«خون‌آشام عزیز، یادت به خیر»

چهارشنبه, 1ام تیر, 1401
اندازه قلم متن

برخی داده‌ها مانند تب‌سنج است که می‌توان آن‌ها را زیر زبان جامعه گذاشت و تب آن را اندازه گرفت. واقعیت این است که دیکتاتورها به دلیل تأثیرگذاری عمیقی که بر حیات یک ملت دارند، تا سال‌ها و دهه‌ها پس مرگ زنده می‌مانند و پس از مرگ نیز حکومت می‌کنند. برخی هم مانند استالین هستند که روحش هفت دهه پس از مرگش دوباره در روسیه حلول کرده است.

پیش‌تر گفته‌ام که در روسیه «اقتدارگرایی» مقبولیت فرهنگی دارد؛ در روسیه دیکتاتورها همیشه بیش‌ترین بخت را دارند و رهبران هر چه دیکتاتورانه‌تر رفتار کنند، این بخت را دارند که محبوب‌تر شوند. آزادی سیاسی برای روس‌ها مسئلۀ مهمی نیست و تاریخ روسیه بزرگ‌ترین گواه این ادعاست. علاقه‌مندان به آزادی سیاسی و دموکراسی در روسیه در اقلیت‌اند و بخت بالای پوتین هم در همین خوی روس‎‌ها ریشه دارد.

ضمن این‌که روسیه قاره‌ای است که یک سر آن در ساحل اقیانوس آرام و سر دیگرش در ساحل دریای بالتیک و سیاه! بخش مدرن‌تر و آزادی‌خواه چنین قاره‌ای بعید است هیچ‌گاه حریف اعماقِ آسیایی آن شود! اما گاهی این دیکتاتوردوستی روس‌ها بیننده را نگران می‌کند؛ وقتی ابایی ندارند از آن‌که خون‌آشام‌ترین و بی‌رحم‌ترین دیکتاتور تاریخ را دوست بدارند!

همه‌چیز حکایت از این دارد که استالین‌دوستی در روسیه شتابان در حال افزایش است؛ این در حالی است که در اوج کمونیسم، حتی رهبران شوروی به این نتیجه رسیده بودند برای حفظ آبروی خود و برج‌وباروی کمونیسم باید «استالین‌زدایی» پیشه کنند! بلافاصله پس از مرگ استالین، دولت شوروی بی‌درنگ بسیاری از زندانیانی که گرفتار اتهامات بی‌پایه‌واساس او بودند آزاد کرد. فقط سه سال پس از مرگ او، بالاترین مقام سیاسی شوروی، خروشچوف، در سخنرانی محرمانه‌اش در کنگرۀ بیستم حزب، روش‌ها و کردار استالین را به شدت تقبیح کرد. هشت سال پس از مرگ استالین، در ۱۹۶۱، جنازه‌اش از آرامگاه میدان سرخ به جای دیگری منتقل شد و چندی بعد همۀ مجسمه‌ها و بناهای یادبود او از فضای عمومی محو شد.

نسل‌های بعدی حتی در دوران اتحاد شوروی نیز اطلاعات زیادی دربارۀ استالین دریافت نمی‌کردند. دلیل آن واضح بود. تمام روزهای دوران استیلای سه دهه‌ای استالین بر شوروی همراه بود با کشتار و زندان و تبعید مردم؛ نه مردم بیگانه، مردم شوروی. حتی فرمانروایان و شهریاران قرون وسطا و عهد باستان هم چنین بی‌پروا همۀ رفقا و همقطارانشان را قتل‌عام نکردند که استالین کرد.

به هر حال روزی روسیه از قبضۀ حزب کمونیست خارج شد، بایگانی‌ها گشوده شد و به لطف آزادی بیان و مطبوعات آزاد ابعاد مهیب جنایات استالین افشا شد. اما این پایان بازی نبود. در سرزمینی که «اقتدارگرایی» ریشه‌هایی تا اعماق زمین دارد و پیشواپرستی شایع است، شبح دیکتاتورهای مُرده مترصد می‌مانند تا باز در ذهن جامعه حلول کنند.

این طبیعی است که با گذر زمان نگاه مردم به فرمانروایان قدیمی عوض می‌شود، اما وقتی سیاهۀ سیاهکاری‌های آن دیکتاتور سر به فلک بکشد، عشق دوباره به آن دیکتاتور چه معنایی دارد؟ این همان اتفاقی است که امروز در روسیه با ترفندهای پوتینیستی و با همت گروه‌های کمونیستی در حال وقوع است.

وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشین‌شان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگ‌ترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ می‌داند. همۀ آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر می‌شود. برندۀ اصلی استالین‌دوستی مردم روسیه هم کسی جز پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین می‌تواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه.

لِف گودکوف، مدیر مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالین‌دوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب می‌خورد. پوتین که زمانی خود افسر اطلاعاتی بود اگر هم استالینیست نباشد ــ که قطعاً نیست ــ مزایای امنیتی نظام استالینی را می‌پسندد، ضمن اینکه با مصادره کردن استالین برای خود، برگۀ آسِ کمونیست‌های امروزی را هم می‌بُرَد؛ و مهم‌تر از همۀ این‌ها می‌تواند استالین را به نمادی در بازی ملی‌گرایانۀ خود بدل کند… این همه سود… یک تیر و این همه نشان…

طبق تحقیق مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، همین یک سال پیش ۵۶ درصد روس‌ها استالین را «رهبری بزرگ» می‌انگارند؛ یعنی دوبرابر درصدی که در سال ۲۰۱۶ وجود داشت. طبق نظرسنجی دیگری مربوط به ۲۰۱۹ بیش از هفتاد درصد روس‌ها ارزیابی مثبتی نسبت به عملکرد استالین داشتند. در ۲۰۱۷ حدود ۴۶ درصد مردم روسیه نگاه مثبتی به استالین داشتند (این میزان فقط ۵ سال پیش از آن ۲۸ درصد بود!). در نظرسنجی دیگری حدود ۴۰ درصد مردم روسیه استالین را برجسته‌ترین شخصیت «همۀ زمان‌ها و ملت‌ها» معرفی کردند!

در حالی که در ۱۹۸۹، یعنی در واپسین سال‌های نظام شوروی، فقط ۱۲ درصد مردم روسیه چنین نظری داشتند. آن زمان ۷۲ درصد مردم روسیه جنایات استالین را نابخشودنی می‌پنداشتند و در سال‌های اخیر فقط ۳۹ درصد چنین نظری دارند. امروز حتی ۲۵ درصد مردم همۀ آن جنایات را ضرورتی تاریخی می‌دانند! فقط پنج درصد مردم از او می‌ترسند. و نتیجۀ همۀ آن‌ها اینکه در چند سال اخیر حدود ۱۰۰ مجسمۀ استالین به فضای عمومی روسیه بازگشته است.

دنیای عجیبی است. استالین بزرگ‌ترین رهبر کمونیست‌های جهان بود؛ هیتلر هم بزرگ‌ترین دشمن کمونیست‌های جهان بود. اما ــ امایی تکان‌دهنده ــ استالین بسیار بیشتر از هیتلر کمونیست‌های شاخص را کشت! چه فرقی میان هیتلر و استالین است؟ اگر امروز کسی در آلمان سخنی ستایش‌آمیز دربارۀ هیتلر بگوید، درست مانند این است که تفنگ بر شقیقه‌اش بگذارد و شلیک کند! او دیگر در دنیای سیاست هیچ بختی ندارد و با انواع محدودیت‌ها روبرو خواهد شد. اما در روسیه استالین‌پرستی روزبه‌روز دامن می‌گستراند.

البته پاره‌ای دلایل هم برای استالین‌دوستی روس‌ها می‌آورند که البته «مغالطه‌ای» بیش نیست. بگذارید یک بار برای همیشه راه جواب به این مغالطه را که خیلی جاها کاربرد دارد بگویم. می‌گویند: «درست است که استالین کارهای بدی هم کرد، اما در عوض در جنگ در برابر آلمان پیروز شد و کشور را توسعه داد.» مدافعان رهبران سرکوبگر این استدلال را زیاد مطرح می‌کنند. می‌گویند: «درست است که فلان کار منفی رخ داد، اما آن کار مثبت هم رخ داد که مهم‌تر است!»

البته نکات فراوانی جای بحث دارد، مثلاً «توسعه» یعنی چه و «پیروزی» دقیقاً چیست و نیز از همه مهم‌تر نوع و ابعاد سرکوب چه بوده است! بین سرکوب یک گروه سیاسی کوچک با احکام قضایی ملایم، با کشتار و تبعید میلیون‌ها انسان فرق است! جدای از این مباحث، من هم منکر این نیستم که گاهی همزمان با سرکوب یا هر نوع خطای دیگر، کارهای مثبتی صورت می‌گیرد، اما! اما پیش‌تر یک چیز را باید اثبات کرد: «آیا تحقق آن دستاوردهای مثبت بدون آن خطاها و سرکوب‌ها و جنایات ناممکن بوده است؟!»

اگر پاسخ مثبت است، یعنی اگر آن موفقیت حیاتی بدون آن خطاها ناممکن بوده است، می‌توان این توجیه را پذیرفت، اما اگر بدون آن خطاها و جنایت‌ها نیز می‌شد آن دستاوردهای مثبت را محقق کرد، دیگر جایی برای توجیه نیست و این ادعا «مغالطه» است. این سنجه را همه‌جا در برابر این مغالطه می‌توان به کار برد: آیا آن نکات مثبت بدون آن نکات منفی ناممکن بود؟

حالا بگذارید این پرسش را دربارۀ استالین پاسخ دهم: آیا پیروزی بر آلمان بدون جنایات استالین محقق نمی‌شد؟ پاسخ: استالین با جنایات خود نه تنها کمکی به پیروزی نکرد، بلکه اتفاقاً باعث ضعف و ناتوانی روسیه شد! احتمالاً هر دولت دیگری بهتر از استالین در برابر آلمان عمل می‌کرد. بهترین شاهد برای این مدعا عملکرد ضعیف شوروی در جنگ در برابر فنلاند بود (در آستانۀ جنگ با آلمان). استالین پیشتر تعداد زیادی از فرماندهان نظامی را به بهانه‌های واهی اعدام کرده بود و همین باعث تضعیف ارتش سرخ شد.

اما برای روس‌های استالین‌دوست ستمگری و کشتارگری او اصلاً مهم نیست. مسئله عظمت روسیه است و به نظر آن‌ها هیچ بهایی برای آن زیاد نیست! به نظر ذهنیات روسی بیشتر در مسیر پسرفت است تا پیشرفت و پوتین نیز به آن دامن می‌زند. من از مردمی که پیشوای خون‌آشامشان را می‌ستایند می‌ترسم…

از: ایران امروز 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.