پس از ۳۴ سال: “مرگ بر آمریکا” یکی از شعار های اصلی انقلاب نبوده است!

سه شنبه, 9ام مهر, 1392
اندازه قلم متن

سایت ملیون ایران: روزنامه های ایران کوشش دارند به این سوال که با عادی سازی روابط با آمریکا تکلیف شعار “مرگ بر آمریکا” چه میشود؟ پاسخ دهند. آقای مهرداد خدیر در سایت عصر ایران عنوان میکند که: “مرگ بر آمریکا” از شعارهای اصلی انقلاب نبوده است و به این جهت میتوان آن را کنار گذاشت.

ایشان مینویسد: پس از اشغال سفارت آمریکا “بود که شعار «مرگ بر آمریکا» اندک اندک رایج شد و به تکبیرها پیوست. با این حال شعار سردر وزارت خارجه همچنان «نه شرقی نه غربی» بود نه «مرگ بر آمریکا»… با اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، شعار مرگ بر شوروی نیز اضافه شد. از این پس فهرستی از مرگ ها در پایان تکبیر می آمد: مرگ بر آمریکا، شوروی، اسراییل و بعدها منافقین و صدام. … کار به جایی رسید که بعد از برکناری اولین رییس جمهور مرگ خواهی ها از کشورها به اشخاص تعمیم یافت و لیست پیوست به تکبیر بالا بلند شد: مرگ بر منافقین و صدام، بنی صدر و بازرگان، یزدی و صباغیان، مرگ بر معین فر، گردن کلفت کافر!”.

تغییر شعارها که در نوشته یادشده آمده نشان میدهد چگونه رهبران جمهوری اسلامی به راحتی با طرح شعارهای “مرگ بر” برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود استفاده مینموده اند. اما شعار “مرگ بر آمریکا” پس از اشغال سفارت آمریکا (اقدامی که به فراهم شدن زمینه برای حمله عراق به ایران و از دست رفتن جان صدها هزار نفر و خسارات مالی عظیم ایران کمک کرد) به یکی از شعارهای پایه ای جمهوری اسلامی و وسیله ای برای خمینی و خامنه ای برای ایجاد تنش با جهان خارج، پایمال کردن فاحش حقوق مردم و سرکوب مخالفان تبدیل گردید.

این ادعا که علت مخالفت با آمریکا کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت ملی مصدق بوده است درست نمیباشد.

جمهوری اسلامی همواره آیت الله کاشانی را که از عاملان اصلی کودتا بود ارج گذاشته و مصدق را هدف اتهامات قرار داده و رهروان وی را سرکوب نموده است.

حتی نام یک خیابان در ایران به نام این مردِ بزرگ “مصدق” نیست، ولی یکی از اتوبانهای بزرگ در تهران به نام آیت الله کاشانی از عاملان کودتای ۲۸ مرداد نامیده شده است.

مهمترین هدف برای رهبران جمهوری اسلامی همواره گرفتن قدرت و حفظ آن بوده و آنها از این طریق همواره بزرگترین صدمات را به مردم و منافع ملی ایران زده اند. امروز هم سیاست آنها در وهله اول برای ادامه حکومتشان است. شعار “مرگ بر آمریکا” دیگر فایده ای برایشان ندارد و به این جهت میتواند حذف شود.

یکی از هموطنان بطور ناشناس در مورد سیر تغییر دیدگاه جمهوری اسلامی نسبت به امریکا به شوخی نوشته است: شیطان بزرگ …..شیطان کوچک …. شیطونک ….شیطون بلا … بلا مرده … جیگر طلا!

نوشته آقای مهرداد خدیر در سایت عصر ایران در زیر آمده است.

بررسی تاریخ ، سابقه و آینده یک شعار

«مرگ بر آمریکا» چه می شود؟

کار به جایی رسید که بعد از برکناری اولین رییس جمهور مرگ خواهی ها از کشورها به اشخاص تعمیم یافت و لیست پیوست به تکبیر بالا بلند شد: مرگ بر منافقین و صدام،بنی صدر و بازرگان،یزدی و صباغیان، مرگ بر معین فر،گردن کلفت کافر! به یاد آوریم که بر روی دیوارهای ساختمان رادیو در میدان ۱۵ خرداد یا سفارت بریتانیا در چهارراه استانبول مرگ بر فرانسه نیز دیده می شد چون به عراق هواپیمای میراژ فروخته بود.

عصرایران؛ مهرداد خدیر- « آیه قرآن نازل نشده که همیشه شعار مرگ بر آمریکا سر دهیم. همان طور که در آن روزها با روس ها برخورد کردیم و دیگر شعارندادیم با آمریکا نیز می توانیم همان طور برخورد کنیم.»

این سخنان را حجت الاسلام محمد تقی رهبر امام جمعه اصفهان بیان کرده است. سخنانی واقع بینانه که اتفاقا چون از روحیه مداراجویانه غالب روحانیون انتظار می رود شگفت آور نیست اما این گفتار بر آن است تا یادآور شود «مرگ بر آمریکا» نه تنها آیه قرآن نیست که شعاردوران انقلاب اسلامی ( نیمه دوم سال ۱۳۵۷) یا دست کم شعار رایج و غالب آن دوران نبوده و بعدتر رواج یافته است. مرگ بر آمریکا

با این حال در پی مکالمه بی سابقه حسن روحانی رییس جمهوری اعتدال گرای ایران با باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده در پنجم مهر ماه ۱۳۹۲ در نیویورک برخی از اصول گرایان ایرانی در داخل نگران نوع انطباق این رخداد با شعار «مرگ بر آمریکا» و سرنوشت آن هستند. در نگاه این عده «مرگ بر آمریکا» یکی از اصول ثتبیت شده دیپلماسی جمهوری اسلامی تلقی می شود و نگران اند که تحولات اخیر این شعار را به محاق ببرد یا گرفتار غبار کند.

اما آیا واقعا «مرگ بر آمریکا» یکی از اصول لایتغیر و عدول ناپذیر است و سیاست خارجی ما بر این شعار استوار؟

اشاره به چند واقعیت پاسخ این پرسش را روشن می کند:

انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷

به گواه دیده ها و شنیده ها و تاریخ انقلاب در نیمه دوم سال ۵۷ که تظاهرات اعتراضی افزایش یافت شعار ” مرگ بر آمریکا ” – با همین واژه ها – شنیده نمی شد. این شعار در واقع «پسا انقلابی» است. زیرا در سه راه پیمایی بزرگ و اصلی تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی در سال ۵۷ نیز این شعار شنیده نمی شد.
اعلام انزجار مردم انقلابی از دولت آمریکا خصوصا به سبب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در قالب شعارهایی علیه جیمی کارتر رییس جمهوری وقت و نسبت دادن شاه به آمریکا و مشخصا با این شعار ابراز می شد: «این شاه آمریکایی اعدام باید گردد». این شعار نیز سر داده می شد: «چین، شوروی، آمریکا – دشمنان خلق ما». شعاری که به منزله مرزبندی آشکار با امپریالیسم ، چپ مارکسیستی و مائوئیست ها بود.

۲۶ دی

پس از فرار شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ شعار «بعد از شاه نوبت آمریکاست» نیز بر سر زبان ها افتاد که بیشتر ساخته گروه های چپ بود تا مذهبی ها. این شعار بر روی دیوارها نقش بست اما هنوز به مرگ بر آمریکا بدل نشده بود. برخی گروه های سیاسی نیز اطلاعیه های خود را با این عبارت به پایان می رساندند:« مرگ بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا».همین شعار بود که بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ اندک اندک به «مرگ بر آمریکا» تبدیل شد.

موضع سنای آمریکا

در خرداد ۵۸ مجلس سنای آمریکا علیه اعدام سران رژیم پهلوی در ایران موضع گرفت. پس از آن آیت الله منتظری در اطلاعیه ای از دانش آموزان و دانشجویان خواست علیه این موضع گیری در روزهای سوم و چهارم خرداد ماه راه پیمایی کنند.

در این اطلاعیه آمده بود: «این همه انسان شریف و بی پناه سال هاست که در فلسطین و لبنان با حمله های وحشیانه اسراییل -عامل آمریکا – شهید می شوند. گویا اینان انسان نیستند و مشمول حقوق بشر قرار نمی گیرند ولی امثال نصیری، هویدا و القانیان با آن همه جنایت مورد ترحم سنای آمریکا واقع شده اند، عجبا از این قضاوت های مدعیان حقوق بشر… .»

راهپیمایی در تهران و دیگر شهرها برگزار شد و سخنران تهران اکبر هاشمی رفسنجانی بود. یک روز بعد هاشمی در خانه اش در دزاشیب تهران ترور شد و هرچند گروه فرقان مسوولیت آن را بر عهده گرفت اما به نطق ضد آمریکایی سخنران نسبت داده شد. با این حال در تظاهرات سوم و چهارم خرداد ۵۸ در تهران و شهرستان ها موضع سنای آمریکای تقبیح شد.

دو روز قبل از آن هم آیت الله طالقانی گفته بود: «سال هاست اسراییل مردم فلسطین را زیر رگبار مسلسل گرفته و صدای آمریکا بلند نمی شود اما درباره اعدام هویدا سر و صدا می کنند… ما از توپ و تشر آمریکا نمی ترسیم. مردم به ما می گویند برای ما پیروزی انقلاب مطرح است نه پول درآوردن و خوب زندگی کردن. حتی حاضریم روزه سیاسی بگیریم تا امپریالیسم را سر جایش بنشانیم.»

هفته بعد هم دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت در گفت و گو با روزنامه کویتی الانبا تهدید کرد: « اگر آمریکا به مداخله در امور داخلی ایران ادامه دهد و از شناسایی انقلاب ایران سرباز زند روابط خود را با این کشور قطع خواهیم کرد.»

هم زمان، او اعلام کرد دولت ایران «والتر کاتلر» را به عنوان سفیر پیشنهادی آمریکا نمی پذیرد. روابط تیره شده بود اما «مرگ بر آمریکا» شنیده نمی شد.

روز قدس

در اولین راهپیمایی روز قدس به ترتیب مهندس بازرگان نخست وزیر، عبدالحلیم خدام وزیر خارجه وقت سوریه، آیت الله خامنه ای و محمد مجتهد شبستری سخنرانی کردند و بعضی از سخنرانان به شدت به آمریکا تاختند. آیت الله خامنه ای در این نطق به جای اصطلاح « امپریالیسم» از واژه قرآنی « استکبار» استفاده کردند. هر چند اول بار نبود که این اصطلاح را به کار می بردند و پیشتر در مراسم چهلم شهید مطهری نیز گفته بودند اما ابداع «استکبار» – مفهومی قرآنی- به جای «امپریالیسم» و محدود نساختن به جغرافیای آمریکا از آن پس مورد توجه قرار گرفت. حاضران نیز در مقام تایید تکبیر گفتند اما «مرگ بر آمریکا» به شکل عام و رسمی و هدایت شده سر داده نشد.

پاییز و مرگ بر آمریکا

در پاییز ۵۸ و پس از آن که آمریکا شاه را برای معالجه و با نام مستعار پذیرفت فضای سیاسی به شدت ضد آمریکایی شد وبه صورت مشخص، روزنامه اطلاعات مطالب ضد آمریکایی خود را تشدید کرد و روزنامه های کیهان و جمهوری اسلامی نیز لحن خود را تند کردند. سفارت آمریکا اشغال شد و دانشجویان با شعار « خمینی می رزمد، کارتر می لرزد» وارد محوطه سفارت شدند و همین شعار را بر سر در سفارت نصب کردند. از این پس بود که شعار «مرگ بر آمریکا» اندک اندک رایج شد و به تکبیرها پیوست. با این حال شعار سردر وزارت خارجه همچنان «نه شرقی نه غربی» بود نه «مرگ بر آمریکا».

با اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، شعار مرگ بر شوروی نیز اضافه شد. از این پس فهرستی از مرگ ها در پایان تکبیر می آمد: مرگ بر آمریکا، شوروی، اسراییل و بعدها منافقین و صدام.

[کار به جایی رسید که بعد از برکناری اولین رییس جمهور مرگ خواهی ها از کشورها به اشخاص تعمیم یافت و لیست پیوست به تکبیر بالا بلند شد: مرگ بر منافقین و صدام،بنی صدر و بازرگان،یزدی و صباغیان، مرگ بر معین فر،گردن کلفت کافر!]

هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود به این موضوع اشاره می کند: «در اجتماعات ما مرگ بر بنی صدر شعار داغ مردم بود و در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. مرگ بر بازرگان هم بود که خواهش کردم نگویند. یک اصل قرآنی مرا به این روحیه رسانده است. آیه قرآن است که بت ها را هم سب نکنید( فحش ندهید).» – [کتاب مصلحت نامه]

به یاد آوریم که بر روی دیوارهای ساختمان رادیو در میدان ۱۵ خرداد یا سفارت بریتانیا در چهارراه استانبول مرگ بر فرانسه نیز دیده می شد چون به عراق هواپیمای میراژ فروخته بود.

در عمر ۳۴ ساله و نه ۳۵ ساله «مرگ بر آمریکا» البته در اندک مقاطعی این شعار مسکوت مانده و از جمله می توان به هفته پایانی شهریور ماه در سال ۱۳۸۰ اشاره کرد( بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و اعلام همدردی ایران با قربانیان). هر چند چهار ماه بعد و در پی نطق جرج بوش که ایران را در محور شرارت توصیف کرد “مرگ بر آمریکا” تشدید شد.

قبل از آن نیز سید محمد خاتمی در اوایل ریاست جمهوری بدون اشاره مستقیم به مرگ بر آمریکا و به صورت کلی خواسته بود به جای «مرگ» از «زندگی» بگویند. هر چند که در عمل این اتفاق نیفتاد و این تحلیل هم وجود داشت که نقد رییس جمهور اصلاح طلب متوجه شعارهای داخلی در نفی رقیب است و اشاره او الزاما به شعار «مرگ بر آمریکا» نبوده است.(عین جمله خاتمی: شعار مرگ ندهید. نیازمند زندگی هستیم)

درباره سرنوشت این شعار پس از توافقات احتمالی با ایالات متحده نمی توان پیش بینی دقیقی ارایه داد. چه بسا از رسانه های رسمی حذف شود ولی در سطح تجمعات غیر رسمی باقی بماند.

نکته اساسی اما این است که به رغم ماهیت ضد استعماری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ شعار مرگ بر آمریکا یکی از شعار های اصلی انقلاب نبوده که ترک آن عدول از انقلاب تلقی شود و بیشتر تابعی از تیره شدن و قطع روابط دو کشور بوده است.ضمن این که با ادبیات رهبری می توان به مفهوم قرآنی «استکبار» بازگشت بی این که یک کشور و دولت و جغرافیای خاص منظور باشد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.