نیرویی که سه هزار سال مردم ایران را در کنار هم نگاه داشته است، هزاران سال دیگر هم میتواند چنین کند
مردمی که به تساوی در سراسر کشور مایوس و گرسنه و تشنه هستند، به فکر تاسیس یک کشور دیگر در دل ایران نیستند- ATTA KENARE / AFP
در دوره و پس از هر گونه جنبش و خیزش اجتماعی در ایران، بوقهای تبلیغاتی نظام، دوگانه «یا جمهوری اسلامی یا تجزیه ایران» را مطرح کردهاند. آنها میگویند سقوط نظام جمهوری اسلامی، به تجزیه ایران میانجامد؛ گویی رمز یکپارچگی و تجزیه نشدن یک کشور، فساد و ناکارآمدی و رانتخواری و فرقهگرایی و گسترشطلبی و سرکوب است. پس از اعتراضات در خوزستان و چند استان دیگر، دوباره این گونه تبلیغات اوج گرفت. این تبلیغات معمولا به شکل نگرانی (احساساتی که ربطی به واقعیت ندارند) و دلسوزی (که کسی از آنها درخواست نکرده) بیان میشوند.
فراتر از این که گروههایی به تجزیه ایران باور داشته باشند یا خیر، در پی این کار باشند یا خیر، و عِده و عُده این گروهها چیست، پرسش توصیفی (و نه تجویزی و توصیهای) در شرایط امروز، این است که آیا اصولا احتمال چنین رویدادی وجود دارد، و اگر وجود دارد، چقدر است؟ آنها که ترس خود را از تجزیه مطرح میکنند به چه نشانهها و واقعیاتی استناد میکنند؟
از نگاه این نگارنده، با توجه به واقعیات موجود، احتمال تجزیه ایران با یا بدون وجود نظام جمهوری اسلامی نزدیک به صفر است و تنها نیرویی که در حال حاضر در جهت تجزیه ایران عمل میکند، حکومت جمهوری اسلامی است. این دو نکته را با شواهدی در هر سه وجه قدرتهای خارجی، گروههای سیاسی، و مطالبات اقشار مردم، که میتوانند عامل تجزیه تصور شوند، تبیین میکنم.
ایران مساوی «جمهوری اسلامی» نیست
ایران تنها چهار دهه است که با هیولای اسلام سیاسی و ولایت فقیه به عنوان ایدئولوژی حاکم، دست در گریبان است. این دولت- ملت، در طول تاریخ با چندین بار اشغال از سوی نیروهای بیگانه، هویت ملی و سرزمینی خود را حفظ کرده است. بنابر این، سرنوشت ایران و نظام جمهوری اسلامی به هم گره نخورده است که با رفتن این نظام، اثری از ایران باقی نماند. مساوی گرفتن این دو، کار بوقهای تبلیغاتی رژیم و لابی و هواداران آن است که ایران را از ۲۲ بهمن ۵۷ یک دولت-ملت میدانند و بر این باورند که ایران تحت حکومت روحانیون یکپارچه میماند، و قبل و بعد از آن چندتکه و ازهمفروپاشیده. نیرویی که سه هزار سال مردم ایران را در کنار هم نگاه داشته است، هزاران سال دیگر هم میتواند چنین کند؛ مگر آن که نظام جمهوری اسلامی تیشه در دست بگیرد و هر روز به ریشهها بزند. امروز هویت ملی ایرانیان منسجمتر و قویتر است یا پیش از انقلاب جهل و توهم در سال ۵۷؟
قدرتهای بزرگ تجزیه نمیخواهند
چهار دهه حمله نظامی خارجی، جنگ داخلی و تنش دائمی در عراق و افغانستان و لبنان و یمن، بهرغم تنوع قومی زیاد و حتی تسلط برخی گروهها در برخی مناطق و ضعف مفرط دولتهای مرکزیشان، موجب ازهم پاشیده شدن این چند کشور نشده است. ابرقدرتها و قدرتهای منطقهای، هیچ یک در پی تجزیه این کشورها نبودهاند، چون راهحل مشکلات امنیتی و اجتماعی و سیاسی آنها را تجزیه نمیدانند. همین موضوع در مورد ایران نیز صادق است. حتی اگر با تضعیف دولت مرکزی، درگیری میان آن و مردم در برخی مناطق بالا بگیرد، باز این درگیریها به تجزیه منجر نمیشود، چون نه قدرت خارجیای در پشت سر این موضوع است و نه نیروهای داخلی میتوانند همه عِده و عُده لازم را برای تجزیه فراهم کنند. هیچ دولتی در دنیا به دنبال تجزیه ایران نبوده و نیست. در عالم خیالپردازی و هراسافکنی البته موضوعات دیگری مطرح میشود.
احتمال حمله نظامی برای اشغال وجود ندارد
فرضی که بوقهای تبلیغاتی مطرح میکنند، این است که بیگانگان ممکن است کشور را اشغال کنند و بعد از اشغال، آن را تجزیه کنند (حدس و گمانهزنی بدون واقعیات پشتیبانیکننده). فرض اشغال، فقط داستانپردازی است. با درسی که آمریکا از اشغال افغانستان و عراق گرفت، دیگر نه امریکا و نه هیچ کشور دیگری به اشغال تام و تمام کشور دیگر اقدام نخواهد کرد، چون اولا بسیار پرهزینه است، ثانیا تاثیر اشغالگران بر روندهای سیاسی داخلی اندک است (به وضعیت امروز افغانستان نگاه کنید) و ثالثا اهداف خیری مثل دموکراتیزاسیون و استیفای حقوق زنان یا اعطای آزادی از سوی کشور دیگر، ناممکن است. اینها فرایندهای درونزا هستند. بیگانگان خیلی هنر کنند، میتوانند از کمک به استبداد و تمامیتخواهی امتناع کنند، اما ورودی چندانی به روندهای سیاسی داخلی جوامع ندارند. تجزیه کشورها با روشهای دموکراتیک (همهپرسی) و نا دموکراتیک، در پنجاه سال اخیر درونزا بوده است و نه برونزا.
شکاف اصلی میان مردم مناطق نیست
شکاف اصلی در ایران امروز، شکاف دولت مرکزی اقتدارگرا و تمامیتخواه با ملت است و نه شکاف میان بخشها و اجزایی از ملت. بوقهای تبلیغاتی برای پنهان کردن این شکاف، به سراغ شکافهای قومی میروند و آنها را پر رنگ میکنند. تجزیه هنگامی رخ میدهد که دو یا چند بخش از یک کشور، هویتهای زبانی، قومی، و مذهبی و ایدئولوژیک و تاریخی متفاوتی داشته باشند و دولت فدرالی هم وجود نداشته باشد، تا بخشهای کشور فقط در امور خارجه و دفاع به دولت مرکزی وابسته باشند (مثل یوگسلاوی یا شوروی سابق). چنین موضوعی بر ایران صادق نیست. هویت ایرانی، امری مشترک میان همه اقوام و مذاهب و گروههاست. هیچیک از از استانهای ایران جمعیت یکدست و کاملا متفاوتی با دیگر بخشهای کشور ندارد تا بدان وسیله، زمینه تاسیس کشور دیگری قرار گیرد. تنها مسیر تجزیه کشور، راهی است که نظام جمهوری اسلامی دارد طی میکند: ایجاد اختلاف میان مردم با گرفتن منابع از یک بخش و دادن آن به بخشهای دیگر. در همین موضوع نیز مردم متوجه هستند که مشکل آنها دولت مرکزی است، نه استانهای همجوار.
مخالفان به دنبال تجزیه نیستند
اکثریت کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند و هویت مذهبی و قومیای متفاوت با قشر حاکم دارند و با تمرکزگرایی مخالفند، از واگذاری اختیارات اداری و اجرایی و قانونگذاری محلی دفاع میکنند، نه از تجزیه. احزاب و گروههایی که رسما از تجزیه ایران دفاع کنند، نادرو کمجمعیت و کمشمارند.
فروپاشی اجتماعی به تجزیه نمیانجامد
مردمی که به تساوی در سراسر کشور مایوس و گرسنه و تشنه هستند، به فکر تاسیس یک کشور دیگر در دل ایران نیستند. جامعه ایران با توجه به افزایش آمار جرم و جنایت، کاهش شدید سرمایه و اعتماد اجتماعی و موانع جدی بر سر کار جمعی (بدون آقا بالاسر سپاهی)، در کنار اختلال روانی حدود یکچهارم افراد جامعه و فقر بیش از سهچهارم جمعیت، در مسیر فروپاشی اجتماعی است. عناصر این فروپاشی، به نحو یکدست در سراسر کشور مشاهده میشود. بسیاری، چاره را در اقدامات دولت مییابند و درعین حال، میدانند که دولت و نظام جمهوری اسلامی، اقدامی نمیکند. چنین وضعیت روانیای، وضعیت تجزیه نیست، چون شما اگر یک کشور فلاکتزده را به ده کشور تقسیم کنید، نتیجه میشود ده کشور تازهتاسیس فلاکتزده.
تجزیه به نفع هیچ کس نیست
حتی تا دو دهه قبل، مقامات نظام جمهوری اسلامی در ایران و اسلامگرایان و چپهای همراه با آنها (مثل حزب توده) مدام از این که استعمارگران و دولتهای غربی به دنبال تاراج منابع کشور هستند و چشم به منابع کشور دارند و میخواهند تفرقه و تجزیه راه بیندازند تا آسانتر این منابع را ببرند، سخن میگفتند. اما چندی است که این گونه سخنان کمتر گفته میشود، چون اسلامگرایان در عمق وجودشان میدانند که خود مشغول تاراج منابع بودهاند و بهزودی منابعی برای تاراج وجود نخواهد داشت. شیلات جنوب در حال پاک شدن از کف دریاست، ذخایر ماهی ازون برون و خاویار خزر سالهاست نابود شده است، سالانه صدها هزار هکتار جنگل از میان میرود، و بهزودی مازندران و گیلان هم از حیث میزان جنگل، به سمنان و کرمان خواهند پیوست. اسلامگرایان بلایی بر سر ایران آوردهاند که دیگر کسی چشم طمع به آن نمیدوزد.
تقسیم یک دارایی یا حساب بانکی، هنگامی صورت میگیرد که آن دارایی یا حساب بانکی ارزش قابلتوجهی داشته باشد و تقسیمکنندگان، بتوانند از منافع آن برخوردار شوند. نظام جمهوری اسلامی در ایران با ورشکسته کردن کشور، این انگیزه را کاملا از میان برده است. کدام گروه یا جریان عاقلی به سمت تجزیه خوزستان از ایران میرود، در حالی که منابع آبی استان را از آن دریغ داشتهاند و مردمانی گرسنه و تشنه بر جای مانده است؟ سیستان و بلوچستان در چه حوزهای توسعه یافته است تا تجزیهطلبان آن استان تصور کنند که در صورت تجزیه، به گنجینههای بزرگی دست مییابند؟ بیش از ۵۰ درصد ثروت کشور در تهران متمرکز است و تهران است که تصمیم میگیرد این منابع را به چه صورت هزینه و مصرف کند. اما آیا میتوان تهران را از ایران تجزیه کرد؟ طرفداران رئیسی مدام میگویند خزانه خالی است و ۵۰ درصد بودجه کسری دارد. با تحریمهای موجود، تا سالها فروش نفت کشور به ۳ میلیون بشکه سابق برنخواهد گشت و اصولا نفت ایران بخشی قابلتوجهی از بازار خود را از دست داده است. انگیزه کسانی که میخواهند چنین کشوری را تجزیه کنند، چیست؟
از: ایندیپندنت