به شیوههای سالهای گذشته رهبر حکومت اسلامی ایران، علی خامنهای، سال جدید را سال پشتیبانی و مانع زدایی از تولید نامگذاری کرد. اندکی بعد فرماندۀ سپاه پاسداران، حسین سلامی، مدعی شد که مخاطب اصلی پیام نوروزی رهبر سپاه بوده و در آن رهبر حکومت اسلامی در واقع از سپاه خواسته است که به اوضاع بی سروسامان اقتصادی کشور سروسامان دهد و ادارۀ آن را در دست بگیرد.
سپاه پاسداران حقیقتاً در پی چیست؟ قبضه کردن قدرت به مناسبت انتخابات پیش روی ریاست جمهوری؟ اما، مگر در دهههای اخیر منابع واقعی قدرت در ایران جای دیگری به غیر سپاه پاسداران و بیت رهبری بوده است؟ آیا بحران و مشکلات اقتصادی کشور بدون یک گشایش حقیقتاً دموکراتیک، بدون محدود کردن قدرت و اختیارات مطلق نهاد ولایت فقیه و سیاستها و راهبردهای کلان آن امکانپذیر است؟
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی، در پاسخ به این سئوالها و سئوالهای دیگر از جمله گفته است :
“واکنش و صحبتهای فرماندۀ سپاه پاسداران طبیعی است. اگر آقای خامنهای هر پیام دیگری و به هر مناسبت دیگری میداد قطعاً شاهد همین دست واکنشها از سوی فرمانده سپاه پاسداران یا ائمه جمعه و مقامات رسمی کشور در جهت تأئید، تصدیق و حمایت از آن می بودیم. اما، واقعیت این است که این حرفها و واکنشها تبلیغات است و اگر تبلیغات را کنار بگذاریم امروز هیچکس در ایران – نه دولت روحانی، نه مجلس و نه سپاه پاسداران – قادر نیست کشور را از باتلاقی که در آن گرفتار شده بیرون بیاورد، به ویژه زمانی که پول نفت در میان نیست ولی تحریم هست و نه فقط ایرانیان سرمایههای خود را صرف داخل نمیکنند، بلکه کشور را جهت مهاجرت ترک میکنند. برای درک این مطلب تنها کافی است به آگهیهای فروش خانه به ایرانیان در ترکیه، امارات، گرجستان و دیگر جاها توجه کنیم تا متوجه شویم که از همین راه کشور از چه سرمایههای مهمی خالی میشود.
این وضع – خالی شدن جامعه از سرمایههای مادّی و معنوی خود – خاتمه نمی یابد اگر تجدیدنظر اساسی در مبانی و سیاستهای کلان کشور صورت نپذیرد. تا زمانی که استکبارستیزی و آمریکاستیزی اولویت های اول کشور هستند، تا زمانی که بودجه و درآمدهای کشور صرف برنامههای هستهای می شوند از دست هیچکس برای نجات اقتصاد کشور کاری ساخته نیست. در واقع، مشکل ایران اقتصادی نیست. مشکل ایران سیاستهای کلانی است که کشور را در باتلاق کنونی گرفتار کرده اند.”
صادق زیباکلام در جای دیگر از سخنان خود میافزاید : “خوب که نگاه کنیم. مشکل اصلی در ایران دو واقعیت است : اول، نبود حد و مرز قانونی قدرت و اعمال قدرت. در ایران قانون فرع بر ارادۀ حاکمیت است و حکومت تصمیمهای خود را مستقل از قانون میگیرد و اجرا میکند. و دوم نبود مسئولیت یا پاسخگویی در ازای قدرت و تصمیمهای حکومت است. ما در ایران با یک قدرت مطلق غیرپاسخگو روبرو هستیم.
من امیدوارم – یا در واقع دعا میکنم – که شماری از مسئولان و مقامات کشور متوجۀ باتلاقی که کشور در آن گرفتار آمده، شده باشند و حرفهای تبلیغاتی که بعضاً می زنند صرفاً برای امیدوار کردن خود و جامعه باشد. در هر حال، آنچه کشور را از باتلاق امروز بیرون خواهد آورد نه “دولت انقلابی آینده” بلکه برجام ۱۴۰۰ با آمریکا خواهد بود. گمان میکنم که در ازای آزاد شدن بخشی از داراییهای مسدود شدۀ کشور در خارج، حکومت ایران در برخی سیاستهایش به ویژه در حوزۀ هستهای یا در مورد یمن بازنگری کند.
برغم وخامت اوضاع اقتصادی من معتقدم که اولویت امروز جامعۀ ایران نان نیست، آزادی است. الگوی نان بدون آزادی غیرممکن است و تا اصلاحات بنیادین سیاسی صورت نگیرد ما از این باتلاق، از این بن بست نجات نخواهیم یافت.”
از: ار اف ای