سخنان دیروز رهبری صرفا در پشتیبانی از محافل تندرو و برای دلگرم کردن و فعال کردن آنان که تنها پایگاه مورد اعتماد خامنهای به شمار میروند بیان شده است. این سخنان آن هم در آستانه آغاز کار دولت جدید اهانت به رأی مردم است و البته احساس حقارت خامنهای را در برابر رهبران جنبش سبز به نمایش میگذارد. این ادعا که سران “فتنه” سلامت انتخابات را پذیرفتهاند، آیا پیامی برای بازجویان در خود ندارد؟
در حالی که یک هفته بیشتر به آغاز کار دولت جدید باقی نمانده و فشارها برای آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز از هر سو علیه خامنه ای در حال افزایش است، او در نشستی با دانشجویان بسیجی بار دیگر مدعی شد که:
۱ـ در انتخابات ۸۸ تقلبی صورت نگرفته است!
۲ـ سران فتنه پس از آن همه رفتارهای “نانجیبانه” در جلسات خصوصی بالاخره قبول کردند که تقلبی صورت نگرفته است! اما حاضر نیستند در مجامع عمومی به اشتباه خود اعتراف کنند.
۳ـ خامنه ای بار دیگر بر ضرورت توبه سران فتنه “عذرخواهی” به عنوان شرط آزادی آنان تاکید نمود. نقل به معنی (کیهان دوشنبه هفتم مرداد ماه)
به این مدعیات که بارها از زبان علی خامنه ای تکرار شده بسیاری از صاحب نظران، رهبران و فعالان جنبش سبز و خانواده های قربانیان سرکوب پاسخ داده اند و به هزار و یک دلیل اثبات کرده اند که در انتخابات ۸۸ به فرمان خامنه ای رای مردم را برای احمدی نژاد دزدیدند. پس اگر قرار بر اعتراف و عذرخواهی باشد بیش از هر کس این خامنه ای است که باید بخاطر کودتا و جنایات پس از آن از رای دهندگان، قربانیان سرکوب، زندانیان سیاسی و سران جنبش سبز عذرخواهی و طلب عفو کند. ابعاد عواقب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت دست نشانده خامنه ای برای ایران و ایرانیان از جنگ هشت ساله نیز بزرگتر و وخیم تراست و هر آدم منصفی که به مناظره ها و مباحث پیش از انتخابات ۸۸ توجه کرده باشد می داند که موسوی همین عواقب را پیش بینی می کرد! و حالا نجابت “آقا” را ببینید که به خود اجازه می دهد خود را سمبل “نجابت” و موسوی را “نانجیب” قلمداد کند. دراین نوشتار به آنچه خامنه ای در جمع هواداران بسیجی خود تکرار کرده، به اختصار پاسخ می دهم:
نخست باید بگویم که برخی حقایق تاریخی چنان “اظهر من الشمس” هستند که انکار آنها فقط انکار کننده را بی اعتبار می کند. کودتای انتخاباتی بیست و دوم خرداد ۸۸ و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در این زمره اند.
آقای خامنه ای دست کم از دوم خرداد ۷۶ متوجه این “واقعیت تلخ” شده است که در هرگونه انتخاباتی که در ایران برگزار شود، مردم به نامزد مورد نظر ایشان حتی اگر پیغمبر خدا هم باشد رای “نه” می دهند. موجی که در ۸۸ از دل جامعه ایران در مخالفت با شخص خامنه ای و نامزد محبوب او بلند شد بسیار قوی تر از موج بزرگ دوم خرداد ۷۶ بود که خاتمی را به شخص رهبر تحمیل نمود. خامنه ای و ایادی او که در ماههای پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ نگران پیروزی خاتمی بر احمدی نژاد بودند، از ورود خاتمی به صحنه رقابت ممانعت به عمل آوردند. تصور آنان بر این بود که میرحسین موسوی نمی تواند جای خاتمی را بگیرد، درست مثل همین انتخابات اخیر که با حذف خاتمی و هاشمی بر این گمان بودند که رای دهندگان این دو به آقای حسن روحانی روی نمی آورند.
میرحسین موسوی اما پس از تایید صلاحیت صراحتا با گفتمان حاکم که آن را “گفتمان دروغ و بی احترامی” به حقوق ابتدایی مردم می دانست، مرزبندی کرد و توانست اکثریت عظیم مردم ایران را در موج سبز، با خود همراه کند.
خامنه ای که چند روز پیش از ۲۲ خرداد ۸۸ شکست خود را مسلم می دانست، همه توان نظامی، امنیتی و تبلیغاتی خود را علیه رای مردم به کار انداخت و خود مستقیما فرماندهی کودتای انتخاباتی را بر عهده گرفت. در این زمینه اسناد، شواهد، آمار و ارقام و نوارهای رسواکننده فرماندهان نظامی که از هر اعترافی صریح ترند؛ به قدری متنوع و انکارناپذیر هستند که هر چه بیشتر خامنه ای بر “نانجیب” بودن معترضان و رهبران جنبش سبز اصرار ورزد، بیگانگی خود را با “نجابت” آشکارتر می سازد و فهم ناچیز خود را از شعور مردم به نمایش می گذارد، همان مردمی که خامنه ای در اوج آن سرکوب ها “میکروب” خطابشان کرد و رئیس جمهور دست نشانده اش نیز “خس و خاشاک” شان خواند. ننگ آن کودتا هرگز با انگ زدن به معترضان و قربانیان سرکوب که پرسش “رای من کو” را با گلوله، کهریزک، تجاوز و شکنجه پاسخ گرفتند، پاک نمی شود.
اگر در آن انتخابات که ۱۲ سال پس از دوم خرداد ۷۶ برگزار می شد کاندیدای خامنه ای بخت پیروزی داشت، چرا خامنه ای هزینه حذف خاتمی را از صحنه رقابت تحمل کرد؟
چرا کیهان احتمال اعتراضات را دو روز پیش از رای گیری اعلام نمود و سپاه پیشاپیش برای سرکوب مردم بسیج شده بود؟ مگر حسین شریعتمداری “علم غیب” داشت؟
چرا پیشاپیش ارتباط تلفنی ستادهای موسوی و کروبی قطع شد؟
چرا پیش از روز انتخابات به ستادهای موسوی و کروبی حمله شد؟
چرا فعالان این ستادها را پیشاپیش یعنی قبل از اعلام نتایج آراء دستگیر کردند؟
چرا خامنه ای با عجله و پیش از آن که مراحل قانونی برای اعلام نتایج انتخابات توسط شورای نگهبان طی شود، احمدی نژاد را پیروز انتخابات اعلام کرد؟
چرا خامنه ای در آن زمان برای میلیونها مردمی که دست به اعتراضات مسالمت آمیز زدند و پرسیدند “رای من کو” هیچ پاسخی مگر گلوله، حبس و شکنجه نداشت؟ و مثلا چرا درخواست رهبران جنبش سبز که خواستار برگزاری تجمعات قانونی و بررسی اسناد تقلب توسط یک کمیسیون بی طرف بودند، نپذیرفت؟
و اما این ادعای خامنه ای که گویا رهبران جنبش سبز در “جلسات خصوصی” سلامت انتخابات ۸۸ را پذیرفته اند دروغی بی شرمانه است. ادامه حصر و حبس رهبران جنبش سبز خود بهترین دلیل بر دروغ بودن این ادعای مضحک و حقیرانه است. آقای خامنه ای و ایادی او در حالی هنوز و هر روز این دروغها را تکرار می کنند که رهبران در حصر جنبش سبز از هر گونه پاسخی به اتهامات و دروغ های آنان محرومند.
خامنه ای خود بهتر از هر کس می داند که پیروزی روحانی در این انتخابات نیز بخاطر آن بود که مردم او را مخالف سیاست های جاری حکومت او و نزدیک به گفتمان جنبش سبز دیدند. صرفنظر از آن که روحانی در آینده بتواند به وعده های خود وفا کند یا خیر.
این که از دوم خرداد ۷۶ تا به امروز، خامنه ای با وجود در اختیار داشتن همه امکانات تبلیغاتی و همه راههای ممکن تهدید و تطمیع باز هم در هر گونه رقابت کنترل شده ای که داورهای وسط و کناری بازی هم از او جانبداری می کنند، می بازد، بسیار پرمعناست و صد البته خامنه ای معنای آن را می داند. این که دست و دهان مخالف و یا منتقد را ببندی و خود هر چه دوست داری از جانب او بگویی رویه ی جدیدی نیست. هر دیکتاتوری که به روز خامنه ای می افتد، یا باید قدرت را واگذار کند که البته دیکتاتورها علی القاعده شرافت و شجاعت چنین کاری را ندارند و یا باید به همان راهی بروند که خامنه ای می رود. راه قربانی کردن اخلاق، وجدان و همه فضایل انسانی در مسلخ محبوب بی وفای قدرت!
و اما این که چهار سال پس از آن کودتا هنوز خامنه ای خود را مجبور می بیند رهبران جنبش سبز را در زندان نگه دارد، این که جرات محاکمه آنها را به خود نمی دهد، این که هر روز او و دست پروردگانش دروغ جدیدی علیه آنان ساز می کنند، و این که امروز باید در کار رئیس جمهوری که به اعتبار جنبش سبز به پیروزی رسیده است کارشکنی کنند؛ همه و همه نشانه شکست اخلاقی و سیاسی خامنه ای از جنبش سبز و مقاومت تحسین برانگیز رهبران آن است. جنبشی که اعتبار خود را در مخالفت و مبارزه عادلانه با دیکتاتوری خامنه ای کسب کرده است. و اما چرا رئیس واقعی نظام جمهوری اسلامی در آستانه کار دولت جدید خواستار توبه ی رهبران جنبش سبز شده است؟ به این دلیل ساده که روحانی برای آزادی آنان در افکار عمومی زیر فشار است و احتمالا آزادی آنان را برای آنچه توسط او و هاشمی رفسنجانی “آشتی ملی” نامیده می شود طلب کرده است. پاسخ خامنه ای به روحانی آن است که شرط آزادی آنان نفی هویت آنان است. باید سلامت انتخابات ۸۸ را بپذیرند، توبه کنند و از درگاه رهبری طلب عفو نمایند.
این ادعا که “سران فتنه” سلامت انتخابات را پذیرفته اند آیا پیامی برای بازجویان در خود ندارد؟ شیوه معمولی بازجویان خامنه ای آن بوده و هست که هرچه او بخواهد و بگوید آنان می کوشند به زور شکنجه از زبان زندانی جاری کنند، اما خوشبختانه در این زمینه نیز تاکنون بازجویان نتوانسته اند منویات رهبری را به اجرا درآورند. اما اگر روزی یکی از رهبران جنبش به زیر شکنجه سلامت انتخابات ۸۸ را اعلام نماید، بازهم مردمی که از کارنامه سیاه بازجویان مقام رهبری آگاهی کامل دارند، نه تنها ندامت زندانی را باور نمی کنند، بلکه در عقاید خود راسخ تر و در مخالفت خود با دیکتاتور قاطع تر می شوند.
کارشکنی در مسیر وعده های انتخاباتی روحانی از نخستین روز پیروزی او توسط سخنگویان و اطرافیان رهبر ی آغاز شده بود. آنها حتی به روحانی اجازه نداده اند خاتمی را در مراسم تحلیف دعوت کند. سخنان دیروز رهبری صرفا در پشتیبانی از همین محافل تندرو و برای دلگرم کردن و فعال کردن آنان که تنها پایگاه مورد اعتماد خامنه ای به شمار می روند بیان شده است. این سخنان آنهم در آستانه آغاز کار دولت جدید اهانت به رای مردم است و البته احساس حقارت خامنه ای را در برابر رهبران جنبش سبز به نمایش می گذارد. هیچ کس به اندازه خامنه ای و ایادی او ناسازگاری ولایت فقیه را با رای مردم و با هرگونه اقدام در جهت اصلاح نظام موجود اثبات نکرده است.
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr