آرش پژوهنده
ترور محسن فخریزاده دانشمند هستهای و چهره استراتژیک و راهبردی جمهوری اسلامی ایران یک بار دیگر گمانهزنیهایی در ارتباط با وجود حفره اطلاعاتی – امنیتی و یا نفوذ عوامل غیرخودی در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور بر سر زبانها انداخته است. بحث نفوذ عناصر بیگانه در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور دامنهای طولانی دارد که میتوان بزرگترین نقطه عطف آن را ماجرای قتلهای زنجیرهای و انهدام باند تبه کار سعید امامی دانست.
بعد از افشای غده سرطانی قتلهای زنجیرهای در وزارت اطلاعات جناح رادیکال محافظهکاران سنتی به این نتیجه رسید که به هر نحوی که شده میبایست وزارت اطلاعات را به عنوان یک نهاد قانونی که در ذیل مجموعه دولت تعریف میشود تضعیف نموده و در مقابل تشکیلاتی موازی و به طور کامل تحت امر خود تاسیس نماید.
هر چند مطابق قوانین مصوب جمهوری اسلامی شخص رئیس جمهور و مجلس نقش پررنگی در اداره و دخالت در امور وزارت اطلاعات ندارند اما این وزارتخانه به عنوان یکی از ارگانهای زیر مجموعه دولت در شرایطی ویژه (همچون قضیه قتلهای زنجیرهای) میتواند مورد پرسش و یا حتی تحقیق و تفحص مقامات ارشد دولت یا مجلس قرار بگیرد. لذا تصمیم بر آن شد که اختیارات و امورات اطلاعاتی و امنیتی کشور به هر نحو که شده دور از دسترس و نظارت نهادهای (کمی تا قسمتی) انتخابی جمهوری اسلامی و در کنج حیاط خلوت ارباب قدرت قرار بگیرد.
عملیات تضعیف و اسقاط وزارت اطلاعات و تقویت دستگاههای موازی در همان دوره ریاست جمهوری خاتمی آغاز شد و در دوره احمدینژاد به نقطه کمال خود رسید. اما این تغییر و تحولات نیازمند جنگ روانی و تبلیغات رسانهای نیز بود.
در آن روزگاران جوانی جویای نام به نام رضا گلپور که سابقه همکاری با اطلاعات سپاه را در کارنامه خود داشت کتابی تحت عنوان «شنود اشباح» نوشت و در آن کتاب بسیاری از چهرههای شاخص جناح اصلاحطلب را به عنوان عوامل نفوذی دشمن و یا جاسوس اسرائیل معرفی کرد. به نظر میرسد این کتاب با هماهنگی کامل کارگروه ویژه تبلیغاتی جناح رادیکال محافظهکار در اقدامی تلافیجویانه در مقابل کتاب «تاریکخانه اشباح» اکبر گنجی و در قالبی فراسازمانی نوشته شده است.
گلپور در این کتاب مدعی شده است که وزارت اطلاعات ایران بر بقایای ساواک رژیم پهلوی بنا شده است. او مدعی بود که بسیاری از کارکنان ساواک که در دوره پهلوی در اسرائیل آموزش دیدهاند و همچنین برخی شخصیتهای متنفذ که از خانوادههایی با تبار یهودی یا بهایی ایرانی سر بر آوردهاند جذب دستگاه اطلاعاتی آن کشور شده و در قالب شبکهای نفوذی تحت عنوان ”شاخه زیتون” در ایران مشغول به فعالیت شدهاند. این عوامل نفوذی بعد از انقلاب توانستهاند یک بار دیگر فعال شده و از میان عناصر انقلابی یارگیری نمایند. گلپور مدعی شد که افرادی همچون سعید امامی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مهرداد عالیخانی از عوامل شبکه نفوذی دشمن هستند.
به نظر میرسد هدف جناح رادیکال محافظهکاران از انتشار غیر رسمی (و گاه کمی تا قسمتی رسمی) چنین تحلیلهایی سه چیز میباشد.
۱ – برداشتن بار مسئولیت اقدامات خرابکارانه باند سعید امامی از شانههای خود و نسبت دادن آن به دشمن.
۲ – بدنام کردن چهرههای اصلاحطلب به منظور تلافیجویی در مقابل رسوایی باند سعید امامی.
۳ – تضعیف جایگاه وزارت اطلاعات به عنوان یک نهاد قانونی و خارج کردن اختیارات امنیتی و اطلاعاتی کشور از حوزه تحت نظارت نهادهای (کمی تا قسمتی) انتخابی کشور.
در همان دوران هر چند عدهای از چهرههای شاخص جناح راست نسبت به این نویسنده و کتاب شنود اشباح موضع منفی داشتند اما به نظر میرسد که ارادهای پنهانی و پر نفوذ و قدرتمند در ساختار جمهوری اسلامی بر تداوم تبلیغات منفی بر علیه اصلاحطلبان و وزارت اطلاعات و ترویج “دشمن هراسی” اشراف داشته و از آن حمایت میکند.
به موازات این رویداد افرادی همچون رحیم پور ازغدی، حسن عباسی و رائفی پور نیز طی سخنرانیهایی پیوسته و آتشین به ارائه نظریاتی انقلابی، توطئه انگارانه و غربستیزانه دامن میزدند.
چندی نگذشت که اختلافات درون تشکیلاتی دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی موازی و جناح رادیکال راست سنتی کار رضا گلپور و دوست و همکار دیگرش محمد حسین رستمی مدیر سایت عماریون را به زندان کشاند و اتهاماتی از قبیل جاسوسی و همکاری با دشمن و سهمخواهی به واسطه افشا اسناد محرمانه را متوجه خود آنها کرد. رضا گلپور که مدعیاتی بر علیه حسین طائب مسئول ارشد اطلاعات سپاه مطرح کرده بود بعد از دستگیری نیز مدعیاتی بر علیه اکبر طبری معاون اجرای قوه قضاییه در زمان ریاست صادق لاریجانی منتشر کرد. دستگیری و محکومیت اکبر طبری به اتهام فساد اقتصادی و تنزل حسین طائب در اطلاعات سپاه از مقام “ریاست” به “مسئول” میتواند نشانهای از جدی بودن اطلاعات رضا گلپور و عمق اختلافات درون جناحی در پس پرده باشد.
به هر حال هر چند وی و محمد حسین رستمی از ادامه همکاری با کارگروه تبلیغاتی و عملیات جنگ روانی جناح رادیکال محافظهکار محروم شدند اما افسانه “شاخه زیتون” به فراموشی سپرده نشد.
جوان دیگری به نام علیرضا مسعودپور سالهاست که بر مبنای مدعیاتی نظیر آنچه که پیش از این گلپور و رستمی نوشتهاند جلسات سخنرانی متعددی تحت عنوان “نفوذ” برگزار میکند. علیرضا مسعودپور را میتوان نسخه علیالبدل افرادی همچون رائفیپور و حسن عباسی دانست که در واقع سخنگوی غیر رسمی و در عینحال بسیار تاثیرگذار جناح رادیکال محافظهکاران میباشند.
به هر حال به رغم تمامی این تفاصیل به نظر میرسد که بعد از ترور مشکوک فخریزاده مدیران دستگاههای غیرقانونی اطلاعاتی موازی باید به دنبال یک “شاخه زیتون” و یا “تاریکخانه اشباح” دیگری در ساختار اداری و سازمانی تحت امر خود باشند.
از: ایران امروز