علیاصغر سیدآبادی
در هر کشوری میزان توجه به نهادها و سازمانهای مختلف، نشاندهنـــــــده جهتگیری کلان آن کشور است. در بعضی از کشورها بیشتر به امور دفاعی و نظامی توجه میشود و در بعضی از کشورها امنیت و سیاست داخلی. در بعضی از کشورها به بهداشت و سلامت توجه بیشتری میشود. در بعضی از کشورها تامین اجتماعی در اولویت قرار دارد و در بعضی از کشورها آموزش. بخشی از این توجه را میزان بودجه تعیین میکند و بخشی دیگر را اهمیت و جایگاه آن نهاد در ساختار کلی دولت یا جامعه.
در بعضی از کشورها گل سرسبد وزارتخانههای کشور، آموزشوپرورش است. آموزشوپرورش و نه آموزش در معنای کلانش که آموزش عالی را نیز دربر بگیرد. در این کشورها خود به خود مخاطبان آموزشوپرورش که کودکان و نوجوانان باشند نیز در اولویت برنامهریزیها قرار میگیرند.
آموزشوپرورش در کشور ما اگرچه در شعار همواره یکی از مهمترین وزارتخانهها برشمرده شده است، اما در سیاستهای کلان چندان اهمیتی برایش قائل نیستند. وزرای آموزشوپرورش جز در مقاطعی کوتاه جزو ضعیفترین افراد کابینه بودهاند. حتی در دوره اصلاحات نیز وزارت آموزشوپرورش از این نظر شانسی نداشت و وزرای آموزشوپرورش نه جایگاه شاخص علمی داشتند و نه حتی در مقام مقایسه با دیگر اعضای کابینه، جایگاه شاخص فرهنگی و اجتماعی.
در کابینه حسن روحانی نیز که با معرفی محمدعلی نجفی نوید داده میشد یکی از اعضای برجسته کابینه بر صندلی وزارت آموزشوپرورش تکیه بزند، مجلس نخواست.
وزیر پیشنهادی کنونی نیز باوجود بعضی ویژگیهای مثبت، به نظر نمیرسد قصد و توانایی ایجاد تحول و ارتقای جایگاه آموزشوپرورش را بیش از وزرای قبلی داشته باشد.
پیشبینی میشود که او نیز همچون بعضی از وزرای قبلی باوجود خواستِ خود، نتواند بر موانع درونی و سنتهای ناکارآمد بدنه کارشناسی آموزشوپرورش فایق آید.
با این حال آیا ارتقای جایگاه آموزشوپرورش فقط به تواناییها و ناتوانیهای وزیر وابسته است؟ طبیعی است که پاسخ این پرسش منفی باشد. اگر نگاه کلی دولت به مساله آموزشوپرورش با گذشته فرق داشته باشد، آنگاه ماجرا به کلی متفاوت خواهد بود. اگر دولت آموزشوپرورش را محصور در یک وزارتخانه نداند و آن را موضوعی عامتر و فراگیرتر از حوزه فعالیت یک وزارت بداند و آموزشوپرورش را در تعلیم و تربیت رسمی و یکسویه و محافظهکارانه خلاصه نکند، شاید اتفاقی بیفتد.
وقتی از آموزشوپرورش سخن میگوییم، خود به خود بحث به کودکان و نوجوانان میکشد. کودکان و نوجوانان نماد آیندهاند. توجه به کودکان و نوجوانان، توجه به آینده است و توجه به آینده، اساس برنامهریزی و اداره با برنامه کشور است. نمیتوان کشور را با برنامهریزی اداره کرد و به کودکان نیندیشید. تا وقتی کودکان و نوجوانان محور توسعه قرار نگیرند، سخن از برنامهریزی معنایی ندارد. به همین دلیل است که در بعضی از کشورهای پیشرفته، آموزشوپرورش گل سرسبد کابینه است.
برای اینکه کودکان و نوجوانان محور توسعه باشند، باید آموزشوپرورش از حصر در یک وزارتخانه بیرون بیاید. باید در بسیاری از نهادها کودکان و نوجوانان محور فعالیتها باشند. سازمانهایی مانند حفاظت از محیطزیست و میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و… از آن جملهاند.
چندی پیش در سازمان میراث فرهنگی نمایشگاهی برای کودکان برگزار شد و سخنرانی افتتاحیه آن مراسم در خبرگزاریها و نشریات بازتاب خوبی داشت. همچنین در ادامه یادداشتی از محمدعلی نجفی (رییس سازمان) در یکی از روزنامهها منتشر شد که علاوه بر توجه به کودکان و نوجوانان، نگاهی نسبتا پیشروانه به آنان داشت. آیا این استثنا و اتفاق بود یا میتواند به قاعدهای در دولت تبدیل شود؟ امیدواریم که توجه به کودکان و محور قرار دادن کودکان در برنامههای توسعه یک قاعده باشد و ادامه پیدا کند.
از: بهار