«۲۸ مرداد سیلی خدا به مصدق بود!»
روحالله خمینی
مجلس منتصبین شورای اسلامی دنبال گرفتن غرامت از امریکا به مناسبت کودتای ۲۸ مرداد است و طرح آن را با قید دو فوریت به تصویت رسانده است. معلوم نیست چگونه ناگهان کارگردانان مافیای حکومتی به یاد ۲۸ مرداد افتادهاند. در حالیکه رهبرشان در ابتدای انقلاب برای جداکردن خط عقب افتاده و مذهبی خود از راه ملی و دمکراتیک مصدق گفت ” ۲۸ مرداد سیلی خدا به مصدق بود.” این گروه واپسگرا تاب حضور خاطره تابناک مصدق در جامعه را هرگز نداشتند. گرد آمدن بالغ بر یک میلیون نفر در خانه مصدق در احمدآباد در ابتدای انقلاب سیلی ملت به آنهائی بود که حتی تحمل شنیدن نام او را هم نداشتند و از هیچگونه آزار و اذیت به هواداران او دریغ نورزیدند.
بازی ها و رفتارهای اپورتونیستی حاکمین این نطام مذهبی عقب افتاده تمامی نداشته است. یک روز از نامگذاری خیابانی به نام مصدق با علمشنگه فراوان جلوگیری میکنند و روز دیگر میگویند مبارزه برای ادامه “غنی سازی اورانیوم” همانند مبارزه مصدق برای ملی شدن صنعت نفت است. و به ناگاه با دیدار “رئیس جمهور” از بیوه دکتر حسین فاطمی، از وزیر خارجه شجاع و میهندوست دکتر مصدق تجلیل میکنند. و در عرصه کشوری و جهانی، با سخنانی ملیگرایانه، نقش قهرمانان “ملی” را بازی میکنند و امروز ۲۸ مرداد را بهانه ادامه کشمکش های جهانی با ” شیطان بزرگ” امریکا نمودهاند.
اگر قصد از این ادعا و طلب خسارت ادامه جنگ بالغ بر سی ساله با امریکا است، که زهی بیخردی. ایشان بر خلاف هر اصل اخلاقی و دیپلماتیک جهانی، خدمتگزاران سفارت امریکا را برای ۴۴۴ روز به گروگان و اسارت گرفتند.حالا که میلیاردها دلار از ثروت مملکت در گروگان امریکا و سایر کشورهای جهانی با حضور و قبول سازمان ملل در این اقدام است، این طرح شکایت چه حکایتی است؟ آیا ایشان میخواهند با به دادگاه بردن خسارت کودتا ۲۸ مرداد، راه حلی برای معضل “بحران” اقتصادی ایران پیدا نمایند؟ امریکا را بترسانند که فوراً دستور به برداشتن “تحریمهای اقتصادی” را بدهد؟!
پاسخ این مخالفین امروز کودتای ۲۸ مرداد به گذشته ننگینشان چیست؟ یادمان نرفته است که رهبر و مرجعیت دینی ایشان آیت الله بروجردی بازگشت شاه به کشور پس از کودتا را در تلگرافی به شاه تبریک گفت و شخص آیت الله خمینی هم در همان زمان کاری شبیه همین را در تآیید ۲۸ مرداد نمود و جمله تاریخی او در سیلی خوردن مصدق هم نظر او به شاه و امریکا و کودتا را در ۱۳۳۲ نشان میدهد، و آیتالله کاشانی که در کتابهای درسیشان به تحریف نوشتهاند که “نفت را ملی کرد” هم، طبق اسناد منتشره از سوی وزارت خارجه امریکا، تمام اخبار را از طریق حسین علا وزیر دربار در آن زمان به امریکا میرساند. آیا این کار اپورتونیسم و نان را به نرخ روز خوردن نیست؟ تکلیف خسارات مملکت و مردم با این اهمال کاری ها در ایجاد روابط لازم بینالمللی در از میان بردن تحریم ها کجا حساب میشود؟
تاریخ روابط بین اللمل از زمانی که از آن حکایت میکنند عمده اش جنگ ها و تصرفات سرزمین ها یا از دست دادن ثروت ها و سرزمین ها بوده است. از نظر حقوقی شاید برخی از این کشورگشائی ها و غارت ثروت ها، اگر زمان زیادی از آن نگذشته باشد قابل طرح در مراجع بینالمللی باشد ولی از نیمه قرن گذشته تا امروز شاهد پی گیری حقوق از دست رفته ملت ها به دست ابر قدرتها هستیم و میبینیم که این مسائل در دادگاههای بینالمللی قابل حل نیست. مسآله آزادی سرزمین های از دست رفته فلسطین که حتی سازمان ملل و ابرقدرتها هم حق را حداقل بعد از اشغال سرزمین ها در جنگ ۱۹۶۷، در پس دادن سرزمین ها از سوی اسرائیل میدانند و در سازمان ملل اعلام کردهاند، هنوز به جائی نرسیده است. چه رسد به بدادگاه کشاندن یک ابر قدرت به دلیل کمک به شاه و ارتجاع ایران و مشتی از ارتشیان فاسدش در ۶۰ سال پیش در واژگون کردن حکومت ملی دکتر مصدق. آیا این بازی مسخره در این زمان بسیار حساس در اوج تحریم های بینالملی، معنیای بجز به مخاطره بیشتر انداختن منافع ملی در خود دارد؟ آیا این معنی چند دستگی در حکومت و طفره رفتن در حل بحران بسیار خطرناک امروز ایران د رصحنه جهانی را نمیدهد؟
اگر اینگونه بازی ها معنیای داشت و بجائی میرسید و تنها حاصلش ادامه تنهائی در جهان امروز نبود. دولت ایران میتوانست دنبال برگرداندن قفقاز به ایران هم برود، قرار داد ننگین ترکمنچای چند سال پیش به سر آمد و سرزمینهای گرفته شده از ایران “قانوناً” میبایست برگردانده شوند. ولی سرزمین ها به آنهائی تعلق دارند که در روی آن زندگی میکنند و “قانون”ها ناظر بر زمان خودشان هستند نه ماندنی و همیشگی! برای این دیکتاتور هاست که قوانین “شریعت” همیشه قابل اجرا است. صحبت از تاراج هائی که سالها شرکت نفت انگلیس از ایران نموده و با آمدن کنسرسیوم، میبخشید “خر تو خر شد” و نیز خسارت گرفتن از عراق برای جنگ هشت ساله که صدام حسین آن را شروع کرد، که در میانه زمان جنگ هم کشورهای عربی حاضر به پرداخت بودند و خمینی بیخردانه به جنگ خانمانسوز ادامه داد تا جام زهر معروف را بالا کشید، و بعد از میان رفتن صدام نیز برای کشوری که درآمد بزرگ نفتی دارد و خواهد داشت تقاضای غرامت نکرد.
حالا که صحبت غرامت است باید از این گروه فاسد و غارتگر ثروتهای ملی پرسید، چه کسی مسؤل پرداخت غرامت فساد و ده ها سال تجاوز به حقوق مردم و غارت ثروتهای ملی در دوران این نظام سرکوبگر است؟
محسن قائم مقام – نیویورک
۲ سپتامبر ۲۰۱۳
از: ایران امروز