در مورد رضا خان و اعمال وی مقالات و کتابهای گوناگونی نوشته شده است. از کارهای نیک رضا شاه ایجاد دانشگاه تهران، بهبود نسبی حقوق زنان، ایجاد دادگستری و ساخت راه آهن سراسری را میتوان نام برد. اما اعمال نکبت بار وی چنان گسترده و دامنهدار بوده که عوارض آن تاکنون گریبان مردم ایران را در رسیدن به دمکراسی و عدالت گروهی گرفته است. از بین رفتن دستاوردهای انقلاب مشروطه و سقوط ایران از نظام مشروطه به نظام استبدادی، در زمان حکم رانی رضا شاه به وقوع پیوست و در دورهی فرزندش محمد شاه ادامه یافت.
در زمان حکومت وی بسیاری از رقبا، مخالفان و حتی موافقان نخست رضا شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده میشوند. برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه) از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. علاوه بر این کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتاً با خانوادههایشان صورت میپذیرفت، باید بر این ارقام افزود. مجلس شورای ملی که قبلاً شاهد سخنرانیهای پرشور نمایندهگان بود، از وجود منتقدان خالی شد و نقش نمایشی پیدا نمود.
یکی دیگر از اعمال پست رضاخان همسان سازی یا همگون نمودن فرهنگی و زبانی اقلیتهای قومی بود. این عمل فارغ از اینکه آسیب بسیاری به فرهنگها و زبانهای ایرانی زد که خود گنجینهای از فرهنگ و ادب ایران و میراث گران بهای بشری محسوب میشدند، آتشی را زیر خاکستر پنهان نمود که اکنون به یکی از گرههای کور پیوند ملی ایرانیان تبدیل گشته است.
” نقد پنج دقیقهی ابتدای فیلم مستند رضا شاه”
فیلم با معرفی افسری بلند قامت با صورتی آفتاب سوخته، مصمم و با زخمی زیر ابرو که نشان از میزان تجربهاش در میدانهای نبرد دارد،شروع میشود.
رضا خان تا قبل از کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ در سرکوب قیام مردم زنجان و اردبیل به رهبری ارشدوالدوله شرکت نمود و معاونت کودتا علیه سرهنگ گلرژه به فرماندهی استاروسلسکی را به عهده داشت. زخم زیر ابروی او حاصل رشادت وی در جنگ نبود بلکه به وسیلهی یکی از افسران هم ردهاش بنام علیشاه در درگیری شخصی ایجاد شده بود. با این وجود رشادت در جنگ نه دلیل خوبی برای تشخیص درست مسائل سیاسی و مشکلات یک کشور است و نه امر مشروعی برای دخالت یک نظامی در سیاست . اگر قرار برمشروعیت تلاش افراد شجاع برای تسخیر حکومت باشد هر روز باید حکومتها تغییر کنند.
راوی فیلم میگوید: “چهار نفر از تهران از جمله سید ضیاءالدین طباطبائی به دیدار رضاخان میآیند”، ” آخرین قرار و مدارها بسته میشود و آنها به قرآن سوگند میخورند که به استقلال میهن و شاه وفادار باشند و روز بعد برای تصرف تهران و کودتا علیه دولت وقت به نخست وزیری سپهدار رشتی حرکت کنند”. “تصمیم به این کودتا با کمک ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی (۲) بدون هماهنگی با دولت انگلیس گرفته شد”. پ. ن. قول
به وضوح مشخص است که نویسندگان فیلم از ابتدا تلاش دارند حقیقت حمایت بریتانیا از “قدرت گیری رضا خان” را کتمان کنند گرچه از همان ابتدای فیلم دم خروس آنها پیداست. نویسندگان فیلم در معرفی سید ضیاءالدین طباطبائی همدست رضا خان در کودتای سوم اسفند، میمانند که ابتدا وابستگی سید ضیاء به انگلیس را چگونه پنهان نمایند ولی در دو دقیقهی بعد بنابر نیازشان، دلیل تصمیم رضاخان در حذف سید ضیاء از نخست وزیری را، افزایش رفت و آمد سید ضیا به سفارت انگلیس عنوان میکنند! مثلاً پدر مقدس ایران رضا شاه کبیر، سید ضیا را فقط به خاطر رفت و آمد به سفارت انگلیس از مقام نخست وزیری که تنها چهار ماه طول کشید، حذف کرد. در واقع فیلم نامهنویسان این فیم مستند در داستان تخیلی خود یک چهره شناخته شده سیاسی را ابتدا مستقل و بعد از چهار ماه وابسته به انگلیس معرفی میکنند. به همین سادگی.
فیلم نامهنویسان در طرح “تصمیم به کودتا با کمک ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی بدون هماهنگی با دولت انگلیس”، دروغ را کنار میگذارند و به شوخی مضحک روی میآورند. فرضیه را چنین بنا مینهند، جناب آیرونساید ژنرال انگلیسی که برای فراهم کردن شرایط خروج سربازان انگلیسی به ایران میآید بدون آگاهی دولت انگلیس در طرح کودتا رضا خان را کمک میکند.
نخست باید دو موضوع را از هم تفکیک کرد. یکم، اگر رضا خان فرد سرسپرده به انگلیس بوده باشد، او در ارتباط با سفارت انگلیس به عنوان حافظ منافع و مجری برنامهی دولت انگلیس بوده است و عدم آگاهی دولت انگلیس از کودتا، به منزلهی عدم دخالت سفارت انگلیس در کودتا نیست. بنابراین اگر کودتا حاصل تدبیر و دخالت سفارت انگلیس در تهران بوده باشد رضاخان را از اتهام سرسپردگی به دولت انگلیس تبرئه نمیکند. در واقع این سفارت انگلیس بوده که مستقل از دولت مطبوعش عمل کرده است نه اینکه عمل رضا خان بدون اجازهی انگلیس بوده باشد.
دوم، اگر ژنرال یاد شده، بدون آگاهی سفارت انگلیس به رضا خان کمک کرده باشد، باید عجایب هفت گانه جهان را به عدد هشت ارتقا داد. در چنین حالتی باید فرضیه را چنین باز سازی نمود که یک ژنرال انگلیسی جهت انجام مأموریتی به ایران میاید وقتی شرایط سیاسی ایران را میبیند مأموریت خود را فراموش یا به کناری مینهد. احتمالاً با کمک و امداد غیبی برای خود شرایطی مهیا میکند و بدون آگاهی و همکاری سفارت انگلیس، به دور از چشم سفارت پرنفوذ شوروی و در بی خبری نیروهای دیگر سیاسی ایرانی، همانند جیمز باند با یک افسر ارشد قزاق در قزوین تماس برقرار میکند و می گوید ای رضا جان بیا من کمکت میکنم تا ایران را از مشکلات نجات بدهی! قبول این فرضیه سخت نیست. اما مشخص نیست که این ژنرال چگونه بدون استفاده از امکانات و نفوذ دولت انگلستان رضا خان را کمک کرده است؟ ایشان تک و تنها میتوانست جه کمکی به ارتشی هزار نفری کند؟ مگر اینکه راه تهران را به آنها نشان داده باشد.
مسعود بهنود در کتاب “کشته شدگان بر سر قدرت” ص ۵۳۵ تا ۵۵۸ مینویسد:”آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا (احتمال منظور قزوین است) نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما (انگلیس) را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را بدست آورد. در این موقع، صرفنظر از اینکه برنامه کودتا بدست آیرونساید طراحی شده باشد و یا بدست رضاخان، مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات کودتا بین آنها انجام گرفته بود. آیرونساید مینویسد ” رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شده است.”
« آخرین قرار و مدارها بسته میشود و آنها به قرآن سوگند میخورند که به استقلال میهن و شاه وفادار باشند»
خود فیلم اقرار میکند که رضا خان نتوانست به احمد شاه وفادار بماند و ایشان را از سلطنت عزل کرد. پس در دومین قول خود به قسمی که در ابتدا خورده بود وفادار نماند. بنابراین چرا نباید به ادعای منتقدان رضا خان باور داشت که ایشان نتوانست به قول نخست خود “وفاداری به استقلال ایران” هم وفادار بماند؟ همچنانکه در دوره زمامداری ایشان، ایران رابطه نزدیکی با کشور آلمان نازی برقرار کرد به طوری که المان به بزرگترین شریک تجاری ایران با بیش از سه هزار کارشناس آلمانی، تبدیل شد. این افزایش رابطه با آلمان باعث تیرگی روابط با انگلیس و شوروی شد و یکی از علتهای حمله این دو کشور و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰شد واین اشغال سالها استقلال ایران را خدشهدار نمود.
فیلمی مستندی که باید رسالت آن، کشف حقایق و بازبینی اشتباهات و نقاط قوت یک برههی تاریخی باشد اگر درهمان پنج دقیقهی ابتدایی چنین نادرست و ناپخته سر هم گردد، چه کسی می تواند آن را تا انتها نگاه کند، یا اگر آن را هم ببینند چه گرهی را می گشاید؟ جز آنکه انسان به این بیندیشد “راستی قرار است رضا خان برگردد.”
معروف عثمانی – اوپسالا
2013-۰۷-۲۸
از: ایران امروز