ادعاها را رها کنید به انتخاب‌ها نگاه کنید

یکشنبه, 15ام خرداد, 1401
اندازه قلم متن

از روی دست روح‌الله خمینی نوشته است

جمله‌ها ی زیر برجسته‌ترین نکاتی است که در صحبت‌‌ها ی اخیر رضا پهلوی در نشست خبری ۱۳خرداد ۱۴۰۱ آمده است (۱)

می‌گوید: «نمی‌خواسته و امروز هم نمی‌خواهد که رهبر سیاسی باشد.»

می‌گوید: «تعریف اپوزیسیون عوض شده است و حالا اپوزیسیون مردم داخل ایران هستند.»

و می‌گوید: «گروه‌های اپوزیسیون که نتوانند با هم متحد شوند کارشان بیشتر کارشکنی است و نمی‌تواند مفید باشد.» (۲)

این جملات اگر چه به ظاهر مترقی و حتا امیدوار کننده می‌نمایند، اما در یک وارسی دقیق خواهیم دید که بیش‌تر از یک ادبیات سرکوب حکایت دارند و مقهور ذهنی هستند که به تخت سلطنت و بخت سیاسی خود چشم دوخته است و نه کم‌تر. نگاهی دقیق به این متن ناخودآگاه نویسنده‌گان این سخن‌رانی و ادعاها را هم عریان می‌کند و نشان می‌دهد که گذار از جمهوری اسلامی اگر به گذار از سلطنت نرسد، ناکام و ناتمام است و به باززایی سنت استبداد در لباسی آشنا می‌انجامد.

یکم. ادبیات هواداران سلطنت آشکارا با این جهت‌گیری‌ها ناسازگار است؛ گویی بازی پلیس خوب و بد و نوعی توزیع نقش در میان است. رضا پهلوی پلیس خوب است و امید به گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی را می‌فروشد، حال آن‌که غالب هواداران او فرش قرمز برای بازگشت سرکوب و سرب پهن کرده‌اند. آن‌ها هم زبانی هتاک دارند و هم رویاهایی بدخیم در کله ی خود پخته‌اند؛ و برای “دیگری” حتا ام‌روز جایی نگذاشته‌‌اند. میانه‌رورها و دمکرات‌ها ی سلطنت‌طلب را نباید چندان جدی گرفت؛ آن‌ها اسب تروای این خیل تشنه ی قدرت می‌شوند و دیر یا زود خوراک مونستری می‌شوند که در آفرینش آن نقش داشته‌اند. هم‌چنان که دمکرات‌ها و میانه‌روها ی هم‌راه خمینی قربانی شدند، این‌ها هم قربانی می‌شوند! تاریخ برای ملتی که تاریخ ندارد، میوه‌ای غیر از تکرار تاریخ نخواهد داشت. به ادبیات و زبان هواداران سلطنت نگاه کنید: این دمل‌ها ی چرکی که در ادعاها ی اتوکشیده رهبران سیاسی پنهان شده است آن‌جا پوست‌کنند و شفاف به‌سرعت سرباز کرده‌اند.

دوم. می‌گوید نمی‌خواهد رهبر سیاسی باشد! به رفتار او نگاه کنید. به چه کاری مشغول است؟ در کدام گفت‌وگو ی آزاد و چندطرفه مشارکت داشته است؟ با کدام یک از مخالفان خود و پدر و پدربزرگ‌اش به گفت‌وگو نشسته است؟ به کدام گفت‌وگو ی منتقدانه و چالش‌انگیز پا داده است؟ این ادعاها ی او چرا باید از ادعاها ی خمینی در پاریس اعتبار بیش‌تری داشته باشد؟ اگر خمینی در قم نماند و به گفت‌گوها ی طلبه‌گی تن نداد، چرا رضا پهلوی باید به بیرون ماندن از پهنه ی سیاست تن دهد؟ و اگر تن نداد چه؟ کشمش سلطنت چیست، که دم‌اش چه باشد؟ اگر هواداران او آن‌قدر زور و تزویر و سرکرده‌گی دارند که بتوانند این چوب خشک را به مردمان ایران بچپانند فردا هم دلایل و بهانه‌هایی خواهند یافت که از “دیگری” انسان‌زدایی کنند و از حقوق او بگذرند. استبدا همیشه همین‌طور کلید می‌خورد و در به‌ترین حالت حتا به خود مستبد هم چپانده می‌شود.

سوم. ادعاها ی رضا پهلوی خودشکن است؛ لایه‌هایی از مردم آن‌چنان که جاده‌صاف‌کن‌ها ی استبدا آینده مکرر اشاره می‌کنند، فریاد زده‌اند؛ «رضا شاه روح‌ات شاد». این شعار با ادعاها ی رضا پهلوی و هوادران میانه‌رو او هماهنگ نیست! به زبان دیگر وقتی او می‌گوید نمی‌خواهد رهبر سیاسی باشد، یا نمی‌داند چه می‌گوید یا نمی‌داند مردمان هوادار او چه می‌خواهند! و بدتر ممکن است بداند و به همین دلیل نقش پلیس خوب را بازی می‌کند. آنان که این شعار را می‌دهند برخلاف تصور جمهوری‌خواهانی که به رضا پهلوی چسبیده‌اند، دمکراسی و مشروطه نمی‌خواهند! آن‌ها اگر مشروطه‌خواه بودند باید فریاد می‌زدند “احمدشاه روح‌ات شاد». و تازه مردمان بیش‌تری که گفته‌اند و هنوز می‌گویند مرگ بر استبداد، چه؟ و استبداد قدیم و جدید ندارد. (بگذریم که هیچ‌کس نماینده ی همه ی مردم نیست.)

با این همه هم مردم می‌دانند چه می‌خواهند و هم رضا پهلوی و بسیاری از جاده‌صاف‌کن‌ها ی استبداد آتی! آن‌ها می‌خواهند مخالفان و‌ منتقدان سلطنت را آرام و پراکنده کنند. آن‌ها می‌خواهند به ما به‌قبولانند که اگر بارکشی غول بیابان ایران ام‌روز را نمی‌پسندیم باید به خراجات شام استبداد آینده تن دهیم.

چهارم. رضا پهلوی چنان هل شده است که از هول حلیم هنوز به صندلی قدرت نرسیده به کشیدن چهارپایه از زیر پا ی رقبا ی خود خطر کرده است! چه‌کسی به او نماینده‌گی داده است که از سوی مردم صحبت کند؟ و اپوزیسیون تعریف کند؟ و بخش چیره ی اپوزسیون جمهوری اسلامی را که هم مخالف خامنه‌ای و جمهوری اسلامی هستند و هم مخالف رضا پهلوی و سلطنت از سبد اپوزیسیون بیرون بگذارد؟ پنهان شدن در پشت واژه‌ها ی بی‌صاحب همانند مردم، ملت، کشور و … ادعای تصاحب آن‌ها هم هست! او با شعارهایی که در چند تظاهرات شنیده است، جوگیرشده است. او همان سناریو و بازی‌نامه روح‌الله خمینی را تکرار می‌کند، و اگر کسی آن صدا را نمی‌شوند مشکل در گیرنده است! فرستنده و پیام هم شفاف و هم دقیق است. حقانیت زدایی از احزاب و گروه‌ها و نهادهایی که چند دهه است به کار سیاسی مشغول هستند، به نام مردم برای عبور از مردم است! مردم بدون این نهادها ی مدنی فکستنی جسدی بیش‌تر نیستند و به جا ی حاکم به غسال محتاج خواهند بود. حاکم دمکرات پیش‌کش!

پنجم. گفته است اگر گروه‌ها ی اپوزیسیون با هم هم‌کاری نکنند، و متحد نشوند کارشکنی می‌کنند و مفید نیست! (و این از کرامات شیخ بود لابد…) رضا پهلوی خود‌اش در کدام اتحاد و هم‌کاری جدی ظاهر شده است؟

اشتباه نشود این که جریان‌ها ی مشروطه‌خواه و یا سلطنت‌طلب در برخی از هم‌کاری‌ها و نهادها ی اپوزیسیون هستند به رضا پهلوی و نقش او مربوط نمی‌شود. وی آگاهانه خود را برفراز این هم‌کاری‌ها و فراتر از آن سیاست‌مدارها تصور می‌کند! او در آب نمک خوابیده است تا شنل رضاشاه آینده را به تن کند. اتحاد و هم‌کاری در کلمات او اتحاد و هم‌کاری برای رسیدن او به قدرت است.(۳)

شوربختانه پاره‌ای از جریان‌ها ی روشن‌فکری و کنش‌گران سیاسی دوباره گرفتار فشار ناکامی و ناامیدی و رومانتیسم هستند و خطر برساختن یک استبداد تازه نفس را دست‌کم گرفته‌اند و به خیال خوش برانداختن جمهوری اسلامی تسلیم شده‌اند. آن‌ها حتا انگاره پردازی هم کرده‌اند و با جدا کردن مفهوم “جمهوریت” از جمهوری‌خواهی” خیال هم‌پارچه کردن سلطنت‌طلبی و جمهوری‌خواهی را هم پخته‌اند. کسانی که روز شب از اصلاح‌ناپذیری نظام جمهوری اسلامی می‌گویند و می‌نویسند پا ی سلطنت که به میان می‌آید استبداد و تاریخ ۲۵۰۰ ساله ی آن را فراموش می‌کنند! کسانی که به درستی به ناکامی اصلاح‌طلبان اشاره دارند، با نادرستی یادشان می‌رود جمهوری اسلامی از کجا امده است!

می‌گویند: سلطنت مشروطه همان جمهوریت است(۴) (شما یاد جمهوری اسلامی چیزی شبیه جمهوری فرانسه است، نمی‌افتید؟)

کسانی که متن رضا پهلوی را نوشته‌اند مردم و روشن‌فکران ایران را دست‌کم گرفته‌اند! امیدوارم که به خطا رفته باشند و تاریخ تباه سیاهی در ایران دوباره نشود.

کلاف درهم ولایت و سلطنت در ایران

دیدم حسن خمینیدر اظهارات اخیر خود به درستی گفته است که قید “مطلقه” در “ولایت مطلقه ی فقیه” که در قانون اساسی جمهوری اسلامی و پس از اصلاح آن آمده است، به احکام اولیه اسلام باز می‌گردد و ارتباطی به قانون ندارد. به زبان دیگر این اطلاق دست ولی فقیه را برای گذار از احکام اولیه ی اسلام به گاه مصلحت و ضرورت بازگذاشته است و نه عبور از قانون را. این نکته اما چندان تازه نیست؛ پیش‌تر برخی از حوزویان هم به این نکته اشاره کرده‌اند، اما شاید من از اولین کسانی باشم که در این مورد نوشته‌ام و تفاوت خمینی و خامنه‌ای را در این برساخته ی فقهی برجسته کرده‌ام. (۵) درک این‌ نکته نه‌تنها برای نقد ولایت فقیه که برای نقد جمهوری اسلامی و گذار از آن‌ها اهمیت دارد.

اسلام سیاسی در گام نخست برآمد انگاره ی لطف است، یعنی مدعی است آدمی باید دست‌اش را در دست خدا (و دنباله‌ها ی او) بگذارد تا بتواند پیش برود؛ و رستگار شود. و انگاره ی ولایت مطلقه ی فقیه (که خود ادامه ی برهان لطف است) مدعی است که هرگاه احکام اولیه ی اسلام (که برآمد و هوده ی برهان لطف هستند) با مصالح و ضرورت‌ها ی حکومت اسلامی هماهنگ و هم‌ساز نباشند، ولی‌فقیه می‌تواند و باید از آن‌ها بگذرد.

نکته آن است که

یکم. اگر آدمی می‌تواند در پهنه ی اجتماع و سیاست مصالح و ضرورت‌ها ی خود را تشخیص دهد، در جای‌گاه نخست نیاز به لطف کسی ندارد و اگر نه، نیاز به ولی‌فقیه نیست.

دوم. جامعه امری بزرگ‌تر و فربه‌تر از اجتماع دین‌داران است؛ در نتیجه، این که مسلمانان و اسلام‌گرایان در مورد سیاست و سیاست‌ورزی چه‌گونه می‌اندیشند، تنها برای خودشان حجت است و نمی‌تواند و نباید به دیگران تحمیل شود. مسلمان همانند همه باورمندان دیگر در پهنه ی سیاست باید به آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز و مناسبات آن تن دهند. تنها در یک پهنه ی سکولار است که می‌توان هم‌زمان هم آزادی وجدان را پاس داشت و هم آزادی بیان را محترم کرد. (بدپنداری انگاره ی لطف و نیز ولایت فقیه برآمد پاداندیشه ی “پوزیتیویسم وارونه”(۶) است که بسیاری از دین‌داران و مسلمانان گرفتار آن هستند و اسلام‌گرایی از آن ریشه زده است.)

نقد و گذار از ولایت فقیه در ایران به گذار از سلطنت هم گره خورده است. آنان که در گذار از ولایت فقیه چشم به سلطنت دوخته‌اند، یا ولایت فقیه را نمی‌شناسند یا سلطنت را و یا هر دو را! ولایت و سلطنت دو رو ی یک سکه‌اند که دوران آن سپری شده است. استبداد همیشه برآمد رویاهایی است که در جایی به جهانی سپری‌شده و رومانتیک می‌رسد. استبداد نام دیگر جامانده‌گی در تاریخ و وامانده‌گی در تخیل جهانی به‌تر و انسانی‌تر است.

سلطنت دمکراتیک در ایران همانند حکومت دمکراتیک دینی یک بدپنداری خام است که از مدنیت ناتمام می‌آید.

کلاشی سیاسی

جمهوری‌خواهان آمریکا هر روز بیش‌تر از دی‌روز به راست وحشی دگردیسی می‌یابند! راست وحشی غریبه‌ترس، دیگرستیز، مخالف مهاجران، خودحق‌پندار، ملی‌گرا، غارت‌گر، کلفت‌خور و نازک‌کار، و از همه بدتر مهاجم و بدخیم است. در آمریکا این جماعت در سایه فریب حمایت از حق زنده‌گی با حاکمیت زنان بر بدن خود مخالفت می‌کنند؛ با فریب آزادی‌خواهی با اصلاح قوانین مربوط به اسلحه مخالف هستند؛ با حذف مجازات اعدام هم‌راهی نمی‌کنند؛ اگر بتوانند مخالف علم هستند و اگر نتوانند منتقد آن؛ به هم‌کاری‌ها ی جهانی مشکوک هستند و خود را از دیگران سرتر و برتر می‌دانند. در ادبیات این جماعت خروارها انگاره ی نیرنگ‌ یافت می‌شود که هم بدخیمی را انگاره‌پردازی می‌کند و هم دروغ بزرگ “دشمن” را. دشمن‌تراشی و دشمن‌خوانی ستون فقرات این پندار بیمار است که در نهایت به ستیز و جنگ می‌رسد.

با این که دانالد ترامپ علامت این بیماری بود و نه علت آن، اما او‌ توانست بسیاری از جریان‌ها و شخصیت‌ها استخوان‌دار جمهوری‌خواه را در عمل به سمت راست وحشی هل دهد. درک روان‌شناسی ترامپ برای درک آن‌چه در آمریکا می‌گذرد بسیار اهمیت دارد؛ زیرا ترامپ در این بازی چندان به کم‌وکیف سیاست‌هایی که حمایت می‌کند، توجهی ندارد؛ او بیش‌تر به منافع و نتایج سیاسی آن‌ سیاست‌ها چشم دارد. (به زبان دیگر پالتیک برای او اهمیت دارد و نه پالسی) برای ترامپ حیاتی است که بتواند جریان چیره ی جمهوری‌خواه را با خود داشته باشد و خود را پس آن پنهان کند.

چنین رفتاری هسته ی سخت سیاست است و در اجتماعات و‌ گروه‌ها ی توسعه‌نایافته همیشه جواب می‌دهد. عصبیت قومی در این اجتماعات که برآمد ناامیدی، توهم، انگاره‌ها ی نیرنگ و فرهنگ انتظار است آن‌قدر پرزور و پرانرژی است که می‌تواند هر کلاه‌برداری را امیدوار کند. کلاه‌برداری سیاسی فقط پادبهره‌گیری از سرمایه‌ها ی فرهنگی، دینی و تاریخی نیست، از سرمایه‌ها ی سیاسی و سکولار هم می‌توان سوخت برای موتور بالابرها ی سیاسی (و‌ حتا دمکراتیک) ساخت.

در آمریکا ی ام‌روز کف هواداران جمهوری‌خواه جماعتی هستند که همه ی این نشانه‌ها را آشکاریده اند. این جماعت عمیقن گرفتار انگاره‌ها ی نیرنگ است و هیچ رابطه ای با واقعیت و رسانه‌ها ی آزاد و حرفه‌ای که آن را بازنمایی می‌کنند، ندارد. آن‌ها به سیاست و سیاست‌مدارها بسیار بی‌اعتماد هستند! به سیاست‌مدارها ی جمهوری‌خواه بیش‌تر از دیگران مشکوک هستند. (شاید به همین دلیل است که در انتخابات ریاست‌جمهوری چندان به سیاست‌مدارها ی استخوان‌دار جمهوری‌خواه توجه نمی‌کنند و همیشه کسانی که از بیرون می‌آیند و حرف‌ها ی ناحساب یا بی‌حساب بیش‌تر می‌زنند، بیش‌تر توجه می‌گیرند و قاب دل کف جمهری‌خواه جامعه را می‌برند.) این جماعت به طور چیره مذهبی و فقیر و روستایی اند.

جمهوری‌خواهان ام‌روز آمریکا طالبان این کشور هستند! نه فقط جمهوری‌خواهان به لحاظ مذهبی، و شناختی همانند طالبان هستند، که به لحاظ سیاسی هم چندان متفاوت نیستند؛ اگر آن‌ها را بر ضریب توسعه ی اجتماعی کشور تقسیم کنید، برآمد کار چندان متفاوت نخواهد بود.

آن‌چه برای من جالب است و این تکه را برای این کولاژ مناسب می‌کند آن‌است که بسیاری از ایرانی‌ها که خود را مخالف طالبان می‌دانند و در نقد جمهوری اسلامی به درستی آن را طالبان ایران می‌دانند، در آمریکا خود یا همانند طالبان هستند و یا از طالبان آمریکا هواداری می‌کنند! در نتیجه خیلی نباید به اداها و ادعا‌ها ی آدم‌ها نگاه کرد؛ وقتی پای سیاست در میان است به انتخاب‌ها نگاه کنید.

آنان که کنار طالبان آمریکا ایستاده‌اند با طالبان ایران مساله ی اساسی ندارند! آن‌ها فقط می‌خواهند به قدرت برسند! آن‌ها به هرچیز و هر بهانه‌ای که در دست‌رس باشد خواهند چسبید تا به قدرت برسند! آن‌ها کلاه‌برداری سیاسی می‌کنند.

ادعاها را رها کنید و به انتخاب‌ها نگاه کنید.

پانویس‌ها

۱- رادیوفردا، ۱۳ خرداد ۱۴۰۱، نشست خبری رضا پهلوی: اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران ملت ایران است.

۲- همان.

۳- اگر سخن‌رانی‌ها ی پروژه ی ناکام ققنوس را ندیده یا نشنیده‌اید، نصف عمرتان بر فنا است. سخن‌رانان چنان خودشان را برای رضا پهلوی هزینه می‌کنند که آدمی بی‌اختیار یاد فخرالدین حجازی می‌افتد.

۴- در همان زمان که گفت‌وگوی خبری رضا پهلوی در کلاب‌هاس پخش می‌شد، اسماعیل نوری‌اعلا هم که از اعضا ی شورا ی گذار است در کلاب‌هاس سخن‌رانی داشت. من اهمیت این سخن‌رانی را بیش‌تر از متن از پیش تهیه شده ی رضا پهلوی یافتم و به آن گوش‌ سپردم. تفکیک جمهوری خواهی از جمهوریت ادعایی بود که نوری اعلا در آن‌جا پیش‌گذاشت.

۵- کرمی، اکبر، اسلام سیاسی و انگاره ی ولایت مطلقه ی فقیه، وب‌گاه اخبار روز، ۲۱ مرداد ۱۳۸۸٫

۶- پوزیتیویسم وارونه را در سرنام “علیه نقل” کاویده‌ام.

ر.ک. به: کرمی، اکبر، علیه نقل، وب‌گاه اخبار روز، ۸ اسفند ۱۳۸۷٫

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.