رقابت نامزدها و شورای نگهبان برای پاسخ به یک سوال
زیتون ـ یلدا امیری: انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به دلایل زیادی با دورههای قبلی فرق میکند. تحریم انتخابات توسط بخش گستردهای از رایدهندگانی که پیش از این در سبد رای اصلاح طلبان بودند و قهرشان را در انتخابات مجلس پیشین نشان دادند، ناامیدی گروهی از فعالان سیاسی از توانایی ایجاد تحول در سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران از طریق صندوق رای و حضور گسترده نامزدهای اصولگرا و نظامیانی که یکسره از پادگان ها به عرصه انتخابات آمدهاند و شمشیر شورای نگهبان که اینبار بیتعارفتر از همیشه و از رو بسته شده.
علاوه بر این به نظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی هم اینبار از همه دفعات پیشین درس گرفته و صحنه انتخابات ریاست جمهوری امسال را با وسواس آراسته است. اگرچه آیتالله خامنهای در تمامی انتخاباتهای پیشین هم تلاش کرد تا نامزد مورد نظر خود را به پاستور بفرستد، اما نتیجه همیشه موفقیتآمیز نبود. این بار اما تلاش کرده کار به کد دادن از پشت تریبون به هواداران و مهندسی انتخابات در سطوح خرد نکشد، طوری که حالا این سوال به طور جدی مطرح است که از بین کاندیداهای همگون موجود حقیقتا نظرش به چه کسی نزدیکتر است؟ آیا حقیقتا تفاوت معناداری بین این افراد وجود دارد که بخواهد تفاوتی در میل آقا به سوی کسی ایجاد کند؟
معیارهای «آقا»
رهبر جمهوری اسلامی ایران، در دو سال اخیر بارها تکرار کرده که علاج مشکلات کشور یک دولت جوان حزباللهی و انقلابی است. این تکرار را میتوان اعلام یک برنامه سیاسی برای جهتدهی به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ دانست. از سوی دیگر عبارت جوان حزباللهی و انقلابی به نوعی توصیف نیروهای وفادار به هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی است.
آیتالله خامنهای در دیدار دانشجویان روز ۱ خرداد ۱۳۹۸ گفت: «اگر شما جوانان زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزب اللهی فراهم کنید، غصه های شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست.»
آیت الله خامنهای پیش از این عبارت «دولت حزباللهی» را تاکنون فقط در وصف دولت احمدینژاد به کار برده است. حد فاصل سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ باور عمومی اصولگرایان این بود که دولت احمدینژاد همان دولت انقلابی معهود است.
اما تجربه دولت احمدی نژاد؛ که نظرش به نظر آقا نزدیک بود، برای رهبر جمهوری اسلامی چندان شیرین نبود. حال این سوال مطرح میشود که با وجود آن تجربه آیا او به دنبال یافتن احمدی نژادی دیگر است؟ با توجه به چهرههای شاخصی که تاکنون در انتخابات نامزد شدهاند، به نظر نمیرسد که نیرویی جوان رئیس دولت بعدی جمهوری اسلامی باشد. اما نیروی حزب اللهی و وفادار به رهبر جمهوری اسلامی چرا.
رهبر جمهوری اسلامی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ با مطرح کردن دوباره دولت جوان حزباللهی گفت: «البته معنیاش این نیست که مثلا رییس این دولت یک جوان سیودوساله باشد، بلکه یعنی دولت سرپا، بانشاط، آماده و در سنین کار و تلاش باشد.» او عدالتخواهی، رفع فساد و در نهایت ایجاد تمدن اسلامی را از مظاهر آرمانخواهی دانست.
روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران هم روز گذشته در گزارشی با عنوان «رقابت بانیان وضع موجود با تحولخواهان» که تیتر یک این روزنامه را به خود اختصاص داده است، افرادی چون علی لاریجانی، محسن هاشمی، مسعود پزشکیان و الیاس جهانگیری را از بانیان وضع موجود و در واقع ادامه دولت روحانی دانسته و ابراهیم رئیسی، سعید جلیلی، علی رضا زاکانی و محسن رضایی را نیروهای تحولخواه معرفی کرده است. این دستهبندی روزنامه جوان تا حدی به غربال کاندیداها برای تشخیص افراد نزدیک به نظر رهبر کمک میکند.
عبدالله ناصری،فعال سیاسی و نزدیک به محمد خاتمی، به نقل از «یک فرد مطلع و مرتبط به شورای نگهبان» نوشت که « شورای نگهبان تصمیم خود در باره نامزدهای ریاست جمهوری را تقریبا نهایی کرده و بر اساس آن : آقایان رییسی، لاریجانی، دهقان، جلیلی، جهانگیری، پزشکیان تأیید شده و در مورد آقای محمد شریعتمداری فردا تصمیم خواهد گرفت»
وعده همیشگی رفع فقر و فساد
رهبر جمهوری اسلامی یکی از مولفههای دولت حزباللهی را حمایت از محرومین و تلاش برای حل فوری مشکلات طبقات ضعیف جامعه میداند. احمدینژاد نیز با شعارهایی از این دست توانست حمایت حاکمیت را جلب کند. بسیاری از نامزدهای مطرح خصوصا اصولگرایان سخن از رفع فقر و فساد گفتهاند. در این میان اما بعید است اصلاحطلبانی چون اسحاق جهانگیری هم که از بیکاری، فقر و نابرابری فزاینده سخن گفتهاند سایر خصوصیات نیروهای مد نظر رهبر جمهوری اسلامی را داشته باشند و «حزباللهی» باشند.
علیرضا زاکانی هم از حضور جهادی در میدان خدمترسانی و مبارزه بیامان با فقر و فساد و تبعیض سخن گفته است اما به نظر میرسد او تنها نامزدی پوششی باشد و نهایتا به نفع شخص دیگری کنارهگیری کند.
سعید جلیلی با تأکید بر اینکه هشت سال گذشته این تجربه را نشان داد که کشور را با نمایش نمیتوان اداره کرد، گفته که امروز مسائلی، چون معیشت و اشتغال مسائل واقعی مردم است.
حسین دهقان وزیر سابق دفاع هم پس از ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری گفت که در گرو آمدن کسی نیست و وعده دولتی سازنده داد. او گفت: «مشکلات کشور ناشی از عدم شفافیت است؛ آنهم شفافیت دایمی نه در انتخابات.»
اما ابراهیم رئیسی که پیش از این هم سعی کرده بود ویترین ضد فسادی هم برای خود در قوه قضاییه بسازد، اساس سخنان خود را بر فساد و ناکارآمدی بنا کرد و البته با ادبیاتی عجیب گفت که رقیبش فساد است. او گفت: «حضور بنده به دلیل این است که من خودم را از مردم، در مردم و با مردم میدانم و با حضور آنها میتوان مشکلات را حل کرد اگر خود را منتسب به جناح خاصی ندانیم. حل مسائل کشور جناح و خط سیاسی نمیشناسد، به دولتی مردمی برای شکلگیری ایرانی قوی نیاز داریم.»
لاریجانی هم با کنایه به حضور نظامیان گفت: «باید کشور در دست افراطیون و سازشکاران قرار نگیرد. ملت به افرادی رای میدهند که همین مشکلات نظیر مسائل پیچیده بین المللی را حل کنند نه آنکه درباره آن روضه خوانی سیاسی راه بیندازند و نه اینکه با طرح مسائل فرعی و افزایش مشکلات ملت، نردبانی برای هوسهای سیاسی ـ پوپولیستی خود تدارک نمایند. ضمناً صحنه بین المللی با شعارهای تندِ غریزی آرام نمیگیرد. تجارت، نظامات پایدار میخواهد. حوزه اقتصاد، نه پادگان است و نه دادگاه که با تشر و دستور اداره شود.»
اگر سخنان کاندیداها را ملاک قرار دهیم به نظر میرسد ابراهیم رئیسی بیش از بقیه در زمینی بازی کرده که مطلوب آیتالله خامنهای است. او سعی کرده چه در محتوا و چه در فرم سخنانش خود را با آنچه آقا خواسته تنظیم کند. از این رو به نظر میرسد که رئیس قوه قضاییه بیجهت منصب قاضیالقضاتی را رها نمی کند تا رئیس قوه مجریه باشد و دور از ذهن نیست اگر او معمار تازه دولت حزباللهی مد نظر رهبر باشد. با میزان استقبال از حضور وی در میان جریانهای اصولگرا بعید نیست که در جریان انتخابات برخی از چهرههای همسو با او همانند حسین دهقان و سعید جلیلی هم به نفع او کنارهگیری کنند.
رقابتهایی که آقا در آن شکست خورد
موضعگیریهای کمابیش روشن رهبر جمهوری اسلامی برای قشری از جامعه که پیروان و وفاداران او هستند همانند فتوا و حکمی شرعی تلقی میشود. منتقدان و مخالفان او نیز این مواضع را دستورالعمل اجرایی نهادهای نظامی و حکومتی میدانند. به همین دلیل منتقدان در جهت مخالف موضع گیریهای او حرکت میکنند و هواداران گوش به حرف رهبر دارند و از این جهت است که معمولا در زمان انتخاباتها دوقطبی در فضای سیاسی جامعه شکل میگیرد. البته دو قطبی شدن جامعه همان چیزی است که آیتالله خامنهای همواره به ظاهر از آن انتقاد میکند اما غالبا خود او عامل ایجاد این دوقطبی است و در نهایت عواید آن که افزایش مشارکت است را هم به حساب نظام میریزد..
به غیر از دوره پنجم و ششم انتخابات ریاستجمهوری که اکبر هاشمی رفسنجانی نامزد اصلی انتخابات بود، آیتالله خامنهای تقریبا در بقیه دورههای انتخابات ریاستجمهوری تلاش کرده نامزد مورد نظر خود را به پاستور بفرستد.
در سال ۱۳۷۶ به دلیل فعالیت گسترده نیروهای اصولگرا به نفع علیاکبر ناطق نوری این باور شکل گرفت که ناطق نامزد مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی و حاکمیت است و سرانجام یکروز مانده به انتخابات مهدویکنی، دبیرکل وقت جامعه روحانیت مبارز که در انسالها اصلترین تشکل اصولگرا بود، صراحتا اعلام کرد که خامنهای به ناطق نوری نظر دارد و این اظهار نظر تیتر قیم برخی از روزنامهها شد. اما یکی از دلایل شکست سنگین ناطق نوری همین بود.
بر اساس کتاب یادداشتهای روزانه هاشمی رفسنجانی با عنوان «انتقال قدرت» که در مورد انتخابات سال ۱۳۷۶ است. نه تنها آیتالله خامنهای طرفدار ریاست جمهوری ناطق نوری بوده و برای این پیروزی تلاشهایی کرده است که سپاه پاسداران نیز رسما خواهان دخالت در انتخابات بوده اند و با رهبر جمهوری اسلامی این موضوع را مطرح کرده بودند. براساس یادداشتهای روزانه هاشمی رفسنجانی، آیتالله خامنهای تا فاصله چند ساعت مانده به برگزاری انتخابات، ناطق نوری را پیروز و رییسجمهور بعدی ایران تصور میکرده است.
به باور بسیاری از ناظران رهبر جمهوری اسلامی در انتخابات سال ۱۳۸۴ توانست با همکاری گسترده سپاه، محمود احمدی نژاد را به ریاست دولت برساند. ریاست احمدینژاد در انتخابات ۱۳۸۸ هم با شبهه تقلب انتخاباتی، هزینه بسیار، بازداشتها و کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم ادامه یافت.
در سال ۱۳۹۲ نیز باور عمومی این بود که آیتالله خامنهای تمایل بیشتری به نامزدهای اصولگرا، مانند سعید جلیلی دارد. احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد در سخنانی که روز ۲۹ مهر ۱۳۹۲ منتشر شد. در دیدار با کادر مجموعه سازمان بسیج دانشجویی خراسان رضوی روایت کرده است که آیت الله خامنهای پس از انتخابات ۲۴ خرداد با اشاره به آرایی که جلیلی کسب کرده به او گفته است: «این چهار میلیون نشانگر وجود یک جوهره در این جامعه است.» او گفته است: «اکثر افرادی که به جلیلی رای دادند دانشجویان، طلبهها و اکثرا جوان و پرانرژی بودند این چهار میلیون جوهره انقلاب هستند و ما باید آنها را منسجم تا دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری حفظ کنیم.»
در آستانه انتخابات ۱۳۹۶ نیز آیتالله خامنه ای با اشاراتی صریح از حسن روحانی انتقاد کرد و به حمایت از رئیسی و محمد باقر قالیباف پرداخت. آیتالله خامنهای تنها دو روز پس از اولین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری گفت: «گاهی میشنویم بعضی میگویند یا در گذشته گفتهاند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم، توانستیم سایه جنگ را از سر کشور رفع کنیم، اما این حرفها درست نیست و واقعیت آن است که در تمامی سالهای متمادی، حضور ملت در صحنه، باعث رفع سایه جنگ و تعرض از سر ایران شده است.»
این سخنان پاسخی به گفتههای حسن روحانی در مورد حل و فصل پرونده هستهای بود که روحانی بارها تکرار کرده بود از این طریق سایه جنگ از سر ایران رفع شده است.
مهمترین شعار ابراهیم رئیسی در انتخابات ۱۳۹۶ حمایت از محرومین و تلاش برای حل فوری مشکلات طبقات ضعیف جامعه بود. او بارها این موضوع را مطرح کرد که کمکهای دولتی به اقشار ضعیف جامعه اصلیترین برنامه او است.
آیتالله خامنهای هم در سخنان خود گفته بود: «بهگونهای شعارها و برنامهها را مطرح کنید که همه بدانند با هدف اصلی حمایت از طبقات ضعیف وارد عرصه شدهاید و حل این مشکل مهم برای شما در اولویت جدی قرار دارد.»
به نظر میرسد تا کنون تلاشهای مستقیم و از پشت تریبون رهبر جمهوری اسلامی برای هدایت و جهتدهی انتخابات چندان موفقیتی به همراه نداشته و هر زمانی که مشارکت بالا رفت دولتی دور از معیارهای حزباللهی موجود در نسخه رهبر بر سر کار آمد. موفقیت او در مورد احمدی نژاد نیز هزینههای گزافی برای مردم و حاکمیت به دنبال داشت. با وجود این ناامیدی و قهر مردم با صندوقهای رای و ضعف و از هم گسیختگی جبهه اصلاحطلبان در انتخابات امسال میتواند عامل کامیابی آیتالله خامنهای شود. باید دید رئیس جدید دولت جمهوری اسلامی که بناست نظرش به نظر آیتالله خامنه ای نزدیک باشد، چه هزینههایی به بار خواهد آورد.
ناطق نوری، عضو مجمع تشخیص نظام در پاسخ به اعتراضاتی در مورد کمکهای ایران به فلسطین گفته است: «نگوییم فلسطینی ها، اخوانی و سنی مذهب هستند و نباید به آن ها کمک کنیم، چرا که اولاً آنان مسلمان هستند و دوم این که در مقابله با اسرائیل در راستای منافع ملی ما حرکت می کنند، چرا که اگر سر اسرائیل گرم نباشد پشت در خانه ما قرار خواهد گرفت.»
علاوه بر این جمهوری اسلامی دلایل ایدئولوژیک برای دشمنی با اسرائیل دارد. هر بار که تلاشهای صلح خاورمیانه در جریان بوده گروههای تند رو ایرانی در هماهنگی با گروههای مخالف صلح اسراییل علیه این تلاشها موضع گرفته است. جمهوری اسلامی رابطه سردی با تشکیلات خودگردان فلسطین دارد، این تشکیلات همواره سعی در برقراری صلح و حل بحران خاورمیانه داشته است.
تا جایی که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی چند سال پیش از ایران خواست تا در مسایل فلسطینیان دخالت نکند و گفت: «ما به ایرانیان و سایر کشورها می گوئیم که از دخالت در مسایل مربوط به ما خودداری کنند.»
اوج این دخالتها زمانی بود که بیل کلینتون همراه با یاسر عرفات، رهبر وقت فلسطینیها و اهود باراک، نخستوزیر وقت اسرائیل، در مذاکرات «کمپ دیوید دوم» به امضای پیمان نهایی صلح نزدیک شده بودند. اما مخالفتهای گروههای تندرو در ایران، فلسطین و اسرائیل شرایط را به سرعت تغییر داد و حماس و جهاد اسلامی و دیگر تشکلهای مسلح درحالی که از سوی جمهوری اسلامی ایران حمایت میشدند، جنبش فتح را تضعیف کردند. حتی آیت الله خامنه ای، یاسر عرفات را مورد انتقاد قرار داد و او را «مردک» نامید. این مذاکرات نهایتا با شکست مواجه شد.
یکی دیگر از تلاشهایی که برای حل مساله فلسطین و اسرائیل انجام شد ارائه راه حل «دو کشوری» توسط دولت باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا بود. اوباما اعلام کرده بود که ایالات متحده معتقد است امنیت اسرائیل در بلند مدت در گرو توافق بر سر به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین است. مبنای راه حل دو دولت، قطعنامه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۴ بود. بر اساس این قطعنامه اسرائیل و فلسطین باید در کنار هم و در مرزهای مورد توافق پیش از سال ۱۹۶۷ دو دولت تشکیل بدهند.
آیتالله خامنهای با این طرح نیز مخالفت کرد. او در مراسم افتتاح پنجمین کنفرانس بینالمللی حمایت از فلسطین در تهران گفت: «ما نه جنگ کلاسیک ارتشهای کشورهای اسلامی را پیشنهاد میکنیم، نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را پیشنهاد میکنیم و نه حکمیت سازمان ملل را.»
رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از سخنان خود گفته است: «مدعای ما آزادی فلسطین است ، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند ، یکسره مردود است.»
البته در همان زمان سید محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، در مصاحبه ای با روزنامه فاینانشال تایمزگفته بود که اگر دولت منتخب حماس وجود دولت اسرائیل را درکنار یک دولت فلسطینی بپذیرد جمهوری اسلامی با آن مشکلی ندارد. البته اظهارات خاتمی در تضادی آشکار با سخنان محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت بود که از نابودی اسرائیل سخن گفته بود.
با شکست تمامی طرحهای صلح دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا به وابستگی عمیقی به تندروهای اسرائیلی داشت طرح «معامله قرن» را پیشنهاد داد.
طرحی که بر اساس آن بخشهای زیادی از فلسطین به اسرائیل واگذار میشد که شامل نیمی از کرانه باختری و بخشی از بیتالمقدس شرقی که از نظر جامعه جهانی به دولت فلسطین تعلق دارد، بود. در عوض اسرائیل با تشکیل کشور مستقل فلسطینی در نیمه دیگر کرانه باختری و تمام نوار غزه و چندین محله از بیتالمقدس شرقی موافقت میکرد. بر اساس این طرح شهر ابودیس به جای بیتالمقدس بهعنوان پایتخت فلسطین در نظر گرفته میشد. علاوه بر این بر اساس این طرح فلسطینیان باید از حق بازگشت به سرزمین خود که بر طبق قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت به رسمیت شناخت شده صرفنظر کنند.
این طرح که سرزمین فلسطین را به جزیرههای جدا از هم تبدیل میکرد با مخالفت تمامی گروههای فلسطینی و بسیاری از کشورها روبرو شد.
قطعا دخالت های جمهوری اسلامی تنها عامل عدم برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل نیست، یکی از مهمترین عوامل غلبه تندروهای اسرائیلی بر گروههای صلح طلب است و عدم وجود اتحاد و همبستگی میان گروه های فلسطینی نیز بسیار تاثیر گذار است. اما در این میان حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی از تندروهای فلسطینی همانند حماس و جهاد اسلامی که در لیست گروههای تروریستی بسیاری کشور ها قرار دارند، قابل تامل است. در حالی که سیر تاریخی حوادث نشان می دهد گذشت زمان به ضرر تمام گروههای فلسطینی است.