مجید محمدی: تنها با حضور بی‌حجاب و گسترده زنان ایرانی در عرصه عمومی حجاب اجباری لغو خواهد شد

سه شنبه, 21ام تیر, 1401
اندازه قلم متن

اسلام‌گرایان در ایران دست بالاتر را در تداوم اعمال اراده خود با زور قوای قهریه در اختیار ندارند

در این که حکومت دینی ایران با چنگ و دندان از حجاب اجباری محافظت خواهد کرد، شکی نیست، چون منتفی شدن حجاب اجباری خانه کاغذی اسلامیت نظام را که بر زور قوای قهریه و به بند کشیدن زنان متکی است، فرو خواهد ریخت. وقتی حجاب اجباری منتفی شود، وانمود کردن به روزه‌داری در ماه رمضان، گزینش اجباری ایدئولوژیک برای گرفتن شغل دولتی، محرمیت اجباری زنان و مردان همراه در حوزه عمومی و هزاران اجبار دینی متکی به زور قوای قهریه نظام نیز فرو خواهد ریخت. از همین رو است که حکومت و نیروهای آتش‌به‌اختیارش با چنگ و دندان و باتوم و فحاشی و رنگ‌پاشی و اسیدپاشی، حجاب اجباری را اعمال کرده‌اند. 

تنها وجه باقی‌مانده از اسلامی‌سازی در سیاست‌های اجتماعی 

حکومت دینی ایران که دینی بودنش را از پیاده کردن احکام و دستورات دینی با تمسک به قوای قهریه می‌گیرد، در طی چهار دهه همه نمودهای دینی-سیاسی بودنش را از دست داده و تنها حجاب اجباری برای آن باقی مانده است. لغو ربا، ریشه‌کنی فقر، ریشه‌کنی فساد حاکمان، بسط اخلاق و معنویت، رخت بربستن بدن‌فروشی زنان، ریشه‌کنی اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، به صفر رساندن مصرف مشروبات الکلی، مجانی کردن خدمات عمومی مثل آب و برق و حمل‌ونقل، جمع کردن بساط بیغوله و کپرنشینی، سهیم کردن مستضعفان و محرومان در اموال و منابع عمومی، آوردن نفت بر سر سفره مردم، و دیگر وعده‌های اسلام‌گرایان که همه بخشی انفکاک‌ناپذیر از اسلامی‌سازی مطابق با اسلام‌گرایی نیز معرفی می‌شدند، به تدریج از برنامه‌های حکومت حذف شدند و از اسلامیت نظام در حوزه اجتماعی، امروز فقط حجاب اجباری باقی مانده است. از همین رو است که حکومت به‌رغم بی‌آینده دیدن اعمال این سیاست، آن را ادامه می‌دهد. 

حجاب اجباری؛ عامل تقویت‌ انحصارات و امتیازات

حجاب اجباری بیش از چهار دهه است که بیت‌الغزل برنامه اسلامی‌سازی رژیم در دانشگاه‌ها، مدارس، نهادهای دولتی، و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی بوده است. با همین نگرش، میلیون‌ها زن ناباورمند به حجاب اجباری، از ثروت و منزلت و قدرت در حوزه عمومی محروم شده‌اند و همسران و دختران اسلام‌گرایان جای آن‌ها را پر کرده‌اند. از آنان گذشته، مردان نیز به بهانه مجبور نکردن اعضای خانواده به رعایت حجاب، از منابع و مشاغل عمومی محروم شده‌اند. اما این سیاست بی‌هزینه هم برای نظام نبوده است. همان‌طور که محرومیت از گوش سپردن به موسیقی (بالاخص موسیقی اصیل ایرانی) و خوش‌گذرانی موجب ایدئولوژی‌زدایی از جوانان مذکر انقلابی و مذهبی در سال‌های دهه شصت شد، اعمال حجاب اجباری (با صحنه‌های جان‌خراش و مشمئزکننده در عرصه عمومی) از زنان انقلابی و مذهبی در تاسیس نظامی معنوی و قدسی به دست روحانیون شیعه و پاسدارانشان، توهم‌زدایی کرد. 

ابزار کنترل اجتماعی

بیش از سه دهه است که دسته‌ای از خیرخواهان نظام و حتی رادیکال‌ترین اسلام‌گرایان به این نتیجه رسیده‌اند که حجاب اجباری، سیاستی منتج به دین‌گریزی و تنفر از نظام است و از حکومت خواستار رها کردن آن شده‌اند. اما این توصیه‌ها به گوش روحانیون شیعه نرفته است. حجاب اجباری نه تنها آرزوی همیشگی روحانیت شیعه از ابتدای حکومت پهلوی، بلکه حلقه گم‌شده آن‌ها برای کنترل زنان و مردان در حوزه عمومی بوده است. با در نظر گرفتن منافعی که حجاب اجباری برای حکومت شیعی دارد، حجاب اجباری (به علاوه تنفر از آمریکا) از آخرین سنگرهایی است که حکومت برای بقای خود رها خواهد کرد. 

مسیر رفع محدودیت‌ها

درست به همان طریقی که حکومت دست از سر شلوار جین، کفش ورزشی، و جوراب رنگی پوشیدن زنان، دستگاه پخش و ضبط ویدیو، کاست موسیقی، تجهیزات دریافت از ماهواره، و صدها پدیده مدرن دیگر برداشت، به حجاب اختیاری نیز عملا (و نه رسما) تن در خواهد داد. این طریق همانا عادی شدن به علت رواج بیش از حد، و مقاومت عمومی در برابر اراده اسلام‌گرایان حاکم است. چرا روحانیون شیعه بعد از رسیدن به قدرت رانندگی زنان را ممنوع نکردند یا دختران را از رفتن به مدرسه منع نکردند، در حالی که به بیرون رفتن زنان از خانه باور نداشتند و شان زن را خانه‌داری و بچه‌داری می‌دانند؟ چون تعداد زنانی که رانندگی می‌کردند و دخترانی که به مدرسه می‌رفتند، آنقدر زیاد بود که مقاومت عمومی، روحانیون را شکست می‌داد. آن‌ها که روحانیت در ایران را پیشرو و مبرا از این گونه محدودیت‌ها می‌دانند، کافی است به حمایت اصلاح‌طلبانی مثل مولوی عبدالحمید از طالبان، و روابط گرم رژیم اسلامی شیعه با طالبان نگاه کنند. اما با اقبالی که دختران انقلابی اسلام‌گرا در دهه ۵۰ خورشیدی به حجاب داشتند، اسلام‌گرایان زمینه را برای اعمال حجاب اجباری مناسب دیدند و این کار را انجام دادند؛ بدون در نظر گرفتن این نکته که حال و هوای جامعه عوض خواهد شد. 

  برنامه عمل

تنها با حضور بیش از ۱۰ هزار نفر از زنان بی‌حجاب در خیابان‌های شهرهای با جمعیت بیش از یک میلیون نفر (۱۰ شهر، ۱۰۰ هزار نفر)، پنج هزار زن بی‌حجاب در شهرهای ۵۰۰ هزار تا یک میلیون نفر (هشت شهر، ۴۰ هزار نفر)، و ۸۴۰ نفر در هزار شهر با جمعیت زیر ۵۰۰ هزار نفر، حجاب اجباری عملا منتفی خواهد شد. هیچ حکومتی نمی‌تواند در آن واحد یک میلیون نفر را بازداشت کند و حدود ۱۰ میلیون نفر (اعضای خانواده و دوستان و نزدیکان آن‌ها) را که به این بازداشت‌ها معترض می‌شوند، ساکت کند. 

حکومت دینی در شرایطی که امروز با جنبش‌های معلمان و کارگران و بازنشستگان و تحریم‌های هسته‌ای و چالش‌های گسترش‌طلبی منطقه‌ای مواجه است، یک جنبش عمومی دیگر را نمی‌خواهد. از همین رو، فضای سیاسی و بین‌المللی برای لغو عملی حجاب اجباری و عادی‌سازی پوشش انتخابی بسیار مناسب است. تنها ابزار حکومت برای مقابله با چنین حرکتی، سازمان سرکوب آن است که با اعتراضات عمومی دیگری درگیر است. قشر مذهبی و سنتی جامعه که حجاب را رعایت می‌کند، برای «یا روسری یا توسری» به خیابان نخواهد آمد و حتی اگر به سرکوب بی‌حجاب‌ها باور داشته باشد، آن را وظیفه حکومت می‌داند. بخش چشمگیری از زنان محجبه نیز به گروه قائلان به حجاب اختیاری پیوسته‌اند.

در عین حال، اکثریت زنان ایرانی در حضور بی‌حجاب در خیابان، چیزی برای از دست دادن ندارند. آن‌ها نه شغل دولتی دارند که اخراج شوند (میزان اشتغال زنان در بخش عمومی ایران کمتر از ۱۲ درصد، و در مجموع اقتصاد حدود ۱۹ درصد است) و نه ثروت چندانی که مصادره شود (به علت فقدان درآمد اکثریت آن‌ها و قوانین ظالمانه، مثل ارث نابرابر)، و نه در هیات‌مدیره‌های شرکت‌ها و بانک‌ها و کارخانه‌ها عضویت دارند که عذرشان خواسته شود. حکومت با محروم کردن زنان از منابع کشور در عین سرکوب دائمی (چماق بدون هویج)، خود را در برابر این قشر عظیم آسیب‌پذیر کرده است. 

در جامعه امروز ایران، دیگر منتسب کردن بی‌حجابی به بی‌عفتی، بی‌غیرتی، دزدی و بی‌دینی کار نمی‌کند، چون فاسدترین و چپاولگرترین و خشن‌ترین و بی‌اخلاق‌ترین اقشار جامعه، دیندارانی بوده‌اند که «پای نظام ایستاده‌اند» و بر ایران حکم می‌رانند.  حجاب اجباری تنها به ارعاب حکومتی و ترس از مجازات متکی است، نه اخلاق و ایمان. 

حجاب اختیاری کارزار نیست، بخش از زندگی روزمره است

حضور زنان بی‌حجاب در جامعه با هدف عادی‌سازی انتخابی بودن پوشش، نیازی به تجمع و هیاهو و جاروجنجال ندارد؛ همان‌طور که در حوزه‌های دیگر مقابله با سیاست‌های تمامیت‌خواهی رژیم، مردم بی‌سر‌وصدا کارشان را انجام دادند تا حکومت عملا اجرای قوانین مربوطه را معطل گذاشت. حضور یک میلیون نفری زنان بی‌حجاب در هفته‌های اول، و سپس حضور چند میلیونی آن‌ها، حجاب اجباری را عملا لغو خواهد کرد. برای این منظور، حضور خیابانی زنان بی‌حجاب باید پیوسته باشد و بدون اقدامات دیگر برای جلب توجه. حضور زنان سالمند بدون حجاب همراه با مردان سالمند و نیز مادران بی‌حجاب همراه با کودکان خود، تیغ سرکوب حکومت را کندتر خواهد کرد. همراهی مردان خانواده با دختران و زنان بی‌حجاب نیز از توهین یا حمله اراذل و اوباش حکومتی به زنان بی‌حجاب خواهد کاست. 

بازداشت هزاران زن سالمند و مادران بچه به بغل، ننگی است که حتی حکومت جبار و مافیایی جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند مکرر بر خود بخرد. مجروح کردن بازنشستگان و کشاورزان سالمند در اعتراضات صلح‌آمیز آنان چنان هزینه‌ای برای حکومت داشت که امروز دیگر شاهد حمله خشونت‌آمیز به اجتماعات بازنشستگان نیستیم. در صورت حضور میلیونی زنان بی‌حجاب در خیابان، حکومت مجبور خواهد شد این موضوع را نیز هضم و جذب کند. در آن شرایط، فقهای حکومتی حجاب را سنتی اسلامی، و اجبار حجاب را غیراسلامی معرفی خواهند کرد که واقعیت موضوع است. همچنین، زنان بی‌حجاب نباید از دست نیافتن سریع به موفقیت در گام‌های اولیه مایوس شوند، چون همه شرایط برای منتفی شدن این حکم بی‌اساس و ضد انسانی فراهم است. هیچ تلاشی برای احقاق حقوق را نمی‌توان از قبل بیمه کرد.

از: ایندپندنت


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.