ابراز میکند. و اینهمه، نه تنها به خاطرِ کشته شدنِ همکارش ساموئل پاتی، که باز تابی حیرت برانگیز داشته است، بلکه او آزادانه و با صداقتی تحسین بر انگیز اندیشه ی یک معلمِ چپ را ترسیم میکند. کسی را که بی وقفه علیه هر نوع کینه توزی نسبت به مسلمانان فعالیت میکرد. ولی او در این کتاب به ناگهان ضربهای کاری از تروریست اسلامگرا می خورد.
بازسازی و روشنگری
در این کتاب، ما با بازسازی نفسانی به معنای واقعی آن روبرویم : کریستف نودَن جلسههائی را نزدِ روان پزشک می گذراند تا بتواند به ضربه های سنگینی که روانش را ویران کرده بودند، فایق آید. ( جرقه ها و خاطراتی که آنچنان به مغزش چسبیده بود ند که وِلش نمی کردند.) کابوس هائی که انگار شبها او را اش و لاش میکردند. ( دیدن آدم هائی که یک مدرسه را با کلاشینکف به آتش کشیده اند؛ من شعله ها را میدیدم و صدای مهیب آن را می شنیدم.) فریاد های وحشت و ترس، مزه ی آهن که در دهانم حس می کردم….ولی این بازسازی ها همراه ِ روشنگری نیز بود : کریستف بودَن نویسنده رساله ای به نامِ بازیابی اسلام هراسی در گذشته و کتابِ شارل مارتل و جنگ پواتیه «۵ »، خیلی زود به این هوشیاری میرسد که طرفداری های پُر شور وُ هیجانزده اش خیلی وقتها همراه با چشمپوشی از آنچه را که اسلامیسم به انجام آن گردن می نهد، منجر میشد. او که خود شاهد عینی سوء قصد جهادیست ها بود ، تحمل دیدنِ پارهای از دوستانش که خطر اسلام گرائی را دست کم می گیرند، ندارد. و بویژه، میبیند که حتی آنها این خطر را نفی میکنند و اینهمه، برای او با میراثِ باقیمانده از چپ، همخوانی ندارد.
روزی در سالنِ نمایشگاهِ ضد استعماری در مارسی، مردی خطاب به او میگوید : « یهودیان بِربِر ها را برای خلاص شدن از دستِ عربها فرستاده بودند.» نودَن از دیدن برداشتهای سهل انگارانه گردانندگان این نمایشگاه، به ناچار آنجا را ترک می کند. بار دیگر، همکاری به او میگوید، میدانی خُب روشن است که من داعش را محکوم میکنم ولی رشدِ اسلام گرایان در الجزایر، در اصل، کارِ بعضی «گروه ها» ی امریکائی بوده است. این رویداد ها وُ صحنهها شاید از نگاه ِ مبارزان چپ حکایتی بیش نبوده و از آن گذشته اند، ولی برای نجات یافته ی کشتار بَتَکلان، اثری ویرانگر داشته است : « من از دیدن آنهائی که با طارق رمضان ، حزبِ اندیژن های رِپوبلیک در فرانسه و گروههای گنگ و مُبهمی چون آنها که میگویند تنها مذهبِ غالب اسلام است، حالم بهم میخورد. درسی را که از دیودونه «۶» گرفتیم، به هیچ درد نخورد.» آری تأسف او در کتابش که از خشم و بقا حرف میزند، همین است.
کتاب او توانسته خود را روی طنابِ سفتی نگهدارد. در هر گزاره ا ی از آن، همواره این سؤال مطرح میشود : آیا میتوان قیام و روشنگری را با هم آشتی داد؟ آیا میتوانیم با وفادار ماندن و امید داشتن به رهائی، چشمانمان را روی خوش خدمتی های چپ که اسلامیسم از آن بهره میبرد، باز نگهداریم؟ نویسنده که در میان خانوادهای مبارز و وفادار به موازین اجتماعی و ضدِ راسیست بزرگ شده است، تنها فردِ این خانواده نیست که از خود میپرسد : « در میانِ کسانی که میشناسم، و بویژه نزدیکانم، دیگر تاب و توانِ تحمل اینکه شاهدِ خشونت و در فضای ترور و وحشت باشند، ندارند. و افزون بر این، آنها از درسهای اخلاق و روش ِ نسبت دادنِ راسیسم به آنهائیکه از این وضع شکایت میکنند خسته شده اند. و از چشمپوشی نسبت به اعمالِ تروریست ها که شاهد آن هستیم، به ستوه آمده اند.»
پلها فروریختهاند
آری در روز نامه ی خاطراتش، کریستف نودَن به خوبی نشان میدهد که میخواهد یک چپ بماند و زندگی کند. در برگ برگ کتابش، او با ریشخند میگوید که در جنبشِ شب بیداری حضور داشت و هنوز نوستالژی اعتصابِ بزرگِ ۱۹۹۵ در فرانسه را در سر می پروراند و راسیسم و خشونتِ پلیس را تحمل نمیکند. ولی او شاهدِ عینی بتکلان بوده و از آن گذر کرده است. همانگونه که فلیپ لانسون( از نجات یافته های کشتارِ شارلی اِبدو. مترجم) در کتابش بنامِ لامبو، از آن گذشته است. که در آن تصویری از همزیستی یک تن در دو مرحله را بیان میکند :بینِ « آنکه کاملاً نمرده است» و « آنکه باید زندگی پس از مرگ را ادامه دهد» و نودَن در نگاهی که بیشتر روان شناسانه است مینویسد : « پل ها، برای انسانی که پیش از این بود، شکسته شده اند.»
به گونه ای که اواز این « شکستن» حرف میزند، میتوان در آن تردید ها، رنجها و شهامتش را دید. و نیز ناشرِ کتابش، که علیرغم حساسیتهای انارشیستی ، با انتشار این اثر که در آن، نویسنده چند تن از یاران او را به انتقاد گرفته، موافقت کرده است. ولی این مبارزانِ آزادی بی قید و شرط میدانند : در عصر ِ شوم ِ سر درگمی و سرگردانی، که شکلک در آوران ِ بد نیت قد علم میکنند، مخالفان ِ آنها خود را تنها می یابند. تنها وُ زیر آتشِ پی درپی دشمنانِ قسم خورده شان و، دوستانی که فاقدِ شهامت و بی باکی اند.
عاقبت اینبار چه پیش خواهد آمد؟ آیا به طور معجزه وار، روایت ِ کریستف نودَن، نزدِ رفقایش، بحث وُ گفت وُ گو ی صادقانه ای را بر خواهد تابید؟ ویا مثلِ همیشه در گذشته، این نجات یافته از یک سوء قصد، چون یک خائن طرد خواهد شد؟ که در این صورت، بار دیگرشک کردن به مثابه آن خواهد بود که مرتدش بنامند. و باید اذعان کنیم که در برابرخود، نویسنده ی چپی را داریم که سیلی خورده از واقعیت است و تاریخ دانی که لِه و لورده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس ها :
[۱] Christophe Naudin نویسنده و تاریخ نگار ۴۴ ساله که در مدارسِ پاریس تدریس میکند. بجز چند رساله، کتابهای شارل مارتل و نبرد پواتیه، تاریخ نویسانِ نگهبان، در فرانسه مورد بحث و مناظره های زیادی بوده است.
[۲] Bataclan تاتر و سالنِ نمایش و کنسرت که نام ِخود را از یک اُپِرتِ اوفن باخ گرفته است.
۳- parti des indigènes de la république این حزب از سالِ ۲۰۰۵ فعالیت خود را در فرانسه آغاز کرد. هواداران آن خود را قربانیانِ پُست کلونیالیسم ( پسا استعماری ) میدانند و مبارزات خود را با تکیه به اسلام، ضد نژاد پرستی ، ضد استعماری و ضد امپریالیستی میخوانند. ولی عقیده ی بسیاری گواه بر این است که این حزب، ضدِ فمینیسم و یهودستیز میباشد و برآیندی از اسلامو گوشیست ( چپ های اسلام گرا) است. در حالیکه بخش دیگری بر این باورند که افکارشان را بد تفسیر کرده اند.
[۴] Tarique Ramadan در سال ۱۹۶۲به دنیا آمد. اسلام شناسِ سوئیسی و استادِ سابق مطالعاتِ اسلام معاصر در آکسفورد بود . وی نوه ی حسن البنا، بنیانگذارِ اخوان المسلمین است. او سالها در مباحثه ها و مناظره های رادیو و تلویزیونِ فرانسه نقش فعال داشت. طارق رمضان به دانشگاه تهران برای کنفرانسی روی بررسی اسلام معاصر، دعوت شده بود. پرونده ی اتهام ِ تجاوز جنسی او در دادگاه های پاریس باز است.
[۵] نبردِ پوآتیه در سالِ ۷۳۲ و پیروزی شارل مارتل در تاریخ ِ سیاسی فرانسه از اهمیتِ خاصی برخوردار است. نبردی بین خاندانِ Gaule یعنی « Gaule mérovingienne»که در اوجِ قدرت خود بود و اسلام که میخواست یک قرن سیطره خود را جشن بگیرد. که این پیروزی «هویت» تازهای به پادشاهی فرانسه داد.
[۶] Dieudonné فکاهی نویس و بازیگر کمدی ۵۴ ساله که به سمت گیری های یهود ستیزانه اش شناخته شده است.
از: گویا