حزب توده صحبت از اتحاد نیروهای مترقی میکند، و سرمقاله «پیام جبهه ملی» را قابل تامل دانسته و آماده استقبال از آن است. ببینیم در طول چند دهه گذشته این حزب چگونه از اتحاد و حاکمیت ملی ایران دفاع کرده است:
چند سال قبل از شروع جنبش ملی شدن نفت در سراسر ایران، در مجلس چهاردهم، نمایندگان حزب توده در مجلس در پیروی از خواسته های روسیه شوروی و استالین دیکتاتور حاکم بر آن کشور پیشنهاد تفویض امتیاز نفت شمال را به روسیه در مجلس چهاردهم پیش کشیدند با این استدلال که چون امتیاز استخراج و فروش نفت جنوب در اختیار انگلستان است، با دادن امتیاز نفت شمال به روسیه تعادل قوا در ایران حفظ میشود! نکته کاملا غیر عادی در این پیشنهاد این بود که هرگز منابع زیرزمینی نفت در شمال ایران شناسائی نشده بود!
در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، در حالی که هنوز کشورمان در اشغال نیروهای ارتش سرخ بود و در اوج ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان، دولت روسیه شوروی سفیر سیاری بنام کافتارادزه را برای تحت فشار قرار دادن دولت ایران و گرفتن امتیاز اکتشاف و استخراج نفت در شمال ایران، به تهران فرستاد. دولت ایران، در چنین شرایط حادی که کشور تحت اشغال نیروهای روسی بود و ماجرای فرقه دموکرات و احتمال جدایی آذربایجان در جریان بود، در موقعیت بسیار ضعیفی در برابر دولت قدرتمند روسیه شوروی قرار داشت. در چنین شرایطی که دولت ایران احتیاج هر چه بیشتری به حمایت نیروهای ملی داشت، حزب توده تظاهراتی را در پشتیبانی از دادن امتیاز نفت در شمال به شوروی در تهران برگزار کرد! و احسان طبری، تئوریسین حزب توده با انتشار مقاله ای نوشت:
«اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود برای همسایه شمالی، شوروی هم در شمال کشور چنین امتیازی را در نظر بگیرد و اینکارحفظ موازنه منفی است».
تمام این وقایع و اقدامات هماهنگ حزب توده و دولت روسیه شوروی، زنگ خطری را برای دکتر محمد مصدق نماینده اول تهران در مجلس شورای ملی بصدا درآورد و او را بشدت به مخالفت با دادن هرگونه امتیاز در شمال ایران به روسیه شوروی برانگیخت.
مصدق از تریبون مجلس گفت که اگر روسیه واقعا نفت میخواهد میتواند طی یک معاهده تجاری هر چقدر نفت لازم دارد از ما بخرد و در واقع احتیاجی به زحمت اکتشاف، استخراج و تصفیه ندارد. او به خوبی تشخیص داده بود که استقلال و حیات سیاسی ایران در مخاطره بزرگی است چون منظور استالین مسلما نفت نیست و در واقع هیچ منبع شناخته شده نفت در شمال ایران شناسائی نشده و روسیه از این موضوع آگاه است و امتیاز نفت شمال برای روسیه فقط به منظور تضعیف نفوذ دولت مرکزی ایران در ایالات آذربایجان خاوری و باختری، کردستان و همچنین در ایالات خط جنوبی دریای خزر، استانها ی مازندران، گیلان و گلستان است و این مقدمه تجزیه تمام آن مناطق و الحاق آن ها به روسیه شوروی است.
مختصری تحقیق در وقایع آن زمان نشان می دهد که چگونه، مانند همیشه، دو دولت استعماری روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران بین خود به توافق رسیده اند. توجه به دو نکته کوچک به ظاهر کم اهمیت نکات بزرگتر و پر اهمیت تری را روشن میکند. نکته اول اینکه در شروع نهضت ملی شدن نفت در سراسر ایران، با کمال تعجب، حزب توده ایران بشدت با آن به مخالفت پرداخت! نکته تعجب آور دوم آنکه دولت بریتانیای کبیر در همان زمان به دولت قوام السلطنه توصیه میکرد که با تقاضای روسیه برای گرفتن امتیاز نفت شمال موافقت کند! وصل کردن این نکات و استنباط نتیجه برای سیاستمدار وطن پرست، آگاه و با کیاستی چون محمد مصدق کار دشواری نبود و او بسهولت دریافت که روسیه شوروی و امپراتوری انگلستان به توافق تازه ای برای تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ رسیده اند.
ملی شدن نفت در جنوب ایران و قطع دست امپراتوری استعمارگر انگلستان آرزوی تما م ایرانیان وطن پرست و احزاب و سازمانهای ملی ایران بود ولی حزب توده فقط به این سبب با آن مخالفت میکرد که در صورت تصویب قانون ملی شدن نفت و اخراج انگلستان از ایران هیچ دلیلی برای دادن امتیاز نفت در شمال ایران به کشور شوروی باقی نمی ماند، و از ان سو، با دادن امتیاز نفت شمال به روسیه، برای دولت ایران هیچ دلیلی برای ملی شدن نفت باقی نمیماند و موقعیت انگلستان در نفت جنوب تثبیت میشد.
مصدق برای پیشگیری از هرگونه اقدام عجولانه ای در این رابطه از طرف هر دولتی در ایران، لایحه ای را با قید دو فوریت به مجلس پیشنهاد کرد که دولت ایران نمی تواند هیچ نوع مذاکره ای را با هیچ دولت خارجی در مورد اعطای امتیاز نفت بدون گرفتن اجازه قبلی از مجلس شورای ملی حتی شروع کند.
این لایحه بر خلاف مخالفت پر سرو صدای نمایندگان حزب توده، با اکثریت قاطع مجلس به تصویب رسید. همانطور که گفته شد، هیچ نشانه ای از وجود نفت در شمال ایران که روسیه شوروی شیفته! آن شده بود وجود نداشت (هنوز هم ندارد). در نتیجه هدف روسیه شوروی و امپراتوری بریتانیا، احیای قرارداد ۱۹۰۷ که در آن روسیه و انگلستان، بطور مخفیانه ایران را بین خود بدو منطقه نفوذ تقسیم کرده بودند، بود.
خطر تجزیه ایالات شمالی ایران، با هوشیاری و سرعت عمل مصدق، این اسطوره گرانقدر تاریخ ایران منتفی شد.
در دی ماه ۱۳۳۱ نیز، تصمیمِ دولت مصدق برای عدم تمدید امتیازِ به پایان رسیدۀ شوروی برای ماهیگیری در دریای مازندران، موجب نکوهش و مخالفت شدید حزب توده قرارگرفت.
ملی کردن نفت در ایران و اخراج کارکنان انگلیسی که تعدادی از آنان از عوامل سازمان جاسوسی اینتلیجنت سرویس انگلستان بودند، ندادن هیچ نوع جای پایی به هر عنوان به روسیه شوروی در شمال ایران، عدم تمدید مدت قرارداد روسیه در شیلات شمال و ملی کردن شیلات ایران، هر سه از اقدامات لازم و ضروری برای حفظ استقلال و حاکمیت ملی ایران بودند.
دکتر محمد مصدق بوضوح میدانست که دستیابی به علوم و صنایع مدرن و بالا بردن سطح سواد و اطلاعات علمی و شعور سیاسی مردم که موجب توسعه اقتصادی و رفاه و بالندگی طبقه متوسط و کم درآمد ایران است، بدون حاکمیت ملی و استقلال کامل وطنمان میسر نخواهد بود.
در تمام مراحل هر سه این اقدامات، ملی کردن ذخایر نفت، امتیاز نفت شمال به روسیه و ملی کردن شیلات شمال، جبهه ملی و دولت دکتر مصدق مواجه با مخالفت بی دلیل و منطق و سزسخت حزب توده بودند. پر واضح است که اقدامات دولت ملی مصدق در هر سه این موارد، در جهت استحکام حاکمیت ملی ایران و حفظ منافع طبقه متوسط و کم درآمد مردم ایران بود و تنها دلیل مخالفت حزب توده با آنها وابستگی کامل حزب توده به روسیه شوروی و ترس رهبران آن حزب از عدم تبعیت از دستورات و خواسته های استالین، دیکتاتور جنایتکار روس، بود که در طول ۳۰ سال حکومت مرگبار خود، بیست میلیون از مردم بیگناه کشور خود را بدیار عدم فرستاد..
مصدق همچنین برای جلوگیری و خنثی کردن تبلیغات حزب توده که از یکسو دم از طرفداری از طبقات فرودست جامعه میزد و از سوی دیگر خواهان دادن امتیاز نفت شمال به روسیه بود، در نطقی در ۲۹ آذر ۱۳۲۳ در دوره چهاردهم مجلس ایراد کرد ضمن توضیح موضع خود در دفاع از طبقات محروم، درسی سیاسی/ ایده ائولوژیک به رهبران حزب توده میدهد:
«من کاملا با قوانینی که برای ارتقا و بهبود سطح زندگی طبقات فرودست جامعه وضع میشود موافقم و هرگز عقیده دیگری به غیر از این نداشته و ندارم. من نمیخواهم که منافع طبقه کارگر و محروم جامعه فدای ثروتمند تر شدن سرمایه داران و کارفرمایان شود. انتقاد من از حزب توده اینست که شما ایدئولوژی را از سیاست خارجی جدا نمی کنید! هر کشوری دارای احزاب مختلف سیاسی است و هر حزبی دارای ایدئولوژی مخصوص بخود میباشد. هیچ اشکالی در داشتن اشتراک عقیده و ایدئولوژی بین حزب توده در کشور ما با حزبی در کشور دیگر نیست. ولی با اینکه هر دو حزب در دو کشور مختلف، بر پایه یک ایدئولوژی مشترک، از طبقات محروم جامعه خود دفاع می کنند، سیاست خارجی هر حزبی باید بطور جدا، و فقط براساس دفاع از منافع کشور خود باشد».
به زبان ساده ایدئولوژی باید از سیاست خارجی جدا باشد، اگر شما ادعا میکنید که سوسیالیست هستید، چرا حاضر می شوید منافع کشور خود، ایران را قربانی منافع کشوری دیگر، روسیه شوروی کنید و کجای این کار شما دفاع از طبقات محروم جامعه ایران است؟!.
سوال مصدق بسیار ساده، منطقی و روشن است. چگونه حزب توده با دفاع از واگذاری منابع ذیقیمت نفت، در شمال و جنوب کشورمان، به دو دولت امپریالیستی روسیه و انگلستان، که بر اساس هر نوع تئوری اقتصادی، باعث تخریب کامل اقتصاد و عقب افتادگی تکنولوژیکی و صنعتی کشور و تخریب حاکمیت ملی میشود، میخواهد از حاکمیت ملی دفاع و به طبقات محروم و فرودست جامعه کمک کند!؟
احسان طبری، تئوریسین درجه اول حزب توده، نظریات وطن فروشانه خود را بطور خلاصه در مطبوعات حزب توده همان ایام بدین شرح بیان می کند:
«ما باید یکبار و برای همیشه این حقیقت را بیاموزیم که استانهای شمالی ایران مناطقی است که برای امنیت اتحاد جماهیر شوروی دارای ارزش حیاتی است! و دولت اتحاد شوروی هرگز نخواهد پذیرفت که هیچ قدرت متخاصمی اختیار کنترل منابع نفت شمال را در دست داشته باشد.»
مفهوم کامل فرمایشات آقای طبری اینست که استقلال ایران و سرنوشت مردم ایران در مقابل امنیت اتحاد شوروی اهمیتی ندارد و آنچه مهم است امنیت اتحاد شوروی است!
جبهه ملی و مصدق میخواستند نفت را در سراسر ایران ملی کنند و امتیازی به هیج دولت امپریالیستی شرقی و غربی ندهند، در حالی که حزب توده نه تنها با حضور انگلستان در جنوب کشورمان هیچ مشکلی نداشت، بلکه میخواست شمال کشورمان را هم، به بهانه تعادل قوا، با نهایت سخاوت(!)، به روسیه واگذار کند.
چهل و پنج سال بعد، ایرج اسکندری، یکی دیگر از رهبران حزب توده و نماینده مجلس در آن روزگار، سیاست های حزب توده در آن زمان را، با تاسف عمیق بیاد میاورد. به خاطره او از یک ملاقات با دکتر مصدق توجه کنید:
«یکروز ما برای مذاکره با دکتر مصدق به خانه اش رفتیم (نمی گوید با چه کسی یا کسانی) من به او (مصدق) گفتم که در نهایت این مساله، مناطق امنیتی اتحاد شوروی در رابطه با است آنها ی شمالی ایران باید مورد مذاکره قرار گیرد».
دکتر مصدق بمن گفت «شما چه گفتید؟ مناطق امنیت؟ و سپس او یک قلم تراش از جیبش در آورد(چاقوی جلددار کوچکی که برای تیز کردن مداد بکار میرفت) آن را باز کرد و بمن گفت «تو مثل پسر من هستی ولی اگر یکبار دیگر این حرف را تکرار کنی من با همین چاقو زبانت را می برم».
من گفتم چرا و او گفت:
«شمال منطقه امنیت شوروی است و جنوب منطقه امنیت انگلستان است، کسی چه میداند چه کشوری صاحب غرب ایران است، حالا بمن بگویید کجا متعلق به ایران است؟ منطقه امنیت ایران کجاست!؟ شما چرا این کلمات را به زبان میاورید، شما باید کشورتان را حفظ کنید. این اظهارات خائنانه است!».
پس از شنیدن سخنان مصدق اسکندری نوشت: «برای اولین بار من درباره آنچه او گفت فکر کردم و دریافتم که او راست میگفت! ما چرا چنین عقایدی را به زبان می آوریم؟ از مصدق عذرخواهی کردم و سعی کردم هرگز چنین کلماتی را به زبان نیاورم».
پس از تصویب قانون ملی شدن نفت و نخست وزیری دکتر مصدق، نقش حزب تودهٔ ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی صحنهٔ سیاسی ایران در مخالفت با دولت مصدق بود. وقاحت حزب توده تا بدان حد بود که محمد مصدق، یعنی کسی که برای دفاع از استقلال و باز پس گرفتن نفت، ثروت ملی ایران از چنگ امپراتوری غارتگر انگلستان تلاش می کرد را عامل دو کشور انگلستان و آمریکا به طرفداران خود و مردم معرفی می کرد. اما نه برای اینکه اشتباه میکرد، حزب توده دقیقا میدانست که مصدق یک ملی گرای وطن پرست و استقلال طلب است و با هر نوع تسلط خارجی، چه شرقی و چه غربی مخالف است و از همین می ترسید. یک ایران مستقل با درآمد نفت که بوسیله یک دولت ملی به مصرف توسعه و تولید برسد و باعث شکوفائی اقتصاد و بالا رفتن درآمد سرانه مردم بشود جایی برای عرض اندام حزب توده که مدافع اقتصاد ورشکسته مارکسیست لنینیستی است، باقی نمی گذارد. حکومت مستقل ملی در ایران بهیچ وجه موافق طبع حکومت کمونیست اتحاد شوروی نیز نیست، چرا که یک کشور سعادتمند با مردمی آزاد و حکومتی مستقل و منتخب مردم و با قانون اساسی دموکراتیک نمونه بسیار خطرناکی در همسایهگی روسیه شوروی که مردم آن زیر فشار فقر و دیکتاتوری خونبار استالین زندگی دردناکی را میگذراندند خواهد بود. در نتیجه دولت شوروی و به تبعیت از او، حزب توده بهیچ وجه با استقرار حکومت دموکرات مصدق در ایران موافقتی نداشتند و رژیم فاسد دیکتاتوری شاه که مانع رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران بود، زودتر زمینه را برای یک انقلاب سوسیالیستی و اضافه کردن ایران به اقمار شوروی فراهم میکرد و آرزوی پطر کبیر، دستیابی روسیه به آبهای گرم خلیج فارس را جامه عمل میپوشاند.
کودتای ۲۸ مرداد
برای درک بیشتر علل کودتای ۲۸ مرداد نگاهی گذرا به فهرست وقایع مربوط در سالهای پیش از آن ضروری است:
در سال۱۲۸۰ خورشیدی، قراردادی بین ایران و یک تبعه انگلستان بنام ویلیام ناکس دارسی برای اکتشاف، تصفیه و صدور نفت به مدت ۶۰ سال منعقد شد.
مطابق این قرار داد جمعا ۲۶٪ از سود سالیانه شرکت به ایران تعلق میگرفت.
در خاتمه مدت قرارداد در سال ۱۹۶۰/۱۳۴۰ تمام اموال منقول و غیر منقول شرکت در داخل و خارج کشور به ایران تعلق میگرفت.
در سال۱۲۹۳ دولت انگلستان سهام دارسی را در شرکت نفت بین ایران و دارسی تصاحب کرد.
از ابتدای تصاحب سهام دارسی دولت انگلستان در صدد تعویض شرائط قرار داد بخصوص حذف مالکیت ایران بر تمام اموال شرکت در انتهای مدت قرار داد برآمد و همچنین خواستار تمدید مدت قرارداد بمدت ۳۰ سال اضافی بود.
در سال ۱۲۹۸ دولت انگلستان با پرداخت ۱۳۰۰۰۰ (صد و سی هزار) پوند رشوه به وثوق الدوله و دو نفر از وزرای کابینه او در صدد تحمیل قرارداد تحت الحمایگی به مجلس ایران برآمد. قراردادی که در نتیجه آن کلیه امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور زیر کنترل انگلستان قرار میگرفت. قراردادی که با مخالفت مردم ایران و احمدشاه قاجار روبرو شد به جائی نرسید.
در سال ۱۲۹۹ دولت انگلستان با بکار گرفتن رضا خان، یکی از افسران نیروی قزاق اقدام به کودتای نظامی در ایران کرد ودر نتیجه آن رضا خان بفرماندهی ارتش، نخست وزیری و پادشاهی در سال ۱۳۰۵ منصوب شد.
در سال ۱۳۱۲ انگلستان بوسیله رضا شاه قرارداد دارسی را لغو و آن را با قرارداد جدیدی که در آن کلیه مزایای متعلق به ایران حذف شده بود تعویض کرد. و در مجموع میلیونها دلار مطالبات ایران از شرکت دارسی از بین رفت و مدت قرار داد بمدت ۳۰ سال، تا سال ۱۳۹۰ تمدیدشد. دکتر مصدق در باره این قرارداد و نحوه تحمیل آن، در زیر فشار ترور و وحشت رضاخانی گفت: «مادر دهر نزاد کسی را که در یک شب به وطنش چنین خیانتی کند».
درسال ۱۳۲۸ دولت انگلستان که از سرنوشت قرارداد ۱۳۱۲ بخاطر تحمیل آن به پارلمان ایران در زیر فشار رضا شاه، دیکتاتور دست نشانده خود در کودتای ۱۲۹۹، بیمناک بود، برای تحکیم آن قرارداد، قرارداد دیگری را با پشتیبانی دربار محمد رضا شاه بنام قراداد الحاقی گس- گلشائیان برای تصویب به مجلس ارائه داد. قرارداد الحاقی با مخالفت دکتر مصدق و نمایندگان جبهه ملی در مجلس روبرو شد و پس از تلاش شبانه روزی دربار و سه نخست وزیر منتصب آن، ساعد، منصور و رزم آرا و شکست آنها در به تصویب رساندن قرارداد الحاقی، جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق موفق به تصویب قانون ملی کردن صنایع نفت در سراسر ایران شد و دکتر محمد مصدق به نخست وزیری کشور رسید.
برای متجاوز از ۲۰۰ سال منافع ملی ما در معرض تجاوزات و توطئه های جنایتکارانه انگلستان و روسیه قرار داشته و به جرات میتوان گفت که دولت جبهه ملی به رهبری مصدق تنها دولت آزاد و مستقل، بر اساس حاکمیت ملی و بدون وابستگی به هیچ قدرت خارجی تا به حال بوده است.
دولت انگلستان پس از شکست قرار داد الحاقی و تصویب قانون ملی شدن نفت تمام شانس خود را برای ادامه غارت ثروت ملی ایران از دست رفته میدید، بسهولت دریافت که تا حکومت مصدق و نهضت ملی در ایران برقرار است هیچ احتمالی برای ادامه غارت ثروت ملی ایران وجود ندارد و تنها راه همان است که در سال ۱۲۹۹ پس از شکست قرارداد ۱۲۹۸/۱۹۱۹ در پارلمان ایران برگزیده شد یعنی کودتا و این بار با بکار گرفتن پسر رضاخان، محمد رضا شاه پهلوی، شاهنشاه آریامهر آینده!!
ماجرای کودتای ۲۸ مرداد به تفصیل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. اسناد سری وزارت خارجه آمریکا که در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۱۷ منتشر شده است، حتی جزئیات توطئه کودتا با اسم رمز آژاکس برای سرنگونی حکومت ملی مصدق در ۲۸ مرداد۱۳۳۲ را برملا می سازد. بر طبق آن اسناد، به استثنای سازمانهای جاسوسی انگلستان و آمریکا، نقش عوامل خیانتکار داخلی که بدون آنها کودتا امکان پذیر نبود مانند، شاه و خانواده فاسد او، افسران خائن ارتش، و روحانیت واپسگرای شیعه را که ابزار کار اصلی و مستقیم کرومیت روزولت مجری عملیات آژاکس بودند نیز فاش میکند. و البته، حزب توده و کشور اتحاد جماهیر شوروی از عوامل موثر و غیر مستقیم کودتا بودند.
حزب توده هنوز هم بطور مذبوحانه تلاش میکند که عملکرد خائنانه خود را در راه اندازی تظاهرات بر ضد مصدق و حکومت او در روزهای پایانی مرداد ۳۲ و عدم پشتیبانی دولت شوروی ضد امپریالیست(!) را از حکومت ملی مصدق که با تمام قوا، درگیر مبارزه با امپریالیسم انگلستان بود توجیه کند. اتحاد شوروی در حالیکه به راحتی می توانست با خرید نفت از ایران محاصره دریایی ایران بوسیله انگلستان را خنثی کند، تا بدانجا رفت که نه تنها از خرید نفت ایران خودداری کرد بلکه از پرداخت ۱۵تن طلای ایران که به امانت به شوروی سپرده شده بود، به دولت قانونی مصدق خودداری کرد و آن را به دولت غیر قانونی کودتا پس از سقوط مصدق پس داد. چه دلیلی دیگری غیر از توافقی محرمانه بین روسیه و انگلستان اعمال روسیه شوروی را در عدم پشتیبانی از دولت مصدق و تظاهرات ضد مصدقی روزهای قبل از کودتا و بی عملی حزب توده را در کودتای ۲۸ مرداد توجیه میکند؟
به قسمت هائی از مقاله «سندی در مورد دکتر مصدق و حزب توده در ماجرای ۲۸ مرداد: نقد بابک امیرخسروی به نگاه محمدعلی عمویی» توجه کنید:
بابک امیر خسروی که در سال ۱۳۲۴، از سن ۱۸ سالگی به حزب توده پیوسته است و در آغاز انقلاب ۵۷ عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران بوده و در تمام پلنوم ها و جلسات آن حزب حضور داشته وبا سیاست های گردانندگان حزب از نزدیک آشنایی داشته است در نقدی که بر مصاحبه محمد علی عموئی عضو کمیته مرکزی حزب توده با سرگی بارسقیان، روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ می نویسد، به نکات قابل توجه و مهمی درباره ۲۸ مرداد ۳۲ و نقش حزب توده در آن اشاره میکند. لینک کامل مقاله آقای بابک امیرخسروی ضمیمه این مقاله است. در زیر، به قسمت هایی از آن توجه کنید.
«زیان تشنج آفرینی ها و شعارهای تحریک آمیز و نگران کننده رهبری حزب در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد کمتر از بی عملی حزب در ۲۸ مرداد نبود. چه بسا بخشی از این بی عملی ها ناشی از همین تند روی ها بوده باشد!
هنگامی که پس از فرار شاه و دستگیری بسیاری از عوامل کودتا، کشور به آرامش نیاز داشت، به دستور رهبری وقت حزب و بویژه رهبری سازمان جوانان حزب، شب تا صبح در خیابان ها و میادین تظاهرات و میتینگ های دائمی بر پا بود.
دکتر مصدق در پی تشکیل شورای سلطنتی برای پر کردن خلا قدرت پس از فرار شاه بود… رهبری حزب به جای حمایت از دولت و حفظ آرامش… در ۲۶ و ۲۷ مرداد با شعار (سرنگون باد سلطنت، زنده باد جمهوری دموکراتیک) پا به میدان گذاشت و میتینگ های وسیع بر پا کرد و شهر تهران را بهم ریخت. این فراز از اعلامیه رهبری حزب در ۲۷ مرداد ۳۲ بازتاب روشن این سیاست است: (برچیده باد سلطنت، پیروز باد جمهوری دموکراتیک…هر کس بخواهد بساط سلطنت را با تشکیل شورای نیابت سلطنت و یا جانشین کردن شاه فراری به وسیله مزدور دیگری محفوظ نگاه دارد به جنبش استقلال ملی خیانت میکند و اب به اسیاب استعمار گران می ریزد). منظور و هدف از این شعار و سخنان، آشکارا، به چالش کشیدن دولت دکتر مصدق مشروطه خواه بود. اگر رهبری حزب در تحقق این شعار موفق میشد، فرجام، برانداختن دولت مشروطه خواه مصدق بود نه شاه فراری!
اقدامات تحریک آمیز بدستوررهبری وقت حزب در عصر روز ۲۷ مرداد، نظیر آویختن شعار پارچه ای بزرگ سرتاسری در میدان توپخانه، با شعار: «زنده باد حزب توده ایران» پخش علنی نامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران که هنوز حزبی غیر قانونی و زیر زمینی بود، ریختن به ادارات و مغازه های مردم برای پائین کشیدن عکس های شاه و خانواده سلطنتی و در نتیجه برخورد با کسبه و مردم عادی و تحریک و درگیری با سربازان و مامورین انتظامی و ناتوانی دولت مصدق برای کنترل اوضاع متشنج پایتخت، مردم را سخت دچار واهمه ساخت و زمینه رابرای عدم واکنش در ۲۸ مرداد و خنثی ماندن مردم در برابر میدان داری اوباش فراهم آورد».
حزب توده، بلافاصله بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا به امروز در تلاش بی ثمری برای توجیه سیاست های مخرب و دشمنانه خود و دولت متبوع(!) خود، روسیه شوروی بوده است، بابک امیر خسروی:
«آقای عموئی(یکی دیگر از اعضاء کمیته مرکزی حزب توده) گله مند است که چرا منتقدین (منظور منتقدین به حزب توده) مسئولیت دولت جبهه ملی را نادیده و تنها بدین ایراد میگیرند که حزب توده یک سازمان افسری داشت و بنا بر این در داخل ارتش نفوذ داشت و می توانست کودتا را خنثی کند. آقای عموئی میگوید: اقایان شما در راس حکومت بودید، ستاد ارتش را در اختیار داشتید!».
سخنان و شیوه استدلال عموئی مرا به یاد جزوه معروف درباره ۲۸ مرداد انداخت که رهبری حزب برای توجیه بی عملی خود و انداختن مسئولیت به دوش دکتر مصدق و جبهه ملی منتشر ساخت. گوهر استدلال جزوه این بود که محور مبارزه در سالهای ملی شدن نفت، مبارزه علیه امپریالیسم است لذا اگر در مرحله دوم انقلاب، رهبری و لذا مسئولیت بیشتر با ما است، در مرحله اول، رهبری در دست بورژوازی ملی و لذا مسئولیت بیشتر با اوست.
این گونه استدلال در همان روز ها از سوی قاطبه کادرها مورد نقد قرار گرفت و سپس در سند «درباره مرحله انقلاب ایران و خطا های اساسی در سند پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده ایران که در تیرماه ۱۳۳۶ برگزار شد، آمده است: «رفقای تصویب کننده جزوه در پی موجه کردن خطای رهبری حزب در ۲۸ مرداد و تبری جویی از این خطا بوده اند». من که در آن موقع جزو کادر های جوان حزب واز منتقدین سرسخت سیاست و رفتار رهبری حزب در قبال حکومت ملی مصدق بودم، تذکر نقطه مهمی را ضروری میدانم: ایراد اساسی کادر به رهبری وقت حزب که در پلنوم وسیع چهارم نیز بازتاب یافته و بیان شده است، این نبوده و نیست که چرا حزب توده ایران و سازمان توانمند افسری آن به تنهایی جلو کودتای ۲۸ مرداد را نگرفت یا آن را خنثی نکرد! گو اینکه اگر توده ای ها به سرعت و قاطعیت وارد میدان می شدند، فراری دادن اوباش مزدور در همان ساعات اولیه سرازیر شدن شان به خیابان ها٫ نا ممکن نبود.
ایراد کادر ها به حزب، دست روی دست گذاشتن و تماشاگر ماندن در برابر میدان داری آشوب گران و الوات در صبح ۲۸ مرداد و فلج نگه داشتن شبکه حزبی و عدم استفاده از امکانات تشکیلات حزب برای مقابله با اوباش بود، در آن روز سرنوشت ساز، تمام شبکه حزبی در خیابان ها در حال آماده باش بود و جوانان حزبی خون دل میخوردند و منتظر رسیدن دستور رهبری برای دست بکار شدن بودند ولی دستوری نرسید تا آشوبگران بر اوضاع مسلط شدند.
لومپن ها و چاقوکشانی که همان صبح ۲۸ مرداد از سبزه میدان تجهیز شده بودند، این بی عملی توده ای ها را به حساب قدرت خود واریز کردند! شعبان بی مخ را که حوالی ظهر همان روز ۲۸ مرداد از زندان فرار کرد، سوار بر کامیون اوباش نعره میکشید به قوت شاه پرست توده ای فراری شده! خود آقای عمویی که در آن موقع مسئول یک حوزه حزبی افسران بود در مصاحبه اش اشاره میکند که در انتظار بسر می برد و خون دل میخورد.
تم اصلی مقاله «نقد بابک امیر خسروی به نگاه محمد علی عموئی» که در سرتاسر مقاله به چشم میخورد نشان دهنده بی عملی حزب توده در روز ۲۸ مرداد، و مهمتر از آن عملکرد این حزب در روزهای ۲۷ و ۲۸ مرداد است. و همچنین، با صراحت تمام بیانگر این واقعیت است که کادرهای غیر نظامی و کادر های سازمان افسران بی صبرانه در حالیکه به لفظ خودشان «خون دل می خوردند» منتظر دستور برای مقابله با کوتا چیان و متفرق کردن اوباش بودند و به خوبی از عهده این کار بر می آمدند. ولی با نهایت تعجب، هیچ دستوری از رهبری حزب نمی رسد. کودتائی که با سهولت قابل پیشگیری بود، به همان سهولت پیروز می شود!
دستورات حزب توده به کادرهای حزبی در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد، با ریختن به ادارات و مغازه های مردم و پایین کشیدن عکس های شاه و خانواده سلطنتی، باعث ایجاد تشنج، ناامنی و هراس در بین مردم شده بود و از نظر مردم نشانه قدرت گرفتن حزب توده و ضعف دولت مصدق در کنترل اوضاع کشور تلقی میشد. این کار حزب توده، شباهت بسیار نزدیکی با یکی از شگردهای کرومیت روزولت مجری در پروژه آژاکس، طرح کودتای ۲۸ مرداد داشت، که با آموزش و فرستادن اوباش، در قالب کادرهای حزب توده برای تخریب و حمله به مغازههای کسبه و ادارات دولتی و پایین کشیدن عکسهای شاه و خانواده سلطنتی دست به ایجاد تشنج زدند و باعث ترساندن و ایجاد ناامیدی در مردم از حکومت مصدق شدند.
مجموعه وقایع ذکر شده در بالا وبا توجه عملکرد دولت روسیه شوروی در برابر دولت ملی مصدق سوال برانگیز است، به موارد زیر توجه کنید:
- دولت مصدق در زیر فشار سیاسی و محاصره اقتصادی امپریالیسم انگلستان قرار داشت.
- ترومن، رئیس جمهور آمریکا از حزب دموکرات، دولت انگلستان را برای مصالحه با ایران تحت فشار گذارده بود و با طرح کودتا بر علیه حکومت ملی مصدق موافقت نداشت.
- در انتخابات دوره ای ریاست جمهوری آمریکا، در سال ۱۹۵۲/۱۳۳۱ حزب دموکرات آمریکا از حزب جمهوری خواه شکست خورد و ژنرال آیزنهاور، کاندیدای آن حزب، بریاست جمهوری آمریکا دست یافت. او با طرح کودتا بر علیه حکومت ملی مصدق و استقرار دیکتاتوری شاه موافقت کرد.
- دولت مصدق با نداشتن درامد نفت و اقتصاد صدمه دیده از بحران ملی شدن نفت احتیاج به حمایت مالی و سیاسی برای ادامه مبارزه خود با دو دولت امپریالیستی انگلیس و امریکا داشت.
- دولت ضد امپریالیست!! روسیه شوروی، به راحتی می توانست با خرید نفت ایران، در یک اقدام ضد امپریالیستی کاملا منطبق و در جهت تئوری و سیاست مارکسیستی/ لنینیستی حکومت شوروی بود، محاصره اقتصادی دولت امپریالیستی انگلستان را بی اثر و با شکست مواجه کند!
- دولت شوروی نه تنها تصمیم گرفت که ساکت بماند حتی از باز پرداخت سپرده طلای ایران در کشور شوروی به حکومت قانونی مصدق خودداری کند و کادرهای پر قدرت حزب توده را که عامل اجرائی سیاستهای روسیه در ایران بود را پس از دو روز اغتشاش و تضعیف دولت مصدق، در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد در روز کودتا بکلی از صحنه خارج و بی اثر کند!؟
آقای بابک امیر خسروی در نقد خود، به درستی تمامی کاستی های سیاست حزب توده، در رویارویی با کودتای خائنانه ۲۸ مرداد را با صداقت و صراحت بازگو میکند ولی با سخاوتمندی آنها را به حساب اشتباهات! حزب توده میگذارد.
بسیار مشکل است، باور آنکه:
دولت شوروی اشتباه کرد که از حکومت ملی مصدق پشتیبانی نکند،
که اشتباه کرد که از خرید نفت ایران خودداری کند،
که اشتباه کرد که طلای سپرده ایران در شوروی را به دولت مصدق پس ندهد.
و حزب توده اشتباه کرد که در تمام مدت زمامداری جبهه ملی خصوصا در فاصله دو کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد، اغتشاش کرد و شهر را بهم ریخت و در روز کودتا با وجود آمادگی کادر های حزبی و نظامی خود ساکت و بی طرف ایستاد.
نه واقعا باور کردنی نیست. واقعیت اینست که سیاست اتحاد شوروی و استالین در جهت سقوط دولت مصدق بود وحزب توده یکی از عوامل اجرائی آن بود.
حزب توده یک سازمان غیر مستقل سیاسی بود، که کاملا بصورت ابزاری در دست روسیه شوروی قرار داشت و وسیله ای بود برای پیاده کردن سیاست های آن کشور در ایران، که عمل کرد آن باعث لطمات و صدمات گران و جبران ناپذیری به مردم و کشور ایران شده است.
حزب توده، انقلاب ۱۳۵۷و «خط امام»
در حالی که بسیاری از گروه های چپ، سازمانهای زنان و جبهه ملی طرفداران زنده یاد، شاپور بختیار مخالف استقرار حکومت واپسگرای خمینی بودند، حزب توده ایران با تبعیت از سیاست متمایل به خمینی اتحاد شوروی با تمام قوا به حمایت از آن برخاست و طرفدارانش در خیابان ها کارگاه ها و کارخانه ها سنگ «امام خمینی» را محکم به سینه می کوبیدند.
حزب توده در پشتیبانی از انقلاب اسلامی و آیت الله خمینی تا به آنجا سقوط کرد که آخوند واپسگرا وجنایتکاری چون صادق خلخالی را به عنوان نامزد منتخب حزب توده در انتخابات مجلس معرفی کرد. نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب در یکی از جلسات پرسش و پاسخ که در اوایل انقلاب برگزار می کرد در پاسخ به این پرسش که علت حمایت حزب توده از خلخالی چیست بدین گونه افاضه کلام فرمودند که:
«خلخالی خدمات پر ارزشی را در زمینه قلع و قمع ضد انقلاب، جنایتکاران و سرسپردگان رژیم گذشته دارد. ما زمانی گفتیم به خلخالی رای میدهیم که او به عنوان دادستان کل انقلاب جنبه های مثبت و فراوانی داشت. او با شجاعتی بی نظیر!!(پیدا کنید نشانه های شجاعت را!؟) چند صد نفر از مهره های امپریالیسم را به جوخه اعدام سپرد و با این کار صدها بار حکم اعدام خود را از سوی ضد انقلاب صادر کرد.»!
آقای کیانوری در جستجوی بیحاصلی در یافتن دلیلی برای نشان شجاعت بی نظیر! خلخالی!، جنایتکار دیوانه ای که دسته دسته مردم بیگناه را با اتهامات واهی، و در محاکمات چند دقیقه به قتل رسانده است، افسانه ای از صدها حکم واهی اعدام که وسیله ضد انقلاب علیه خلخالی صادر شده است! را سرهم می کند البته برای کیانوری و رهبران حزب توده که برای آنها جنایتکاری مثل ژوزف استالین، کسی که بیش از بیست میلیون قتل شهروندان روسیه را در کارنامه خود دارد، رهبری بزرگ و مظهر شجاعت بود، طبیعتا خلخالی نیز میتواند مظهر شجاعت باشد.
همچنین حزب توده که همواره ادعا میکرد که عقاید و برنامه های پیشرو آن حزب با خواسته های جنبش مترقی زنان ارتباط تنگاتنگ دارد، پس از پیروزی انقلاب خمینی ناگهان یکصد و هشتاد درجه تغییر جهت داده و به زنان ایران توصیه میکند که «چادر ضد امپریالیستی» بسر کنند!! و به کلاسهای خیاطی و آشپزی بروند!! (البته منظور حزب توده این بوده است که طرز دوختن چادر و طبخ آبگوشت ضد امپریالیستی! که طرح و رسپی آنها در کمیته مرکزی حزب توده طراحی و تهیه شده است را بیاموزند):
ماکیاولیسم تهوع آوری تا بالای سقف!
پر واضح است که در ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا، که باعث ملیارد ها دلار خسارت مالی و انزوای دیپلماتیک برای ایران شد و مردم ایران تا به امروز تاوان آن را پس میدهند، حزب توده از طرفداران پرو پا قرص آن بود.
کودتای نوژه و حزب توده
در تابستان ۱۳۵۹ عده ای از افسران ارتش و نیروی هوائی زیر فرماندهی سپهبد مهدیون اقدام به تدارک یک کودتا برعلیه حکومت اسلامی و بازگرداندن دولت شاپور بختیار و حکومت مشروطه ایران کردند. روایات مختلفی از نحوه فاش شدن کودتا وجود دارد ولی قابل قبول ترین آنها، آگاهی کی جی بی، سازمان اطلاعاتی روسیه شوروی از کودتا و در اختیار گذاردن آن اطلاعات به حکومت اسلامی از طریق حزب توده است. تعداد زیادی از افسران و افراد ارتش دستگیر شدند و ۱۲۱نفر از آنان به جوخه های اعدام سپرده شدند و لکه سیاه دیگری به کارنامه لکه دار حزب توده افزوده شد.
حزب توده، پاداش حمایت گسترده و بی قید و شرط خود را از انقلاب اسلامی در شروع انقلاب و ادامه آن، در وقایع مهم و حساسی مانند اشغال سفارت آمریکا، کودتای نوژه و جنگ ایران و عراق، در سالهای دهه ۶۰ از حکومت اسلامی دریافت کرد.
در سال ۱۳۶۰ یک مامور کی جی بی، اداره اطلاعات و جاسوسی روسیه شوروی، مستقر در سفارت شوروی در تهران بنام ولادیمیر کوزیچکین، متواری به کشور انگلستان پناهنده شد. سازمان اطلاعاتی انگلستان ام آی سیکس، اطلاعات جمع آوری شده از او را که شامل نام و مشخصات کلیه اعضای حزب، سازمان نظامی و دیگر سازمانهای وابسته به حزب توده بودند را در اختیار سازمان اطلاعات آمریکا، سیا قرار میدهد.
دولت آمریکا در یک داد و ستد محرمانه با جمهوری اسلامی ایران که در آمریکا بنام ایران- کونترا معروف شد، تمام اطلاعات سری حزب توده و اسامی افراد آن حزب را در اختیار جمهوری اسلامی قرار میدهد.
با استفاده از این اطلاعات، جمهوری اسلامی کلیه اعضای کمیته مرکزی و چند هزار نفر از کادرهای وابسته به حزب را دستگیر میکنند. در اولین اعترافات تلویزیونی از این دست، کیانوری، تکیده و درهم شکسته اعتراف کرد که حزب توده ایران از آغاز تاسیس خود در سال ۱۳۲۰ بصورت ابزار پیشبرد سیاست های اتحاد شوروی بوده است. هشت عضو دیگر کمیته مرکزی در اعترفات تلویزیونی اقدام به گفتن مضامینی مشابه کردند. در جریان بازپرسی ۱۳ نفر از اعضا کمیته مرکزی در گذشتند و هزاران نفر از بهترین فرزندان این کشور که در جستجوی آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی بوسیله حزب توده و سازمان مجاهدین خلق به بیراهه کشانده شده بودند بوسیله جنایتکاران حکومت اسلامی در دهه ۶۰ بقتل رسیدند.
در میان آنها بهترین و رشید ترین فرزندان ملت ایران قرار داشتند که بدون اطلاع از وابستگی کامل حزب توده به حکومت شوروی و فقط بخاطر عشق به خدمت به وطن و مردم خود به حزب توده پیوسته بودند بدون آنکه بدانند اسامی و تمام اطلاعات مربوط به آنان در اختیار سفارت روسیه و کوزیچکین مامور کی جی بی است و روزی در دست حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی قرار می گیرد. حزب توده چه دلیل قابل قبولی، غیر از وابستگی دربست به حکومت شوروی برای دادن اطلاعات اعضای بدون اطلاع و اجازه آنها، به سازمان جاسوسی شوروی دارد؟ و اصولا بچه منظوری کی جی بی احتیاج به دانستن اسم و مشخصات کادر های حزب توده ایران داشته است؟
در بین اعدام شدگان بیدادگاه ریشهری نام افراد دلاور و وطن پرستی از فرزندان این آب و خاک به چشم میخورد:
دریادار بهرام افضلی فرمانده فاتح نیروی دریائی،
سرهنگ هوشنگ عطاریان، فرمانده جبهه غرب،
سرهنگ بیژن کبیری فرمانده یگان های کماندویی ویژه و فرمانده عملیات شکستن محاصره آبادان،
سرهنگ حسن آذرفر، استاد دانشکده افسری،
سرهنگ رحیم شمس و
سرهنگ سیف الله غیاثوند.
تمام این دلاوران بهمراه تمام افرادی بیگناهی که بدون آنکه خود بدانند و معلوم نیست به چه دلیل، در لیست کوزیچکین بودند در اعدامهای دسته جمعی سال ۱۳۶۷، بیگناه بدست دژخیمان حکومت اسلامی بقتل رسیدند.
آیا حزب توده می تواند توضیح دهد که چرا و بچه دلیل لیست اعضای حزب توده، کسانی که مشخصات خود را با باور به اینکه آنها بوسیله حزب محافظت میشود، در اختیار حزب قرار دادند، سر از دفتر کی جی بی در سفارت شوروی در تهران بر آورده است؟ و اصولا حزب توده به چه منظور این اسامی را بدون اجازه و اطلاع اعضا خود به سفارت شوروی داده است، جه کسی مسئول دسترسی جمهوری اسلامی به آنهاست و چه کسی غیر از حزب توده مسئول قتل عام آنها بدست جنایتکاران جمهوری اسلامی است؟
شاید در تاریخ سیاسی کشورهای جهان در دو قرن گذشته نتوان حزب و سازمان سیاسی را پیدا کنید که به این سماجت در وطن فروشی و خیانت به زادگاه خود مجاهدت و اصرار داشته باشد.
حدود ۴۰ سال از محاکمه رهبران و کادرهای حزب توده در بیدادگاههای حکومت اسلامی میگذرد. بسیاری از کادرهای جوان حزب توده بوسیله بیدادگران حکومت اسلامی بشهادت رسیدند و رهبران حزب توده به استثنای خسرو روزبه، اگرچه از دست رضا شاه، محمد رضا شاه و خمینی جان بدر بردند ولی نهایتا دست اجل گریبانشان را گرفت. امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی پس از نزدیک هشتاد سال اقتصاد مارکسیست لنینیستی بعلت کارناآمدی دیالیکتیک ماتریالیستی در زیر وزن خود از هم پاشید و تمام جمهوریهای تازه به استقلال رسیده آن، اقتصاد آزاد را در کشور خود با آغوش باز پذیرا شدند و تقریبا تمام کشورهای اروپای باختری دمکراسی را برای اداره سیاسی کشور و تعامل با جهان برای خود برگزیدند.
حکومت چین با درس گرفتن از فرجام اقتصاد دولتی اتحاد شوروی، دروازه های خود را بروی اقتصاد جهانی گشود، بطوریکه اقتصادی که مانند شوروی به سوی نابودی میرفت در کمتر از نیم قرن تبدیل به قدرتمندترین اقتصاد جهان بعد از آمریکا شد و اکنون از جمهوری سوسیالیستی خلق چین فقط عنوان سوسیالیستی! باقی مانده است.
ایران در دوران نظام تمامیت خواه مذهبی دچار سقوط آزادشده و حاکمیت این نظام نه تنها ساختار حگومتی بلکه همچنین سطح زندگی جمع بزرگی از جامعه، آزادی ها و حقوق انسانی را به قرنها پیش باز گردانده است. در ایران امروز سرمایه داری به معنی آزادی سرمایه گذاری و برداشت سود عادلانه نیست و ملاک دستیابی به ثروت فقط در گرو نزدیکی به قدرت استبدادی است. در این شرایط عناصر اگاه تمام توان خود را صرف مبارزه برای رهائی از این وضعیت و استقرار آزادی و دموکراسی می نمایند و اهداف دیگر مانند تحقق عدالت در جهان یا مبارزه با هژمونی قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان را تا استقرار آزادی و دموکراسی در ایران تحت الشعاع قرار میدهند.
حال روی سخن با آنهایی است که میراث دار حزب توده هستند و ابراز علاقه کرده اند که با جبهه ملی برای استقرار آزادی، استقلال و حاکمیت ملی در ایران همکاری کنند. من از هواداران جبهه ملی و از پیروان راه زنده یاد محمد مصدق هستم. برای من واژه حاکمیت ملی علاوه بر استقلال و آزادی شامل تساوی کلیه آحاد ملت در مقابل قانون، صرفنظر ازجنسیت، قومیت و تعلقات سیاسی است. به نظر من شما هم مانند هر سازمان سیاسی دیگر حق دارید در مبارزه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و جدایی دین از حکومت در کنار سایر مبارزان برای آزادی و حاکمیت ملی بکوشید. محک صداقت و صمیمیت شما در در این راه انتقاد صریح و آشکار به اشتباهات گذشته برای تقویت درک مشترک از تاریخ کشورمان و مهمتر از آن راهنمایی نسل جوان است.
سیروس شادمان