م. روغنی
رویدادهای پس از کشتهشدن ژینا امینی به دست مزدوران گشت کشتار “جنبشی زنانه” را بر انگیخت که بر محور خواستههای زنان و علیه سرکوب نظامند آنان اصل نظام را هدف قرار داده و پایههای حکومت سرکوبگر دینی خامنهای را لرزانده است.
پرچم زنستیزی حکومت دینی در واقع از خرداد ۴۲ با مخالفت روحالله خمینی مرتجع، علیه رای و انتخاب شدن زنان برافراشته شد و درست حدود یک ماه پس از پیروزی انقلاب با زمزمههای حجاب اجباری دوباره آشکار گردید. این اجبار پس از مخالفت زنان مدرن در پایتخت و برخی از شهرها به عقب نشینی موقت خمینی انجامید و در سال ۱۳۶۲ در میانه جنگ ایران عراق و پس از سرکوب نیروهای سیاسی بر اساس ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات قانونی شد.
جمهوری اسلامی زنان مخالف حجاب اجباری در اوایل انقلاب را با فریب به خانه فرستاد
ریشه حجاب اجباری و زنستیزی در این چهل و چهار ساله را باید در مردسالاری حاکم در ایران جستجو کرد که در بعد “مرد سالاری دینی” و “مردسالاری فرهنگی” قابل واکاوی است.
مردسالاری به معنی ولایت و یا تسلط مرد بر زندگی زن و فرزندان خانواده تعریف شده است که برپایه آن جنس مذکر مالک و تصمیم گیرنده جان و بسیاری از امور زن به شمار میآید
۱- مردسالاری دینی
مردسالاری دینی در ایران ریشه در برخی از آیات قرآن دارد که بر پایه آن مرد مالک زن به شمار آمده و از جمله مرد باید در مورد نوع پوشش زن (حجاب) تصمیم گیرد و اگر با نافرمانی زن روبرو شد حتی به خشونت فیزیکی روی آورد.
“ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مومنان بگو: “پوششهای خود را بر خود فرو گیرند این برای آنکه شناخته شوند…” (سوره الاحزاب، آیه ۵۸)، “.. زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و (اگر تاثیر نکرد) آنان را بزنید…” (سوره النساء، ایه ۳۳)
تبعیضهای حقوقی جنسیتی نیز در آیههای مردسالارانه قرآن آشکار است در آیه ۱۰ سوره نساء سهم ارث پسر دو برابر دختر اعلان میگردد و مادر در صورت مرگ همسر تنها یک هشتم ارث را بدست میآورد.
فقهای شیعه نیز مردسالاری دینی را در تعیین وظایف زنان بازتولید کردهاند. برای نمونه مصباح یزدی یکی از فقهای نورچشمی خامنهای “عواطف و احساسات” زنان را فاقد “قدرت تفکر، دوراندیشی و داوری درست” میسنجد و “قدرت حکومت و نظارت عقل” در زنان را ضعیف ارزیابی میکند و “به همین جهت داوریهای او [زن] اغلب سطحی و غیر واقعگرایانه” سنجیده میشود. (مصباح، ۱۳۹۱: ۲۷۸). این فقیه مرتجع، با توجه به ارزیابیاش از حالات جسمی و روحی زنان” بچه داری، غذا دادن به کودک، نظافت و شست و شوی او،… همه از کارهایی است که با روحیه [زن] سازگار” نامیده میشود. وی همچنین مدعی است که “در مجموع، مردان از تعقل و تدبیر افزونتری بهرهمند هستند و همین عامل سبب تفاوتهایی در حقوق و تکالیف زن و مرد میشود.” (مصباح، ۱۳۹۱: ۲۷۸)
مردسالاری دینی در قوانین تبعیضآمیز علیه زنان تبلور گستردهای داشته است. زنان از حق قضاوت محروم و قانون حمایت از خانواده مصوبه سال ۱۳۵۳ به زیان زنان تغییر یافته است. این در حالی است که خمینی با فریبکاری تمام پیش از انقلاب زنان و مردان را برابر میشمرد:
“زنها در حکومت اسلامی آزادند، حقوق آنها مثل حقوق مردها. اسلام زن را از قید اسارت مردها بیرون آورد و آنها را همردیف مردها قرار داده است. تبلیغاتی که علیه ما میشود برای انحراف مردم است. اسلام همه حقوق و امور بشر را تضمین کرده است.” (صحیفه امام، ج ۵: ۷۰).
قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت نیز به تازگی بر اساس خواسته ایدئولوژیک خامنهای طراحی و تصویب شده است که برای “اقتدار” نظامش جمعیت کشور باید به ۱۵۰ میلیون رسد. این قانون از جمله با محدودیتهای شدید در سقط جنین و پیشگیری از بارداری، زنان را بیشتر از پیش از حق کنترل بر بدنشان محروم ساخته است.
قانون حجاب اجباری بیشترین زیانهای روانی و اجتماعی را بر زنان وارد ساخته و به باور نوشین احمدی خراسانی تصویب آن حتی ضربهپذیری حوزه عمومی و کلیه مکانها را نیز به منظور اعمال حجاب اجباری در پی داشته ست: “به پشتوانه این قانون، کنترل فضاهای عمومی به راحتی امکانپذیر شده و ظاهرا “مشروعیت” یافته است.”(۱)
این قانون که با تذکر به زنان، جریمه، بازداشت و حتی کشتن آنان همراه بوده است برای گروه گستردهای از پیروان رژیم “معاش” و شغل نیز ایجاد کرده است که “چهبسا سوء استفاده مالی – و پنهانی – را نیز به وجود آورده است.”(۲)
در این رابطه لازم است اشاره شود که حسین ذولفقاری، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در سال ۱۳۸۶ گفته است «از ابتدای اجرای طرح تاکنون به ۵۲۷ هزار و ۲۵۵ تن از افراد بد پوشش تذکر داده شد، ۲۰ هزار و ۳۶۳ تن نیز با اخذ تعهد آزاد و دو هزار و ۲۶۵ تن هم به مرجع قضایی معرفی شدند.»(۳)
زمینهچینی برای تصویب و اجرای قانون حجاب اجباری توسط هشدارها و تهدیدهای خمینی در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه ۶۰ صورت گرفت. این رهبر مرتجع، در تیرماه ۵۸، گفت “اسلام نمیگذارد که [زنان] لخت بروند توی این دریاها شنا کنند، پوستشان را میکند!…. اگر [جلوی آنها را] نگیرند مردم میگیرند.”(۴)
خمینی در تیرماه ۵۹ نیز خواستار تصفیه ادارات از کسانی شد که “مشغول فسادند”. که منظورش بیحجابی در ادارات بود.
خامنهای در تیرماه ۵۹، در واکنش به تظاهرات دیگری از زنان علیه حجاب اجباری، گفت “ما نمیخواهیم به آنها زنهای هرزه بگوییم ولی به آنها میگوئیم که شما دروغگو و ضدانقلاب هستید چون لباس سیاه علامت عزاداری آزادی را نشان میدهد میخواهید بگویید در این مملکت آزادی نیست.”(۵)
با آغاز جنگ ایران و عراق سرکوب بی حجابان با برچستهای “سلطنتطلب” و “ضدانقلاب” تشدید و با مفاهیمی با پایمالی “حرمت خون شهدا” درآمیخت. و سرانجام پس از خرداد ماه ۶۰ و سرکوب بسیاری از سازمانهای سیاسی، حضور بیحجاب در جامعه بهطور رسمی و با برخورد مردم مذهبی جرم تلقی گردید.
۲- مردسالاری فرهنگی
سرکوب زنان از جمله حجاب اجباری و تبعیضهای گسترده حقوقی، و اجتماعی را نمیتوان تنها در مردسالاری دینی خلاصه کرد. بسیاری از مردان ایرانی اسیر مردسالاریند و از تبعیض علیه زنان و سرکوب آنان برای حفظ تسلطشان بر زنان استقبال میکنند موضوعی که برای یافتن علل آن باید به واکاویهای جامعهشناسانه مراجعه کرد.
قتلهای ناموسی در کشور نمونهای از مردسالاری فرهنگی است که بر پایه پژوهشهای دانشگاهی سالانه ۳۷۵ تا ۴۲۰ قربانی میگیرد. در مواردی حتی پدری دخترش را بهخاطر رفتن با پسری به ساندویچ فروشی ناچار به خودسوزی کرده است.(۶)
پدیده مردسالاری فرهنگی در مورد حجاب اجباری در تحرکات مردم متدین و انقلابی پس از اسفند ۵۷ نیز بروز کرد که پس از سخنان خمینی و عقب نشینی موقتیاش، پیگیر موضوع حجاب گشتند و از سطح حکومت به سطح جامعه کشیده شد.(۷)
پیکار زنان علیه حجاب اجباری نه تنها از پشتیبانی گروههای سیاسی و برخی از هنرمندان روبرو نشد بلکه تلویحا مورد انتقاد آنها نیز قرار گرفت.
بهطور نمونه اعتراضات زنان مدرن علیه حجاب اجباری با پشتیبانی گروههای سیاسی مردمحور از جمله بسیاری از چپها روبرو نگردید که مسئله حجاب را فرعی و مبارزه “ضد امپریالیستی” را در اولویت میسنجیدند. به گزارش کیهان و اطلاعات برخی از چپها حتی حجاب اجباری را “حجاب ضد امپریالیستی” به شمار میآوردند!
سیمین دانشور، نویسنده و همسر آلاحمد نیز حجاب را مسئلهای فرعی به شمار میآورد و “از هر دو گروه … خواسته بود که بهانه به دست ضد انقلاب ندهند و به مسایل مهمتر بپردازند.”! (کیهان ۱۹ اسفند ۵۷)
هما ناطق نیز در مقالهای در روزنامه کیهان مسئله حجاب را فرعی میسنجید و دراین باره چنین مینوشت: «رفتند گزارش دادند که ما لخت به وزارتخانهها رفتهایم. من از شما میپرسم در این زمستان سرد چطور یک زن لخت میتواند به وزارتخانهها برود. عنوان کردن مسئله زن در این برهه از مبارزه یک مسئله انحرافی است. ما نباید در این شرایط مسالهای به نام مساله زن داشته باشیم. یک بار چیزی در مورد حجاب گفتند و بعد هم پس گرفتند بنابراین برای این مسئله نباید درگیری ایجاد کنیم باید با مجاهدین همراه باشیم حتی اگر روسری به سر کنیم بشرط آنکه ما بدانیم به نام ما توطئه نمیشود و نظام شاهنشاهی برگردانده نمیشود». (کیهان ۲۱ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۹، صفحه۴)
در مقابل زنان معترض عدهای نیز بودند که به مخالفت با زنان و حمایت از حجاب اجباری به زنان حمله کردند. به گزارش روزنامه کیهان برخی از این افراد گلولههای برفی را که داخل آن سنگ گذاشته بودند به طرف زنان تظاهرکننده پرتاب میکردند.
نوشین احمدی خراسانی باور دارد: “قانون حجاب، متأسفانه عاملی شده تا اقتدارگرایی سنتی و بهاصطلاح «تعصب و غیرت» مرد ایرانی، برای کنترل و سرکوب زنان و تسلط هر چه بیشتر بر همسران، خواهران و دختران خود، بار دیگر سر بر آورد و به طور پیوسته تحریک شود. آزاد شدن این تعصبات اقتدارگرایانه در کنار ملغا کردن «قانون حمایت از خانواده»، سرانجام باعث افزایش حیرتآور آمار طلاق، تنشهای خانوادگی، فرار دختران از خانه، شوهرکُشی و خودسوزی زنان شده و به نوعی توجیهگر قتلهای ناموسی در کشورمان است.”(۸)
خراسانی فمینیست و پژوهشگر مسایل زنان باور دارد که مسئله حجاب و چالشهای ناشی از آن باید “در ارتباط با استقرار نظم و سامانهای دمکراتیک مورد چند و چون قرار [گیرد] ” و دخالتهای دولت در حوزه خصوسی شهروندان مورد نقد قرار گرفته به چالش گرفته شود در غیر اینصورت همچنان در آینده در چنبره چالشهای ایدئولوژیک میان گروههای سیاسی گرفتار و مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت و به “حق انتخاب” زنان و حوزه خصوصی شهروندان جامعه تجاوز خواهد شد.(۹)
خیزش فراگیر شهریور و مهرماه ۱۴۰۱ “جنبشی زنانه” علیه مردسالاری دینی و فرهنگی است که پس از ۴۰ سال سرکوب زنان از جمله به شکل حجاب اجباری و زنستیزی به رهبری دختران دهه ۸۰ و پسران همراهشان پایههای رژیم نکبتبار جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. در این جنبش روسریها که نماد بردگی زنان در جمهوری اسلامی است به آتش کشیده میشود و شعارها متوجه شخص خامنهای است که عمود خیمه این نظام دینی را تشکیل میدهد.
حتی اگر این جنبش همچون خیزشهای پیشین سرکوب گردد اما شعار محوری آن یعنی “زن، زندگی، آزادی” برگشتناپذیر بوده و در خیزشهای بعدی تا جدایی دین از دولت دنبال خواهد شد.
مهر ۱۴۰۱
mrowgahni.com
—————————————————
۱- نوشین احمدی خراسانی، حجاب و روشنفکران، رادیو زمانه، ۱۵ بهمن ۱۳۹۶
۲- همان
۳- احسان مهرابی، از ثارالله و جنداله به گشت ارشاد؛ ابزار ۴۰ سال اعمال حجاب اجباری در ایران. بیبیسی فارسی ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۲
۴- محمد جواد شفیعی، از اجباری شدن حجاب تا دختران خیابان انقلاب، ۲۸/۰۷/۲۰۱۸، یورو نیوز
۵- همان
۶- ما زنان. نگاهی به آمار و دلایل قتلهای ناموسی در ایران، تریبون زمانه، ۲۴ تیرماه ۱۳۹۹
۷- محمد جواد شفیعی
۸- نوشین احمدی خراسانی
۹- همان
از: ایران امروز