پیامکی از سوی سازمان دانشآموزی نواحی مختلف آموزش و پرورش شهر شیراز روز سوم اردیبهشت ماه سال جاری برای مدیران مدارس پسرانه و دخترانه این شهر ارسال شده تا آنها آمار [اسامی] تعداد نفرات حاضر برای مشارکت حداکثری در راهپیمایی روز قدس را به آن سازمان ارسال کنند. برخی فرهنگیان معتقدند این آمارگیری بهکارگیری همان روش آموزشوپرورش در حکومت آلمان نازی است: «منتهی حالا رنگ و لعاب اسلامی گرفته. باید مقابل گسترش آموزشهای ایدئولوژیک در مدارس ایستاد. این کارها ۴۳ سال است ریشه دوانده و ریشه فرهنگ را خشکانده! بگذارید بچهها طعم زندگی را بچشند.»
ایرانوایر در این گزارش به بررسی دایره نفوذ تشکیلات متعدد سپاه و منظومه عقیدتی و سیاسی جمهوری اسلامی و آموزشهای ایدئولوژیک به دانشآموزان و گزینش معلمان در طول چهار دهه اخیر به روایت معلمان پرداخته است.
***
فعالیت سپاه در بدنه آموزش و پرورش
جمهوری اسلامی با پروپاگاندای وسیع خبری و در اختیار داشتن منابع مالی گسترده در سالهای جنگ تلاش کرد تا حوزه نفوذ خود در مدارس را گسترش دهد و آن را سکوی تامین نیروی پشتیبان و حامی خود در سالهای بعد کند. به همین دلیل ابتدا با ایجاد دو هسته گزینش و حراست با همکاری نیروهای امنیتی و اطلاعاتی خود اقدام به «پاکسازی» کادر اداری و آموزشی این وزراتخانه نمود. سابقه واژه «پاکسازی» یا «چیستکا»ی روسی، به دوران استالینی بازمیگردد که به دستور او عناصر نامطلوب در عرصه سیاسی اتحاد شوروی حذف شدند. مقامهای جمهوری اسلامی بعد از انقلاب از این واژه برای اخراج کارمندانی استفاده کردند که از نظر آنها یا مخالف انقلاب بودند یا به قدر کافی با ایدئولوژی انقلابیون همدلی نداشتند.
در جریان «پاکسازی» در آموزش و پرورش، بسیاری از معلمان با سابقه اخراج شدند. در مرحله بعد، اعزام مربیان پرورشی به مدارس را با دو هدف آموزش ایدئولوژیک به دانشآموزان و نظارت غیرمستقیم و مستمر بر معلمان را در دستور کار خود قرار داد.
بسیج دانشآموزی و فرهنگیان
سنگ بنای «سازمان بسیج دانشآموزی» رسما در سال ۱۳۶۳ با تشکیل «دفتر بسیج دانشآموزی» در مدارس گذاشته شد. ماموریت این نیرو در آن سالهای جنگ «آموزشهای نظامی» به دانشآموزان بود. اما ده سال بعد وقتی در سال۱۳۷۳ «بسیج دانشآموزی» تشکیل شد، واحدهای «امیدان»، «پویندگان» و «پیشگامان» هم در مدارس، راهاندازی شدند. ماموریت آنها هم انجام آموزشهای نظامی و هم مشارکت در آموزشهای مذهبی اعلام شد. بعد از آن هم «قانون تشکیل و توسعه بسیج دانشآموزی» توسط مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۵ تصویب شد تا این فعالیتها در سیستم آموزشوپرورش حالت قانونی به خود بگیرد. آییننامه اجرایی این قانون هم در سال ۱۳۸۶ به تصویب هیات دولت رسید و در ادامه سال ۱۳۷۷، با تغییر ساختار سپاه و بسیج به عنوان «سازمان بسیج دانشآموزی» به کار خود ادامه داد.
امتیازات بسیج دانشآموزی
فعالیتهای بسیج در مدارس بر عهده «شورای هماهنگی و پشتیبانی بسیج دانشآموزی» است. وزیر آموزشوپرورش، نماینده ولیفقیه در سپاه و رییس سازمان بسیج و رییس سازمان بسیج دانشآموزی از جمله اعضای این شورا هستند. گفته میشود این سازمان بیش از ۵میلیون دانشآموز عضو دارد و در ۶۰ هزار مدرسه فعالیت دارد.
از امتیازات تشویقی برای عضویت دانشآموزان پسر میتوان به کسر دو ماه از مدت خدمت سربازی اشاره کرد. اعتبارات این سازمان هم توسط وزارتخانههای دفاع و آموزشوپرورش تامین میشود. سرهنگ «یوسفعلی مرادی»، سرپرست سازمان بسیج دانشآموزی و فرهنگیان تهران بزرگ هم در سال ۱۳۹۶ از حضور ۱۵ هزار دبیر آموزش دفاعی، هفت هزار افسر میدان تیر، هزار و ۴۷ سرمربی دروس و هزاران مربی از سازمان بسیج مستضعفین تنها در سطح مدارس تهران بزرگ سخن گفته است.
بسیج فرهنگیان
درباره نفوذ سپاه و بسیج در مدارس، به این تحرکات محدود نمیشود. سپاه با راهاندازی گروههای ۲۲گانه بسیج تلاش کرده تا این نفوذ را در بدنه اغلب نهادهای دولتی و عمومی ایجاد کند. ساختار وزارت آموزشوپرورش هم یکی از آن نهادها بوده است. به همین منظور در سال ۱۳۷۹ سازمان بسیج فرهنگیان تاسیس شد. سازمانی که ابتدا به عنوان بخشی از سازمان بسیج دانشآموزی فعالیت میکرد و در سال ۱۳۸۳ فعالیت مستقل پیدا کرد. تعداد اعضای آن قریب به ۵۰۰ هزار نفر اعلام شده است.
راهیان نور و حضور طلاب در مدارس
برنامههای مطلوب رهبر جمهوری اسلامی چون «راهیان نور» جایگاه ویژهای در مدارس کشور یافته است.
آموزشوپرورش در سالهای گذشته جدا از احیای مجدد «معاونت پرورشی» و حضور «بسیج دانشآموزی» با اعزام روحانیون و هادیان سیاسی به مدارس و تشکیل «حلقههای صالحین»، تلاش کرده تا تفکر معلمان و دانشآموزان را کنترل کند. از سوی دیگر، با گسترش حراست و هیات رسیدگی به تخلفات اداری، به بهانههای مختلف با معلمانی که نسبت به این روشها اعتراض دارند، برخورد کرده است. ایرانوایر پیشتر در گزارشهای متعددی به آنها پرداخته است.
کارکرد گزینش معلمان در ساختار آموزشوپرورش
تجربه معلمان شاغل و بازنشسته از موضوع گزینش در بعد انقلاب ۵۷ بسیار متفاوت است. دوره نوجوانی و جوانی معلمانی که در چهار دهه اخیر در کلاسهای درس حضور یافتند، در سالهای دهه شصت و در مدارس پاکسازی شده پس از انقلاب سپری شده است. روحیه انقلابی در میان جوانان آن سالها یا موافق جریان انقلاب بود و یا مخالف آن.
به عنوان نمونه «علیاکبر باغانی» از اعضای ارشد این کانون صنفی معلمان و دبیرکل سابق آن، یکی دیگر از کسانی است که ایرانوایر نظرش را جویا شده است. او میگوید: «من جزو انقلابیون بودم. سابقه علمی و دانشگاهی هم داشتم. در حوزه هم درس میخواندم؛ پس مشکلی نداشتم.»
او وقتی در دانشگاه تهران، در رشته دبیری دانشجو شد و تعهد خدمت داد، بدون گزینش وارد آموزشوپرورش شده است. آقای باغانی وقتی در سال ۱۳۷۹ وارد کانون صنفی معلمان شده و فعالیتهایش در زمینه بهبود وضعیت معلمان را آغاز کرد، دچار مشکل شد. او که حالا بازنشسته آموزشوپرورش محسوب میشود، در سال ۱۳۸۹ پس از تحمل دو ماه انفرادی، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی و از سوی قاضی «پیرعباسی» به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری و ۱۰ سال تبعید به شهرستان زابل محکوم شد.
وفادار به ایدئولوژی رسمی
«عزیز قاسمزاده»، سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان در گفتوگو با ایرانوایر معتقد است: «گزینشها در ایران، هرگز بر اساس شایستهسالاری و استحقاق نبوده است که افراد بر اساس فاکتورهای معین و مشخص علمی در جایگاهی که باید، بهکارگیری شوند. بلکه گزینش در واقع فرصتی است برای دادن پستها به افراد وفادار به ایدئولوژی رسمی. اما حاکمیت در این امر نه تنها توفیق نیافت تا آنچه در نظر داشته را عملی کند، بلکه اساسا در این موضوع شکست خورده است. چون هنجارهای حکومتی از منظر عموم شهروندان ضدهنجار محسوب میشود.»
باورهای مذهبی
در دوران تربیت معلم، بسیاری از دانشجویان پس از اتمام تحصیل برای استخدام در مدارس، کتابهای «مرتضی مطهری» و برخی رسالههای عملی مراجع را امتحان دادند. روایت معلمانی که در این گزارش به سراغ آنها رفتیم، بهخوبی نشان میدهد که چطور افراد به راحتی و با شیوههای غیرقانونی و سلیقهای از شغل و معیشت، محروم میشوند. جدا از آن هم، چه افرادی صرفا به دلیل فعالیتهای سیاسی خانواده درجه اول و یا اقوام دور و یا نزدیک، هرگز نتوانستند یک فرصت شغلی در آموزشوپرورش پیدا کنند.
«ابوالفضل رحیمی شاد» که ۲۵ سال پیش گزینش شده درباره آن روزها میگوید: «آن موقع باورهای مذهبی بیشتر باورهای صوفیانه داشتم. طبیعتا اگر با باورهای امروزم قرار بود گزینش بشوم، از سوی آنها پذیرفته نمیشدم. کما اینکه در زمان بازجویی در وزارت اطلاعات به من گفتند، چطور با این مطالبی که شما مینویسید، آموزشوپرورش شما را تایید کرده است؟ چرا اخراجتان نمیکند؟ شما شایستگی گزینش به عنوان معلم را ندارید.»
پرسشهای غلط
به باور این فعال صنفی پرسشهای گزینشی از نظر عقلانی غلط است: «چون به راحتی میتوان در جواب دروغ گفت. یعنی جنبه عقلانی گزینش، ریاکاری را در معلمان به شدت افزایش میدهد. همانجا هم در یکی از نوبتهایی که برای گزینش رفتم، اینرا گفتم. آنجا کلی آدم نشسته بودند و کتابهای کوچک رساله عملیه احکام روزه و نماز و… در دست داشتند. میخواستند بعد از من برای گزینش داخل شوند. من همانجا به طرف مصاحبهام گفتم که به راحتی میتوان اینجا دروغ گفت. گفت ما تحقیقات محلی هم داریم. گفتم خب آنجا هم میشود، دروغ گفت. من به آنها که مرا میشناسند، از قبل خبر میدهم. میخواهم بگویم آنها همه چیز را غیر از توانایی علمی لازم را میسنجیدند.»
ترانههای لوسآنجلسی
از او درباره گوش دادن به ترانههای لوسآنجلسی پرسیدند. در جواب گفته بود: «اگر بگویم گوش نمیدهم، این سوال شما بیوجه است. گوش میدهم، ولی کلا زمان ندارم که موسیقی گوش بدهم. وقتم را برای مطالعه بیشتر میگذارم تا موسیقی. پرسید چه کتابهایی، پاسخ دادم از آقایان دستغیب و مطهری بگیر تا روشنفکران دینی و حوزه فلسفه و… . یکجا گفت درباره کتابهای مطهری توضیح بده. گفتم در فلان کتاب ایشان این موارد آمده شروع کرد به تعریف کردن. از اینجا به بعد تعمدا یک مسائلی را به اشتباه گفتم تا سطح اطلاعاتش را بسنجم؛ وقتی به تمجید من ادامه داد، به او حقیقت را گفتم. خیلی عصبانی شد. به من قرآنی داد تا از رو بخوانم. گفتم چه کاری هست؟ من قرار است به عنوان دبیر زیستشناسی استخدام بشوم. ربطش به قرآن چیست؟ گفت ضرورت ممکن است پیش بیاید. باز به همان روش اشتباه تعمدی پیش رفتم. درباره انواع غسل هم به همین ترتیب. درباره مرجع تقلید پرسید. همان طور جواب دادم. درباره ولایت فقیه هم پرسید که گفتم سطح بالاتری از آن را قبول دارم. اما او گفت اگر بنویسم قبول نداری استخدام نمیشوی. آن روزها دوره اصلاحات بود. من هم تربیت معلمی نبودم. بر حسب نیاز قرار بود استخدام شوم. با اینکه یکی دو سال از دولت اصلاحات گذشته بود، من اثری از اصلاحات در آموزش و پرورش نمیدیدم و این شگفتیآور بود.»
نوشتن تعهد
یک معلم دیگر میگوید: «بعد از یک سال کار، رفتم تربیت معلم. گزینش مرا خواست. حدود سه ساعت سوال و جواب کردند. در حالی که مادرم در سالن گزینش منتظرم نشسته بود. خسته و داغون شده بودم. گفتند: باید تعهد بنویسی، من هم گفتم: خودم که هیچ، ولی مادرم خیلی خسته شده. باید برگردم به شهرمان. برایتان پست میکنم. وقتی برگشتیم، بعد از چند روز تعهدنامه را با این مضمون نوشتم و پست کردم: اینجانب متعهد میشوم همچنانکه قبلا به مسائل دینی معتقد بودهام، منبعد نیز معتقد باشم. همانطور که قبلا حجابم را رعایت کردم، منبعد نیز به همان منوال رعایت کنم و…»
او ادامه میدهد: «این تعهد را قبول کردند و من مشغول کار شدم. اما متاسفانه دو نفر از دوستان همشهری من آنجا اخراج شدند. البته یکی، بعدها دعوت به کار شد. اما متاسفانه برای دوست دیگرمان همین جریان اخراج، زندگی و حتی سلامتیاش را نابود کرد.»
مساله حجاب
«فاطمه بهمنی» یکی دیگر از معلمانی است که درباره تجربه گزینش خود به ایرانوایر میگوید: «از مهمترین نکات در گزینش تربیت معلم، آشنایی فرد با قرآن و نماز است. مرحله بعد پایبندی به حجاب و سادهپوشی معلمانی است که وارد آموزشوپرورش میشوند. به دلیل اینکه دانشآموزان، از معلمان خود الگوبرداری میکنند، خیلی برایشان اهمیت دارد. از نگاه آنها، یکی از راههای پرورش دانشآموز با تربیت اسلامی، انتخاب معلمانی است که از بُعد نظری و عملی به اسلام و تربیت اسلامی معتقد باشند. از دیدگاه گزینش، در برخی از دروس مانند: دروس پایه (ریاضی، فیزیک و درس زبان)، هر چه معلمان به تربیت اسلامی پایبندتر و معتقدتر باشند، تاثیر بیشتری بر منش و رفتار دانشآموزان خواهند داشت.»
استرس گزینش
او از تجربه شخصی خود در گزینش دوران تربیت معلم میگوید: «در فرجه امتحانات پایان ترم، به دانشجویان اطلاع دادند که از فردا اسامی کسانی که نیاز به گزینش دارند، جهت مصاحبه اعلام میشود. این موضوع موجب شد به دانشجویانی که تا آن روز دغدغه امتحانات داشتند، استرس گزینش هم اضافه شود. ناگفته نماند که در آن زمان، نگاه دانشجویان نسبت به فردی که گزینش دعوتش میکرد، خیلی درست نبود. هیچ وقت فراموش نمیکنم، یکی از دوستان خودم هم جز لیست بود. او شب تا صبح را گریه کرد.»
خانم بهمنی که موقع استخدام برای گزینش دعوت نشده بود، در ادامه میگوید: «بعد از دوسال که از بازنشستگیام گذشته بود؛ مجددا، به کار برگشتم. منتهی از مهرماه تا بهمنماه را سرکار رفتم. این زمان همراه شد با تجمعات مهر و آبان فرهنگیان کشور. چون من در تجمعات حضور یافتم، در بهمنماه، مسئول حراست اداره به دبیرستانی که تدریس میکردم آمد و گفت: تا الان اطلاعات سپاه خبر نداشته که شما مجددا به کار برگشتید. به همین راحتی عذر مرا خواستند. حتی هشدار دادند، دخترم که معاون مدرسه غیرانتفاعی بود هم در گزینش تایید نخواهد شد. متاسفانه در اسفندماه عذر او هم توسط مدیر مدرسه خواسته شد.»
از بین بردن قدرت تفکر
«غلامرضا غلامی»، معلم کنشگر ساکن استان فارس درباره مساله آموزشهای ایدئولوژیک در مدارس معتقد است: «در آموزش ایدئولوژیک چند نکته وجود دارد. یکی اینکه ابتدا آمدند آموزشوپرورش را بومی کنند. در استانها سازمان را ایجاد کردند. سازمان قدرت و اختیار بیشتری برای طرح و برنامههای اجراییاش دارد. ولی دوباره به همان روش اداره کل برگرداندند. چون در آموزش ایدئولوژیک نمیتوانند قدرت را به مردم و یا بخش خصوصی واگذار کنند. آن چیزی که شعارش را میدهند و میگویند باید مدرسهمحور باشیم و همه اختیارات را به مدیر مدرسه بدهیم تا مدرسه، توسط مدیر و انجمن اولیا و مربیان بچرخد؛ در عمل دیدیم که حتی لباس پوشیدن و تمام حرکات و برنامهها تا صف صبحگاهی را از مرکز بخشنامه میکنند برای مدارس.»
او درباره پرورش قدرت تفکر می افزاید: «دارند تفکر را در نسل آینده از بین میبرند. دقت کنید آموزشوپرورش ایدئولوژیک میگوید: در ریزترین مسائل زندگی هم، حرف برای گفتن دارد. خودتان نگاه کنید! ببینید مورخینی که درباره تاریخ شیعه، صاحبنظر بودند، میگویند این تاریخ را ایرانیان مسلمان ساختهاند. مثلا آقای زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت خود مینویسد: (نقل به مضمون) سندی وجود ندارد که بر اساس آن بخواهند دین اسلام را برای مردم در آن اوایل توضیح بدهند. هر چه بوده را تاریخنویسان خیالپرداز ایرانی نشستند و علیه امویان و عباسیان حدیث جعل کردند. آنها هم در مقابل همین کار را انجام دادند. این جعلیات الان شده اصول مقدس شیعه. حتی وقتی الان خودشان به مقطع دکترای حدیث و قرآن میرسند، میگویند که هیچ چیز در تاریخ شیعه و اسلام مستند و معتبر نیست. درحالی که جمهوری اسلامی دارد آنها را بهنام مقدسات به خورد مردم میدهد. این مسائل باعث شده تا قدرت تفکر از صحنه آموزش و پرورش ایران رخت بربندد. بنابراین راه ما یکی آن است که به سمت تمرکز زدایی در آموزش برویم و دوم اینکه پرورش تفکر حرف اول را در آموزش مدارس بزند. این تنها راه نجات است.»
حافظان منافع ایدئولوژیک
«محمدعلی زحمتکش»، معلم و فعال صنفی شناخته شده به ایرانوایر میگوید: «یکی از مسخرهترین خاطرات یک معلم دهه شصتی، همین زمان حضور در گزینش است. به جرات میتوان گفت که از همین نهاد مخوف در آموزش و پرورش، بزرگترین مشکلات پا گرفته است. گزینشِ زمان ما، هدفش انتخاب معلمی بود که حافظ منافع ایدئولوژیک حاکمیت باشد، تا حامیان نظام، نسل به نسل تولید شوند. هدف از انتخاب معلمان، ابدا تربیت دانشآموز خلاق و مبتکر نبود.»
او درباره یادآوری پرسشهای زمان گزینش ادامه میدهد: «از خودم خجالت میکشم که چه پرسشهایی از یک معلم میشد. معلم باید هدایتگر نسلها در طول عصرها، خصوصا عصر استبداد باشد. از من و تعدادی همکار دیگر در زمان گزینش پرسیدند: آیا عضو فعال گروه مقاومت محله بودهاید؟ خیال کن یک میت اینجا کفن شده، شما بهعنوان یک مسلمان روی جسد او نماز بخوان و تلقینات موقع دفن میت را بگو. گفتند این کتوشلوار در شأن یک معلم حزبالهی نیست. حتما موقع رفتن سر کلاس هم میخواهید کراوات بزنید؟ دلیل آنکه میگویند باید با پای چپ وارد توالت شوید و با پای راست خارج شوید، چیست؟ شما که متولد ۱۳۴۰ هستی و ورزیدهای، چرا در طول پنج سالی که از جنگ گذشته، یکبار هم به جبهه اعزام نشدهاید؟ در یکماه چند مرتبه در نماز جمعه حاضر شدید؟ چرا به نماز جمعه، نماز عبادی-سیاسی میگویند؟»
با یک نگاه به کیفیت پرسشها، نقش مخرب نهاد گزینش را میتوان به خوبی دریافت. مشکل بعد از انتخاب معلمان توسط گزینش؛ مشکل مفاهیم ایدئولوژیک است. متاسفانه این مفاهیم تاثیری شگرف بر اضمحلال ساختارهای انسانی فرد میگذارد. این فعال صنفی در ادامه افزود: «یک سیستم ایدئولوژیک، تعصب را جایگزین تفکر میکند. این جایگزینی که انجام گرفت، یعنی ما دیگر دانشآموز تربیت نمیکنیم، داریم سرباز تولید میکنیم. سربازی که حاضر است به خاطر افکار شخصی و درونی خود، انسانی دیگر را از ادامه حیات مشروع خود محروم کند. مشکلات آموزشوپرورش، از مشکلات اصلی مردم ایران است. چون در قالب ایدئولوژی حاکم، چنان جنایاتی در مورد نسلهای دهه شصت و هفتاد شده است، که هیچ قلمی نمیتواند آن را توصیف کند. من همیشه میگویم خدا را شکر، که در این دو دهه، فضای مجازی آمد وگرنه نسلهای دهه هشتاد و نود هم جزغاله میشدند. در جامعهای که نه معلم داشته باشد و نه مفاهیم آموزشی انسانی، هر زلزله اجتماعی امکانپذیر است. از خودکشی معلمان و دانشآموزان بگیرید، تا امکان وقوع نبرد گرسنگان.»
از: ایران وایر