نامه سرگشاده به‌جناب آقای مسجدجامعی

شنبه, 16ام شهریور, 1392
اندازه قلم متن

کامران عدل

آقای مسجد‌جامعی، مدتی است که می‌خواستم این نامه را برای شما بنویسم. درست از زمانی که عکس شما را روی پوسترهای انتخاباتی دیدم. اول، فکر می‌کردم که بیایم دفترتان و از‌منشی شما درخواست کنم که وقت ملاقاتی، به‌ من بدهید. بعد، فکر کردم که شاید اصلا، من را به ‌اداره شما راه ندهند. بس، سر و وضعم درِ پیت و درب ‌و داغان است. این جریان یک‌بار در زمان رژیم سابق سرم آمد. وقتی می‌خواستم بروم به‌ وزارت‌خارجه تا پاسپورتم را بگیرم.

دربان، حتی اجازه نداد که وارد وزارتخانه بشوم. پس فکر کردم، نامه سرگشاده برای شما بنویسم. شاید، بتوانم «گفتمانی» با شما داشته باشم. هرچند که شما وزیر بوده‌اید و حالا هم آن «بالا‌ها»، توی شهر و شهرداری تشریف دارید و من، هنوز بعد از ۶۰سال، همان عکاس مافنگی درِ پیتی ساکن خیابان سعدی هستم. و تنها بختی که دارم، این است که، گاهی توی ستون‌های صفحه‌های آخر روزنامه‌ها، با شما «همسایه» می‌شوم.

آقای مسجد‌جامعی، اگر مافنگی هستم، ولی خانه‌ام در خیابان سعدی، بین چهارراه هدایت و خیابان منوچهری، مقابل مسجد هدایت، کوچه کاخ کودک قرار دارد. چه کسی می‌تواند مثل من، پُز آدرس خانه‌اش را بدهد؟ اهالی فرمانیه؟ الهیه؟ منطقه یکی‌ها؟ که روی لاشه‌های باغ‌هایی که درختانشان توسط بساز و بفروش‌ها مثله و اره شده‌اند؟ آن‌هایی که از طبقه بی‌دردان هستند؟ ولی، آقای دکتر، من از طبقه دردمندان هستم. برای این‌که عکاس هستم و گاهی هم، از روی بدبختی و ناامیدی می‌نویسم. تا، دلم آرام بگیرد. آقای مسجد‌جامعی، خانه من دوتا در دارد، که در دوم آن، در خیابان هدایت باز می‌شود. که امروز، نام «برادران قائدی» را یدک می‌کشد. وقتی می‌آیم توی خیابان هدایت و به سمت چپ نگاه می‌کنم، چشمم می‌افتد به‌ مخروبه‌ای که خانه صادق هدایت بوده است.

و وقتی به ‌سمت راست، نگاه می‌کنم، مخروبه خانه «ابوالقاسم‌خان سمیعی» را می‌بینم. آقای دکتر، اگر شما مردی فرهنگی نبودید، هرگز برای شما این نامه را نمی‌نوشتم. زیرا می‌دانم، که وقت تلف کردن است. ولی من هم (بنا به ‌گواهی مطلبی که درباره صادق هدایت نوشته‌ام و در روزنامه بهار موجود است)، همیشه با صادق هدایت موافق و همراه نبوده‌ام. ولی، شخصیت صادق هدایت را هم، نمی‌توانم نفی کنم. شما به‌عنوان وزیر سابق ارشاد و اندیشمند، می‌دانید که هرسال‌هزاران جلد از کتاب‌های صادق هدایت، که به‌طور قاچاق چاپ می‌شوند، در همین تهران به ‌فروش می‌روند. در این سال‌ها، هیچ‌کس نتوانسته است با موج «هدایت» مبارزه کند و هدایت‌زدایی کند. پس بیایید، شما هم همراهِ موجِ مردمی این مملکت بشوید.

شرف صادق هدایت را، به ‌او باز پس ‌گردانیم. نـــام خیابانش را، دوباره «هدایت» کنیم. مالکیت خانه‌اش را، با کمک سازمان میراث فرهنگی و آقای دکتر نجفی و آقای مهندس بهشتی، که از دوستان است، از دانشکده پزشکی، که اکنون «نگهبان» آن‌جاست، حالا، یا به ‌سازمان میراث فرهنگی یا به ‌شهرداری تهران، منتقل کنید. آنجا را تبدیل به‌ موزه کنید. اتاقی را به‌خودش اختصاص دهید و در اتاق‌های دیگر، دست‌نوشته‌هایی از نامداران ادبیات ایران… مانند دولت‌آبادی‌ها، احمدرضا احمدی‌ها، سپانلو‌ها، زرین‌کوب‌ها و و و را قاب کرده، همراه با عکس‌هایشان به‌دیوار‌ها بزنید و کودکان ما را در گردش‌های علمی‌شان، به آن موزه ببرید، تا با سرمایه‌های معنویشان، آشنا شوند. خود بنده حاضرم تمام پرتره‌های این عزیزان را مجانی تهیه کنم و در تدارک آن موزه، با شما همکاری کنم. مجانی.

خانه «سمیعی» هم دچار بحرانی شده است که سر از آن در نمی‌آورم. شایعه‌ها از این قرار هستند که گویا بانکی آنجا را خریده است و می‌خواسته (! !؟ ؟ ) بسازد، که شهرداری منطقه ۱۲، جلو آن را گرفته است. امر و مقرر بفرمایید که پرونده آن ساختمان را، که گذاشته‌اند تا خودش خراب شود و بعد بلدوزر به‌جانش بیندازند را، بیاورند نزد شما. تا ببینید، که چه ‌کار می‌خواهند با آن بکنند. این ساختمان، در محوطه بزرگی قرار دارد و می‌شود، پارکی در آن ساخت، که به‌دردِ مردمِ آپارتمان‌نشین منطقه‌ فلاکت‌زده‌ خیابانِ هدایت، بخورد.

در پایان، آقای مسجدجامعی، شما که هم‌اکنون خاطرات خودتان را از محله قدیمی «مسجدجامع» در روزنامه شرق می‌نویسید، می‌دانید که نام‌های اصیل محله‌های تهران، می‌تواند یادآور درد‌ها و محنت‌های تاریخی این شهر بدون هویت شده، باشد. روزی که متوجه شدم نام کوچه «نفیسی» را، که خانه مخروبه‌اش هنوز در مقابل خانه من است عوض کرده‌اند، به‌ عنوان اعتراض به ‌شهرداری منطقه ۱۲ رفتم. با برخوردی متین مواجه شدم. با آن‌ها از شخصیت «سعید نفیسی» گفتم و در مدت کمی، تابلو را عوض کردند.

جناب آقای مسجدجامعی، نام کوچه‌ها و معبرهای خیابان‌های مرکزی تهران، یادآور تاریخ تهران است. مصوبه‌ای در انجمن شهر به ‌تصویب برسانید، که هرکسی از سَرِدلخوشی یا ناخوشی، نتواند آن‌ها را عوض کند. ممنون از هم‌یاری شما…
از: بهار


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.