مدتی بود که تصمیم داشتم تا به احمدآباد (بعد از کارخانه سیمان آبیک قزوین)، عمارت دکتر محمد مصدق بروم، تا اینکه جمعه ۱۵ شهریور ۹۲ به احمد آباد رفتم.
روستای احمد آباد امروز دیگر شهرکی بود با خیابانهایی آسفالت و خانه هایی نو ساز.هیچ تابلویی نبود. همه اهالی آن خانه را میشناختند و با افتخار آدرس میدادند.
موتورسواری جوان مسیرش را تغییر داد و از من خواست تا به دنبالش بروم. مقابل در خانه ایستادم و زنگ خانه را زدم. همسر سرایدار آمد و در را باز کرد. به او گفتم که از تهران آمده ام و میخواهم خانه و آرامگاه مصدق را ببینم. میگفت از کلانتری و بسیج نظرآباد، هشدار داده شده که در را به روی هر کسی باز نکنند و ورود به خانه مصدق بدون مجوز امکانپذیر نیست!
با کمی اصرار وارد شدم.
دروازه آبی رنگ، درب ورودی به عمارت دکتر محمد مصدق، در عکس دیده میشود.
نصب هرگونه تابلو و علائمی که نشان دهد این عمارت دکتر مصدق است ، کاملا ممنوع میباشد!
اما همه مردم احمداباد به این خانه و دکتر مصدق افتخار میکنند.
وارد که میشوی ، عمارت آجری را از لابلای درختان می بینی
محل دفن دکتر مصدق داخل اتاقی کوچک است که از در آبی رنگ طبقه اول آن وارد می شوید
همسر سرایدار در اتاق محل دفن، که قفل بود را باز میکند
موزه و کتابخانه دکتر مصدق اتومبیل مصدق در داخل این ساختمان است
تصویری معروف از دکتر مصدق که در گوشه دیوار عمارتش در سالهای پایانی عمر
این همان محل نشستن در عکس قبلی است
در طول مسیر بازگشت از احمدآباد به تهران، چندین تابلو بزرگ از امامزاده های مختلف را دیدم وبا این پرسش که آیا یک تابلو، برای نشانی این مرد بزرگ، که یکی از تاثیرگذارترین مردان تاریخ معاصر ایران زمین است، زیادیست؟
مسعود دلبری