درس گرفتن از تجربیات ذکر شده و سایر تجربیات سیاسی و مهمتر از ان کاربرد ان در مواضع سیاسی از جانب اپوزیسون دمکرات و ملی که خواهان انجام تغییرات سیاسی دموکراتیک در کشور با توسل به مردم ایران هستند در این مرحله حساس تاریخی یک ضرورت دمکراتیک و ملی است …
در تاریخ بیست و پنجم دسامبر سال ۱۹۹۱ رییس جمهور امریکا پایان جنگ سرد را رسما اعلام کرد و یکی از کابوس های بشریت در قرن بیستم که با رهایی اهریمن از دل عنصری به نام اورنیوم در هیروشیما و ناکازاکی شروع شده بود و به مدت چهل و پنج سال سایه هراس اور خود را بر جهان گسترده بود پایان یافت. این جنگ در زمره جنگ ها متعارف که در تاریخ بشریت فراوان رویداده نبود. از این جنگ به نام جنگ ایده ها نیز نام برده شده که نشان از ان دارد یکی از مشخصه های ان سیطره ایدئولوژی در این جنگ بوده. بر خلاف جنگ های گذشته که عمدتا جنگ در سرزمین این یا ان طرف متخاصم انجام میگرفت و قربانیان نیز مردم و یا سربازان طرفین متخاصم بودند، در این جنگ شاهد ان بودیم که جنگ درپهنه گسترده ای از جهان و سرزمین ملت های دیگر انجام میگرفت و قربانیان جنگ مردم و سربازان کشور های دیگر بودند. اذربایجان ایران، کره، کوبا، ویتنام، و… سرزمین هایی بودند که این جنگ از انان قربانیان فراوانی گرفت.
افزون بر جنگ های رو در رو در حوادث سیاسی داخلی بسیاری از کشور های جهان نفوس بی شماری قربانی رقابت های جناح های سیاسی داخلی کشورخود شدند. این حوادث سیاسی عمدتا به شکل کودتا و یا تعییر دولت هاصورت میگرفت و در ان ها جناحی که با جانبداری امریکا و یا شوروی سابق قدرت را بدست میگرفتند با قساوت جناح های دیگر را سرکوب میکردند. ایران، اندونزی، مجارستان، چکوسلوواکی، لهستان، هائیتی، گرانادا، شیلی، و…در زمره این کشور ها هستند.
در داخل کشورهای اصلی طرفین این جنگ، انباشتن زراد خانه ها از سلاح های اتمی و سایر سلاح ها یکی دیگر از میدان های نبرد بود و میلیاردها دلار صرف تسلیحاتی میشد که به هیچ وجه کاربردی نداشتند. با پایان یافتن جنگ سرد و اشکار شدن حقایق بیشتری در مورد ان از جمله حجم تسلیحات انبار شده در زرادخانه های دو طرف مردم جهان در یافتند که در چه دوران جنون امیزی زندگی میکردند بدون ان که از آن اطلاعی داشته باشند. این جنون قدرت و مخارج بالای تسلیحاتی در نهایت موجب فروپاشی یک طرف این جنگ شد، طرف دیگر نیز خوشحال از این پیروزی بود و تئوریسین های آن پایان تاریخ را اعلام کردند. حوادث بعدی نشان داد که تاریخ قدرت و بشریت پیچیده تر از ان است که بتوان با پیروزی در یک جنگ کاملا بی ثمر یا شکست یک ایدئولوژی بتوان ان را تمام شده تلقی کرد و بازی تاریخ با سر براوردن قدرت های جدید همچنان ادامه یافت.
حوادث بعد از جنگ سرد یک بار دیگر ثابت کرد که گذاشتن هدف برای تاریخ و تلاش برای رسیدن به ان هدف با استفاده ابزاری از قدرت، ایدئولوژی، و مردم و ایجاد هیستری های روانی به جنایت های بیشتری ختم میشود و پیروزی های مقطعی بدست امده اگر با اهداف انسانی منطبق نباشد راهی جز شکست در اینده نخواهند داشت.
سامان دهی جدید جهان و به ویژه کشور ها شرقی از مسائل اصلی کشور های غربی بعد از فروپاشی شوروی سابق بود. میباید پروژه های جدیدی در زمینه مختلف از مهندسی اجتماعی و اقتصاد تا مسایل امنیتی و فنی به اجرا در اید تا این کشور ها بتوانند دوران تعییر را در ارامشی نسبی و کمترین هزینه طی کنند. شوربختانه در برخی از ان ها چنین نشد و جنگ های داخلی در ان ها قربانیان فراوانی گرفت. از میان کوه مشکلات در این کشور ها، خطر سلاح های اتمی و سایر سلاح های کشتار جمعی باقی مانده از شوروری سابق یکی ازبرجسته ترین مسایل بود.
با توجه به حذف کنترل دولتی و نابسمان بودن اوضاع داخلی شوروی، احتمال خروج تسلیحات اتمی و فروش ان به مشتریانی که بسیار طالب ان بودند و تعدادشان نیز کم نبود از مهمترین مشغله های فکری کشور های غربی در ان دوران بود. یکی از پروژه هایی که به منظور کاهش این خطر انجام شد و در هفته اول دسامبر امسال به پایان رسید، پروژه ای بود به نام “مگا تن به مگاوات” این نام با توجه به ماهییت پروژه نامی بسیار با مسمی بود. بسیاری ممکن است با این پروژه اشنایی نداشته باشند به ویژه مردم کشور ما. شرح و مطالعه سرنوشت تلخ اورانیوم های غنی شده در شوروی سابق در شرایط کنونی که مردم ما چندین سال است با مسائل مربوط به غنی سازی اورانیوم روز را شب میکنند و در این راه از بسیاری از امکانات زندگی عادی محروم شده اند و همچنین ان بخش از دولتمردان ما که با ملی کردن و ناموسی کردن غنی سازی اورانیوم به بهانه افزایش اقتدار ملی و یا ایدئولوژیک بزرگترین بحران سیاسی – اقتصادی کشور را رقم زدند میتواند جالب و درس اموز باشد که در انتهای نوشتار به ان پرداخته خواهدشد.
سرنوشت عجیب و دور از انتظار اورانیوم های غنی شده شوروی سابق که در نهایت سر از نیروگاه های برق هسته ای امریکا دراوردند در کشوری رخ داد که چند دهه یکی از ابر فدرت های جهان بود تا حدی که معروف بود یک اشاره انگشت استالین میتواند حکومتی را عوض کند و بسیاری از مردم عادی در نقاط مختلف جهان رهبران ان را میپرستیدند. ذکر خاطره ای از یکی استادانم که در جوانی عضو سازمان جوانان حزب توده بوده بی لطف نیست. او با زهر خندی میگفت “درمراسمی که بوسیله حزب توده به مناسبت در گذشت استالین به عنوان پدر محرومان جهان بر قرار شده چنان سوز دل و غمی بر من مستولی شد که در مراسم درگذشت پدرم چنین سوز دل و غم سنگینی بر من مستولی نشده بود”.
از نام این پروژه که ” مگاتن (واحد اندازه گیری قدرت انفجاری بمب های هسته ای) به مگاوات” (واحد اندازه گیری تولید انرژی برق) است میتوان درک کرد که این پروژه مربوط به بمب های هسته ای و تولید انرژی برق است. قرارداد انجام این پروژه در سال ۱۹۹۳ بین روسیه و امریکا به امضا رسید. در ان زمان بیست هزار کلاهک هسته ای از شوری سابق به جا مانده بود که حاوی پانصد تن اورانیوم غنی شده نود درصدی بود. نگاهی به تعداد این بمب ها که معلوم نیست برای نابودی چه چیزی از کیسه مردم محروم شوروی ساخته شده بود به خوبی مسابقه جنون قدرت در دو طرف جنگ سرد را نشان میدهد. بر اساس این قرار داد در ظرف بیست سال شرکت هایی از هر دو طرف باید این اورانیوم های غنی شده در حد نود درصد را از کلاهک های اتمی در داخل خاک روسیه خارج کرده و اقدام به رقیق سازی ان در حدود پنج درصد که سوخت نیروگاه های هسته ای است کنند. بخشی از عملیلت رقیق سازی در خاک روسیه انجام میگرفت و فراورده های ان در تانک های مخصوص به بندر پطرزبورگ حمل میشد و سپس بوسیله کشتی به مری لند امریکا انتقال مییافت و عملیات نهایی برای تولید سوخت اتمی قابل مصرف در نیرو گاه های امریکا در این کشور انجام میشد و در نهایت سوخت به منطور تولید برق در اختیار نیروگاه های هسته ای امریکا قرار میگرفت. اخرین محموله از این سوخت در هفته اول ماه دسامبر به امریکا رسید. به این ترتیب یکی از بزرگترین پروژه هایی که بمب های مرگبار جنگ سرد را به فراورده ای در خدمت مردم تبدیل میکرد با همکاری دو طرف متخاصم انجام گردید که بی شک میتوان انرا پروژه ای درخدمت صلح دانشت. تصویر زیر به طور گراقیکی این پروژه را نشان میدهد.
چنان که از تصویر فوق مشاهده میشود ده درصد از انرژی برقی مورد مصرف امریکا در بیش از پانزده سال گذسته از طریق این سوخت تامین شده است. محاسبات سر انگشتی تشان میدهد که با سوخت هسته ای حاصل از رقیق کردن اورانیوم های غنی شده شوروی سابق که در بمب های اتمی ان محبوس بودند میتوان انرژی برقی شهر سیاتل در امریکا را برای ۷۶۷ سال، انرژی مورد نیاز امریکا را برای دو سال، و انرژی مورد نیاز جهان را برای پنج ماه تامین کرد. از این ارقام میتوان حدیث مفصل خواند از ان چه در دوران جنگ سرد گذشته و چه میزان انرژی در زراد خانه های طرقین متخاصم برای نابودی بشریت ذخیره شده بود. وزیر انرژی امریکا از این پروژه با نام پروژه تبدیل “شمشیر به گاو اهن نام برده” به این مفهوم که یک الت قتاله را میتوان به ابزاری برای استفاده در کشاورزی تبدیل کرد.
شمشیر و گاو آهن هر دو داری یک جوهر اصلی یعنی فولاد میباشند این خرد و یا بی خردی انسان است که جهت استفاده از فولاد را به عنوان یکی از منابع در اختیار بشر تعیین میکند.
مسلما چنین تبدیل هایی رابطه مستقیم با بالا رفتن خرد بشریت و خروج از مدار های بسته ایدئو لوژیک دارد که باید امید داشت در اینده بیشتر شاهد ان باشیم. در گیری شوروی سابق در مسابقه تسلیحاتی بیهوده ای که سال ها به طول انجامید و غرور کاذب از داشتن زرادخانه های تسلیحاتی عظیم هزینه وحشتناکی به مردم شوروی تحمیل کرد افزون بر هزینه بی موردی که مردم پرداخت کردند این بازی سیاسی چنان بیهوده بود که در نهایت یکی از عوامل فروپاشی نظامی شد که به این بازی با بی خردی دست زده بود. هر چند که اشک زیادی در فرو پاشی ان نظام ریخته نشد ولی برای زخمی که بر پیکر مردم نشسته بود اشک های فراوانی ریخته شد. در نهایت این مردم بودند که مجبور شدند هزینه های سنگینی از جمله شکسته شدن غرور ملی برای اشتباه رهبران خود سر وایدئولوژیک خود که- اقتدار ملی را صرفا در اقتدار نظامی میدیدند- پرداخت کنند.
هزینه ای که مردم آلمان نیز چند دهه قبل از ان برای اشتباه رهبران خود پرداخت کرده بودند. امید است ما مجبور به پرداخت هزینه های زیادتر برای چنین اشتباهاتی نشویم هر چند که تا کنون قسط های اولیه ان را که بسیار کمر شکن بوده اند پرداخت کرده ایم. هر چند که دهها تن اورانیوم غنی شده در شوروی سابق در غلظت نود درصد است (نه پنج درصد و نه بیست درصد) که بی شک با کاستن از قوت لایموت مردم شوروری با هزاران زحمت بدست امده بودند به نحو صلح امیزی مورد استفاده قرار گرقتند که جای خوشحالی است، ولی مسلما در ذهن رهبران سابق شوروی چنین سرنوشتی که روزی اورانیوم غنی شده انها خوراک نیروگاه ها اتمی طرف مقایل گردد قابل تصور هم نبود در این میان خشم مردم شوروی نیز جای خود را دارد. ولی تاریخ قدرت از این بازی های غیر قابل تصور زیاد در استین دارد و چندان توجهی به خواست رهبران سرمست از قدرت و یا باورمند به باور هایی نظیر این که تاریخ و یا خدا در کنار ان ها ست ندارد و مسیر خود را ادامه میدهد صرف نظر از این که ما ان را حق و یا نا حق بدانیم. فقط کاربرد خرد سیاسی، تدبیر، و اقع گرایی قادر است که از تکرار این بازی های تلخ ناشی غرور های کاذب جلوگیری کند.
گفتنی است کاربرد خرد و تدبیر را نباید با تسلیم طلبی اشتباه گرفت. اندیشه کاربرد خرد سیاسی در حل و فصل مشکلات به ویژه در جهان پیچیده کنونی دیر زمانی است با تبلیعات اقتدار گرایان در کشور ما مترادف تسلیم طلیی شده است . این تبلیعات اگر برای حفظ منافع شخصی یا گروهی نباشد اوج پوپولیسم سیاسی است که در هشت سال دولت احمدی نژاد و ائتلاف شکننده او با اقتدار گرایان سکه رایج بود و امروز شکست ان مسجل شده.
یکی از خوش شانسی های ما ایرانیان که در هشت سال گذشته که به شدت در راه غنی سازی اورانیوم گام برداشته ایم این است که تجربه تلخ اوانیم های غنی شده توسط یکی از ابرقدرتان زمان خود در برابر دیدگانمان قرار دارد، باید غرور های کاذب را کنار گذاشت و با وافع گرایی ان را با دیده عقل دید و کاوید و مطالعه کرد و قبل از این که خیلی دیر باشد برای تصحیح راهمان اقدام کرد. در گیر شدن در این بازی تا کنون برای ما زیان های فراوانی داشته که بی شباهت به تجربه تلخ شوروی سابق نیست. تا این مرحله میلیارد ها دلار درامد بلوکه شده نفتی ایران، کاهش اقتدار نظام حاکم در داخل و خارج، افزایش تنش های سیاسی داخلی بر سر موضوع غنی سازی، کاهش بیش از اندازه اقتدار رهبری، تورم بسیار بالا، سختی وضعییت معیشتی مردم، کمبود کالا های اساسی مثل دارو، طفره رفتن کشورهای منفعت طلب خریدار نفت از پرداخت بهای ان به انحای گوناگون، افزایش دشمنان منطقه ای و.. در زمره زیان های وارده است که تعیین میزان کمی و کیفی انها غیر ممکن است.
با مطالعه تجربه ذکر شده و سایر تجربه های شوروی سابق با ان چه امروز در کشور ما میگذرد میتوان شباهت هایی یافت و درس هایی اموخت تا بتوان از تکرار فاجعه دیگری جلوگیری کرد برخی از این شباهت ها در زیر خواهد امد. از شباهت های تجربه غنی سازی در ایران با تجربیات شوروی سابق میتوان از نقش حمله ان کشور به افغانستان در تحولات بعدی یاد کرد، در ان زمان رهبران شوروی سابق کمترین شکی در درستی تصمیم شان نداشتند. ان حمله در زمان خود بدبینی در بسیاری از کشور های جهان به ویژه کشور های مسلمان را از سیاست های توسعه طلبانه شوروی را به حداکثر خود رساند و باعث پدید امدن ائتلاف مستحکمی علیه شوروی در بسیاری ازکشور ها شد که تا فرو پاشی ان در ده سال بعد ادامه داشت.
در ان زمان آمریکاییان به فراست در یافتند که ان حمله میتواند به آرزوی طلایی انها جامه عمل بپوشاند و در عمل نیز چنین شد و یک بی خردی سیاسی عامل مهمی در تقویت طرف مقابل شد.
غنی سازی اورانیوم نیز ج.ا را در همان وضعییت قرار داد و افزون بر ان افاضات ضد ملی احمدی نژاد مبنی بر انکار هولوکاست و.. نیز هر تردیدی مبنی بر نیت خیر ایران در استفاده صلح امیز از اتم را زایل کرد و زمینه لازم برای تشکیل حبهه ای کاملا منسجم علیه ایران را در اختیار جناح های افراطی غرب، اسرائیل، و برخی کشورهای عربی قرار داد.
در این مورد کافی است اشاره کنیم که امریکا در تشکیل جبهه یک پارچه در هنگام حمله به عراق با مخالفت های جدی فرانسه و روسیه وچین روبرو شد. در مخالفت با مخالفت فرانسه در حمله به عراق جناح هایی در امریکا تا ان جا پیش رفتند که کمک های امریکا در جنگ دوم جهانی را به رخ فرانسه کشیدند و جناح های افراطی تر پیشنهاد کردند که واژه “فرنش فرایز” به واژه “فری دام فرایز” تبدیل شود.
اما در جریان مذاکره هسته ای ژنو همان فرانسه کاسه داغ تر از اش شده و نه تنها مخالفتی با امریکا نمیکند بلکه از ان افراطی تر نیز عمل میکند که نشان از ان دارد چگونه غنی سازی هسته ای زمینه را برای افزایش اقتدار امریکا و تشکیل یک از بزرگترین ائتلاف ها که تا کنون علیه ملتی امده را مساعد کرد.
راه حل بچگانه بی خردان اقتدارگرا در ایران برای مقابله با این وضعییت فقط افزودن شعار مرگ بر فرانسه بر سایر شعار های قبلی مرگ بر این و ان بود. به قول مولوی در برابر این همه بی خردی سیاسی فقط به قول مولوی میتوان گفت “آز قضا سرکنگبین صفرا فزود”.
از شباهت های دیگر ان چه در کشور میگذرد با تجربه شوروی سابق قبول رقیق سازی اورانیم موجود بیست درصدی تا حدود پنج درصد در قرار داد ژنو است. هر چند این ماده از قرار داد ژنو و برخی دیگر از مفاد ان مورد انتقاد شدید اقتدار گرایان در ایران و بخش های از اپوزیسیون در خارج از کشور قرار گرفت، اما به باور نگارنده با فبول این شرایط که هنوز نهایی نشده هیئت مذاکره کننده ایرانی توانست یکی از خرد گرایانه ترین تصمیمات سیاسی در طول عمر ج.ا که تعداد ان ها بسیار کم است را اتخاذ کند و کشور را از خطر بزرگی که به روشنی و بدون تعارف های سیاسی تهدید میکرد تا حد توان دور نگاه دارد هر چند که هنوز نتوانسته ان را بر طرف کند و قدم مثبتی در تنش زدایی و صلح بر دارد.
بدیهی است که در مورد کل داستان غنی سازی انتقادات بسیاری مطرح است که بسیاری از دست اندر کاران ج.ا نیز به ان اعتراف دارند ولی لبه این انتقادات را نباید متوجه هییت مذاکره کننده کرد. دادن عناوینی نظیر قرار داد ترکمان چای و غیره از سوی مخالفانی که خود را همواره مدافع منافع ملی میدانسته و هنوز هم میدانند دردی از مشکلات کشور و منافع ملی در شرایطی که به خاطر بی خردی های گذشته “از منجنیق فلک سنگ فتنه بر کشور میبارد” حل نمیکند و فقط اب به اسیاب بی خردان اقتدار گرا که هنوز در پی رویا های بی پایه گذشته و یا منافع شخصی و گروهی هستند میریزد و ممکن است کشور را تا جایی برد که نه از تاک اثر ماند و نه از تاک نشان.
درس گرفتن از تجربیات ذکر شده و سایر تجربیات سیاسی و مهمتر از ان کاربرد ان در مواضع سیاسی از جانب اپوزیسون دمکرات و ملی که خواهان انجام تغییرات سیاسی دموکراتیک در کشور با توسل به مردم ایران هستند در این مرحله حساس تاریخی یک ضرورت دمکراتیک و ملی است. انجام تعییرات دموکراتیک محقق نخواهد شد مگر با دوری گزینی از احساس گرایی و کاربرد حداکثر خرد سیاسی از سوی اپوزیسون ملی-دموکرات در برخورد به حل مسئله غنی سازی اورانیوم و تحریم ها و سایر مسائل و پیدا کردن راهی متناسب با حد تکامل سیاسی جامعه ایران که فراتر از بسیاری از کشو رهای منطقه است. این راه حل مسلما راه حلی یک شبه، غیر دموکراتیک، و کنترل شده از خارج از ان دست که در کشورهای منطقه شاهد بودیم نخواهد بود.
حمید شیرازی