احمدی‌نژاد و باند فاسد امنیتی

جمعه, 29ام بهمن, 1400
اندازه قلم متن

احمدی‌نژاد هر از چند گاهی از باند فاسد امنیتی سخن به میان می‌آورد. حمله گاه ‏به گاه به نظامیان و دادن آدرس غلط و انحراف اذهان از مقصر اصلی و همچنین ‏تلاش برای نمایش تحقیر مردم که خواستی دائمی در خامنه‌ای است و علنی ‏ساختن این موضوع که مسئولین نگران هیچ جنایتی نباشند که به میل من انجام می‌‏شود از دلایل نگه داشتن او در مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از فاجعه دوران ‏ریاست جمهوری‌اش است.

احمدی‌نژاد با تقلب در انتخابات و تبهکاری بیت به ‏قدرت رسید و خامنه‌ای با استفاده از او باعث حیف و میل میلیاردها دلار و وارد ‏شدن خسارت بسیار به کشور شد. او در بزنگاهها به بلندی می‌رود و همراه با ‏تکرار کلمه “نفوذ” که این روزها به گریزگاه دیگری برای حکومت تبدیل شده است ‏سعی در انحراف توجه مردم از واقعیت دارد و بر طبل “باند فاسد امنیتی” می‌‏کوبد. او همچنان خودی تلقی می‌گردد. اما واقعیت آن است که ریشه فساد در ‏مملکت سیستم حکومت دینی و شخص ولی فقیه است و تمام فسادها و مفسدین ‏مستقیما با او در ارتباطند و مغضوبین افرادی هستند که حاضر به همراهی با او در ‏خیانت به اعتماد مردم نمی‌شوند.‏

در کدام کشور مسئولین نظامی موظف به تأمین بودجه مورد نیاز ارتش هستند؟ ‏کدام حاکم تاکنون نظامیان کشور را مجبور ساخته است علاوه بر اطاعت از دستور ‏و تلاش برای محقق ساختن اوهام او، هزینه‌ها و بودجه مورد نیاز برای اجرای ‏دستور و انجام عملیات را هم فراهم سازند؟ ارتش آمریکا بیست سال در افعانستان ‏بود و در این مدت میلیاردها دلار حیف و میل شد ولی به نام فرماندهان ارتش ‏آمریکا که کشور اشغال شده را در کنترل داشتند نوشته نشد. حتی در موارد ‏آشکاری مانند سرقت نفت از میادین نفتی سوریه یا دزدیدن نفتکش‌های ایران و ‏مصادره محموله‌های آنها که مستقیما توسط ارتش آمریکا انجام می‌شود موضوع ‏به نام ارتش آمریکا تمام نمی‌شود زیرا دولت آمریکا مسئولیت مستقیم آن را می‌‏پذیرد و نتیجه هر چه باشد منجر به بدنامی ارتش آمریکا و فرماندهانش نمی‌شود.

‏این شرایط برای همه ارتش‌های دنیا صادق است. نیروهای نظامی ایران تنها ‏نظامیانی در دنیا هستند که هم باید ماموریت محوله را انجام دهند، هم باید بودجه ‏آن را تأمین کنند! و هم باید پاسخگوی تبعات و عواقب تصمیماتی باشند که خود ‏نقشی در اتخاذ آنها ندارند و هم باید آبروی خود را ضمیمه انجام مأموریت کنند. ‏ولی از همه بدتر آن است که چون مأموریت‌های آنان مانند سایر ارتش‌های جهان با ‏آگاهی و تأیید دولت و مجلس انجام نمی‌شود و مقام مافوق مستقیم که ولی فقیه و ‏فرمانده کل قواست شهامت پذیرش مسئولیت عملیات و عواقب آنرا ندارد بریده از ‏سیستم حقوقی و قانونی کشور به نظر می‌رسند و بدین سبب عملکرد آنان به ویژه ‏در عرصه بین‌المللی با تبعات و اتهاماتی مواجه می‌شود که ارتش‌های سایر ‏کشورها با آن مواجه نمی‌شوند.

تصمیمات فاجعه‌بار نظامی خامنه‌ای با وجودی ‏که مستقیماً زندگی مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و تاکنون خسارت‌های بسیاری ‏برجا نهاده است بدون اطلاع نمایندگان منتخب شورای نگهبان در مجلس و دولت ‏انجام می‌شود.‏

او تاکنون دو بار در زمان خاتمی و روحانی سپاهیان را موظف به اعلام موضع ‏علنی و رسمی علیه دولت و در واقع مجبور به کودتا علیه رأی مردم ساخته است. ‏فرماندهان سپاه بدون داشتن دستور از او نمی‌توانستند دولت را به اقدام نظامی ‏تهدید کنند. تصمیم‌گیرنده و مقصر اصلی تمام فجایع البته بی‌وجودتر از آن است ‏که شهامت پذیرش مسئولیت داشته باشد و شرم‌آور است که نظامیان ایران از ‏شخصی دستور می‌گیرند که جرأت ایستادن پای عواقب حتی یک دستورش را هم ‏تاکنون نداشته است. نظامیان ایران در هیچ دوره‌ای از تاریخ پر فراز و نشیب ‏این سرزمین کهن چنین بار سنگینی از خفت را به دوش نکشیده بودند. ‏

ریشه فساد موجود در کشور در نیروهای نظامی نیست. نیروهای نظامی نیز مانند ‏سایر گروه‌ها به آن مبتلا شده‌اند ولی به‌واسطه تحمیل نقش پر رنگ تر به آنان به ‏ناچار بیشتر درگیر آن شده‌اند. روحانیون، بازرگانان، سیاستمداران، وکلا، وزرا، ‏قضات…تمامی اقشار اجتماعی کمابیش به فساد آلوده شده‌اند. در یک مرداب هر ‏جانداری با توجه به توانایی‌هایش بخشی کوچک یا بزرگ از وحشت و نکبت ‏مرداب می‌شود. مشکل اساسی کشور فضای بی قانونی است که بواسطه حکومت ‏دینی ایجاد شده است.‏

بر بنیاد دین امکان برپایی حکومت وجود ندارد. حتی در صدر اسلام و با حضور ‏پیامبر هم حکومت دینی محقق نشد. فساد عمیق و غیرقابل علاج حکومت اسلامی که ‏ذاتی اوست بروز اجتماعی تقلا برای بقا در نبود قانون است. این حکومت در ابتدا ‏به درون بنیادهایی که بر اساس عقل بنا شده و از حکومت پیشین بر جای مانده بود ‏خزید و لانه کرد ولی به دلیل عدم تعقل و میدان‌داری جنون، این بنیادهای تمدنی ‏به‌تدریج کارآیی خود را از دست داده و به ضد خاستگاه خود که مصلحت عمومی ‏است تبدیل شدند.

مصیبتی که مردم امروز ایران در آن گرفتارند فقدان قانون است ‏که نتیجه زحمات بسیاری را که در فضایی مبتنی بر قانون می‌توانست در راستای ‏آدمیت و تمدن باشد به حرام‌زادگی و پدرسوختگی یا زرنگی تبدیل یا تقلیل می‌دهد. ‏شکل ابتدایی و طبیعی به‌کارگیری عقل که در همه جانداران کمابیش بصورتی وجود ‏دارد در بهترین حالت برای گذران زندگی شخصی کارآیی دارد نه هدایت و ‏مدیریت یک مملکت بزرگ در جهان متلاطمی که با سرعتی روزافزون به سوی ‏هر چه پبچیده‌تر شدن پیش می‌رود.

فساد نباید کش بیاید و گرنه دیگر کسی ‏حاضر به کشتن مردم برای نگه داشتن آغا نمی‌شود. آیا کسی یا چیزی وجود دارد ‏که فساد حکومت دینی دامن‌گیر او نشده باشد؟ سیستم لشکری و کشوری همه آلوده ‏شده‌اند و عوارض این فساد در تمام زمینه‌ها خود را نشان می‌دهد. شکست دین ‏نه تنها در امر سیاست و قدرت بلکه حتی در امر دین، شکست و بی‌آبرو شدن ‏کشور در عرصه مناسبات جهانی، شکست در سیاست داخلی، شکست در اقتصاد، ‏شکست در امور اجتماعی و مناسبات انسانی، شکست و سقوط در اخلاق، شکست ‏در حفظ محیط زیست، هیچ گوشه‌ای از حیات انسان ایرانی از فساد در امان ‏نمانده است و تبعات آسیب‌زای آن به صورت پیدا و پنهان موجب خسارت دائمی ‏است.

قاضی که نگران است مبادا صدور حکم عادلانه به مذاق سیستم ولی فقیه ‏خوش نیاید، استاد دانشگاهی که نمی‌تواند بنا به وظیفه با بیان حقایق در جهت ‏ارتقاء دانش دانشجویان بکوشد، آموزگاری که سیستم آموزشی را پر ایراد و اشکال می‌بیند و نمی‌تواند بیان کند، بازجویی که فکر می‌کند به‌کارگیری خشونت هر چه ‏بیشتر موجب رضایت سیستم است، فرمانده‌ای که فکر می‌کند با کشتن مردم ‏امکان ترقی دارد، روزنامه‌نگار و هنرمندی که ناچار است برای بودن و پیشرفت ‏پا روی حقیقت و وجدان خود بگذارد، پسران و دختران جوانی که حین پیاده‌روی ‏نگرانند، سیستم تولید و توزیع دارو که به جای درمان موجبات قتل بیماران را ‏فراهم می‌سازد، پیمانکاری که پول کار را گرفته ولی پرزور است و به تعهداتش ‏عمل نمی‌کند، سردار بزرگی که در کنار دولت قانونی سوریه به دستور مافوق ‏علیه شورشیان مسلح و تروریست‌ها جنگیده است ولی به‌واسطه حماقت‌های ولی فقیه در ‏ابراز دشمنی بی‌دلیل با آمریکا و اسرائیل با وجود دلاوری‌های بسیار نیروها و ‏فرماندهی عالی در جنگ به جای قدر دیدن، خود و نیروهایش به‌عنوان تروریست ‏معرفی می‌شوند و امکان قتل‌شان بیشتر و کم هزینه‌تر می‌شود و در نهایت حاصل ‏زحمات و خون خود و یارانش در راستای منافع ملی، منافع منطقه و صلح جهانی، ‏آنچنانکه باید، قرار نمی‌گیرد. او مجبور شد بر اساس دستور ولی فقیه بودجه جنگ ‏را شخصا! تهیه کند و در این مسیر غیرمعقول رو در روی دوستان و هم‌رزمان و ‏همقطارانش قرار بگیرد. ‏

امید که در نامه من ثبت نباشد / این راز که از غیر تو بنهفتم و رفتم

فعال سیاسی خارج از کشور که به خاطر گذران زندگی مجبور است در جهت اهداف و ‏سیاست‌های حامی مالی یا رسانه دعوت کننده‌اش که ضربه به تمامیت ارضی ایران ‏است به تحلیل مسائل بپردازد، همه افراد شایسته‌ای که با اندوه در حاشیه نظاره‌‏گر زوال سرزمین خود هستند و همه آدم‌های بی‌کفایتی که در موقعیت‌های تصمیم‌‏گیری نشسته‌اند، همه فاسقانی که درس اخلاق و دین می‌دهند و همه مشفقانی که ‏مجبور به سکوت شده‌اند، دزدان و تبهکارانی که بر مسند قضا هستند و حکم ‏صادر می‌کنند و آزادگان و صالحانی که به جرم دفاع از کلمه شرف در زندانند، ‏کشاورزی که ناامید و مأیوس در وسط زمین بی‌آب و بی‌حاصلش بهت زده ‏ایستاده و کشاورزی که محصول آماده‌اش خریدار ندارد و حاصل یکسال کار و ‏زحمتش جلوی چشمانش در حال نابودی است، مردی، زنی، کودکی که تا کمر در ‏سطل زباله فرو رفته است، کارگری که کار ندارد نان ندارد زندگی ندارد، مردم ‏داغداری که حتی امکان عزاداری برای فرزندانشان را ندارند، مردان و زنان ‏شایسته‌ای که کشته شدند، استعدادهایی که از دست رفتند، گل‌هایی که شکفته نشدند، ‏همه آن فیلم‌ها، داستان‌ها، شعرها، آهنگ‌ها و تابلوهای قشنگی که خلق نشدند، همه آن ‏اندیشه‌های نیک که فرصت تحقق نیافتند و همه افکار مسمومی که فرصت بروز ‏یافتند، یوزپلنگی که در حاشیه کویر چشم به راه مرگ نشسته است، ماهی که در ‏کف رو به خشکی تالاب می‌تپد، پرنده‌ای که برای همیشه از آشیان می‌پرد، ‏غباری که از پی خشکی دریاچه بر سر و روی می‌نشیند، قویی که با حسرت به ‏رودخانه خشک نگاه می‌کند و همه زیبایی‌هایی که فرصت بروز و دیده شدن نمی‌‏یابند و همه زشتی‌هایی که امکان بودن می‌یابند، … آدمیزاد، جاندار، مکانی و ‏زمانی در مملکت نیست که در هر لحظه از عمر حکومت دینی با فساد یا آثار و ‏تبعات و عواقب آن مواجه نباشد.

کلمه “آدمیت” زیر خاکسترهای یک سرزمین ‏سوخته ناشی از فساد و سیاهی حکومت اسلامی گم شده است. این همه و بیش از ‏این محصول عدم وجود قانون و در رأس آن عدم پاسخ‌گویی شخص ولی فقیه به ‏عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی همه امور اساسی و غیراساسی کشور است. پیمودن ‏یک مسیر طولانی انحطاط در تمام زوایای حیات در طی چند دهه شرایطی را در ‏اخلاق و مناسبات اجتماعی ایرانیان سبب شده است که در آن توقع درستکاری از ‏مردم خواستی بی‌جا و بی‌مورد است.

در این حکومت بسیاری از مردم مجبور ‏شده‌اند زندگی را با دروغ، ریا، خیانت، رانت، حق‌کشی، دزدی و در مثبت‌ترین ‏حالت با جریده رفتن و بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج دیگران پیش ببرند. کسانی ‏که خواسته یا ناخواسته قادر به حرکت در این لجن‌زار تباهی نیستند سقوط می‌کنند ‏و شرایط اجتماعی چنان اسفناک است که به بی‌عرضگی متهم می‌شوند. موضوع ‏از جامعه‌شناسی فاصله گرفته و به زیست‌شناسی نزدیک شده است. همه کمابیش ‏به شکلی در فساد سیستماتیک ناشی از وجود یک بیماری عفونی به نام حکومت ‏دینی در دام افتاده‌اند.

نظامیان ایران هم انسانند و مانند سایرین دارای ویژگی‌ها و خصایص انسانی و ‏مانند آنان در فضای آلوده و مسموم حکومت دینی زندگی می‌کنند. هیچکس در هیچ ‏زمان و مکان مصون از احتمال ارتکاب خطا و جرم نیست. جرم در هر کشوری ‏عبور از مرز قانون است. آنچه باید وجود داشته باشد تا بر اساس آن بر خطاها و ‏جرائم تاکید شود ساز و کار و حدود و ثغور قانون است که در کشور مبتنی بر ‏حکومت دینی امکان وجود ندارد. جرم نظامیان خطاکار هم مانند سایر مردم ‏خطاکار باید بر مبنای قانون بررسی شود. آدرس غلط احمدی‌نژاد با عنوان مبهم و ‏کلی باند فاسد امنیتی و بوسیله آن کوبیدن همه نیروهای نظامی و برگرداندن نگاه‌ها ‏از عامل اصلی فساد که ولی فقیه و حکومت دینی است امدادی برای کاهش فشار و ‏فرار سیستم آخوندی از پاسخ‌گویی است.

نظامیان اگر همچنان بخواهند در دفاع از شر و مصیبت حکومت آخوندی از خود ‏جان سختی نشان دهند نه چندان زود نه چندان دیر مردم برای رساندن خود به ‏ملایان از سد آنان عبور خواهند کرد. خسارات این سیستم حکومتی پایان ندارد و ‏ذاتی اوست. اگر مردمی که بر اثر کرونا و بواسطه سوءمدیریت جان خود را از ‏دست داده‌اند پیشتر از جان گذشته و بر علیه حکومت اتفاق کرده بودند اکنون از ‏این تباهی اثری وجود نداشت. اگر هر کدام شعله کبریتی به سوی بیت‌الظلم پرتاب ‏کرده بودند تاکنون خاکسترش هم بر باد رفته بود. شاید به ناچار به جای منتظر ‏مرگ نشستن باید آهسته آهسته هر کدام ما سلاح آبایی را برای روز انتقام صیقل ‏دهیم و آماده کارزاری سخت‌تر شویم. دیگر احمقانه است خود را به هدفی آسان ‏برای تک تیرانداز در خیابان تبدیل کردن.

عقل شیوه مبارزه را برای رسیدن به ‏پیروزی که همان امکان ادامه بقاست پیدا و مناسب‌سازی خواهد کرد. این حکومت ‏کشتزار فاجعه و مصیبت است و برای نجات باید از آن گذشت. شرایط به سمتی در ‏حرکت است که به‌زودی صف‌بندی‌ها به شکل واضح و آشکار نمایان خواهد شد و ‏در نهایت هر فرد انتخاب می‌کند در کدام سمت بایستد. هر کس مسئول انتخابش ‏خواهد بود و با عواقب آن برخورد خواهد کرد، همانگونه که فرمانده سابق سپاه به ‏اتقاق برخی از همرزمانش مقابله با فساد بیت را انتخاب کردند و پای عواقب ‏انتخابشان ایستادند.‏

مشو ‌ای رهنورد عشق نومید از تپیدن‌ها / که در آخر به جایی می‌رسد از خود ‏رمیدن‌ها

شرایط چه بهتر شود چه بدتر خرد جمعی در مسیر تکاملی پرسرعت خود از ‏حکومت دینی عبور کرده است. گرچه بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران هنوز ‏در تارهای باور و تفکر خودشان اسیرند و دست و پا می‌زنند. به ویژه کسانی با ‏سابقه همراهی در آسیب ۵۷ به کشور به جای پذیرش اشتباه هنوز سعی در توجیه ‏خود دارند و به جای مملکت اولویت‌شان افکارشان است. قطره‌های خرد آحاد ‏‏”مردم” در بستر کهن و عمیق رودخانه پادشاهی جمعیت یافته است و آنان را نیز ‏به فرارفتن از خود و پیوستن به این رودخانه که ویژه این جغرافیاست و امکان ‏زیستن برای مردم در ساحل آن به‌طور “طبیعی” مهیاست است فرا می‌خواند.

نیم نومید از جذب محبت با گرانجانی / که آهن صاحب بال و پر از آهن‌ربا ‏گردد ‏

همان اندازه که کشتن در راه میهن وظیفه یک نظامی است روی دیگر سکه که ‏کشته شدن در راه میهن است نیز وظیفه یک نظامی است. امروز ایران زمین چشم ‏امید به جانفشانی فرزندان نظامی خود برای رهایی و نجات از سیطره راهزنان ‏دارد. ‏

این زمان دوران جان دادن رسید / نوبت در خاک افتادن رسید

صد سال دیگر ما و باقی مردمان حاضر در امروز جهان جزو مردگان هستیم. ‏حتی اگر هیچ گلوله‌ای طی صد سال آینده شلیک نشود باز کودکی که امروز متولد ‏شده است آن روز مرده است. دلیلی برای ترسیدن نیست. مانند امروز که ما وقایع ‏روزگار مشروطه را می‌خوانیم مردمان آن روزگار نیز ماجراهای امروز را می‌‏خوانند و فیلم‌ها را می‌بینند. باشد که شرح شهامت نظامیان راستین ایران، آنان که ‏به دسته راهزنان و حرامیان ملحق نشده‌اند یا از آنان جدا شده‌اند، در ماجرای ‏نجات ایران در تاریخ ثبت شده باشد و مایه فخر و مباهات آیندگان باشد.‏

دلبر که جان فرسود از او / کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او / باشد که دلداری کند

نظامیان فقط قالیباف و شمخانی و رضایی نیستند، هزاران هزار نفرند. بسیارانی ‏از ایشان فاسد و سوداگر نیستند و از مردمند.‏

افشای فایل صوتی نشست فرماندهان سپاه نقطه روشنی در این سیاهی است. این که ‏همه فرماندهان ارشد فاسد و دزد نیستند و مایلند این موضوع را به اطلاع مردم ‏برسانند. قراردادن فایل صوتی یک جلسه محرمانه در معرض قضاوت مردم شاید ‏مقدمات علنی ساختن تصمیم برزمین نهادن بار ننگ علیه مردم خود بودن و رهایی ‏از قید خفت دستور گرفتن از ملایان و بادیگارد گروهی دزد و جنایتکار بودن و ‏نشان عزم و همت گروهی از فرماندهان ارشد سپاه در اعلام برائت از فاسقان و ‏فاسدان و تبدیل شدن به نظامیانی ایرانی و شکلی از تجدید عهد و پیمان با مردم، با ‏ایران و با حق باشد.‏

گرچه شب مشتاقان تاریک بود اما / نومید نباید بود از روشنی بامی

از: ایران امروز 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.