(بند۸ زندان اوین)
سی ام مهرماه ۱۴۰۰
نزدیک به دو ماه از محروم شدنم از تماس تلفنی به خاطر انتشار یادداشت “خوزستان؛ تاییدی بر سیاست خیابانی” در کانالم و سپس اخطار گرفتن دوستان نزدیکی که کارت تلفن شان را در اختیارم گذاشته بودند میگذرد و بنابراین هنوز از راههای غیر علنی برای انتقال نظرم استفاده میکنم تا نهایتاً این مطالب رسانهایی شود.
تاریخ زندان سیاسی در ایران نشان داده است که محبوسین آرمانگرا در شرایط بسیار سخت هم، از حرکت به منظور رساندن پیام خود به همفکران و یا افکار عمومی بازنایستادهاند. در زمان شاه این مسئله در زندانهای دهه ی ۴۰، راهحلهای بیشتری داشت ولی با آغاز دهه ی پنجاه و شکلگیری مبارزه ی مسلحانه، فضای سخت تری برای زندانیان سیاسی ایجاد شد. این سختگیریهای آهنین ساواک اما، نتوانست مانع اراده و ابتکار زندانیان در خلق حرکتهای جدید به منظور ارتباط با بیرون شود و بیانیهها و حتی جزوات متعددی بین داخل و خارج از زندان، رد و بدل میشد.
در این حکومت نیز چه در زندانهای دهه ی سیاه ۶۰ چه امروز، ساواک اسلامی نتوانست و نمیتواند جلوی حرکات ابتکاری مبارزان را در کشف روزنهها و راههای مخفی موجود را بگیرد. به عنوان یک مثال کوچک، من نیز اکنون که در تحریم کامل و فشار حداکثری ارتباط تلفنی هستم، ارسال مطالبم را از طریق دور زدنهای مخفیانه ی تحریم ادامه دادهام. همچنین به یاد میآورم و در آرشیو مربوطه و در فضای مجازی هم موجود است که در زندان سال ۷۸ حتی از درون بند فوق امنیتی ۲۰۹ پیام ایستادگی بر سر آرمانهایم را به بیرون فرستادم که باعث عصبانیت مسئولان امنیتی شده بود.
از این عصبانیتها و تهدیدها باکی نیست. بگذار مزدبگیران امارت اسلامی ایران از دست مدافعان حقوق ملت دچار عصبانیت شوند و عصبیت و خشونتی خوارج گونه را به نمایش بگذارند. بگذار با فشار بر کوشندگان راه عدالت و آزادی، به خیال مستانه ی خود خللی در ارتباطات درون جنبش اجتماعی ایجاد کنند ولی نمیتوانند. بگذار با برخوردهای دوگانه، از یک سو با به وجود آوردن محدودیتهای ظالمانه و ایجاد فضای امنیتی در همه ی شئون کشور و از سوی دیگر با محکوم کردن کشورهای دیگر در عدم رعایت برخی حقوق مردم خود، ماهیت منافقانه ی خویش را کماکان عریان کنند. بگذار هر چه میخواهند بکنند اما بدانند که نفاق، ظلم و حکمرانی بدون عدالت باقی نخواهد ماند.
تاریخ نشان داده است در این قبیل حکومتهای دچار توهم ایدئولوژیک که بسیاری از مدیران آن، کاسبان تزویر و یا مستان قدرت و بدنه ی وفادارش اکثراً متوهمانی صادق ولی خوارجی هستند، ریزش نیروها به وقوع میپیوندد. یک نمونه ی آن سال گذشته بود که ریزش و اطاعت نکردن تعداد قابل توجهی از بسیجیان و نیروی انتظامی از دستور سرکوب مردم در حرکت خوزستان را شاهد بودیم که حتی منجر به بازداشت دهها نفر از آنان شد.
موضوع آخر و اساسی اما، به رغم این که به سر عقل آمدن و عاقبت اندیشی تدریجی که بدنه ی استبداد دینی را سرپا نگه داشته است مطمئناً موجب کند شدن سرکوب و سست شدن فشارهای امنیتی خواهد شد ولی حرکت دموکراسی سازی کامل نمیشود مگر با زحمت کشیدنهای مستمر آزادیخواهان. این تلاش عدالت خواهانه در ابتدا از طریق گفتگوهای جمعی و علنی صورت میگیرد؛ گفتگوهایی مطالبه محور در هر محفل مردمی و هر کوی و برزن. همچنین گفتگوی شفاف با منتقدان مطالبهگری و حتی با نیروهای صادق بدنه ی حکومت. این جلسات و نیز تجمعات آرام محله ایی و خیابانی، قابل انتظار است که با هزینههایی همراه باشد اما همین هزینه دادنهای کنشگران میتواند باطل السحر ترس خوردگی، بیعملی و گسستگی نیروها از یکدیگر شود.
باید همه جا علناً گفت و نوشت و عمل کرد تا این موضوع نهادینه شود که برنامهریزی برای جلسات همفکری و نشستهای آرام اعتراضی، حق بدیهی تک تک مردم به مثابه مالکان واقعی کشور است. همچنین از آنجا که اکثریت ملت به نحوه ی خلق شدن ثروت ملی توسط کارگزاران نظام انتقاد دارند، وظیفه ی مدافعان عدالت و آزادی هموار کردن راه مشارکت خود مردم است تا آنان بتوانند از حکومتگران، مطالبه ی حسابرسی کنند. جا انداختن و تثبیت فراگیر حق انتقاد و اعتراض صاحبان این خانه ی بزرگ به شیوه ی اداره ی خانه، مسئله ی مهم دموکراتیزاسیون است و حاکم شدن مناسبات دموکراتیک، گنجی است که میبایست برای رسیدن به آن، رنج راه را تحمل کرد و بنابراین هزینه دادن در این راه، جزء قاموس و ذات حرکت و جنبش دموکراسی سازی است و لذا بدیهی است که امری ضروری باشد.
چه خوب است همیشه این سرمشق معروف را که به مثابه قانون محکم طبیعت است به یاد داشته باشیم که “نابرده رنج، گنج میسر نمیشود”.
از: ایران امروز