نویسنده: احمد آرین خو
دکتر فاطمی مردی ملی و قابل افتخار بود چرا نامی از بزرگترین یار و همراه وی یعنی دکتر مصدق در هیچ جای این شهر پهناور که اسامی بیگانه ای چون احمد قصیر، خالد اسلامبولی و فتحی شقاقی را در جای جای خود دارد به چشم نمی خورد؟
تازه پاییز از میانه گذشته بود که یکی از بزرگترین وطن پرستان این مرز و بوم به جوخه ی اعدام بیداد و استبداد سپرده شد. معاون پارلمانی دکتر مصدق، وزیر خارجه ی وقت و یکی از نزدیک ترین یاران نخست وزیر ملی ایران اعدام شد تا به خیال مستبدین وقت، چشم فتنه کور شده و با تدابیر ملوکانه ی شاهنشاهی سران پروژه ی براندازی به سزای عمل خویش برسند و سلطنت پابرجا و استوار بپاید، سلطنتی که بقای خویش را در گرو سرکوب ملت می دانست و نمایندگان واقعی ملت را امثال دکتر فاطمی و مصدق می یافت.
اما سالگرد درگذشت این مرد بزرگ می تواند بهانه ای باشد برای توجه به یک نکته ی ظاهرا فرعی اما در عین حال بسیار عمیق و اساسی.
اگر گذرمان به مرکز شهر افتاده باشد حتما دریافته ایم که یکی از مهم ترین خیابان های تهران که از وزارت کشور و سازمان آب گرفته تا پادگان نظامی و هتل را در خود دارد به نام دکتر حسین فاطمی، مشاور امین دکتر مصدق و یکی از مشهورترین ملیون ایران است.
در نخستین مواجهه بسیار خرسند خواهیم شد از اینکه نام یک مرد ملی و میهن پرست که جان خود را در راه اعتلای کشور خود از دست داده بر یکی از خیابان های اصلی شهر نقش بسته است. اما اگر قدری بیشتر در شهر بگردیم به مکان دیگری برخواهیم خورد که نامش قدری انسان را به تفکر وا می دارد و البته حاصل این تفکر، تناقضی است که می تواند بسیار گیج کننده و یا آزار دهنده باشد، معبری به نام “بزرگراه فدائیان اسلام”.
این نام مربوط به یکی از گروه های انقلابی دوران رژیم پهلوی است که مشی مسلحانه را در مسیر مبارزات ضد استبدادی برگزیده و تئوری غالب آن بر ترور و حذف فیزیکی حاکمان جائر و خدمتگذاران آن ها بنا شده بود. اما نکته ی جالب اینجاست که ترور دکتر حسین فاطمی به دست یکی از اعضای همین گروه به وقوع پیوست.
حال این سوال پیش می آید که چطور ممکن است در یک شهر، آن هم پایتخت، نام قاتل و مقتول یا بهتر بگوییم نام ترور کننده و ترور شونده با افتخار بر دو معبر اصلی شهر قرار داشته باشد؟؟؟
آیا اگر دکتر فاطمی مردی ملی و قابل افتخار بود چرا نامی از بزرگترین یار و همراه وی یعنی دکتر مصدق در هیچ جای این شهر پهناور که اسامی بیگانه ای چون احمد قصیر، خالد اسلامبولی و فتحی شقاقی را در جای جای خود دارد به چشم نمی خورد؟ آیا اگر ترور دکتر فاطمی عمل پسندیده ای بود و مایه ی مباهات، نمی شد خیابانی را هم به نام شعبان جعفری و یاران نامگذاری کنیم تا ترور آن ها نیز که در راه انتقال دکتر فاطمی به زندان شاه به وقوع پیوست گرامی داشته شود؟ آیا اصولا گروهی که ترور دکتر فاطمی را در کارنامه ی خود دارد و آیت الله العظمی بروجردی در دورانی آنان را خارج از دین خوانده و از محضر خویش رانده اند باید نام یکی از بزرگترین معابر تهران را به خود اختصاص دهد در حالی که جای نام آیت الله بروجردی مرجع بزرگ شیعیان در معابر اصلی این شهر خالی است؟؟!
البته با نگاه بدبینانه می توان اینطور تصور کرد که حضور این دو نام تا حدودی متباین در یک شهر پیامی است از سوی حاکمان برای تمامی پیروان فاطمی که اگر شما خود را فرزندان معنوی این مرد می دانید این را هم بدانید که فدائیان نوین اسلام هنوز در این شهر نفس می کشند و اگر شما آزادید تا نام دکتر فاطمی را بر زبان برانید شاید آنها نیز آزادی هایی برای خویش داشته باشند.
باری، دکتر فاطمی هرگز اصول خود را فدای سیاست و قدرت نکرد و همین مساله باعث شد تا گرفتار خشم فرمانروای ستمگر دوران خویش شود.
وی یکی از به یاد ماندنی ترین مردان سیاست در تاریخ این مرز و بوم است که استواری و میهن دوستی اش را گلوله های آتشین به سجده آمدند تا شعله ی زهرآگین آنان به چراغ راه پیروان راه او بدل گردد.
نویسنده: احمد آرین خو
منبع وبلاگ نویسنده: طعم ِ وقت
http://fm723.blogspot.com/