سید محمود حسینی، استاندار پیشین اصفهان
ظریفی میگفت حالت احتضار و مرگ رود به انسان مانند است که مرگ از پا شروع میشود به بدن میرسد و در آخر، جان از سر بهدر میرود. زایندهرود که تا چندسال پیش تنها رودخانه دایمی دشت مرکزی ایران بود و اینک فصلی، با مرگ دستبهگریبان شده و به حال احتضار! افتاده است. مرگ از پای رودخانه آغاز شد.
تالاب گاوخونی پایانه حوضه آبریز زایندهرود بیش از یکدهه میشود که دیگر حیات ندارد و مرغزارهای گرداگرد آن به بیابان شورهزاری بدل شده و زیستبوم چند استان را به هم زده است. از این واقعه اما شهر را خبری نشد تا اینکه مرگ به تن رودخانه رسید و جلگه حاصلخیز زایندهرود در شرق اصفهان قالب تهی کرد و بستر رود و کمی بعد سفرههای زیرزمینی جلگه خشکید. خبر آنوقتی به گوش مسوولان رسید که سفرههای کشاورزان قانعی که خود تولیدکننده نان بودند خالی شد و برخوردهای نامناسب مدیریتی، آرامش را از این مردم آرام گرفت. ضعف نظام اندیشه و برنامهریزی در وزارت نیرو و برخی مراجع تصمیمگیری ادامه یافت و آثار سوء آن بیشتر نمودار شد. به اندک مدتی مرگ به قلب شهر و سپس به بالاتر یعنی به غرب رسید. کشتزارها و باغات کهن بلوک ماربین و شهرستانهای فلاورجان و نجفآباد پژمردواره برقیها به جان درختان گشن و پرثمر این خطه افتادند. در این سالها شاهدیم که مرگ به سراغ سر (سرچشمه) رفته است. در اثر سوءتدابیر و گلآلودکردن آب از بالادست اوضاع چنان آشفته شده که بهتدریج آثار بحران بیآبی به صنایع و مراکز تولیدی و حتی آب آشامیدنی رسیده است.
طرح آبرسانی به اصفهان بزرگ و استانهای همسایه که آب شرب بیش از پنجمیلیونجمعیت فلات مرکزی ایران با مصرف سالانه ۴۵۰میلیونمترمکعب را تامین میکند دیگر کفاف نمیدهد و از تابستان گذشته با مشکل جدی روبهرو شده و میرود که کمبود آب شرب و مسایل ناشی از آن به یک چالش اساسی در طول مسیر ۴۰۰کیلومتری زایندهرود و شهرستانهایی که آب به آنها انتقال مییابد و باشندگان و مجتمعهای سکونتی و مراکز اقتصادی، صنعتی و تولیدی آن خطه تمدنساز درآید. شهرها و شهرستانهای شهرکرد، سامان، بن، فرخشهر و چلگرد در استان چهارمحالوبختیاری، زرین شهر، فولادشهر، مبارکه، فلاورجان، نجفآباد، خمینیشهر، اصفهان، شاهینشهر و میمه، برخوار، کاشان، اردستان، نطنز، نایین، ورزنه، کوهپایه و جرقویه در استان اصفهان، یزد، اردکان در استان یزد و دلیجان در استان مرکزی، از زایندهرود مشروب میشوند. آنچه این شهرها و آبادیها را بههم پیوند میدهد امر حیاتی آب است. این رشته اتصال ایجاب میکند تا همه بافتهای جمعیتی این مسیر و بزرگان و مدیران این استانها باهم تعامل و تعاون و همدلی داشته باشند همانگونه که پیشینیان این دیار در امتداد تاریخ مدنی خود با تلاش و تدبیر ضمن استفاده حداکثری از آب موجود با همبستگی و همزیستی مثالزدنی حیات اجتماعی این سامان را تداوم بخشیدهاند و با نظام تقسیم آب دقیق و سامانههای آبیاری مجهز و فنی علاوه بر آنکه حفاظت از رودخانه و انهار منشعب از آن و تاسیسات وابسته را با مشارکت فعال همه ذینفعان طراحی کردهاند، یک الگوی فیصلهبخش مدیریتی بین همه نسقبران رودخانه اعم از بالادست و پاییندست بهوجود آوردهاند که ویژگیهای این مدیریت که امروز هم کاربرد دارد و به این هنجارها و اصول نیازمندیم عبارتند از:
۱- نفع شخصی را در اتکا به نفع جمعی میدیدند.
۲- مشارکت تمامی ذینفعان را ملاک موفقیت میدانستند.
۳- حقوق همه بخشها (بلوک ها) و روستاها اعم از حقابهداران و سهمبران لحاظ میشده است.
۴- تجاوز به حقوق هیچکدام از نسقبران بالادست و پاییندست رودخانه متعارف و مجاز نبوده است.
۵- ساز و کارهای بهبود مدیریت و رفع اختلافات پیشبینی شده بود.
۶- مدیریت حفظ و نگهداری رودخانه و پیشگیری از تخریب آن و مدیریت توزیع منصفانه آب با مشارکت و حمایت ذینفعان به نحو دقیق اعمال میشده.
۷- این ترتیبات به شکل یک منشور حقوقی مورد اتفاق معتمدین همه بلوکات بود و به تایید حاکمان محلی نیز میرسیده که آخرین آن منشوری است که به طومار شیخ بهایی موسوم است.
در پی تحولات صنعتی ایران در دهه۴۰ ساختارهای سنتی به هم ریخت. مهاجرت به شهرها گسترش و جمعیت کشور بهشدت افزایش یافت. بهویژه پس از اصلاحات ارضی با نام الغای نظام ارباب و رعیتی مدیریت منسجم قبلی (گرچه ظالمانه) بر آب و زمین متلاشی شد و اجرای همه امور را دولت بر عهده گرفت. دولت هم نتوانست الگوی جدید مدیریتی و نظام بهرهبرداری با مشارکت مردم جایگزین الگوی قبلی کند. و رشته امور از کف او بیرون شد و نظم و نسق حاکم بر شهرها و روستاها مدیریت آب دستخوش تشتت و تغییر شد. با استقرار ذوبآهن در بالادست زایندهرود و احداث پالایشگاه و دیگر کارخانجات در اصفهان، تغییرات وسیع و سریع در این حوضه آبریز اتفاق افتاد و در پی آن سیل جمعیت مهاجر از سراسر کشور به شهرها و حواشی آن سرازیر شد. بعد از انقلاب و جنگ به دلیل امنیت مرکز ایران، صنایع بزرگ ملی مثل فولادمبارکه، صنایع نظامی، فلزی، شیمیایی، سیمان و نیروگاه به اصفهان گسیل و بار سنگین سطح ملی بدون در نظر گرفتن آثار اجتماعی و زیستمحیطی آن بر دوش اصفهان گذاشته شد. ضعف اعمال حاکمیت در مدیریت آب موجب به هم ریختن نظم و نسق قبلی و دگرگونی زیاد در حوضه زایندهرود شده و بارگذاری بیش از ظرفیت، رمق رودخانه را گرفته و حیات آن را در معرض تهدید قرار داده است. تجزیه مدیریت حوضه آبریز (استانیکردن مدیریت آب) در آخر دولت آقای خاتمی و تصویب آن در مجلس هفتم و اعلام رییسجمهور وقت (آقای احمدینژاد) به بالادست رودخانه که هرچه آب خواستید بردارید اگر زیاد آمد آنگاه اجازه دهید به پاییندست برود، آشفتگیها را افزود و اعمال حاکمیت را ضعیفتر از پیش کرد و کار مدیریت بر آب را با پیچیدگی زیاد روبهرو ساخت. برخی از آثار نگرانکننده آن عبارتند از:
– آب در پشت سد زایندهرود به زیر تراز بحرانی رسیده است.
– کاهش فاحش آب در آبخوانهای حوضه، منجر به نابودی کمی و کیفی آبخوانها و منابع آب زیرزمینی و خطر پدیده فاجعهبار نشست سراسری دشتها شده است.
– خطر نابودی کامل تالاب گاوخونی و محیطزیست طبیعی رودخانه
– نابودی کشاورزی در بخش شرقی و میانی حوضه که اکنون به غرب گسترش یافته
– خشکشدن دشتها و باغهای چندصدساله و دارای حقابه مصرح در طومار شیخبهایی
– پیشروی کویر از سمت شرق و شمال شرق و درنتیجه انتشار ریزگردها و خطر نابودی سرمایههای عظیم ملی و تمدنی
– ایجاد اختلاف و عداوت بین ساکنان حوضه، استانهای همجوار در غیاب یک مدیریت فیصلهبخش و کارشناسانه و دامنزدن به اعتراضات و بروز نارضایتیهای اجتماعی
– امکان قریبالوقوع مهاجرت مردم از دشت مرکزی و اثرات زیانبار آن
– مخدوششدن نظام حقوقی توزیع آب با قدمت چند صدساله و نابودی یک سرمایه عظیم اجتماعی
در اینجا چند نکته یادآوری میشود:
۱- مساله آب در حوضه زایندهرود مساله محلی و استانی نیست بلکه ابعاد آن ملی است و تبعات آن همه کشور را تحت تاثیر قرار میدهد.
۲- شش استان خوزستان، چهارمحالوبختیاری، اصفهان، یزد، کرمان و مرکزی در حوضه زایندهرود ذینفع هستند. متاسفانه در اثر بیتدبیریهای مدیریتی در سالهای گذشته میرود که بین آنها بر سر توزیع آب کدورت و اختلاف ایجاد و دامن زده شود که این امر آثار سیاسی – اجتماعی مخربی در پی دارد. این استانهای همجوار باید بدانند که نفع همه در آن است که با همدیگر به نحو برنده – برنده تعامل کنند و حقوق و منافع مشترک همدیگر را رعایت کنند.
۳- مبنای حل مسایل فیمابین گفتوگوهای کارشناسی و مذاکرات مدیریتی و تعامل سازنده است. البته نقش سازمانهای مردمنهاد و رسانهها در این تعامل و پیشگیری از تنازع نباید نادیده گرفته شود.
۴- وزارت نیرو که نقش فرابخش و وظیفه اعمال حاکمیت در امر حیاتی آب در کشور و داوری اختلافات را برعهده دارد باید با وقوف کامل به جایگاه خود و اشراف بر مسایل علمی-کارشناسی، اجتماعی، زیستمحیطی و تاریخی موضوع آب و مدیریت بر منابع و مصارف آب در همه ابعاد و جوانب بهویژه مصالح و منافع ملی را در تصمیمگیریها مدنظر و ملاک قرار دهد و اجازه ندهد مسایل حاشیهای وارد کار شود.
۵- بحران آب در ایران و بهویژه در حوضه زایندهرود به علت خشکسالیهای اخیر نیست بنابراین مردم و برنامهریزان با علم به اینکه کمیابی آب یک واقعیت است باید مصارف و نوع توسعه خود را تنظیم کنند و در مرحله نخست با مدیریت مصرف و الگوهای کشت مناسب و عدم استقرار صنایع آببر و بارگذاری جمعیت متناسب با ظرفیت، این بحران را مدیریت کنند. اخیرا اخبار نگرانکنندهای انتشار یافته که تحتتاثیر فشارهای وارده بعضی طرحهای آبرسانی یا انتقال آب در این حوضه مورد مناقشه قرارگرفته است که از جمله آنها طرح انتقال آب از زاگرس به فلات مرکزی ایران است. این طرح که ویژه آب شرب، صنعت و حفظ محیطزیست سه استان خشک یزد، کرمان و اصفهان است و سالها مطالعه، تصویب و به اجرا رفته، فرصتی است تا در آینده فلات مرکزی ایران و متعاقبا کویر نیمهمرکزی و شرق کشور را از نابودی برهاند.
باشد که جمعیت ساکن آن باقی بماند و مانع کوچ آنها شود. ذخایر ژنتیکی عظیم گیاهی و جانوری موجود تباه نشود و بالاخره حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی-تمدنی آن خطه استمرار یابد. از دولت تدبیر و امید انتظار میرود اجازه ندهد طرحهای مصوب ملی که با منافع و امنیت ملی گره خورده است به سادگی تعلیق شود. همانگونه که هیات محترم دولت به حق گروهی را برای رسیدگی به بحران دریاچه ارومیه و نجات آن مسوول پیگیری کرد، انتظار است گروهی را هم از سوی دولت مامور رسیدگی به بحران حوضه زایندهرود کند تا با درنظرگرفتن همه جوانب کارشناسی و اجتماعی و با رعایت انصاف و عدالت و لحاظ مصالح ملی و درنظرگرفتن حقوق همه ذینفعان تصمیمگیری کند. قبل از آنکه پروژههای مصوب و قانونی این حوضه یکی پس از دیگری به محاق تعطیلی برود و مرگ رودخانه به وقوع بپیوندد آنگاه حیات بخش مهمی از فلات مرکزی و جمعیت کثیر ساکن در آن را تحتالشعاع قرار میدهد.
از: شرق