تصویری از بهنام محجوبی که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
صالحه حسینی، همسر بهنام محجوبی دقایقی پس از دیدن او در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان لقمان به رادیو فردا گفت که عدم رسیدگی به موقع پزشکی و تأخیر در اعزام او به بیمارستان باعث وخامت وضعیت جسمانی و در نهایت به کما رفتن این زندانی عقیدتی شده است.
خانم حسینی درباره وضعیت آقای محجوبی به رادیوفردا گفت: «بدنش خیلی ورم کرده و داغ است. یعنی بالاتر از دمای معمولی است و تب دارد. سه چهار دستگاه به او وصل است و با دستگاه نفس میکشد. پایش را که فشار دادم اصلاً هیچ حسی نداشت و احساس نمیکرد.»
بر اساس توضیحاتی که پزشک بهنام محجوبی به همسر او ارائه کرده، برای تخلیه موارد داخل ریه، به ریهاش لوله فرستادهاند گرچه تنها امیدی پنجاه درصدی به اثربخشی این کار دارند.
بهنام محجوبی پس از شرکت در تجمع دراویش گنابادی در بهمن سال ۹۶ در تهران به دو سال زندان محکوم شد. حکم او اول تیر ماه علیرغم نظریه پزشکی مبنی بر عدم تحمل حبس به اجرا گذاشته شد و از روز دوشنبه ۲۷ بهمن ماه در حالی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان لقمان بستری است که به گفته خانوادهاش امیدی به زنده ماندنش وجود ندارد.
۱۰ مأمور بالای سر یک بیمار
همسر آقای محجوبی میگوید: «پانیک بهنام چند روز پیش عود میکند و دوستانش گفتند سه شب بود که خواب نمیرفت. خیلی حالش بد بود و مرتب تشنج میکرد. دست و پایش خیلی درد میکرد رفته بهداری و من نمیدانم چی به او دادند قرص را که خورده بالا آورده و هوشیاریاش را از دست داده. بهداری باید او را برعکس میکرد که بالا بیاورد و به ریهاش برنگردد اما نکرده. حتی قبول نمیکرد که به بیمارستان بفرستند. همبندیهایش دعوا کردهاند و یکی تهدید کرده که اگر نفرستید رگم را میزنم که دیگر فرستادند بیمارستان، اما چون هرچه بالا آورده به ریههایش برگشته، یکی از ریههایش چسبندگی پیدا کرده و کلاً از کار افتاده و ریه دیگر هم میگویند پر از استفراغ شده است».
صالحه حسینی مسئولیت وضعیت فعلی همسرش را متوجه دادستان و بهداری زندان میداند و میگوید: «دیگر کاری از دست بر نمیآید. به کی شکایت کنم؟ اینها فکر میکنند کی را گرفتهاند؟ یک آدمی که آمده نشسته جلوی کلانتری گفته برادر من را از زندان آزاد کنید و درویشی جرم نیست. فکر میکنند کی را گرفتهاند که الان ۱۰ مأمور بالای سر این بچه ایستادهاند. جنازه است، جنازه نمیتواند فرار کند.»
همسر بهنام محجوبی درباره وضعیت بیماری او توضیح میدهد: «حدوداً یکسال قبل که آقای تابنده فوت شد بهنام چون خیلی دوستش داشت اختلال پانیک گرفت، ولی داروهایش خیلی کم بود، روزی سه قرص مصرف میکرد. دکترش تأیید کرد که تحمل حبس ندارد و ما نامه را برای قاضی بردیم اما قبول نکرد. اول تیر خودش را معرفی کرد و در زندان حدود یک ماه داروهایش را به او ندادند که تشنج کرد و خیلی حالش بد شد تا داروهایش را دادند. داروهایش که تمام شد، نمیگذاشتند ما دارو بدهیم به داخل زندان و بهنام اعتصاب غذا کرد دوباره حالش بد شد. با مکافات توانستیم داروها را بدهیم داخل.»
همسر بهنام محجوبی در توضیح وخیمتر شدن وضعیت همسرش در زندان میگوید: «فشار زندان خیلی رویش زیاد شده بود. هر دفعه زنگ میزد میگفت حالم خوب نیست از دکترم بپرسید چه کار کنم. دکتر هم دوز قرصها را بالا برد. اینقدر حالش بد شده بود که ۱۲ قرص در روز میخورد. پزشکی قانونی و کمیسیون پزشکی عدم تحمل حبس را برای او تأیید کردند ولی دادسرا گفت که تحمل دارد و سند ۲۰۰ میلیونی بگذارید بیاید بیرون برای درمان و بعد به زندان برگردد.»
خانواده آقای محجوبی امکان تأمین وثیقه دویست میلیونی را نداشتند. خانم صالحی میگوید: «دادستان با بهنام لج کرده. میگفت برو سند بیاور. من وقتی خانهام اجارهای است سند از کجا بیاورم؟ حدوداً دو روز قبل از اینکه بهنام اینجوری حالش بد شود به ما گفت که نامه به او دادهاند برای سند و ما تا آمدیم بگردیم سند پیدا کنیم که به این روز افتاد. باید عدم تحمل حبس میدادند نه اینکه بگویند سند بگذار. الان که او را کشتند. ما اصلاً هیچ امیدی به زنده بودنش نداریم. هر کاری میگویند میگوییم انجام دهید شاید یک درصد امکان برگشتن اش باشد. الان توی کماست انگار یک مرده است. واقعاً شرایط تحمل حبس را داشته؟ با این شرایط که الان آوردهاند انداختهاند اینجا؟»
پنج ماه پیش همسر آقای محجوبی اعلام کرده بود که او در شرایطی نیست که بتواند حبس را تحمل کند. او اعلام کرده بود که همسرش را در حالی که به خاطر قطع داروهایش، نیمی از بدنش فلج شده، به بیمارستان روانپزشکی امینآباد تهران منتقل کردند.
در امینآباد چه گذشت؟
خانم حسینی اکنون به رادیو فردا میگوید که انتقال همسرش به امینآباد به شدت در وخیمتر شدن وضعیت او تأثیر داشته است. او میگوید: «در امینآباد خیلی اذیتش کردند و صد درصد الان که به این وضع افتاده متوجه امینآباد است. از نظر روحی او را به هم ریختند. اصلاً نمیدانیم چه داروهایی به او زدهاند. وقتی آمده بود میگفت عین معتادها شدهام. میگفت دست و پایم اینقدر درد میکند که نمیدانم چکار کنم. نمیدانیم در امینآباد چی به او زدهاند و چه کارهایی روی او انجام دادهاند. یکی روی او ادرار کرده و برای من تعریف میکرد که او را توی یک اتاقی گذاشته بودند و میگفت یک نفر توی گوش من میزد میگفت تو جنی. اینقدر توی گوش این بچه زده بود که پرده گوشش پاره شده بود. چند وقت پیش خونریزی گوش کرده بود. صد درصد مقصر این قضیه بهداری است و فرستادن به امینآباد.»
اداره کل زندانهای تهران در اطلاعیهای مدعی شده که آقای محجوبی به دلیل مصرف بیش از حد دارو مسموم شده است. صالحه حسینی اما با رد این ادعا میگوید: اصلاً چنین چیزی نیست بهنام همیشه داروهای خودش را میخورد. اصلاً لزومی نداشت خودش داروهایش را زیاد کند. هر روز ۱۲ قرص میخورد. ما از بهداری شکایت داریم که چرا وقتی بچه را آوردند پایین، قبولش نکردند. چرا برعکسش نکردند که این مواد بیرون بریزد. چرا به بیمارستان منتقل نمیکردند؟ من نمیدانم دادستان بهتر میفهمد یا کمیسیون پزشکی؟ کمیسیون پزشکی میگوید تحمل حبس ندارد، دادستان میگوید دارد، برود زندان و اگر حالش بد شد بفرستند بیمارستان. همین کار را هم بهداری نکرده. اگر همان موقع اورژانسی فرستاده بودند بیمارستان الان اینطور روی تخت نیفتاده بود.»
همسر بهنام محجوبی میگوید: «باید شکایت کنیم از بهداری، از دادستان که دکتر میگوید تحمل حبس ندارد دادستان میگوید دارد. تو دکتری مگر؟ اگر دکتر گذاشتی که تعیین کند خودت چرا دخالت میکنی؟ از دادستان که نمیشود شکایت کرد از رئیس زندان و از بهداری که نمیشود شکایت کرد. ما به کی بگوییم؟ فقط بگویید برایش دعا کنند. چون اگر بهنام نباشد به شما میگویم اگر بهنام بمیرد، من خودم را میکشم و دادستان میشود قاتل دو نفر. فقط بگویید برایش دعا کنند.»
بهنام محجوبی در فایلی صوتی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود اعلام کرده بود که «به جای دکتر مرا بردند امینآباد. من را به شکل صلیب به تخت بستند. آمپول و قرص میدادند. کارهای خلافی که رویم نمیشود بگویم انجام دادند. کمترین آنکه ادرار خودشان را عمدی کنترل نمیکردند و روی ما میپاشیدند. یک کار دیگر را نمیتوانم بگویم. آن را هم انجام میدادند. آنجا افول و فنای انسانیت را دیدم. به دکتر اعتراض کردم، گفت از قاضی حکم داریم، گفتم پس شرافت دکتریت کجا رفته؟ قانع شدهام که اینها قصد کشتن من را دارند.»
از: رادیو فردا