عصر ایران- به اعتقاد مرتضی عزتی عضو هیأت علمی پژوهشگاه اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس که با عصر ایران گفت و گو کرده «ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود».
او تصریح می کند: «این جدایی، شدنی است. چنانچه چین با این کار اقتصاد خود را از بنبست نجات داد. یعنی تصمیمگیران نظام این کشور دریافتند برای نجات «کمونیسم» باید ابزارهای علمی اقتصاد را به کار بگیرند تا اقتصادشان رشد کند و از قِبَلِ منافع اقتصادی در سطح جهانی و همین طور قدرت اقتصادی در سطح داخلی بتوانند جایگاه چین در دنیا را تثبیت کنند.»
مشروح گفتوگو با این صاحبنظر اقتصادی از این قرار است:
*اِشکال کجاست که اقتصاد در ایران تا این اندازه به بالا یا پایین رفتن نرخ ارز ربط دارد؟
اول لازم میدانم بگویم افت و خیر دلار اگر مختصر باشد، نمیتوان گفت «بد» یا «خوب» بوده است. بههرحال بالا و پایینی نرخ در حد یک، دو یا چند درصد در بازارهای مالی طبیعی و اجنتابناپذیر است. در واقع در همه بازارهای مالی دنیا ممکن است، عرضه کالایی کم و تقاضا زیاد بشود و در نتیجه گرانی به وجود بیاید.
همچنین ممکن است، عرضه یا تقاضا طبق پیشبینیها نباشد و در نتیجه بازار مالی را دچار خلل کند. در کل باید گفت، عوامل متعددی در وضعیت بازار دخالت دارد. خلاء ثبات در سیاست، اجتماع و … ملموس است و به همین دلیل با کوچکترین تغییر و تحول، بازار مالی واکنش نشان میدهد و با بالا بردن درصد نرخها معیشت را با گرههایی کور مواجه میکند. البته این شرایط در همه دنیا رخ میدهد، اما در ایران تغییرها اساسی است و از یک یا چند درصد بیشتر میشود.
*اشاره کردید اقتصادِ ایران در دهههای گذشته چالشهای زیادی را به خود دیده است. اما در این سه سال از چالش گذشته است…
ببینید! الان شاهد هستیم که بههمریختگی اقتصادی ایران به شکل کوتاهمدت نیست و گرههایی در حال خودنمایی و مانعسازیاند که به معنای واقعی کور هستند. درباره چرایی چنین حالت هزینهسازی میتوان به سهم تحریمهای بینالمللی اشاره کرد که ارزش پول ایران را به شدت کاهش داد.
در واقع محدودیتهای بینالمللی، سرمایهگذاری خارجی را به کمترین میزان ممکن رسانده است. همچنین دولت به دلیل کسری بودجه اقدام به انتشار پول بدون پشتوانه کرد. نظم عرضه و تقاضا بههم خورد و در نتیجه موجب تضعیف ارزش ریال شده است و در سه سال اخیر تقریبا همه نرخها ۶ برابر شده است. در کنار بحث تحریمها همچنین میتوان به برخی اقدامات افراد و گروههای سودجو اشاره کرد که با منفعتطلبی باعث گرانی شدند.
در ادامه باید گفت صادرکنندگان هم وقتی شلختگی اقتصادی ایران را دیدند، ارز خود را در بانکهای خارجی نگه داشتند و هم نیز ین موجب توقف سرمایهگذاری و در نتیجه مختل شدن شرایط اقتصادی شد. البته خوشبختانه در یکسال اخیر نرخ ارز خارجی در دامنه محدودی در حال نوسان است و تغییری جدی ندارد.
*بر فرض همیشگی بودن تحریم، ایران چه پتانسیلهایی برای مدیریت دوران تحریم با کمترین هزینه ممکن دارد؟
تبعات تحریم بر بخشهای مختلف اقتصادی اثر میگذارد. مثلا بخش واردات را شدیدا تحتتاثیر قرار داده و موجب میشود صادرکنندگان ارزهای خود را به کشور نیاورند. این فقره را البته میشود به راحتی کنترل کرد.
به این صورت که دولت با تقویت سامانه، صادرکنندگان را ملزم به تزریق کالاهایشان به بازار کند. همچنین سعی کنیم به کشورهای منطقه صاردات بیشتری داشته باشیم و بالطبع ارز بیشتری وارد شود.
این هم اهمیت زیادی دارد که بتوانیم صادرات محصولات نهایی و نیمهنهایی را گسترش بدهیم تا رونقِ اقتصاد محقق شود. از طرف دیگر میتوانیم با حمایت فضا را برای تولید کالاهایی که میتوانیم تولید کنیم، فراهم کنیم تا به تعبیری با جانشینسازی، از میزان واردات کم کنیم. این شرایط میتواند به ما در کاهش نرخ ارز کمک قابلتوجهی کند.
*البته نمیتوان نسبت به وارداتِ قاچاق هم بیتفاوت بود.
به نکته خوبی اشاره کردید. جلوگیری از قاچاق کالا به ویژه کالاهایی که در کشور مورد نیاز نیست، میتواند در ترمیم اقتصاد و در نهایت کاهش تقاضای ارز کمک کند. همچنین جلوگیری از واردات قاچاق برخی کالاهایی که واقعا نیاز نیست و حتی ممکن است ورودشان به کشور ممنوع باشد، میتواند به ترمیم فضای اقتصادی کمک کند. اما مهمتر از همه اینها این است که در داخل کشور تولید را افزایش بدهیم تا به ثبات بازار و سیر صعودی قدرت اقتصادی داخلی و بالطبع افزایش قدرت ملی ریال کمک خوبی بکند و باعث بهبود وضعیت اقتصادی کشور شود.
*موازیکاریهای برخی نهادها به ویژه ارگانهایی که به قانون پاسخگو نیستند، در شلختگی اقتصاد چقدر سهم دارند؟
نهادهایی که به قانون پاسخگو نیستند، حتما هزینههایی گزاف را به پیکره اقتصاد تحمیل میکنند. این توضیحِ واضح هم لازم است که همه فعالیتهای مرتبط با اقتصاد باید از قانون جاری کشور تبعیت کنند تا در مسیر ریل اقتصاد مانعتراشی نشود.
* نگاه ایدئولوژیک چقدر میتواند مناسبات اقتصادی را تحتتاثیر قرار بدهد؟
ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود و این امر بهراحتی قابل انجام است. چنانچه چین با این کار توانست اقتصادش را از بنبست نجات بدهد. یعنی تصمیمگیران نظام این کشور به این درک رسیدند که برای نجات «کمونیسم» باید ابزارهای علمی اقتصاد را به کار بگیرند تا اقتصادشان رشد کند و از قِبَلِ منافع اقتصادی در سطح جهانی و همینطور قدرت اقتصادی در سطح داخلی بتوانند جایگاه چین در دنیا را تثبیت کنند و در ادامه به سبب قدرت اقتصادی منافع سایسی و … را به دست آورند.
با این توضیح که قدرت اقتصادی در داخل کشور با ناهنجاریهایی چون فقر، بیکاری را رفع کنند تا افراد کمدرآمد از فشار معیشتی رهایی پیدا کنند. ما هم در ایران باید به این درک اصلی و اساسی برسیم که قدرت سیاسی کشور ریشه در قدرت اقتصادی خواهد داشت و اگر دنبال ثبات سیاسی و اجتماعی هستیم، باید وضعیت شلخته را ترمیم و با تحقق آرامشِ اقتصادی آرامش را به افکار عمومی تزریق کنیم.
* آیا در نگاه ایدئولوژیک در کشور ما اقتصاد دیگر اولویت نیست؟
نمیتوان گفت که اقتصاد برایشان اولویت اصلی نیست. یعنی یا درک چندانی از بایدها و نبایدهای علم اقتصاد ندارند و گرفتار توهمات شبهِ ایدئولوژیک هستند و یا اینکه آنچه به معنی ایدئولوژی را نشناخته و برداشتی غلط دارند. اگر غیر از این موارد باشد، احتمالا عامل خارجی و تخریبکننده بهصورت عالمانه و عامدانه هستند.
* با توجه به شروع کار دولت جدید با نگاهی متفاوت ، چه چشماندازی را میتوان برای اقتصاد ایران در برهه کنونی تصور کرد؟
دنیا در حال حاضر برای مدیریت صحیح اقتصاد دو راه دارد تا بتواند مانعهای توسعه اقتصادی را از پیش رو بردارد. یک راه زودبازده و راه دیگر دیربازده است. اما هر دو راه مسیری غیر از «تولید داخل» ندارد. با این توضیح که تولید داخلی در ایران اساسا تحتتاثیر سرمایهگذاری است.
در واقع لازم است به صاحبان سرمایه ارج بنهیم تا آنها را به سمت تولید تشویق و هدایت کنیم. اگر این «مهم» عملی شود، وضعیت تولید بهبود پیدا میکند و در نتیجه اقتصاد به سامان میرسد.
*تولید بدون سرمایه شدنی نیست. ایران هماکنون بهطور جدی با کمبود سرمایه مواجه است. برای رفعِ این خلأ چه چارهای باید اندیشید؟
باید شرایط را برای تزریق سرمایههای خارجی به خزانه کشور فراهم کرد. شاید برای شما این سؤال مطرح شود که «تزریق سرمایههای خارجی به خزانه کشور» چطور ممکن میشود و شاید گروهی حمایت از امنیت تولیدکنندگان داخلی را مطرح کنند.
با این توضیح که لازمه تحقق این امر، رونق دادن به فضای کسب و کار و حمایتی همه جانبه از تولیدکنندگان داخلی است که به عنوان مثال میتوان به محدودیت واردات اشاره کرد. اگر هم مثل تفکر دولت دوازدهم عمل شود، در کنار تحرکات داخلی باید با رویکردی تعاملی با نظام بینالملل روبرو شویم تا بتوانیم از مشارکت کشورهای خارجی کمک بگیریم تا آنها راضی به سرمایهگذاری در ایران شوند. در چنین حالتی سرعت رشد اقتصادی را افزایش خواهد داد. بهعنوان مثال با ارتباطی که با چین به واسطه توافقنامه ۲۵ ساله داریم با تفکر حاکم بر دولت سیزدهم دستِکم سرمایههای چینی را به کشور بیاوریم تا در سال به راحتی بالای ۵۰ میلیارد دلار از این کشور جذب کنیم تا با این رقم بتوانیم چند سال دیگر بیشترِ مشکلات را برطرف کنیم و در داخل و خارج از نظر اقتصادی به جایگاهی ویژه برسیم.
*آیا اقتصاد ایران از خلأ عقلانیت رنج میبرد؟
جواب دادن به این سئوال به این بستگی دارد که چه تعریفی از عقلانیت داشته باشیم. مفهومی که از عقلانیت در ذهن بسیاری از افراد هست ممکن است با آنچه در فکر و ذهن دیگری باشد، متفاوت باشد. چون عقلانیت مفهومی وسیع است که ممکن است تحتتاثیرِ دانش، اطلاعات و عوامل حاشیهای افراد باشد.
بالطبع این وقتی اندیشهها و دانستنیهای قبلی شکل گرفته و پیشفرضهایی در ذهن انسانها متبلور میشود، آن پیشفرضها مبنایی میشود برای استدلال در آنچه به نام عقلانیت مطرح است. حالا اگر دانستنیها و اطلاعات غلط و نادرست باشد، ما فکر میکنیم عقل بهکار گرفته نشده است. در حالی که اگر صداقتی در کار باشد عقل بهکار گرفته شده استِ، اما عقلی با دانستنیهای غلط. در واقع با وجود نتیجهِ هزینهساز، فکر میکنند عقلشان را بهکار گرفتهاند. البته بهشرطی که جاسوس و عامل خارجی برای تضعیف منافع ملی نباشند.
*این سؤوال که «علمِ اقتصاد چه تعریفی از عقلانیت دارد» سئوال صحیحی است؟
علم اقتصاد به آن معنایی که شما فکر میکنید، وابسته به پیشفرضها باشد، تعریفی ندارد. در واقع تعریفی که علم اقتصاد از عقلانیت دارد، چیزی جز «استفاده از عقل در چارچوب خاصی برای تصمیمگیریها» نیست. یعنی تلاش برای منافع بیشتر، با این توضیح که منافع در یک چارچوب با استفاده از ترجیحهایی که در ذهن پرورش یافته است، باید پیگیری شوند.
البته شاید ترجیحها ممکن است، تحتتاثیر یکسری از دانستنیها و آگاهیهایی باشد که برای من و شما متفاوت باشد. مثلا من منافع خودم را در خواب بیشتر و شما منافع خودتان را در کار و پول درآوردن بیشتر ببینید. این تعریفی که از «نفع» و «آنچه من میخواهم باشد» متفاوت است. حالا کسی ممکن است تصورش این باشد که منافع کشور ما در این نهفته است که ما پای یک «موضع» مشخصی که باورش داریم، ولو اینکه اقتصادمان هم از بین برود.
همچنین گروهی هم شاید رای به این بدهند که با چند سال تعامل کاری کنیم تا هم اقتصادمان شکوفا شود و هماینکه فضای لازم برای رسیدن به اهدافمان فراهم شود. یعنی دقیقا مثل چین که الان میتواند هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی، سیاسی و … با همهِ دنیا بجنگد.