دموکراسی و مبارزه با فقر و گرسنگی؟ مردمسالاری، مسأله‌ی مرگ و زندگی است

چهارشنبه, 26ام آذر, 1399
اندازه قلم متن

دیروز صبح هنگام بررسی خبرگزاری‌های مختلف، به یک مصاحبه در تارنمای خبرگذاری “دموکراسی ناو” بر خورد کردم که برخی از اطلاعاتش می‌تواند برای شما نیز جالب و شاید آموزنده باشد، بویژه اینکه دموکراسی (مردمسالاری) را به گرسنگی، ربط داده بود!؟

عنوان خبر: گرسنگی و بد خوراکی، دستاوردی است برنامه ریزی شده!
“برنامه جهانی غذا” متعلق به سازمان ملل، برنده جایزه صلح نوبل امسال شده است. این جایزه به خاطر تلاشِ خستگی ناپذیر در مبارزه با گرسنگی در جهان، به این سازمان تعلق گرفت. “برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد در سال گذشته برای حدود ۱۰۰ میلیون تن در ۸۸ کشور جهان یاری رسانی کرده است. مدیر این سازمان، پس از کسب جایزه گفت، پاندومی ویروس کرونا باعث شده تا میلیون‌ها تن به جمع افرادی که در جهان با گرسنگی مواجه‌اند، افزوده شوند…. از دولت‌ها خواست که در راستای فراهم آوری منابع مالی برنامه جهانی غذا… کمک کنند”. خبرگزاری دویچه وله

مدیر اتحادیه دانشمندان برای تغذیه و محیط زیست، می‌گوید کره‌ی زمین یک و نیم برابر نیازش برای سیر کردن تمام مردم جهان، کالری تولید می‌کند، پس چرا هنوز عده‌ی کثیری گرسنه هستند؛ و سال گذشته ۳ میلیون کودک در اثر گرسنگی و بدخوراکی، جان سپردند؟! او در پاسخ می‌گوید، مسأله برعکس تصور اکثرمان ربطی به قحطی و خشکسالی ندارد. اکثر مواقع نتیجه‌ی اعمال ما و سیاست‌های عمدی است!
برای نمونه، یکی از مناطقی که گرسنگی و بدخوراکی در آن بیداد می‌کند، یمن است. کشوری که گرفتار جنگ نیابتی بین عربستان سعودی و ایران می‌باشد. سیاست عربستان در یمن، شیوع گرسنگی است، تا جنگجویان و معترضان را در آنکشور مجبور به تسلیم نماید. بنابراین گرسنگی در یمن، نتیجه‌ی یک برنامه‌ی عمدی است.
نمونه‌ی بعدی، تولید “فراوردهای فروشی” است، مانند قهوه، کاکائو، چای و جِتروفا (تهیه سوخت) که حکومت‌ها برای تأمین نیازهای مالی، زمین‌ها را در اختیار شرکت‌های بزرگ قرار می‌دهند. این تصور که قاره آفریقا، از نظر توسعه‌ی اقتصادی و تولیدات کشاورزی ناتوان می‌باشد، نادرست و کلیشه‌ای است! آفریقا نه تنها قادر است آفریقائی‌ها را سیر کند، بل که بیشتر از نیاز ساکنانش کالری تولید می‌کند. کشور حاصلخیز سودان در آفریقا، به تنهائی می‌تواند نان مورد نیازِ کلِ قاره را تأمین نماید. پس مشکل کجاست؟ خبرگزاری دموکراسی ناو
خاک کشورشان را به بیگانگان اجاره می‌دهند!
حکومت‌های غیر دمکراتیک و خودکامه، زمین‌ها و بخش هائی از کشورشان را، برای درآمد بیشتر به شرکت‌های خارجی بویژه چینی‌ها، اجاره می‌دهند. چین و کشورهای دیگر که زمین‌ها را برای تولید مورد نیازشان، اجاره می‌کنند، بدنبال منافعِ کشورشان می‌باشند! در این معادله، مسئولین و مجرمین حقیقی، حکومت‌های غیر مردمی هستند که جان و سلامتِ ملت‌شان را بمخاطره میاندازند. این سیاست‌ها، از توفان و تندباد دریائی بسیار خطرناک تر و کشنده تر می‌باشند، زیرا موقتی و کوتاه مدت نیستند؛ و می‌توانند نسل هائی را آسیب پذیر و با نابودی روبرو کنند. اینجاست که نیاز به مردمسالاری، ضروری و حیاتی می‌شود.
مردمسالاری، تنها برای داشتن یک حکومت مردمی نیست.
مردمسالاری، برای برخورداری از حق حیات، و زندگی سالم و انسانی است. سیاستِ حکومت‌های خودکامه و خداسالار، مانند رژیم فقاهتی در ایران، تنها بر اساس ارجحیت هایِ آخوندها و بقایِ حکومت‌شان می‌باشد. مردم، نه تنها کوچکترین نقشی ندارند، بل که بهیچوجه به حساب نمی‌آیند و از ارزش و حیثیتِ انسانی برخوردار نیستند!؟ آمار فقر در ایران بنا به اظهارات متصدیان وزارت کار و کمیسیون اجتماعی مجلس، ۳۲ در صد جمعیت و تعداد گرسنگان ۵ میلون تن می‌باشد!
پس از گذشتِ چهار دهه حکومت فقاهتی در میهنمان، آیا شک و تردیدی برایتان وجود دارد که ما مردم نقشی در تعیین سرنوشت خودمان نداریم و به حساب نمی‌آئیم؟ فلسفه‌ی ولایت فقیه بر این باور پایه ریزی شده که ما “قادر به تشخیص راه از چاه نیستیم و باید تابع روحانیت باشیم که جانشین خداوند و مبین دین هستند”. خمینی نیز می‌نویسد: “مردم ناقصند و نیازمند… “. کتاب ولایت فقیه
طی چهار دهه‌ی گذشته، شاهدِ رفتار خصمانه، خشونت آمیز و یکطرفه‌ی حکومت با مردم بوده‌ایم: ضرب و شتم و زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام. همانطور که می‌بینیم، “مردمسالاری تنها در باره‌ی نوع حکومت نیست، بل که ” مسأله‌ی مرگ و زندگی است”. زیستنِ نکبت بار و تحت قیمومتِ حکومت خودکامه و خداسالار، مردن تدریجی است!
زندگی کردنِ من مردن تدریجی بود هر چه جان کند تنم، عمر حسابش کردم فرخی یزدی
مشکل رژیمِ آخوندی، تنها خودکامگی نیست، که به تنهائی برای سرنگونی و جایگزینی‌اش کافی می‌باشد، بل که بی کفایتی و بی لیاقتی و کم دانی مزمن دست اندرکاران رژیم؛ فجایع جبران ناپذیری را برای مردم و میهن مان مان رقم زده است. برای به نمایش گذاشتن این مدعا، یک فقره از این “کم دانی” را با هم مرور می‌کنیم. پس از انقلاب مردمی ۵۷ و به بیراهه کشیده شدنِ جنبش آزادیخواهی، و استقرارِ رژیم آخوندی؛ خمینی گفت ما امروز، ۳۳ میلیون جمعیت داریم؛ در ایران اسلامی ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون جمعیت می‌توانند در رفاه زندگی کنند. جمعیت یک و نیم برابر شد. سیاست جاهلانه خمینی، بعداً بوسیله‌ی خامنه‌ای نیز تأئید و تأکید شد. خامنه‌ای گفت، “جمعیت ایران باید افزایش یابد و فرزندآوری باید به فرهنگ تبدیل شود. ”
سخنانی فتوا مانند که نه بر اساس توانائی‌ها و داده‌های کشور بود، و نه بر پایه‌ی نیاز‌های جامعه. سخنانی که سیاست یک کشور و سرنوشت یک ملت را برای نسل‌ها، تحت شعاع قرار می‌داد؛ ولی بدون مشورت با کارشناسان و بدون برنامه ریزی هوشمندانه و سرمایه گذاری مورد نیاز بود. تصمیمی که تنها زائیده‌ی توهمِ رهبرِ “همه چیز دان” است، که صلاح اُمت را بهتر از آنان، می‌داند!
ازدیاد جمعیت،
– همراه است با نیاز به بهداشت و تغذیه برای نوزاد و مادر؛ – همراه است با نیاز به تعلیم و تربیت در خانواده؛ نیاز به کودکسرا و مهد کودک برای آموزش و پرورش؛ و – نیاز به مراکز آموزشی و آموزکار و بودجه؛ – نیاز به درآمد کافی برای خانواده با فرزندان جدید؛ و – نیاز به شغل و کار پس از فارغ التحصیل شدن آنان؛ و دهها نیاز دیگر. این حرکت فاجعه آور در زمانی است که رژیم فقاهتی، کشور را به جائی رسانده که “قادر به تأمین نیازهایِ ابتدائیِ ساکنانش نیست”! مردممان از حد اقل امکانات زندگی، برخوردار نیستند!
ارجحیت‌های غیر مردمی،
حکومتی که در پرتوی سیاست فرقه‌ای و ارجحیت‌های غیر ایرانیِ‌اش، سرمایه هایِ ملیِ میهنمان را برای دوباره سازی لبنان و عراق خرج می‌کند، و صرفِ جنگ در سوریه و یمن می‌نماید. این ولخرجی‌ها در صورتی انجام می‌شود که دست اندرکارانِ حکومت، سطح دستمزدهای کارمندان و کارگران را عمداً، آنقدر پائین نگهمیدارند که “برده مانند” همیشه محتاج و گرسنه و نیمه عریان باشند!؟
رژیم فقاهتی، نه تنها ثروت‌های ملی و آنچه متعلق به ملت ایران است را می‌دزد و بذل و بخشش می‌کند؛ مدتی است که استقلال و تمامیت ارضی کشور را نیز مورد تعرض قرار داده است. چند نمونه:
– معامله کردن و واگذاری بخشی از دریای خزر به ارباب روسی رژیم؛
– قرارداد صید ماهی در سواحل خلیج فارس که به گفته‌ی فرمانده نیروی دریائی سپاه: چین سال هاست به صید بی رویه در سواحل ایرانی خلیج فارس می‌پردازد و صیادان محلی را به فقر و تنگدستی کشانده است؛ و
– قرارداد ۲۵ ساله با چین، که بخش هایِ بزرگی از کشور را برای ۲۵ سال به چین واگذار می‌کند.
از سوی دیگر همه مان با فاجعه‌ی محیط زیست و نابودی منابع آبی میهنمان، آشنا هستیم. بی لیاقتی و بی کفایتی و بی برنامگیِ رژیم آخوندی، جنگل‌ها را ویران، و منابع آبی و محیط زیست را بشدت، آلوده کرده است.
فقر و درماندگی در جمهوری اسلامی، عمدی و برنامه ریزی شده است. سیاست غیر ایرانی و فسادِ گسترده‌ی دست اندرکارانِ حکومت، سرمایه‌های ملی و داده‌های کشور را بتاراج می‌برد. محیط زیست و منابع آبی را نابود می‌کند و با به حراج گذاشتن بخش هائی از کشور، استقلال اقتصادی ایران را بمخاطره می‌اندازد. باید از خودمان بپرسیم، آیا اینهمه تجاوز به حقوق مان، و نابودی سرمایه‌های ملی مان، و بمخاطره انداختن آینده مان، برای به پا خاستن کافی نیست؟ آیا چنین رژیمی “بهترین کاندید” برای براندازی نمی‌باشد؟
امیرحسین لادن
ahladan@outlook. com
چهارشنبه ۲۶ آذرماه ۱۳۹۹

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.