تینوش نظم‌جو، ناشر آخرین کتاب بکتاش آبتین: او ناظم حکمت امروز بود

یکشنبه, 19ام دی, 1400
اندازه قلم متن
 ناشر آخرین اثر بکتاش آبتین، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»‌ این شاعر را «ناظم حکمت» امروز خواند
 
 ایران وایر

آیدا قجر

در اعلام خبر، نوشتند «درگذشت»؛ اما از نظر حقوقی، عدم دسترسی به حق درمان برای یک زندانی در زمره قتل تعریف می‌شود. نام، تصویر و شعرهای «بکتاش آبتین» در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد و فضایی از خشم و عزا را به تصویر کشید؛ شاعر، مستندساز و نویسنده عضو کانون نویسندگان که پس از حبس، در پی دو بار ابتلا به ویروس کرونا و عدم دسترسی به درمان، هجدهم دی، همزمان با دومین سال‌روز کشتار ۱۷۶ مسافر «هواپیمای اوکراینی» در بیمارستان جان داد.
همان‌طور که «کانون نویسندگان ایران» در بیانیه‌ خود نوشت، این شاعر «جان شیرین خود را فدای آزادی کرد» و «حکومت آزادی‌ستیزان، گردی از دلاوران آزادی‌خواه را از ما گرفت.»
حالا ناشر آخرین اثر بکتاش آبتین، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»‌ این شاعر را «ناظم حکمت» امروز خواند که در زندان شعر می‌سرود و شعرهایش مخلوطی از عشق، سیاست و تعهدات اجتماعی بود. 

***

«پرسید شغل؟ گفتم شاعرم | خندید و کف دستم را مهر زد | روی برگه‌ اعزام به بیمارستان | افسر نگهبان | شغلم را «آزاد» نوشته بود | خندیدم | چگونه یک زندانی | می‌تواند شغلش آزاد باشد؟! | محبوبم! به تو فکر می‌کنم | به تو که، می‌دانی شاعرم | و دوست داشتن تو | شغل تمام‌وقت من است.»‌

حالا شبکه‌های اجتماعی از سوگ، پر شده است؛ از یادآوری این شاعر تا دیگر نویسندگان و دگراندیشان در ادامه «قتل‌های زنجیره‌ای» که صدها دگراندیش به حکم جمهوری اسلامی کشته شدند. آن‌هم هجدهم دی‌ماه؛ هم‌زمان با دومین سال‌روز قتل مسافران هواپیمای اوکراینی. تصاویر کنار هم قرار گرفته‌اند؛ از شاعر به زنجیر کشیده شده بر تخت بیمارستان تا تک‌تک مسافران آن پرواز!

در آخرین اثر بر جای مانده از «بکتاش آبتین» یعنی «تنهایی دسته‌جمعی»، او هم عاشق است، هم شاعر، زندانی و شهروندی‌ است که از حبس گزارش‌ می‌دهد و مقابل اعدام، کشتن کولبرها، سانسور در رسانه‌ها، سکوت جامعه و ظلم، موضع می‌‌گیرد. کتابی که با بارکد می‌توان به برخی از شعرهایش که در کانال یوتیوب انتشارات «ناکجا» وجود دارد، رسید و با صدای خودش شنید که سروده و می‌خواند: «سبک‌بال | از دیوار بلند زندان‌ها | و سیم‌خاردارها | می‌گریزد | هوای خوش آزادی!» 

«هوای خوش آزادی» اما به ریه‌های این شاعر متعهد نرسید؛ وقتی ویروس کرونا او را در زندان مبتلا کرد و مقامات زندان اجازه انتقال او را به بیمارستان در زمان لازم ندادند. بکتاش آبتین، پیش‌تر هم به کرونا مبتلا شده بود. فروردین سال جاری او را به جای انتقال به بیمارستان، چند روز در بهداری نگه داشتند و به بند فرستادند. اما بکتاش تصمیم گرفت که خود را حسینیه زندان قرنطینه کند تا دیگران مبتلا به این ویروس نشوند؛ آن‌هم در زندانی که حفظ جان انسان‌ها کم‌ترین اهمیت را دارد. 

«تینوش نظم‌جو»، مدیر نشر «ناکجا» و ناشر آخرین کتاب بکتاش آبتین در حالی‌که همچنان در ناباوری از مرگ این نویسنده است، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» روایت کرد: «میانه گذراندن حکمش برای یک هفته از زندان بیرون آمد و با هم صحبت کردیم. روی شعرهایش کار می‌کردیم تا آخرین تصحیحات را انجام دهیم. فکر می‌کردم دیگر به زندان برنمی‌گردد. در آخرین تماس، همسرش به من خبر داد که او را به زندان برگردانده‌اند. شوکه و لال شده بودم. این یک جنایت است. از قصد او را کشتند. همان‌طور که دهه‌ها است شاعرها و نویسنده‌‌ها را می‌کشند؛ قتل بکتاش آبتین در ادامه همان قتل‌عام است.» 

برای تینوش نظم‌جو، بکتاش آبتین به مانند «ناظم حکمت» می‌ماند؛ از برجسته‌ترین شاعران و نمایشنامه‌نویسان تُرک که به زندان افتاد، درد کشید، سرود و نوشت و آوازه‌اش جهانی شد. هما‌ن‌طور که نظم‌جو می‌گوید: «من روی تک‌تک شعرهای بکتاش کار کردم. همه ویدیوهای شعرهایش را که خوانده است، تنظیم و منتشر کرده‌ام. تمام شعرهایش برای من پرمعنا بود. وقتی کتابش را چاپ می‌کردم، واقعا احساس می‌کردم کتاب ناظم حکمت امروز را منتشر می‌کنم. از بچگی شعرها و نامه‌های حکم روی من تاثیر داشت و در فرانسه هم تئاتری از کارهای او اجرا کردم. شعرهای بکتاش هم مثل حکمت، مخلوطی از عشق و سیاست بود، شعرهایی پر از تعهد سیاسی و اجتماعی. اما ناظم حکم شانس بیشتری از بکتاش داشت.»

حبس نتوانست بکتاش را از گزارش‌گری و انتشار شعرهایش بازدارد. او از زندان گزارش می‌داد و زیست زندانیان را به تخیل جامعه‌ای می‌کشاند که شاید بسیاری از آن‌ها خبر از چگونگی به بند کشیده شدن انسانیت ندارند. او در زندان شعر می‌سرود و در بند بود که شعرهایش منتشر شد. برخی از شعرهای او در آخرین اثرش، در زندان سروده شده است. کتابی که به مخاطب یادآوری می‌کند انگار همه ما به شکل دسته‌جمعی، تنها هستیم؛ تنهایانی که هرکدام به شکلی، رویای آزادی و مرمت انسان را در سر می‌پرورانند. 

تینوش نظم‌جو به «ایران‌وایر» می‌گوید که چاپ این کتاب برای بکتاش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود؛ خصوصا که تعدادی از شعرهایش را وقتی سرود که در زندان به سر می‌برد: «وقتی با من برای انتشار این کتاب تماس گرفتند، تعلل نکردم و همان وقت پاسخ مثبت دادم. در لحظه شعرهایش را خواندم. در تمام این مدت با هم فکر می‌کردیم و روی انتشار کتاب و شعرهایش در تماس بودیم. چاپ این کتاب برایش بسیار مهم بود. فکر می‌کنم به این‌خاطر که پشت میله‌های زندان این ذهنیت درش ایجاد شده بود که باید سخن، حرف و کلامش آزاد باشد و بدون سانسور در جهان بچرخد. حالا که خودش را پشت میله کرده‌اند، حداقل بتواند از راه دیگری حرف خود را آزادانه بزند.» 

«تنهایی دسته‌جمعی» به باور ناشر کتاب بکتاش هم امکان انتشار در ایران نداشت؛ شعرهایی که علیه سانسور و استبداد موضع می‌‌گیرند و از مرگ شاعر می‌گویند: «این کتاب انسانی است که حبس کشیده و تمام ظلمت را دیده است. شما می‌گویید او از زندان گزارش‌گری می‌کرد؛ اما من می‌گویم او می‌خواست شهادت بدهد. شهادتی خطاب به همه ما که انگار به خواب زمستانی طولانی رفته‌ایم. ما نگاه کردیم که مقابل‌مان آدم‌ها را در خیابان و هواپیما و زندان بکشند.» 

بکتاش در شعر دیگری در این کتاب به اسم «ادالت» می‌نویسد: «شهاب‌سنگی در شبی ظلمانی | برای ما کافی نیست | ما در جست‌وجوی ماه پشت ابریم | روشن است چه می‌گویم؟ | در تاریکی | نوبت به نوبت | می‌افتیم و برمی‌خیزیم | شبیه پتک بی‌عدالت بی‌دادگاه | وقتی می‌افتد و برمی‌خیزد.» 

آیا این فقط وظیفه ناشر و شاعر است که علیه ظلمات و سانسور موضع بگیرد؟ یا همان‌طور که نظم‌جو می‌گوید، وظیفه انسانی تمام اعضای جامعه است؟ به گفته او، «موضع‌گیری یعنی راهی برای آزادی. اما با این جنایت‌های حکومت، وظیفه تک‌تک ما است که علیه سانسور موضع بگیریم؛ نه فقط من به عنوان ناشر که آزادی را برای کشورم می‌‌خواهم. تک‌تک ما باید نسبت به این ظالمان، استبداد و جمهوری اسلامی موضع بگیریم. ما روبه‌روی حکومتی هستیم که خون ما را می‌خواهد. من سال‌ها پیش درباره اشغال ایران صحبت کردم. الان باید برای همه مشخص شده باشد. اگر هنوز افرادی هستند در جامعه که نمی‌دانند جمهوری اسلامی جانی است و ایران را با استبداد و سانسور و قتل اشغال کرده، نمی‌تواند شهروند ایران باشد. نمی‌توان و نباید بی‌تفاوت بود. تاریخ امروز ما در حال نوشته شدن است؛ روزی بچه‌های ما و شاید خودمان ببینیم که چند انسان کشته شد تا ایران تغییر کند. ما کجا ایستاده بودیم و چطور کشته‌ها و جنایت‌ها را توجیه می‌کردیم؟ چند نفر جان خود را در این راه دادند تا ما بفهمیم مهم‌ترین مساله برای‌مان کوتاه شدن دست این جنایت‌کاران از ایران است.»‌

بکتاش آبتین در یکی از شعرهایش سروده است: «درختی تنها | در آستانه جنگلی انبوه | در خلوت او را جست‌وجو کردم | در انتهای ستون فقراتش | کاجی بلندبالا خانه داشت | از او دور شدم | و به دقت او را نگریستم | به جز آزادی میوه‌ای نداشت | آری او آزاد بود | کاج بلندبالای من | در محاصره کلاغان!» 

بکتاش آبتین به دلایلی همچون تدوین کتاب ۵۰ ساله کانون نویسندگان ایران، انتشار بیانیه‌های این کانون، حضور بر مزار «محمد مختاری» و «محمدجعفر پوینده» و شرکت در مراسم سال‌روز «احمد شاملو» در دادگاه با اتهامات «تبلیغ علیه نظام»‌ و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» مواجه شده بود، به حبس کشیده شد و به قتل رسید. قتلی خاموش که خصوصا در دهه هفتاد سایه‌به‌سایه دگراندیشان ایرانی قدم برمی‌داشت و قربانی می‌گرفت. این‌بار، در آغاز دهه سوم پس از آن‌ قتل‌ها، نام بکتاش آبتین به عنوان قربانی دیگر کانون نویسندگان ایران ثبت شد. 

«جمال عاملی»، از کنش‌گران مدنی در توییتر خود نوشت: «در سال ۱۳۹۵، در مراسم یادبود محمد مختاری و محمدجعفر پوینده دستگیر شد و در ادامه قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد» و «باربد گلشیری»، فرزند «هوشنگ گلشیری» از همان مراسم یاد کرد که «بگو چگونه بنویسم؟ دیدمش. همه‌مان را رانده بودند به سویی. در گورستان را بسته بودند تا مراسم برگزار نشود. هرکه با نزدیکانش جایی ایستاده بود. پناه گرفته بود حتی. بکتاش آبتین را نشان کرده بودند. شهادت می‌دهم که نشان‌اش کرده بودند. آه از آن چشم‌ها و آه از جنایت‌های شما.»‌

بکتاش آبتین در «تنهایی دسته‌جمعی» شعر «گریه‌تر از لبخند» را به «کشته راه آزادی محمد مختاری» تقدیم کرده است: «برگ تو | افتادن پاییزی از درخت بود | پاییز شاعرانه غمگین | دستی که گلوی تو را در خیابان گم کرد | تو را جاودان کرد | و تنها چیزی که در تو باطل شد | شناسنامه | و کوپن برنج در جیب‌ات بود.»

از منظر حقوقی و انسانی، جمهوری اسلامی با ناعادلانه زندانی کردن بکتاش آبتین، خواست تا آزادی بیان‌ او را محدود کند و قلمش را بشکند. اما کلمات او، شعرهایش و نگرشی که به جهان، آزادی و انسانیت داشت، حالا بیش از پیش طنین‌انداز شده است. اما خودش نیست.
مثل آخرین شعر این کتاب با عنوان «خاطرات سفید» که در آن سرود: «در قنداقی سفید | دست‌وپا می‌زدم | لای ملافه‌هایی سفید | عشق‌بازی می‌کردم | و در کفنی سفید | آرام خواهم گرفت | در دنیای سیاه | خاطرات سفید می‌درخشند.» 

در پی کشته شدن بکتاش آبتین، زندانیان بند هشت زندان اوین ضمن تجمع در هواخوری این زندان شعار «مرگ بر ستمگر» سر دادند و به گفته «سهیل عربی» از زندانیان سیاسی سابق، زندانیان مقابل بند هشت تحصن کردند.
سازمان‌های حقوق بشری و فعال در راستای آزادی بیان، از جمله سازمان گزارش‌گران بدون مرز نیز در توییتی یادآور شد که مقامات جمهوری اسلامی مسئول مرگ بکتاش آبتین هستند. 

شاید یک جمله از هوشنگ گلشیری در سخنرانی مراسم محمد مختاری، در این روز مشخص، یعنی هجدهم دی‌ماه، در ذهن همگان طنین می‌اندازد که «آن‌قدر عزا بر سر ما ریخته‌اند که فرصت زاری نداریم. پیام دقیق به ما رسیده است؛ خفه می‌کنیم.» 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.