چرا خامنه‌ای به روحانی اجازه شرکت در مراسم ماندلا نداد؟

چهارشنبه, 20ام آذر, 1392
اندازه قلم متن

Ali Keshtgar5

ماندلا از همان نخستین روز ریاست جمهوری اش که قاضی و زندانبان خود را به مراسم سوگند خود دعوت کرد کوشید به میلیونها آفریقایی خشمگین که زخمهای عمیق ستمگری های بی حساب و کتاب نظام آپارتاید بردل و جان داشتند و در پی انتقام گیری بودند، بیاموزد که آینده ازکژراهه ی تنگ نفرت، انتقام و خشونت نمی گذرد.

وقتی نظام آپارتاید ورافتاد، میلیونها ستمدیده عصابی با نتوستانهای آفریقای جنوبی تشنه انتقام و اعدام سران نظام ستمگر و خونریز آپارتاید بودند. برخی از رهبران متنفذ قبایل آفریقای جنوبی مثلا رئیس قبیله زولو بخاطر ایستادگی ماندلا در برابر امواج انتقام خواهی مردم و خانواده قربانیان حتی شعار مرگ بر ماندلا سر دادند و او را خائن به سیاهان نامیدند. ماندلا اما از همه اعتبار و نفوذ خود برای سد کردن راه نفرت و انتقام جویی مایه گذاشت تا آفریقای جنوبی را به سوی مدارا، بخشش و صلح اجتماعی که لازمه حفظ وحدت ملی و نهادینه شدن دموکراسی سیاسی بود هدایت کند. او خمینی نبود که از نخستین روزهای پس از انقلاب با اعدام قساوت آمیز و بدون محاکمه سران نظام ورافتاده پادشاهی، ایران را به سوی جهنم خشونت و انتقام ببرد.

عطش انتقام جویی و خشونت طلبی در میان مردم آزاد شده از اسارت آپارتاید بسیار ریشه دار وقوی بود. اما اراده ی ماندلا در جایگزین کردن انسان دوستی و محبت به جای انتقام و کشتار از آن نیرومندتر بود. ماندلا چنان باوری به مدارا و عفو به مثابه عنصر اساسی فرهنگ دموکراسی و هومانیسم داشت که توانست بر حس کینه توزی و انتقام جویی غلبه کند و بخاطر مصالح مردم آفریقای جنوبی و بالاتر از آن به امید گسترش و تقویت فرهنگ تحمل و اومانیسم در آفریقا و جهان دست دوستی به سوی دشمنان دیروزخود دراز کند. ماندلا با افکار و رفتار بلند انسانی خود نه فقط در تربیت و هدایت مردم آفریقای جنوبی به سوی صلح و دموکراسی نقشی تاریخی ایفا کرد بلکه همچون گاندی از مرزهای سرزمین خود فراتر رفت و به یک سرمشق جهانی تبدیل شد. سرمشقی که بلا استثناء در همه گفتار و رفتار او بازتاب داشت و همین از او چهره ای انسانی و ستایش برانگیز ترسیم می کرد. او حالا پس از مرگ به یک اسطوره ابدی تبدیل شده، اسطوره ای که همواره و همیشه وسوسه کنندگان خشونت و انتقام را فرا می خواند به راه مدارا و بخشش و یادآور می شود که حاصل خشونت و انتقام میوه تلخ دیکتاتوری و جهل و جنگ است. فرق اساسی اربابان خشونت و جنگ با پیام آوران صلح و دموکراسی آن است که اولی ها منافع و آرزوهای مشترک مردم یک کشور و کل بشریت را تحت الشعاع تفاوت ها و اختلافات قرار می دهند تا با برجسته کردن تمایزات مذهبی، طبقاتی، نژادی، ملی و غیره بستر جنگ و خشونت و استبداد را هموار می کنند. اما دومی ها از حصارها و تنگ نظری های عقیدتی، مذهبی، نژادی، ملی و غیره عبور می کنند تا در ورای این تمایزات به همان گوهری که بنی آدم را اعضای یکدیگرمی سازد بیندیشند. آنها با برجسته کردن منافع و مصالح و آرزوهای مشترک ملت ها و جوامع بشری راه همزیستی مسالمت آمیز گروههای مختلف انسانی را در صلح و دموکراسی هموار می کنند. خمینی یکی از بدترین نوع رهبران دسته اول و ماندلا یکی از بهترین های دسته دوم است.امثال خمینی وقتی به قدرت برسند خیلی آسان به راه جنگ وخشونت قدم می گذارند و در نخستین گام دگراندیشان و مخالفان خود را از دم تیغ می گذرانند در حالی که امثال ماندلا، بدون آن که گذشته را فراموش کنند حتی دژخیمان خود را نیز می بخشند. بدبختی امروز بشریت در آن است که سیاست و حکومتگران عمدتا به دسته اول تعلق دارند. امثال ماندلا که نماد آرزوهای مشترک و متعالی بشریت اند در همه زمانه ها تا به امروز یگانه بوده اند. آیا این معجزه نیست که امروز (سه شنبه ۱۰ دسامبر ۲۰۱۳) رهبران و حکومتگرانی که در عرصه بین المللی مخالف و حتی دشمن یکدیگر به شمار می روند همگی در بزرگداشت ماندلا برای خود اعتبار می خرند؟

ایران در برهه انقلاب در هیچ یک از وجوه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عقب تر از آفریقای جنوبی نبود و همان گونه که اشاره رفت عطش انتقام جویی مردم نیز بیشتر از آن کشور نبود. اگر به جای خمینی شخصیتی همچون ماندلا در رهبری انقلاب قرار می گرفت بی تردید سرنوشت ایران و منطقه به گونه ای دیگر رقم می خورد.

نگرش خمینی اما با ماندلا و با مصدقی که ۲۵ سال پیش از انقلاب با کودتای ۲۸ مرداد سرنگون شده بود تا نطفه انقلاب بسته شود، از بهشت تا جهنم فاصله داشت. خمینی به مکتب کینه توزانه و خشونت گرایانه اسلام سیاسی اخوان المسلمین و فدائیان اسلام که فرهیخته مردی همچون کسروی را به جرم افکارش ترور می کردند وابسته بود. راه او راه صلح و دموکراسی نبود، او پرچمدار آپارتاید مذهبی و مرگ و نابودی دگراندیشان بود. او با رایج کردن انبوهی از واژه های خفته و منسوخ مانند مفسد فی الارض، مرتد، قصاص، ناصبی، ملحد، واجب القتل و محدورالدم فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران را به قهقرا برد. این او بود که در توجیه خشونت و کشتار گفت امام اول شیعیان در یکروز ۴۰۰۰ تن از کفار را به دست خود گردن زده است. این او بود که با تکرار اشد من الکفار رحماء بینهم مردم ایران را درجه بندی کرد و دشمنی میان آنان را تشویق نمود. او به راستی دشمن آزادی و آزادگی بود. این او بود که با جملات هولناکی مثل بشکنید این قلمها، و بکشید مفسدان را بر اندیشه های بلند شاعرانی که قرنها پیش به ما درس مروت با دوست و مدارا با دشمن می دادند و بنی آدم را اعضای یک پیکر واحد می خواندند و به ما یاد می دادند که به جان “مور دانه کش” هم رحم کنیم خط قرمز کشید و سرکوب و خونریزی و کشتار دگر اندیشان را با قتل عام زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ به اوج رساند.

میراث خمینی شوم است، شوم همچون کشتار،قتل عام زندانی و ترور دگراندیش. شوم همچون فرمان قتل سلمان رشدی، شوم همچون قتل های زنجیره ای نویسندگان. خامنه ای وقتی مردم معترض را میکرب می خواند و امثال موسوی و کروبی در بند بیداد را نانجیب قلمداد می کند، دقیقا به راه خمینی می رود.

ایرانیان بی گمان مشتاق آن بودند که رئیس جمهور کشورشان در مراسم بزرگداشت نلسون ماندلا حضور پیدا کند. گفته می شود که روحانی به شرکت در این مراسم تمایل داشته، اما علی خامنه ای به وی اجازه نداده است. برای دیکتاتور انتقام جو و کینه توزی که حتی طرفداران نظام حاکم را به دلیل انتقادهای به جا، انتقادهایی که درستی آن امروز بر همه حتی بر خود او آشکار شده است را در زندان و حصر نگهداشته، هرگونه تبلیغ افکار بلند ماندلا، مثل زهر کشنده و خطرناک است. هر اقدامی که مایه تبلیغ نگرش ماندلا در سیاست و کشورداری گردد، از نظر خامنه ای کاری نابه جا و خطرناک است! نوشته های اهانت آمیز چند روز اخیر روزنامه کیهان که سخنگوی بیت رهبری است حاکی از نفرت هسته های اصلی قدرت جمهوری اسلامی نسبت به افکار انسانی و آزادیخواهانه ماندلاست. در حسابگری های تنگ نظرانه کوچک مردی مثل خامنه ای حضور روحانی در مراسم بزرگداشت ماندلا عواقب خوبی برای او و طرفدارانش نداشت و به سود روحیه آزادیخواهانه و صلح جویانه مردم تمام می شد.

بگذارید تا این یادداشت را با گفته های ماندلا که با فرهنگ مدارا و دیرینه ایران زمین و افکار نسل جوان امروز ایران قرابت دارد به پایان ببرم: “انسانی که آزادی انسانی را می گیرد خود زندانی نفرت است”، “ستمگر و ستمدیده هر دو انسانیت شان چپاول شده است”.

علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.