از اوایل اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۱ شهروند اهل روستاهای «تنگیسر»، «نییر» و «شیان»، از توابع استان کردستان، بیش از ۱۱۰ روز متوالی است که در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج محبوس هستند.
انتشار فیلمها و تصاویر هک شده دوربینهای مدار بسته زندان «اوین» توسط گروه هکری «عدالت علی»، غیر از بازتاب گسترده آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی، بسیاری را درباره چگونگی وضعیت زندانها و بازداشتگاههای امنیتی دیگر استانها و شهرستانهای کشور کنجکاو کرده است. بسیاری از فعالان مدنی معتقدند وضعیت در دیگر زندانهایی که نامشان به اندازه اوین معروف نیست، به مراتب بدتر است.
«سیروان» نام مستعار یک شهروند سقزی است که به تازگی از بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج آزاد شده است. او در گفتوگو با «ایرانوایر»، علاوه بر توصیف وضعیت بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج، به اتهامات انتسابی و شیوههای شکنجه بازداشتشدگان اردیبهشت ۱۴۰۰ هم پرداخته است.
***
در میان ۱۱ نفری که در اوایل اردیبهشت بازداشت شدند، چهار نفر از آنها، یعنی «کاوه منبری»، «شیرکو منبری»، «پیام منبری» و «سریاد منبری»، اهل روستای نییر و همگی اعضای یک خانواده هستند.
به گفته سیروان، این افراد در کنار «آرام مرادیان»، «آرش احمدی» و «امیر رضایی» از اهالی روستای تنگیسر و «احمد عزیزی»، «زاگرس عباسی»، «نجات عزیزی» و «بهزاد محمدی» از اهالی روستای شیان، در سلولهای مختلف بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج نگهداری میشدند.
در ادامه بازداشت اعضای خانواده منبری، بامداد ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ هم «میکائیل منبری» در منزل شخصی خود در سنندج بازداشت شد.
یک منبع نزدیک به خانواده منبری به «ایرانوایر» گفت جز میکائیل، دیگر اعضای این خانواده بدون حکم قضایی از سوی اداره اطلاعات سنندج بازداشت شدهاند: «حوالی ساعت سه نصف شب، ۱۲ نفر از نیروهای اطلاعاتی سنندج با ارایه حکم قضایی وارد منزل میکائیل شدند و پس از تفتیش منزل شخصی، به اتهام عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران، او را بازداشت کرده و با خود بردند.»
به گفته او، والدین منبری غیر از چند تماس کوتاه تلفنی، امکان ملاقات و دیدار با فرزندانشان را نداشتهاند.
سیروان که خود مدتی است از بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج آزاد شده است، درباره اتهامات وارده و تحمیل سناریوهای ساختگی بازجوها، برای نمونه به وضعیت آرام مرادیان، آرش احمدی و امیر رضایی اشاره کرد: «این سه نفر غیر از عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران، به مدیریت هستههای مخفی این حزب، حمل اسلحه و حتی قتل واحد دوستی، یکی از اعضای بسیج در روستای تنگیسر متهم شده بودند. در حالی که هر سه نفر کل اتهامات وارده را رد کرده و اتهام قتل واحد دوستی را هم یک سناریوی ساختگی میدانستند.»
«واحد دوستی» اهل روستای تنگیسر و عضو بسیج سنندج بود که تیر ۱۳۹۸ در همین روستا به قتل رسید.
سیروان که خود را یکی از قربانیان اشکال گوناگون شکنجه در بازداشتگاه اطلاعات میداند، معتقد است اگرچه آثار و پیامدهای شکنجههای فیزیکی فراموش نمیشوند اما شکنجههای روحی و روانی که در اطلاعات سنندج تجربه کرده است، مثل خوره به تدریج روح و روان آدمی را میخورند؛ رویه و روشی که بسیاری از زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی آن را تجربه میکنند.
به گفته او، بازجوها در اداره اطلاعات سنندج اغلب زندانیان را کتک میزنند و سیلی زدن، فحش دادن، تحقیر زبانی و بهکارگیری الفاظ رکیک جنسی علیه زندانیان و خانوادههای آنها یکی از ابزارهای ثابت شکنجه در جریان بازجویی است: «فرایند بازجویی به لحاظ زمانی، بسیار سنگین، طاقتفرسا و نفسگیر است و متهم اغلب از چهار تا شش ساعت متوالی با چشمان بسته و فحش و سیلی و تحقیر بازجویی میشود. اگر متهم پس از چند نوبت بازجویی به اتهامات وارده اقرار نکند، غیر از کتک خوردن سنگین و شکنجه جسمی برای مدت طولانی، گاهی تا یک ماه باید در تنهایی هولناک و بلاتکلیفی ویران کننده سلول انفرادی منتظر بازجویی بعدی بماند.»
سیروان که خود تجربه طولانی انتظار و بلاتکلیفی در سلول انفرادی را دارد، نبود امکان تماس تلفنی با خانواده، تحمیل گرسنگی مفرط و نداشتن دسترسی به مواد بهداشتی، از جمله صابون را یکی دیگر از ابزارهای شایع شکنجه در اداره اطلاعات سنندج میداند.
به گفته او، امیر رضایی، از اهالی تنگیسر که در سلول شماره دهم بازداشت بود، در حد فاصل اواخر اردیبهشت تا اواخر تیر امسال دو بار اعتصاب غذا کرده است؛ یک بار برای استفاده از حق تماس تلفنی و بار آخر هم به دلیل کمبود غذا، نان و نداشتن دسترسی به مواد بهداشتی: «اگرچه امیر بالاخره توانست در حد دو دقیقه تلفنی با خانوادهاش صحبت کند اما کمبود غذا، نان و نبود صابون عملا ادامه وضعیت را برای همه ناممکن کرده بود.»
به گفته سیروان، اعتصاب غذای دوم امیر رضایی مصادف بود با بازدید قاضی ناظر زندان و معاون دادستان به همراه مسوول بازداشتگاه اطلاعات از سلولها: «به سلول امیر هم سر زدند. امیر با اشاره به وخامت وضعیت بهداشتی و نبود صابون و بوی بد سلولها، با عصبانیت خطاب به آنها گفت میخواهید ما را از گرسنگی بکشید؟ در این بلاتکلیفی حتی نان خشک را هم از ما دریغ میکنید؟ حتی از آنها خواست اجازه دهند با هزینه شخصی برای خودش نان بخرد اما پاسخ آنها تحویل یک بسته ۱۲ عددی نان لواش فقط برای این سلول بود. از صابون مواد بهداشتی هم مطلقا خبری نبود.»
او با اشاره به کیفیت پایین غذای بازداشتگاه اطلاعات، به میزان و نوع غذا و تعداد نان لواشی که به زندانی در طول روز داده میشد، اشاره کرد: «روزی دو عدد نان لواش، یکی برای صبحانه و یکی هم برای شام میدادند. در واقع، چون میزان و کیفیت غذا عموما نازل و ناچیز بود، کسی با خوردن آن سیر نمیشد. وعده غذایی ناهار هم چون کثیف بود، اغلب خورده نمیشد. شبها هم یک عدد گوجه و یک عدد خیار یا یک عدد سیبزمینی یا یک عدد تخممرغ میدادند. در واقع این نظام غذایی، به شکل سیستماتیک زندانی را درمانده و نابود میسازد چون شدت گرسنگی عملا آرامش را از او سلب میکند و دیگر قادر نیست بخوابد.»
سیروان با اشاره به ساختار مخوف سلولهای انفرادی و عمومی اداره اطلاعات سنندج، تعداد تقریبی سلولها در این اداره را رقمی حدود ۵۰ تا ۶۰ سلول برآورد کرد: «در این مدت، افراد مختلفی از شهرهای مریوان، سنندج، سقز، مریوان، کامیاران و حتی اهل افغانستان هم با اتهامات سیاسی، مذهبی و فساد اقتصادی بازداشت شده بودند. به نظر میرسید تعداد بازداشتیها زیاد است چون جز سلولهای دهم و یازدهم که سلول عمومی بودند، در دیگر سلولها دو متهم نگهداری میشدند.»