آورده اند که وقتی آیت الله خمینی با نظاره ی مجریان بی قواره ی سیمای جمهوری اسلامی، به صادق طباطبایی گفته بود: “گویا با انقلاب، در تلویزیون، نهضت ضد جمال شکل گرفته است.”
البته که چنین بود با انقلاب اسلامی نه فقط در استادیوهای جام جم، که ویترین نظام اسلامی به حساب می آمد، بلکه در کوچه و خیابان، ستیز پاسداران با هر چه زیبا بود و لاجرم مفسده انگیز به نبرد تن به تن کشیده بود.
زنان، اولین کشتارِ “زیبایی” پس از انقلاب بودند و علمای اسلام که بیشترینه شان زن رادر عِداد انسان به شمار نمی آوردند، کوشش بسیار کردند تا در زیر چادر دفنش کنند و آنگاه نوبت به مردان رسید تا از زیبایی پیراسته شوند و یقه ی چرکین و ریش دویده تا دیدگان و چروکهای پیرهن و پینه ی پیشانی، نشانه ی ایمان شد.
زیبا شناسی علمای اسلام که از منفذ نماز جمعه و سازمان تبلیغات می تراوید و به کمیته ها می رسید به زودی یقه ی نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی را گرفت و همه ی این هنرهای ضاله زمین گیر شدند. نهضت ضد جمال، سلیقه ی مردم را عوض کرد و حس زیبا شناسی شان را عیب ناک نمود، وقتی خنیاگری رقص نمی بینی یا اندام معشوق را در چرخش منظومِ شعری غنایی حس نمی کنی، چه می ماند از انسانیت جز همین خور و خواب و خشم و شهوت.
جمهوری اسلامی بزرگترین تفریح مردمان ایران را به رستوران گردی تنزل داد و با کور کردن لامسه ی احساس، آنچه ماند غریزه بود و بس.
نگاه قاطبه ی علمای اسلام به زن سرشار از شهوت است، روزگاری ملاصدرای شیرازی گفته بود که زنان طایفه ای هستند نزدیک به حیوان و ملا هادی سبزواری در تفسیر این نظریه افاضه کرده بود که اصولا زن حیوانی است که خدواند به صورتِ آدمی ساخته تا مردان را رغبت جماع و توالد نسل باشد. با این نگاه، اهل حوزه، هم رغبت دارند و هم از این شیطانی که ساخته اند رم می کنند، آنجا که زن، زیبا باشد، چهار ستون اسلامِ علما می لرزد و تا به هزار پستو پنهانش نکنند، آرام نمی گیرند.
صداو سیمای جمهوری اسلامی نمونه ی بالینی زن هراسی است، همین چند شب پیش و در مراسم قرعه کشی جام جهانی فوتبال، مجری زن مراسم، مثل انفجار یک بمب، صدا و سیما را برهم ریخت. شرکت کنندگان در برنامه ۹۰ نمایشی مضحک از سانسور به صحنه بردند، چشمشان به تصاویر بی سانسور بود و به مردم می گفتند شما نمی توانید ببینید و مسخره تر اینکه بسیاری از بینندگان به مدد ماهواره، همان تصاویرِ اسلام برانداز را می دیدند و هر دو طرف ماجرا هم به ریش هم می خندیدند و فردایش همه ی آنها که ندیده بودند با این انگشت نمایی که صدا و سیما کرد، رفتند و هر طور بود همان تصاویر را پیدا کردند و به کوری ضرغامی رییس بنگاه تصویر جمهوری اسلامی، چند بار هم دیدند.
اما کار به همین جا تمام نشد آن زیبا ستیزی که جمهوری اسلامی در جان ما ریخته است که متنفر باشیم از آنکه هنری دارد و یا رنگ و نمایی به رخسار، لشگری را به راه انداخت تا سایت بهترین بازیکن فوتبال را آماج ناسزا گویی کنند به این جرم که از اقبال بدش، تیم آرژانتین با ایران در یک گروه افتاده است.
وقتی زورمان به مسی و تیمش در زمین فوتبال نمی رسد، زبانمان که باز است. این جنگاوری شماری از ایرانیان البته شور ملی هم نداشت، بدبختی این است که همراه با مسی، بازیکن مدافع تیم ایران، هاشم بیگ زاده به هزار طعن و مسخرگی هدف قرار گرفت و خلاصه اش اینکه بیگ زاده چه دارد که جلوی آن مسی که اتفاقا آن هم عددی نیست، بازی کند.
باید اعتراف کنیم هستند ایرانیانی که خیلی وقتها از زیبایی لذتی نمی برند، حتی با بازی قشنگ “مسی” حالی نمی کنند و ترجیح می دهند تا مصدوم شود و در زمین پیدایش نشود، هستند کسانی که از زیبایی چهره ی یک هنرپیشه عصبانی می شوند و از اینکه کسی خوش سلیقه است و یا خوش تیپ، حالشان بد می شود، سالهاست سعی کرده ایم تا به بدبختی عادت کنیم و آهسته و نحس در زشتی سقوط کنیم.
محمد رهبر
از: روزآنلاین