خرفتی و نادانی در ارتباط ِ مستقیم با دیوار کشیدن به دُور ِپیشداوریهای خود و در آن ماندن وُ کور وُ کر بودن است. و در این جاست که انسان دیگر نمیتواند خود را به جای دیگری بگذارد و به حرف هائی جز به آنچه در سر دارد بیاندیشد. ” برایتان پیش آمده که کسی را خطاب میکنید و احساستان این است که با دیوار حرف میزنید. تردید نکنید که با فردی زبون و احمق سر و کار دارید. و همین نادانی و حماقت است که انسان را به آن مقامی میرساند که قادر است بی هیچ دغدغهی خاطری ماشین ِ ستُرک ِ مرگ را به کار بیاندازد. چرا که چرخش درک و فهم او از کار میافتد و از این رو، خود را راضی و سر خوش حس میکند و اشباع میشود
هانا آرنت
***
با چنین حماقتی حاکمی کر وکور مانده ازدرک واقعیتها، گرفتار در افکار پارائوئیدی خود، محاصره شده میان پاچه ور مالان بله قربان گو که یکی امامش مینامد ودیگری علی گویان از شکم مادرش بیرون میکشد وبر دوش توده عامی سوارش میکند! تا در سایه حماقت، لجاجت، خودخواهیها ودیدن دم او! باغ وطن بتاراج برند. ولی فقیه نیز احکام حکومتی خود را صادر میکند. بدون کوچکترین حس مسئولیت و جواب دهی در مقابل مردمی که دارند زیر بار فقر، گرانی و کرونای لعنتی مانند برگهای خزانی زمین میریزند!
بی آن که ولی فقیه شرم کند، بی آن که لحظهای بر احکام جنایت بار خود تامل نماید! حکم هائی که ببرکت آنها واز قبل آنها مشتی فساد، جانی، چپاول گررانت خوارو زور گو حاکم بر زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم میشوند.
جریانی بشدت انحصار طلب و سر کوبگر که با شعار مرگ بر امریکا ومرگ براسرائیل او! تنور تحریم هارا کنده میافکنند شعله ورش میسازند تا سرداران سپاه قدرت گیرند! بابک زنجانیها وخاوریها زیر عنوان دور زدن تحریمها میلیاردها دلاربجیب بزنند وبرریش ملت بخندند.
مردی خود شیفته، فرصت طلب که دراوج بحران کرونا زبانش برای جلوگیری از تجمعهای مذهبی لال میشود! چرا که به تداوم این حماقت تاریخی به توده عامی تحمیق شده نیاز دارد “هر چه داریم از برکت عاشورا است ” اما انگشت تحکمش برای جلوگیری از ورود واکسن کرونا زیر عنوان مبارزه با امریکا درمجلس “صم بکم “احسن گوی گوش بفرمان وزرای بی شخصیت وبی حمیت ملی! براحتی بالا میبرد، تائید میشود ونهایت چنین فاجعه عظیمی که مرگ هزاران هزار هموطن را بدنبال دارد رقم میزند.
بی آن که کسی قادر شود به حریم مقدس خدائیش تجاوز کرده وسوال کند. چرا که او بری از هر گونه اشتباه وهرنوع شائبهای است.
داستان تلخ و غم باری است داستان این ملت عجیب، غیر قابل پیش بینی با تولرانسی که با یک مویزگرمی میکند و بعورهای سردی! ملتی با عقب ماندگی مذهبی آمیخته شده با خدعه، نیرنگ وتقیه که مانع از شفافیتشان میشود. ملتی باچهره چندگانه! که چند گانه بودنش باعث سلب اعتماد ازهم، مانع هم دمی و هم گرائیشان میگردد.
ملتی چند لایه با عقب ماندگی مذهبی و متولیان شیاد وحقه باز که قرن هاست نان تحمیق کردن وتحمیق شدن مردمی که عکس خمینی در ماه میدیدند همراه باروشنفکران تاریک اندیش” توصیف عجیب اما واقعی! ” گرفتار ایدولوژی، حزبیت! سازمانی! که آنها نیز گرفتار در پیش داوریهای خود هستند! کر. کور مانده از تحولات بنیادی جامعه بدنبال باورهای پوپولیستی خود. بدنبال این توده عظیم کشیده میشدندو میشوند.
در دو قسمت ادامه دارد
ابوالفضل محققی
از: گویا