هجده کودک و نوجوان ۱۲ تا ۱۸ ساله که در اعتراضهای آبان ۹۸ در خوزستان کشته شدند،…
دو نو جوان ۱۷ ساله، محمدرضا احمدی از سنندج، و آرین رجبی از مریوان، که در کردستان کشته شدند،…
آرمین قادری ۱۵ ساله از محله دولت آباد و حسام بارانی از روستای خانیله، که در کرمانشاه کشته شدند،…
نیکتا اسفندانی ۱۴ ساله و امیررضا عبدالهی ۱۲ ساله که در تهران کشته شدند،… و ندا آقاسلطان را آخوندها کشتند،… زندانیان ۶۷ را آخوندها اعدام کردند… و هزاران معترض دیگر را، آخوندها کشتند.
مقابله با زورگوئی و بی عدالتی، نیاز به هدف و برنامه دارد
برنامه، – تمرکزمان باید روی عامل اصلی مشکلاتمان باشد. جمهوری اسلامی و رژیم ولایت فقیه، زائیدهی فکر متحجر آخوندی است. آخوندها، قرنها است که سرچشمهی فساد و دروغ و عوامفریبی در ایران، بوده اند؛ پس از انقلاب، با در دست گرفتن کنترل اهرمهای قدرت و ثروت، برای بقای عمر شوم حکومتشان؛ مردم را میزنند؛ زندانی و شکنجه و تجاوز میکنند، و میکشند. آخوند را باید “هدف” قرار داد.
برای اکثریت ملت ایران، پس از چهل سال تجربه با فاجعهی حکومت آخوندی، تردیدی باقی نمانده که “عامل اصلی بدبختی ها” چیست و کیست؟ “آخوند”. عدهی قابل ملاحظهای از هم میهنان مان، امروز این واقعیت انکارناپذیر را درک کردهاند و میدانند که عامل درماندگی جامعهی ایرانی و عقب افتادگی کشور، “آخوندها” هستند.
مبارزه با سرطان
برای درمان سرطان، با عاملِ بیماری یعنی “غدهی سرطان” مبارزه میکنند؛ آنرا با لیزر (اشعه) میسوزانند، با مواد سمی تضعیف میکنند، و در صورت نیاز غده را نابود میکنند.
برنامهی پیشنهادی: روش مبارزه با سرطان میتواند بهترین الگو برای مبارزه با جمهوری اسلامی باشد. غدهی سرطانی جمهوری اسلامی، آخوند است. برای براندازی، نخست باید رژیم را اسیب پذیر کرد. همانطور که با لیزر و مواد سمی غدهی سرطانی را آسیب پذیر و تضعیف میکنند، باید آخوندها را آسیب پذیر و تضعیف کرد. آخوند را باید “هدف” قرار داد.
همه مان میدانیم که رژیم را باید بر انداخت و با سیستمی مانند “جمهوری مردمسالار ملی ایران”، جایگزین کرد. با آسیب پذیر کردن عامل اصلی مشکلات مان، آخوند، راه را برای براندازی آماده میکنیم. “هدف” قرار دادن و تضعیف آخوندها، جاده صاف کنِ براندازی و جایگزینی است.
دو پاراگراف زیر از مقالهای است که شش ماه پیش منتشر کردم:
آش باید خیلی شور شده باشد
یک مدرس عالیمقام حوزهی قم، در نامهای از خامنهای خواسته که استعفا کند. این شخص که معلم پسران خامنه بوده، مینویسد چرا مردم باید از مرگ یک روحانی اظهار شادی و سرور کنند؟ هیچ انسانی از مرگ انسان دیگری شاد نمیشود. این شادی آنها از مرگِ یک عقیده است، و روحانی نماد آن عقیده میباشد. اکثر مردم، روحانیت را عامل فقر و درماندگی میدانند و با مرگ یک روحانی شادی میکنند. او مینویسد، اکثر کسانی که پس از انقلاب به دنیا آمده اند؛ نماز که نمیخوانند هیچ، مظاهر مذهبی را مسخره میکنند! در آینده، اعتقاد به دین و مذهب از بین خواهد رفت.
این استاد حوزه در ادامه مینویسد، بارها طلبهها به من میگویند، ما نمیتوانیم با لباس روحانیت بیرون برویم؛ از بس که مردم فحش میدهند و توهین میکنند. مینویسد، چنانچه این بودجههای میلیاردی، صرف زدودن فقر شده بود، هم ارزشمند تر بود و هم امروز تا این حد بی اعتبار و منفور نشده بودیم. تنها راه نجات دین و مذهب، خروج روحانیت از پستهای سیاسی است. و گرنه ایران بی دین ترین و سکولار ترین کشور جهان خواهد شد. ایران به کشوری لائیک و مردمی فراری از دین، تبدیل میگردد. مقاله “رسوایی و بی آبروئی آخوندها، بزرگترین دست آورد انقلاب ۵۷ است”، نگارنده
برای رهائی از درد و رنج روزانه، نجات از نداشتن حق انتخاب، و زندگیِ خفت بار؛ باید تمام تمرکزمان روی این غدهی بدخیم سرطانی باشد. نیاز داریم که آخوند را چنان تضعیف و آسیب پذیر کنیم که یا دست از سرمان بر دارند و یا ریشه کن شوند!؟ باید خودمان را از شرّ این جرثومهی فساد، ایند غدهی بدخیم سرطانی، رها کنیم. آخوند را باید “هدف” قرار داد.
بر اساس آمار رسمی کشور، جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون تن برآورد شده است. ما ۸۵ ایرانی با شعور، با شهامت و شجاع نیاز داریم؛ جوانان و توانمندانانی که آستینها را بالا بزنند و به تنهائی یا در تیمهای دو نفری هر کدام در هر هفته، یک حرکت انجام بدهند. این قهرمانان مبارز در تیمهای ضربت، “بازوان ملت” ایران خواهند بود که مسئولیت بزرگی را میپذیرند و در سراسر کشور، انجام وظیفه میکنند. یک حرکت برای هر داوطلب در هفته، جمعا ۸۵ حرکت در هفته در سراسر ایران. پس از ده هفته، خواهید دید که آخوند چگونه وا اسلاما و وا مصیبتا سر خواهد داد و گریه زاری راه خواهد انداخت… ولی بازوان ملت (تیمهای ضربت)، حرکتها را ادامه میدهند.
طی ده هفتهی دوم، عدهای از آخوندها، خانه نشین میشوند، عدهای لباس شخصی میپوشند، و به فکر مهاجرت میافتند. بمرور به جای فرار مغزها، “فرار بی مغزها”، فرار زالوها و زالو زادهها آغاز میگردد. با مهاجرت آخوند، موهومات و خرافات در بین مردم، کمرنگ میشود و جامعه رو به شکوفائی میگذارد.
شعار، شعور، شهامت و عمل
مدتی است که ملت ایران، به کُنه شخصیت آخوند پی برده و به درستی تشخیص داده دشمن کیست و آموخته که تفاوتی بین دو جناح حکومتی نیست. این دو شعار: “دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست”؛ و “اطلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، بهترین شاهد این پدیده است. زیرا نشان میدهند که مردم، هم بیماری را تشخیص دادهاند، و هم شجاعانه اقرار و اعلام کردهاند. اکنون زمان آن فرارسیده که این تشخیص، از شعار به عمل برسد، و تکلیفمان را مشخص کنیم. باید با شهامت، بی رودربایستی (رودرواسی) موضوع را شفاف و مشخص بیان کرد، نوشت و فریاد زد – تا “کمیته ۸۵” بداند که مورد تأئید ملت ایران است.
همانطور که اشاره شد، برای مبارزه با سرطان، باید غدهی سرطان را مورد حمله قرار داد؛ ما نیز برای مبارزه با عامل اصلی مشکلات، و مقابله با باعث و بانیِ بدبختیها، تمرکزمان باید رویِ دشمن (آخوند) باشد. الگوی مان نیز، روش مبارزه با غدهی سرطانی است. باید آنرا مورد حمله قرار داد، آسیب پذیر کرد تا پایان کار.
در ایران فردا آلترناتیو و جایگزین سلطنت و مذهب، جمهوری مردمسالار ملی ایران است.
جمهوری مردمسالار ملی ایران، چیست؟
از زمانیکه خرد گرائی و حقوق شهروندی جایگزین سنت گرائی و موهومات مذهبی شد، انسان در تلاش برای رهائی از زنجیرهای دست و پا گیر استبدادِ حکومت و مذهب بوده است. در این راستا سیستم حکومتی خرد گرا، باید مردمسالار باشد، در حکومت مردمسالار، پذیرش ارزش و آبروی انسان در اوج هرم قرار دارد و حکم میکند که همه چیز باید، برای زندگی انسان و در خدمت انسان باشد.
جمهوری حقیقی، حکومتی است منتخب مردم برای مدت معین، که پایه و اساسش اجرای برنامههای مورد تأئید مردم میباشد.
سیستم مردمسالار یا شرکت مردم در تعیین سرنوشت خویش، یعنی حکومت مردم بر مردم و بوسیله مردم. گام نخستِ برپائی حکومت مردمسالار، دگرگون کردن زمینهی دیکتاتور پرور و ایجاد زمینهی مساعدِ پرورشِ دموکراسی در میهن مان است.
دولت ملی، – دارای استقلال اقتصادی و سیاسی است؛ – مدافعِ منافع جمعی؛ و – در چارچوب فرهنگ ایرانی است. در این دولت، انتخابات شفاف و قانونمند هستند. شهروندان طبق قانون اساسی کشور، آزادانه و بدون دخالتِ حکومت، انتخاب میکنند و رأی میدهند؛ و نمایندگان منتخب مردم، مأمور اجرای خواستهای آنان هستند. – قانونمندی و اعتبار حکومت نیز از مردم است. در ضمن در حکومت ملی، – مذهب رسمی وجود ندارد.
واژهی ایران، یعنی – یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور؛ و – برابری همهی ایرانیان بدون تبعیض بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و عقیدتی و جغرافیائی. اساس و مرام این سیستم بر پایهی پاسداری از حقوق طبیعی انسان، بنیادی کردن پدیدهی شهروندی؛ بر قراری عدالت اجتماعی؛ و نگهبانی از حقوق همۀ افراد کشور، بویژه پاسداری از حقوق اقلیتها است. واژهی ملی ایران، بَدَلِ سیاستِ غیر ایرانی و فرقه گرای رژیم است.
هر که جز ایران خدائی را پرستد مشرک است هر که غیر از دوست یاری را پرستد مشرک است
دین من میهن پرستی، مذهبم آزادگی است هر که دینی غیر از این را برگزیند مشرک است*
امیرحسین لادن
ahladan@outlook.com
* عبدالطیف عبادی
از: گویا