چاوشان ذلت

جمعه, 30ام آبان, 1399
اندازه قلم متن

فرمانروای ملّتِ ایران

یک مُشت لاتِ بی سروپایند
غارتگرند و قافله سالار
دزدند و پاسبانِ سرایند
تخمِ دروغ و بذرِ خیانت
نفسِ فریب و عینِ دغایند
شمشیرِ خون فشان به کف اندر
درکارِ مرگ و نفی ِ بقایند
سجّاده دارِ سُبحه به دستند
دستاربندِ زیرِ عبایند
کُرسیّ زر نهاده به مسجد
مسند نشینِ کُلّ قوایند
گویند: عالمان فقیهند
گویند: قاضیان قضایند
گویند: دستِ عالم بالا
در جوفِ آستینِ خدایند
لیک اهرمن سرشتِ سیه کار
یکسر تُهی ز صدق و صفایند
بی رحم چون شرارۀ کینند
بی شرم چون فریب و ریایند
آلوده تر ز پوزۀ گرگند
برگرگ، آمراُلاُمَرایند
دارندگان کوزۀ زهرند
بارندگان تیرِ بلایند
ویرانگران هر دِهِ آباد
آرندگان قحط و غلایند
برهرچه زشتی است زعیمند
بر هرچه نار واست، روایند
زینسان که کارگاه جمودند
ننگ آفرین و جهل فزایند
جز بیم و اضطراب نکارند
چز کین و جز عناد نزایند
بر خوانِ خون نشسته به نشخوار
تا استخوانِ خلق، بخایند!
بیدادگسترند و ستم کار
دوزخ فروزِ هستیِ مایند
چاووش ذلتند و وطن را
زی دام مرگ، راهنمایند
ملت در این فضای توحش
زیرلوای جور و جفایند!

‌م. سحر
۱۹.۱۱.۲۰۲۰
http://msahar.blogspot.com/

از: گویا

به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.