مهدی علیزاده فخرآباد وبلاگ نویس دربند، طی نامه ای از زندان وکیل آباد مشهد خطاب به احمد شهید، ضمن شرح وضعیت اسفبار زندان وکیل آباد مشهد، خواهان حمایت نهادهای حقوق بشری از خود و سایر هم بند هایش در زندان نوشت.
این وبلاگ نویس جوان در قسمتی از این نامه می نویسد: “محرومیت از امکانات اولیه زیستی بخشی از شکنجه روحی و جسمی ماست. با آب سر باید حمام کنیم و آنهم دو ساعت برای همه زندانیان در یک بند و همراه با زندانیان عادی است که بعضا خطر تجاوز از سوی آنها نیز هست.”
متن کامل نامه دردناک این وبلاگ نویس جوان، خطاب به آقای احمد شهید، به شرح زیر است:
به آقای احمد شهید
من مهدی علیزاده فخر آباد وبلاگ نویس و مدافع آزادی و انسانیت، از زندان وکیل آباد مشهد این نامه را به شما مینویسم.
میخواهم با این نامه نه تنها صدای اعتراض خودم را به شما برسانم بلکه صدای اعتراض همبندانم آقایان محمد میرزایی، علی عبادی، مهدی جلیلی، جلایر وحد، داور نبی زاده، مهدی مصباحی، امیر شیبانی زاد، سید حسین آتشی، محمد رضا باقریف علی نامی در سطح جهانی باشم.
از اینرو قبل از اینکه از وضع دردناک خودم بگویم، میخواهم در مورد زندان وکیل آباد و وضعیت اسفبار زندانیان سیاسی در اینجا با شما سخن بگویم.
زندان وکیل آباد مشهد یکی از زندانهای مخوف در ایران است. ما زندانیان سیاسی در این زندان در کنار زندانیان عادی که خیلی از آنها متهم به قتل و بعضا خطرناک هستند، قرار داریم.
در یک اطاق ۳*۴ حدود ۸۵ نفر زندانی بسر میبرند. جای خواب نداریم و فقط شاید ۴ ساعت در شبانه روز بتوانیم به خواب برویم. آنهم بصورت کتابی و در مکانی شلوغ و پر سر صدا. مرتب مورد اذیت و آزار و تحقیر و توهین قرار داریم.
وقتی ما را به دادگاه میبرند دستبند و پابند میزنند. ما در زندان حتی تهدید به تجاوز میشویم.
محرومیت از امکانات اولیه زیستی بخشی از شکنجه روحی و جسمی ماست. با آب سر باید حمام کنیم و آنهم دو ساعت برای همه زندانیان در یک بند و همراه با زندانیان عادی است که بعضا خطر تجاوز از سوی آنها نیز هست.
به ما اجازه درمان نمیدهند. بندی به نام بند تنبیهات هست که وضع از این وخیم تر است. حتی خبری از آنها پیدا نمیکنیم.
از کتاب و روزنامه و تلویزیون و غیره که اصلا خبری نیست و محرومیم.
هر یکشنبه و چهارشنبه نیز عده ای را برای اعدام میبرند و فضای غم و خشم زندان را میگیرد. ما در این زندان جانمان در خطر است و انتظار بیشترین حمایت جهانی را داریم.
من خودم یک وبلاگ نویس جوان هستم. سی سال سن دارم ومتاهلم. در مشهد زاده شده ام. سال ۸۷ دستگیر شدم. ۱۲۱ روز انفرادی بودم. ۱۸ ماه در بند ۳۵۰ اوین گذراندم. یک سال است که در زندان وکیل آباد مشهد هستم.
پدر و مادرم زیر فشار شدیدی قرار دارند. پدرم سه بار بستری شده است و ۷۰ درصد بینایی خود را از دست داده است .
قبلا برادر دوقلوی من را اشتباهی به جای من دستگیر کردند و او را اذیت و آزار دادند و بعد که متوجه شدند اشتباه شده است، آزادش کردند.
دادستان به زنم نامه داده است که از من طلاق بگیرد. وضع جسمانی خودم وخیم است. معلول هستم.
۱۲ بار تشنج داشته ام و سه بار به حال کما رفته ام. ابتدا به من حکم اعدام دادند و دادگاه بدوی آنرا لغو کرد.
در ۲۴ تیر ماه ۹۲ دوباره محاکمه شدم و ۱۱ سال حکم زندان و ۷ سال محرومیت از فعالیت اجتماعی به من داده اند.
سه سال بخاطر انتشار کتابی به اسم سرخ و سفید که طنز است. ۱ سال حبس تعلیقی تحت عنوان توهین علیه نظام، ۵ سال حکم زندان تحت عنوان توهین به مقدسات، دو سال هم تبعید به نی شهر در سیستان و بلوچستان.
من یک وبلاگ نویس و یک آزادیخواه هستم. ۱۹ کتاب نوشته ام و این تمام جرم من است. من از شما و همه مراجع جهانی تقاضای حمایت و پشتیبانی دارم. من تقاضای بازرسی جهانی از وضع این زندان و نقض آشکار حقوق بشر در اینجا را دارم.
من خواهان لغو احکام اعدام، متوقف شدن فشار بر روی زندانیان سیاسی و بعنوان یک حداقل رعایت حقوق بشر در قبال زندانیان سیاسی و آزادی فوری همه زندانیان سیاسی از زندان هستم.
من به زندان بودنم اعتراض دارم و خواستار آزادی از اسارت هستم. از من و از همبندان من حمایت کنید.