گفته ها و نگفته ها، استاندار اسبق استان آذربایجان غربی
دریاچه بی نظیر و زیبای ارومیه گرفتار بحران بنیان کن خشکی پیش رونده ایست که اگر به طور اورژانس و فوری به آن رسیدگی نشود تبدیل به یک فاجعه ی زیست محیطی وحشتناکی خواهد شد که کل آذربایجان و همه ی استان های همجوار آن را مورد تهدید قرار خواهد داد و در نهایت کویری دیگر انباشته از نمک در این منطقه سبز و خرم به وجود خواهد آمد. بی جهت نیست که این همه دل حامیان محیط زیست را به درد آورده و مردم منطقه را به عکس العمل واداشته است.
نویسنده که خود اهل ارومیه و از دور و نزدیک به مسائل این شهر حساس بوده و پیگیری نموده است، به نوبه خود علاقمند است وضعیت فعلی دریاچه ارومیه را که با زندگی تک تک آذربایجانی ها و کردستانی ها بطور عام و ارومیه ای ها بطور خاص رابطه ی حیاتی دارد مورد تامل و بررسی قرار دهد.
اگر بگوییم که حوزه ی چیچست (دریاچه ارومیه) به همین دریاچه زنده است اغراق نگفته ایم. اگر ارومیه یکی از زیباترین شهرهای ایران است بخاطر دریاچه بوده است اگر این منطقه یکی از قطب های کشاورزی کشور محسوب میگردد دلیل عمده اش دریاچه ارومیه می باشد. اگر اطراف ارومیه همچون شهرهای اروپائی ده ها کیلومتر به شهر مانده سرشار از مزارع سبز و خرم و باغ وتاکستان است بخاطر همان دریاچه است. اگر بر فراز آسمان دشت ارومیه کران تا کران سبزی و خرمی است وچنان چون مزارع و مراتع سویس جلوه میکند به علت وجود دریاچه است، اگر ارومیه از لحاظ انواع میوه و محصولات کشاورزی یک شهر فراوانی است باز هم به خاطر قرار گرفتن در کنار دریاچه و تحت تاثیر هوای مرطوب و مدیترانه ای آن می باشد .
به گفته ی محمد درویش، فعال محیط زیست و عضو هیأت علمی موسسه ی تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور، “دریاچه ی ارومیه سبب شده ظرفیت ویژه ی گرمابی منطقه بالا برود و این یعنی تفاوت شب و روز کاهش پیدا میکند. به این ترتیب اختلاف کمینه و پیشینه دما کاهش می یابد و یک شرایط نسبتأ مدیترانه ای حاکم میشود که این امکان را میدهد که طیف گسترده ای از میوه ها و محصولات باغی و زراعی با راندمان بالا در منطقه کاشته شود. اگر دریاچه ارومیه از دست رود این مزیت های اقلیمی بتدریج از بین خواهد رفت، ظرفیت گرمابی ویژه کاهش پیدا میکند اختلاف دمای شب و روز افزایش می یابد و با حد اکثر دمای گرم در روز و حداقل دمای سرد در شب مواجه میشویم که این سبب میشود بسیاری از گونه های گیاهی، اقلام زراعی و حتی گونه های جانوری به تدریج نتوانند در این شرایط زندگی کنند. در آن صورت تنوع زیستی منطقه کیفیتش را از دست خواهد داد و همان اتفاقی که در آرال افتاد در دریاچه ارومیه خواهد افتاد. میزان گرد و غبار و نمک موجود در هوا افزایش خواهد یافت و با از دست دادن اراضی کشاورزی فرسایش منطقه افزایش خواهد یافت و سلامتی مردم و زیستمندان به شدت به مخاطره خواهد افتاد یعنی مردم ساکن در حوزه آب خیز دریاچه ارومیه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر بهداشتی با مشکل روبرو خواهند شد.”۱
سطور فوق آینده ی وحشتناکی را برای حوزه چیچست ترسیم می کند که واقعا تکان دهنده است. بی جهت نیست که این همه در محافل مختلف موضوع خشک شدن دریاچه حساسیت و نگرانی به وجود آورده است و توجه همگان را در شهر های آذربایجان و کردستان و مابین علاقمندان محیط زیست در داخل و خارج از کشور به خود جلب کرده و هرکسی برای آن علتی می جوید و راه حلی را میطلبد. عده ای هم بی توجه به عمق فاجعه در داخل و خارج به دنبال سو استفاده های سیاسی و بهره برداری جناحی و فرقه ای و قوم گرائی افراطی هستند . زهی بی انصافی و بی مسئولیتی!
واقعیت این است که دریاچه ارومیه بحرانی ترین وضع خود را پیدا کرده است و نمیتوان در یک فضای احساسی و هیجان آمیز ره به جائی برد.باید بطور واقع بینانه و به دور از حب و بغض های سیاسی و قومی مسئله را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و راه حل های پیشنهادی در فضای آرام مورد بررسی قرار گیرد و باید قبول کرد که این بحران، مسئله ای نیست که امروز اتفاق افتاده باشد و امروز هم رفع گردد.
مثال وضع بحرانی دریاچه ارومیه مثال بیماریست که بیماری او بتدریج و بطور نامحسوس در طول چندین سال در اثر بی مبالاتی و ناپرهیزی و غفلت در بدن او ریشه دوانیده و وقتی خود را نشان داده که بیمار زمین گیر شده و بیماری او به حالت مزمن و نا علاج در آمده که به سادگی و به زور و زود قابل علاج نیست. در حالی که اگر این بیماراز اول با سلامت و صحت بدنش آگاهانه برخورد می کرد و از اولین نشانه های جزئی ناراحتیش به فکر چاره می افتاد، مسلمأ وضع او به این مرحله بحرانی نمی رسید که کاری از طبیبان هم برنیاید.
اینک دریاچه ارومیه چنین وضعی دارد، از سال ها قبل به علل مختلف، کم شدن آب دریاچه شروع شده بود ولی آن چنان نبود که حساسیت مردم را بر انگیزاند ، تنها کارشناسان و دست اندر کاران محیط زیست میدانستند که در دریاچه ارومیه چه میگذرد آقای اسدالله افلاکی در مقاله خودش بعنوان” مرثیه ای دیرهنگام برای دریاچه ارومیه ” می نویسد” چه بلائی بر سر ارومیه آوردیم پارک ملی مان بود …رئیس ، معاون، من وشما روزنامه چی ها، همه ساکت بودیم (دیدیم) هیچی نگفتیم تا ارومیه به این روز افتاد ، حالا ماتم سرائی میکنیم. دامنه تخریب ها روز بروز گسترده تر میشود تنها ارومیه نیست دماوند را نگاه کنید ، پارک ملی گلستان را به چه روزی انداخته اند وقتی از این پارک عبور میکردی عضمت و زیبائی این پارک بیننده را مرعوب میکرد… تا زمانیکه محیط زیست یک ارگان مستقل نداشته باشد ، تا زمانی که یک مکانی وجود نداشته باشد که دوست داران طبیعت هر از گاهی در آن جا همدیگر را ببینند ، سخنرانی کنند همدیگر را نقد کنند و تا روزنامه نداشته باشند نمی توانیم وضعیت بهتری را انتظار داشته باشیم واقعیت این است که در حال حاضر ما برای میراث گران سنگ فرهنگی و طبیعی ارزش قائل نیستیم”۲
بلی ما قدر این نعمت خدادادی را ندانسته ایم و در طول دهه های گذشته از او مواظبت نکرده ایم نه تنها منابع آب آن را به تدریج از بین برده ایم بلکه در تخریب روزانه ی آن کوشیده ایم اگر تنها عدم مدیریت دولت ها را مقصر بدانیم حق مطلب را ادا نکرده ایم .. واقعیت این است که همه مقصرند و همه در این مسابقه تخریب سهیم هستند کم شدن آب دریاچه کار دیروز امروز نیست و از سال ها پیش در مسیر رودخانه ها در سر هرکوره دهی آب بندی درست کرده و آب رودخانه را بیحساب وکتاب بیش از نیاز خود ، حتی خارج از فصل زراعی و آبیاری به طرف ده و مزرعه ی خود منحرف نموده ایم و دریغ از یک جرعه به عنوان سهم دریاچه!! نه تنها آب را بروی آن بسته ایم و با حفر هزاران حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق در اطراف دریاچه منبع زیر زمینی آب آن را نیز قطع کرده ایم.
عللی که برای خشک شدن دریاچه عنوان میشود بعضی درست و بعضی دور از واقعیت است . لازم است این علل را واقع بینانه بررسی کنیم و در نهایت ببینیم سهم ما در این خشک شدن چقدر است و در این وضعیت بحرانی دریاچه به جای متهم کردن همدیگر ببینیم برای برگشت به یک وضعیت نرمال در دریاچه ارومیه چه میتوان کرد.
۱. تغییرات اقلیمی
شکی نیست که مهمترین عامل خشک شدن دریاچه ارومیه تغییرات اقلیمی است که در یک سال و دو سال بوجود نیامده است. اهالی ارومیه خوب بیاد دارند که ۲۰، ۳۰ سال پیش میزان بارندگی در ارومیه و اطراف آن چقدر بود زمستان های طولانی با برف سنگین و بهار و پائیز پر باران، بطوریکه منطقه ارومیه از لحاظ وفور آب بعد از حوزه دریای مازندران به حساب می آمد . ولی سال هاست که نه از آن زمستان های سرد و برف های سنگین خبری هست و نه از باران های سیل آسای بهار و پائیزش اثری. در نتیجه منابع آب حاصل از بارندگی های فصلی به شدت کاسته شده و سفره آب های زیر زمینی هم عمیقا فروکش کرده است. و بموازات این نقصان در اثر گرم شدن هوا تبخیر دریاچه هم به حداکثر رسیده است یک زمانی آب های زیر زمینی در حوزه آبخور رودخانه ها آن چنان بالا بود که در بهار و تابستان نیازی به آبیاری باغات نبود حتی به علت وفور آب، باغات و مزارع را زهکش میکردند.
۲. افزایش جمعیت
تعداد جمعیت منطقه نسبت به سی سال بیش از دو برابر شده است ، افزایش جمعیت یعنی افزایش تقاضا برای آب و نان ودر نتیجه فشار به منابع موجود و محدود آب و زمین، بطوریکه گفته می شود در سال های اخیر علی رغم خشکسالی های ممتد هر سال ۵ در صد به تولید محصولات کشاورزی در استان های حاشیه دریاچه ارومیه اضافه شده است که بگفته ی کارشناسان این میزان متناسب با توانمندی و ظرفیت این حوزه نیست و بار غیر قابل تحملی را برای این حوزه ایجاد کرده است
به گفته درویش “وسعت اراضی کشاورزی این منطقه چیزی حدود ۶۰ هزار هکتار افزایش یافته که مقدار آب مورد نیازش حدود ۶/۳ میلیارد متر مکعب است. این افزایش اراضی کشاورزی در شرایطی بر این حوضه تحمیل شده که منبع جدیدی از آب برای آن تعریف نشده است. کل آب قابل استحصال این حوضه حدود ۷ تا ۲/۷ میلیارد متر مکعب است که می توانسته در طول هزاران سال نیازهای این مردم و موجودات حوضه آبخیز ارومیه را فراهم آورد ، اما الان با این تحمیل جدید تنش بسیار شدیدی به منطقه وارد شده است. علاوه بر این برای جبران کمبود آب، تعداد چاه های حفر شده مجاز و غیر مجاز، نیمه عمیق و غیر عمیق، در منطقه افرایش یافته است. فقط حدود ۸۰۰۰ حلقه چاه عمیق و غیرعمیق در این حوزه حفر شده که باعث می شود سطح سفره آب زیرزمینی به شدت کاهش پیدا کند و دریاچه ارومیه دیگر نتواند خودش را تغذیه کند وجریان بر عکس شود به این ترتیب که آب دریاچه با مکش شتابناکی وارد سفره های آب زیرزمینی می شود و با مخلوط کردن آب شور و شیرین، کیفیت آب کشاورزی اراضی حاشیه ای دریاچه را هم به شدت متأثر می کند” ۲
۳. انتقال آب زرینه رود به تبریز
به این عامل در اعتراضات و انتقادات کمتر اشاره شده است. در حالیکه مقدار آبی که از رودخانه زرینه رود به طرف تبریز پمپاژ می شود بطور کلی از منطقه حذف می گردد و باعث می شود که بخشی از حق آبه های کشاورزی پائین دست قطع و یا کاهش یابد. درحالیکه می شد این مقدار آب را از طریق رود ارس به تبریز رسانید
۴. سدها و آب بندها
در اغلب اظهار نظرها و اعتراضات سد های احداث شده روی رودخانه های حوزه دریاچه ارومیه اولین متهم هستند. تا آن جا که بعضی ها خواهان انهدام سد شده اند! . این ادعا نیز دور از واقعیت است . زیرا سدها نه آب را به مصرف میرسانند و نه برای همیشه پشت خود ذخیره می کنند بلکه سد ها جریان آب را تنظیم میکنند واز هدر رفتن آن جلوگیری می نمایند.امروزه در دنیا احداث سد روی رودخانه ها با توجه به محدویت منابع آبی از ضروریات است که نه تنها برای توسعه کشاورزی و صنایع لازم است برای شرب مردم حیاتی است . سدها از سیلاب رودخانه ها جلوگیری می کنند و آب را در طول سال در مجاری خود پیوسته جاری نگه می دارند . به عنوان مثال رودخانه شهرچای که از داخل شهر ارومیه عبور میکند تا قبل از سد زدن آب آن تا اواخر بهار و حد اکثر اول تابستان خشک می شد و دیگر قابل استفاده نبود ولی بعد از احداث سد تقریبا در طول سال آب آن جریان دارد و به طرف دریاچه در حرکت است (طبق عکس پیوست) ، ولی مشکل اینجاست که در مسیر رود خانه تا به دریاچه برسد صد ها آب بند درست کرده اند که آب را به دهات و مزراع و باغات سر راهی هدایت میکند و چیزی به دریاچه نمی رسد.
بنا براین این سدها نیستند که نگذارند آب به دریاچه برسد بلکه این آب بند ها هستند که راه آب را به دریاچه بسته و مانع رسیدن آب به دریاچه هستند. این آب بند ها که کسی از آن ها صحبتی نمیکند علت اصلی نرسیدن آب رودخانه ها به دریاچه هستند و نظارتی هم روی آن ها نیست .
در ماه مرداد و نیمه دوم ماه مهرجاری اینجانب از بخشی از دهستان قامت تقریبأ در نزدیکی دریاچه دیدن کردم و شاهد بودم که همین الان که نیازی به آبیاری نیست جویبار های باغات و مزراع پر از آب بود آن چنان که حاشیه جاده های روستائی و باغات در اثر وفور آب تبدیل به نی زار شده ، حتی بعضی جا ها رفت وآمد را مشکل نموده است.
آب در این جویبارها در تمام فصول بدون اینکه نیازی به آن باشد در پیرامون مزارع و باغات جاریست ، در حالیکه دریاچه به شدت نیازمند آب همین جویبارهاست.
بنابراین یکی از علل عمده در هدر رفتن آب موجود منطقه تنها کمبود آب نیست بلکه، فقدان مدیریت مصرف آن چه از جانب مسئولین و چه از جانب مردم است. بقول باقر زاده کارشناس تالاب های ایران تا زمانی که برداشت از منابع آبی روال منظمی پیدا نکند ما به تعادل نمی رسیم. متأسفانه مردم منطقه هنوز خشکسالی را در زندگی روز مره خود حس نمیکنند.
از طرف دیگر در منطقه یک الگوی مشخص کشت وجود ندارد هر سال بدون برنامه ریزی بر مبنای تجربه سال گذشته کشت میشود و سیستم آبیاری هم عموما به روش قدیمی غرقابی است که پرت آب آن بسیار بالا و راندمان آبیاری و کشاورزی بسیار پائین است ، و به دلیل ضعف در بسته بندی و حمل و نقل و سردخانه درصد بالایی از محصولات کشاورزی استان ضایع می شود. در این خصوص محمد درویش پیشنهاد خوبی میدهد ،” با توجه به پایین بودن راندمان کشاورزی و آبیاری و به تحلیل رفتن منابع آبی پیشنهاد می کند که بیائید وابستگی معیشتی و کشاورزی را در حوزه آبخیز دریاچه ارومیه کاهش بدهیم این حوضه می تواند پتانسیل گردشگری، توریستی، و بازرگانی بالائی داشته باشد. منطقه آزاد تجاری باشد و دلیلی ندارد که اکثر مردم این حوضه قوت لایموت خود را بطور صد در صد وابسته به کشاورزی باشد. باید پتانسیل های دیگر استان را رونق بدهیم…..”۴
یک تذکر
بعضی از دلایل اعلام شده برای خشک شدن دریاچه آن چنان دور از واقعیت است که اصلا قابل طرح و بررسی نیست مثل مقصر دانستن احداث پل میانگذر، که ربطی به کم شدن و یا افزایش تبخیر آب ندارد. و یا ادعای خشک کردن عمدی دریاچه به جهت دست یابی به منابع معدنی کف دریاچه !
چه باید کرد
آن چه در وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه بر حسب اولویت لازم است که به فوریت انجام گیرد (البته با نظر و تائید کارشناسان خبره) این است که با استفاده از منابع موجود آبی که از طرف کارشناسان منطقه عنوان می شود مثل رها کردن ذخیره آب سدها، برگرداندن رودخانه زاب کوچک و زاب بزرگ به سوی دریاچه ، آوردن آب از ارس و کنترل چاه ها، جایگزینی آب شرب تبریز، بارورکردن ابرها و غیره… آب دریاچه را نخست به وضعیت نسبتا نرمال درآورد و بعد به نسبت نیازهای تعریف شده مثل نیاز کشاورزی، صنایع، شرب و زیست محیطی (دریاچه)، آب منطقه را بطور عادلانه توزیع نمود. هر چند بیشتر این پروژه ها بر فرض آغاز ، تمام شدن به موقع آنها جای سوال دارد . در هر حال فراموش نکنیم که اجرای هر پروژه در حال حاضر و به فوریت برای دریاچه می تواند مفید باشد وگرنه بعد از خشک شدن باقیمانده دریاچه در دو، سه سال آینده هیچ طرحی مفید واقع نخواهد شد و تبعات اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی آن دامنگیر استان و کل کشور خواهد بود.
۱. درویش، محود، راه اصولی نجات دریاچه ارومیه، (انترنت)
۲. همشهری ۲۳/۸/۸۹
۳. ایضأمنبع ۱
۴. ایضأمنبع ۱
منظره ای از رودخانه شهر چای که از داخل شهر عبور میکند و در طول سال جاریست به سوی دریاچه می رود ولی هرگز به دریاچه نمیرسد این عکس در ۲۲ مهر ۹۰ به وسیله نویسنده گرفته شده است: