سر که نه در راه عزیزان بود
بار گرانی است کشیدن به دوش
آنچه امروز شکسته شد نه اعتصاب غذای یکی از مریدان راه آزادگی؛ بلکه صدای شکستن بغض در گلو گره خورده خادمی بود که از فرط عنایت دوستان و بزرگ مردان و بزرگ زنان و الطاف آزادگان این سرزمین شرمسار است.
لب فروبستن از آنچه قوت لایموت می خوانندش سهل تر است از نشنیدن نصیحت ناصحانی که هر یک کوله باری از تجربه و انبانی از معرفت را حمایل کرده و در راه اعتلای این کهن دیار ایستاده سرود آزادگی سر می دهند.
آنگاه که بزرگانی چون «استاد ادیب برومند»که به حق پیر دیر معانی هستند امر به شکستن اعتصاب غذای این حقیر می دهند و آن سان که آزادگانی که خود شمع فروزان راه ناهموار آزادی به شمار می آید حکم به گشودن این روزه سیاسی می دهند جز اطاعت و گوش سپردن وظیفه ای دیگر نیست.
امیدوارم صدای اعتراض من دراین مدت قدری وجدانهای خفته را به بیداری فراخوانده و مسیری را در جهت احقاق حقوق اولیه تمامی زندانیان سیاسی هموار نموده باشد. پند حکیم محض صواب است و عین خیر فرخنده آن کسی که بسمع رضا شنید.
هوتن دولتی – بند ۳۵۰ اوین