دعوا بر سر چیست؟

دوشنبه, 28ام آذر, 1401
اندازه قلم متن

پس از حمله روسیه به اوکراین، اولاف شولتز، صدر اعظم سوسیال‌دموکرات آلمان اعلام کرد که با این تهاجم جهان وارد یک «چرخش دورانی» شده است. همه آنچه در این ده ماه بر جهان گذشت، نشان می‌دهند که آن اظهار نظر سخنی تصادفی نبوده است و به واقع جهان معاصر را باید به دوران پیش و پس از تجاوز روسیه به اوکراین تقسیم کرد.

در ایران اما، حادثه دیگری چرخش دورانی را رقم زد. با قتل مهسا، جنبش دوران‌ساز «زن، زندگی، آزادی»» متولد شد تا فصل نوینی در تاریخ ایران آغاز و تاریخ معاصر ایران به پیشا و پسا مهسا تقسیم شود.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» احتمالا بیش از میانگین پتانسیل جامعه فروپاشیده ایران، متمدنانه است! هر چه متمدنانه‌تر، ساده‌تر، انسانی‌تر و زیباتر، به همان نسبت غریبه‌تر با خلق و خوی فرورفتگان در لجن‌زار زشتی، تباهی و بربریت که از قضا بسیارانند!

جنبش مهسا از فراز همه شکاف‌های اقتصادی، قومی و جنسیتی عبور کرد و افقی بی‌نظیر و نامنتظر را بر روی جامعه ما گشود. پرواز این همای سعادت، لجن‌زار‌‌زیان را دچار هراس مرگ و زندگی کرد. آنها گیج و گول شده‌اند. دیگر دعوا نه بر سر حجاب و گشت ارشاد است و نه بر سر رفتن و ماندن خامنه‌ای! دعوا اینک میان تمدن و بربریت است و همین توضیح‌گر آن است که ما وارد یک چرخش دورانی شده‌ایم.

در همه جای دنیای متمدن و نیمه‌متمدن، پلیس به عنوان حافظ نظم، نام و اونیفورم مخصوص به خود را دارد تا از سایر شهروندان که مسولیتی رسمی بر عهده ندارند، قابل تشخیص باشد. حتی در شرع اسلام و قوانین جمهوری اسلامی هم هر نوع تعرض اشخاص بی‌نام و نشان به شهروندان، گناه و جرم شمرده شده و شهروندان حق دارند در مقابل فرد متجاوز بایستند و برای حفظ جان خود، او را از پای در آورند.

پلیس یک نماد تمدن است. وقتی حکومتی ۴۳ سال بعد از استقرار، با داشتن صد‌ها هزار پاسدار و پلیس مسلح، به جای اتکا به پلیس، لجن‌نشینان جانی و بربرصفت را از اعماق جامعه منهدم، معتاد، بی‌آینده و جنایتکار برمی‌کشد، آنها را به قمه، چماق و ابزار‌های کار پلیس مسلح می‌کند تا در پاسخ به عقده حقارت خود، دختران و پسران مردم را در حمایت پلیس بربایند، آنها را به دخمه‌هایشان ببرند، مورد تجاوز قرار دهند و بعد جسد بی‌جان و شکنجه شده‌شان را در گوشه‌ای رها کنند، اینجا دیگر سخن فقط می‌تواند از نبرد تمدن با بربریت در میان باشد و با حکومتی که در آستانه فروپاشی فرهنگی و اخلاقی، تمام قد در جبهه بربریت ایستاده است.

آنچه که در این سه ماه اتفاق افتاده، آنچنان فجیع، غیرانسانی و باورنکردنی است که بازپخش فیلم‌ها و خبر‌ها هم عذاب‌آور شده است. اینکه مراجع مرتجع قم هم حاضر به حمایت از رژیم نشده‌اند و اینکه روحانیون استخوان‌داری نظیر محقق داماد و عبدالله نوری فریاد وااسلاما برآورده‌اند و اینکه هر روز صدای تازه‌ای از میان مدرسین حوزه‌ها شنیده می‌شود، همه و همه بیانگر آن است که ارباب دین هم نگران پیوند نامبارک حکومت خامنه‌ای با بربریت شده‌اند و درک می‌کنند که در این بازی بدفرجام، آنچه بربرهای خامنه‌ای به نام دین انجام می‌دهند، گور دین و دینداری را هم می‌کند و تداوم حضور این دیکتاتور مجنون در قدرت، ایران، اسلام و تمدن ایرانی را در سیاهچاله غرق خواهد کرد.

شاید هنوز برای دینداران و رهبران دینی اندک فرصتی مانده باشد که به جبهه تمدن بپیوندند. سخن دیگر از بیانیه و پیغام به اندرونی نیست. خامنه‌ای هزینه نجات دین را بسیار بالا برده است. وقتی دختری را می‌ربایند و چند روز بعد جسد چاک چاک و تجاوز شده‌اش را در گوشه‌ای به زیر خاک می‌کنند، جای شکایت و گلایه نیست! کارزاری دلیرانه باید! آیا در میان مومنان هنوز دلیرانی هستند که پیام آن پدر داغدار را به گوش بگیرند: «به گلوی بریده ابا عبدالله، نمی‌‌گذرم!»

مساله امروز این است: در کجا ایستاده‌ایم؟ در اردوی تمدن یا در کنار بربر‌ها؟

احمد پورمندی
۱۸.۱۲.۲۰۲۲

از: ایران امروز 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.