«ستاره جلالی»، مادر این فعال صنفی و کارگری طی چند روز گذشته در مقابل در ورودی دادسرای اوین تحصن کرده و خواستار روشن شدن شرایط فرزند خود شده است.
هیراد پیربداقی به همراه «عسل محمدی» که عضو هیات تحریریه نشریه کارگری «گام» و فعال حقوق کارگری است، روز ۱۵ آبان، پس از ضرب و شتم و درگیری از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
۱۶ روز بعد، عسل محمدی با تودیع قرار کفالت آزاد شد. بازپرس پرونده به عسل محمدی وعده داد که هیراد را کمتر از ۴۸ ساعت بعد آزاد کند؛ وعدهای که تاکنون محقق نشده است.
اتهامات رسمی هیراد پیربداقی و عسل محمدی، «اجتماع و تبانی» و همچنین «تبلیغ علیه نظام» بودهاند؛ اتهامات تکراری که بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی با آن روبهرو شدهاند.
«ایرانوایر» با عسل محمدی که به تازگی از زندان آزاد شده، در مورد وضعیت پرونده هیراد پیربداقی گفتوگو کرده است.
علت بازداشت هر دوی شما در روز ۱۵ آبان چه بود؟
– ما به تازگی از زندان آزاد شده بودیم. به محض آزادی، صبح همان روز علیه حبس غیرقانونی و نگهداری ما در سلول انفرادی شکایت کردیم. هفت نفر بودیم که علیه حبس غیرقانونی و نگهداری در سلول انفرادی به مصداق شکنجه شکایت کرده بودیم؛ من و هیراد به همراه «بهنام چگنی»، «امیرعباس آذرموند»، «یاشار تبریزی»، «محسن برزگر»، «سیاووش رضاییان»، «مهرناز حقیقی» و «جمال عاملی» که عصر همان روز ما را به جرم این شکایت، دوباره بازداشت کردند.
گویا اتهام شما، اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است؛ چه مصادیقی برای این اتهامها عنوان کردند؟
– در جریان بازجوییها، مصداقی برای تبلیغ علیه نظام وجود نداشت. اما مصادیقی که برای اتهام اجتماع و تبانی ذکر شد، یکی بیانیهای بود که به همراه هفت تن از فعالان دیگر، علیه تهدیدات تلفنی وزارت اطلاعات نوشته و دوم این که علیه وزارت اطلاعات در خصوص اعمال شکنجه سفید و نگهداری در سلول انفرادی شکایت کرده بودیم.
نحوه دستگیری شما چهگونه بود؟
– روز ۱۵ آبان، یک مامور وزارت اطلاعات که خودش را جای مامور پست جا زده بود، به منزل شخصی ما مراجعه کرد. ما هم به تصور آن که کارمند پست است، در را باز کردیم. اما به یکباره چند مامور دیگر به پاگرد بالا هجوم آوردند. با این که تعدادشان زیاد بود، در ادامه ماجرا زنگ زدند و چند مامور مرد و یک مامور زن دیگر هم وارد شدند. آنها با اعمال خشونت، تهدید و ارعاب و همچنین با به کار بردن الفاظ رکیک جنسیتی و درگیری لفظی، در شرایطی که حکم جلب یا برگه توقیف نداشتند، ما را با خودشان بردند.
تنها برگهای که از دور به ما نشان دادند، متن احضاریهای بود که برای هیراد صادر شده بود. ما پس از بازداشت، به شعبه۲ بازپرسی اوین، نزد قاضی «حاجی مرادی» منتقل شده و تفهیم اتهام شدیم.
هیراد چند بار سابقه بازداشت داشته است؟
– اولین بار، آذر ۱۳۹۸، در تجمعی مقابل دادگاه انقلاب که در حمایت از کارگران زندانی هفتتپه برگزار شده بود، دستگیر شد و یک ماه بعد از آن آزادش کردند. دو هفته پس از آزادی، به مدت ۱۰ روز دیگر باز هم او را بازداشت کردند؛ این بار با این توجیه که در مدت ۱۰ روز آزادی، کماکان فعالیتهای سابق خودش را متوقف نکرده است. پس از آن بود که هیراد به شش ماه حبس محکوم شد. مدتی بعد گفتند حکم حبس او مشمول عفوی شده است که به تجمع کنندگان هفتتپه دادهاند. اما قاضی «بهروز شاه محمدی»، بازپرس این پرونده با این عفو مخالفت کرد و حکم زندان هیراد اجرا شد.
او همچنین سال ۱۳۹۹ در تجمع دیگری که مقابل ساختمان دادگستری، به منظور خلع ید کارفرمای هفتتپه برگزار شده بود، دستگیر و چند ساعتی هم بازجویی شد. پروندهای هم برایش تشکیل دادند اما در ادامه روند رسیدگی به پرونده، با صدور حکم منع تعقیب، آزاد شد.
چرا برای ادامه حبس هیراد پیربداقی اصرار میکنند؟
– آنچه به نظر آنها اهمیت دارد، به سرانجام رساندن پروژه «توابسازی» است. هیراد به جرم همراهی با «محمد داوری» که در زندان «عادلآباد» در حبس بود، در خصوص انتشار یک فایل صوتی که در آن جزییاتی در مورد این زندان منتشر شده بود، متهم شد.
یعنی صرف کمک برای انتشار یک فایل صوتی؟
– به نظرم این اتهام قابل فهم است. شما تصورش را بکنید بابت مسخرهترین چیزی که شاید به نظر شما مضحک به نظر برسد، متهم میشوید؛ مثلا شرکت در جشن تولد دوستان یا حضور در خانههای آنانی که آزاد شده بودند! بازجوی پرونده به شکل خصوصی به من گفت عروسی و عزای شما هم برای ما حکم اجتماع و تبانی دارد.
خود شما هم در این مدت حبس، تحت این قبیل فشارها قرار گرفتید؟
– بله. من هم تحت فشار خیلی زیادی قرار گرفتم برای این که قول همکاری بدهم یا تن دادن به اعترافات اجباری تلویزیونی. روزی که آزاد شدم، دوشنبه بود و قرار شد هیراد روز چهارشنبه بعد از آن آزاد بشود. بازپرس پرونده روی قرآن و مفاتیحی که روی میزش بود، دست گذاشت و قسم خورد که او را روز چهارشنبه آزاد خواهد کرد.
میزان وفاداری آنها به وعدههایی که میدهند را از آنچه تعریف میکنم، متوجه خواهید شد. من آن روز ساعت ۱۲ ظهر آزاد شدم و ساعت چهار عصر، ماموران وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و مرا مجددا احضار کردند. من جواب دادم بازپرس پروندهام توصیه کرده است که اگر شما به من زنگ زدید، توجه نکنم و یادآوری کنم که تماسهای شما غیرقانونی است. گفتم شما اگر هم تعهدی از من گرفتهاید، زیر فشار گرفتهاید. همان جا بازجو جواب داد تبعاتعدم همکاری تو، متوجه هر جفت شما خواهد شد. او همان جا رسما تهدید کرد که هیراد را زیر فشار بیشتری خواهد گذاشت.
آیا به این تهدید عمل کردند؟
– بله. درست از فردای آن روز، فشارها شدت گرفتند. تماسهای هیراد کم شدند و او البته از فشارهای زیاد برای قول همکاری و مصاحبه تلویزیونی گفت. بعد از آن بود که بازپرس پرونده مطلقا خانواده را نپذیرفت.
تصورش را بکنید، هیراد را دو بار بردهاند دم در زندان اوین و از او امضا و اثر انگشت گرفته، وسایلش را تحویلش داده و گفتهاند که آزادی. اما دقایقی بعد، دوباره او را به سلول برگردانده و گفتهاند که اشتباه شده است! روز سوم آذر، قرار بازداشت به قرار وثیقه تبدیل شد. گفتند یک سند ۸۰۰ میلیون تومانی تهیه کنید. اما فردای آن روز، وقتی وثیقه تامین شد، گفتند اصلا چنین قراری نبوده و فرزند شما که چنین چیزی گفته عملا، متوهم شده است! پیگیریها هم در این مدت به هیچ نتیجهای نرسیدند.
آیا شما به ملاقات بازپرسی که وعده داده بود، نرفتید؟
– اتفاقا رفتیم. من و امیرعباس آذرموند پیش بازپرس پرونده رفتیم؛ دقیقا به این دلیل که وعده داده بود هیراد دو روز پس از من آزاد خواهد شد. اما ما را نپذیرفت. بعد از آزادی و تمام این روزها در حال مراجعه به دستگاههای قضایی هستم. امروز رفتم پیش آقای «صالحی»، دادستان تهران اما متاسفانه به من گفت پرونده هیراد به دادگاه انقلاب فرستاده شده است و دیگر به ما ربطی ندارد. گفت بروید دادستانی پیگیری کنید.
خود هیراد به خانوادهاش گفته که تحت فشار برای اعترافگیری است؟
– رسما خودشان مطرح میکنند. تعارفی هم ندارند. بازجو خودش به من گفت به هیراد گفته است اگر قول همکاری و مصاحبه تلویزیونی ندهد، در عرض یک دقیقه با بازپرس پروندهات صحبت میکنم تا دو اتهامت را تبدیل به پنج اتهام کند و در دادگاه هم آزاد نشوی و از همان دادگاه، برای اجرای حکم خود بروی حبس و دیگر روی آزادی را نبینی. این دقیقا همان چیزی است که بازجو گفت.
تصورش را بکنید، فقط به این دلیل که بازجو نتوانسته است او را بشکند و از او اعتراف و قول همکاری بگیرد، آزادی را از او سلب کرده و پروندهاش را هم فرستادهاند دادگاه انقلاب.
اتهاماتی که متوجهش کردهاند، واقعا بیپایه و اساس هستند. حضور در جشن تولد فلانی یا رفتن به استقبال فلان دوستی که در حال آزاد شدن بوده است. خودش هم در جریان ملاقات با خانوادهاش همین را گفته است، این که من را فقط برای گرفتن قول همکاری و اعتراف، اینجا نگه داشتهاند.
اما به نظر نمیرسد که افکار عمومی دیگر به چنین اعترافاتی توجه کند؟
– به باور من، این تلاشها برای اقناع افکار عمومی نیستند. آنها با این کارها، فعالان کارگری را از پا در میآورند و کارشان را به جنون میکشانند. آنها ما را در خیابان ترور نمیکنند، ما را در حالی که به نظر میرسد زندهایم، میکشند. در واقع، روانمان را از بین میبرند.
از فشارهایی که در دوران حبس برای اعتراف اجباری متحمل شدهاید، بگویید؟
– به من گفتند باید همکاری کنی. گفتند الان جواب نده چون عصبانی هستی، برو توی سلول خودت و به این پیشنهاد ما فکر کن. آنقدر در شرایط روانی بدی بودم که وقتی به سلول رسیدم، سرم را چنان به دیوار کوبیدم که تا مدتها درگیر دوبینی بودم و ضربان قبلم به ۱۷۰ رسیده بود. همه این موارد در پروندهام مکتوب شدهاند.
این فقط سرنوشت من و هیراد نبوده و نیست. ما نمیدانیم سرنوشت آزاد شدگان را. یکی از دوستانم مدام در زندان و در جریان بازجویی، درگیر تشنج میشده است. برای پایان دادن به همین فشارها، قول همکاری داده اما از آن روز تا به حال، واقعا روانش به هم ریخته است. به نظرم گرفتن قول همکاری، یک نقشه کثیف برای حذف ما است؛ فشار سنگینی که قابل وصف نیست.
اگر جلوی این پروژه توابسازی را نگیریم، درصد بالایی از فعالانی که برای فرار از این فشارها قول همکاری دادهاند، بعد از آزادی دچار مشکلات جدی روانی میشوند. دوست دیگری را میشناسم که تا مدتها به ما میگفت تحت فشار قول همکاری دادهام. غمگین بود. ما میخندیدیم و سر به سرش میگذاشتیم. جدی نمیگرفتیم. میزان غم و درد درونش را درک نمیکردیم. چند ماه بعد از آن که از بند «دو الف» آزاد شد، رگ دستش را زد. دستش ۱۸ بخیه خورد. با این مشاهدات متوجه میشوید که پروژه توابسازی برای قانع کردن افکار عمومی و ذهن مردم نیست بلکه برای شکستن اراده و خواست فعالان است.