چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟

یکشنبه, 25ام دی, 1401
اندازه قلم متن

پس از شکست هر آزمونی دانشمندان و خردمندان جهان به بررسی چرایی انگیزه های شکست می پردازند. چرا اندیشمندان و خردمندان کشور ما تا کنون نتوانسته اند چنین کار بسزایی را در باره ی انقلاب های ایران انجام دهند تا چاره ی کار را بیابند. ما ایرانیان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی  پس از چندین انقلاب ناکام و دادن هزاران کشته در راه آزادی، ناگزیریم پاسخ این پرسش را بیابیم. من بارها با پرسش چه باید کرد؟ پیرامون این گره کور سیاسی کشورمان نوشته ام اما در اینجا می خواهم دیدگاه خود را درباره ی این چیستان بنویسم. ما برای بررسی شکست آزمون ها هم ناگزیز به بررسی و فراگیری هستیم. در دوران ما آموزش و پرورش سازمانی کشوری است و با کشورداری کار دارد. کشور ما نیز شوربختانه در دست بیگانگان است و آموزش و پرورش آن هم ضد مردمی و ضد ملی است. چندین صد سال است که بیگانان و نوکران آنان آموزش و پرورش ما را برنامه ریزی و پیاده کرده اند. ما از خود بیگانه و دست پرورده ی استعمار شده ایم؛ سیاوش کسرایی گفته است: «گرگ هاری باید»! در دربار قاجار انگلیس ها و در دوران دیکتاتوری پهلوی ها انگلیس ها و آمریکایی ها در دستگاه های حکومتی، مانند کرم لول می زدند.

بیش از دویست سال از زمانی که سرگور اوزلی در سال ۱۸۱۳ میلادی معاهده گلستان را نوشت و نمایندگان روس و انگلیس آن را امضا کردند می گذرد. او از سوی انگلستان مأموریت داشت تا مستعمره هندوستان را از خطر حمله ی ناپلئون، روسیه و پادشاهان عثمانی، دور نگه دارد. این کار، با بخشیدن سرزمین های قفقاز مانند ارمنستان، گرجستان، چچن، بخش هایی از تالش و ده ها شهر و روستای دیگر به پهنای ۲۲۰ هزار کیلو متر مربع از سرزمین های شمالی ایران و  ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع از پهنه ی دریای خزر با نفت و دیگر دارایی های آن، از سوی سرگور اوزلی به روسیه واگذار شد.

زنده یاد محمود محمود “تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم” را در هشت جلد نوشته است. او با موشکافی کوشیده است دست درازی انگلیس ها در ایران را نشان دهد. نام خانوادگی محمود محمود در آغاز محمود پهلوی بود. رضا سوادکوهی، به دستور ژنرال آیرونساید درجه سرتیپی گرفت و رضا شصت تیری ناگهان شد رضا خان میر پنج!!! او ایل و تباری نداشت که خان آن باشد، برای بزرگ نشان دادنش به او رضاخان می گفتند. این رضا خان میرپنج انقلاب مشروطیت را با یک کودتا به اشاره و فرمان ژنرال ادموند آیرونساید و با همکاری اردشیر جی ریپورتر با شکست روبرو ساخت. رضا سواد کوهی تا پیش از آن که از سوی ژنرال آیرونساید انگلیسی( که برای خدماتش به انگیس لقب سِر ؛ شوالیه و لُرد از انگلیس دریافت کرد) مأمور انجام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بشود نام خانوادگی نداشت. نام او رضا بود که گاهی با واژه های دیگری همراه می شد ( مانند رضا کچل، رضاگروهبان، وکیل باشی، سرکار استوار، رضا شصت تیری، کلنل رضا خان، رضا خان میرپنج و…). حتی هنگام کودتا در تهران، اردشیر جی ریپورتر که ارباب و اداره کننده ی رضا بود و به او تاریخ و فرهنگ شفاهی یاد می داد، در زیر اعلامیه “حکم می کنم” از سوی او واژه ی”رضا” را نوشت!!! چون کسی او را با نام دیگری نمی شناخت. او به کمک سیاستمدارانی که گماشته ی انگلیس ها بودند، سردار سپه هم شد. سردار سپه را به رضا چسباندند و  او را رضاخان سردار سپه نامیدند. او نام خانوادگی پهلوی را از محمود پهلوی به زور گرفت و  شد رضاشاه پهلوی! محمود پهلوی ناچار خود را محمود محمود نامید.

در ماده چهارم اعلامیه ی “حکم می کنم”؛ نوشته شده بود: « ماده چهارم- تمام روزنامه جات و اوراق مطبعه تا موقع تشکیل دولت موقت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شود.» ماده پنج اعلامیه حتا اجتماعات در منازل را هم ممنوع کرد: «ماده پنجم- اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه بکلی موقوف و در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوۀ قهریه متفرق خواهند شد.». برخی از احکام ۹ ماده ای اعلامیه ی “حکم می کنم”، هنوز هم در ایران از سوی دست نشاندگان بیگانگان به شدت انجام می شود. حکومت های خودکامه و ضد مردمی پهلوی ها و آخوندها، برای غارت ایران از سوی انگلیس ها با کودتا و نیرنگ برپا شده است. این کودتاهای انگلیسی و توطئه ی گوآدلوپ (با همراهی انگلیس ها) بر ضد انقلاب مردم ایران، همراه با  موج سواری و کودتای خمینی در سال ۱۳۵۷، واپسین انقلاب در ایران را  نیز باز با شکست روبرو ساخت.

درباره ی پیشینه ی اردشیر جی ریپورتر، کاشف و ارباب رضا سواد کوهی، سایت پیپل پیل می نویسد:

https://peoplepill.com/people/ardeshir-reporter                                                    

Sir Ardeshir Reporter was born in a Zoroastrian Parsee family in Bombay on August 22, 1865. He was the head of the secret British Intelligence Service in Iran for many years.

سِر اردشیر ریپورتر در یک خانواده ی زرتشتی پارسی در ماه اوت سال ۱۸۶۵در بمبئی به دنیا آمد. او چندین سال رئیس شبکه ی جاسوسی بریتانیا، در ایران بود”. یک فرانسوی به نام ژان ریشارد نمی دانم در چه رابطه ای با جاسوسان انگلیسی در ایران بوده که نوشته ی آقای عبدالله شهبازی را در باره این جاسوس انگلیسی به چالش می کشد. آقای عبدالله شهبازی در تاریخ  هشتم اسفند ماه ۱۳۹۹ در سایت “انصاف نیوز” در پاسخ ژان ریشارد چنین می نویسد: « در مورد وصیت نامه اردشیر ریپورتر: کسی ادعا نکرده که سند در منابع انگلیسی موجود است. اصل سند در مرکز اسناد بنیاد مستضعفان و جانبازان(مؤسسه مطالعات معاصر ایران) در مجموعه سر شاپور ریپورتر نگهداری می شود. …».

در عکس های زیر اردشیر ریپورتر جاسوس انگلیسی در میان گروهی از زرتشتیان و شاپور جی ریپورتر پسر اردشیر جی ریپورتر، در کنار شمس پهلوی در یک جشن دیده می شوند.      

                                                                      

گروهی از زرتشتیان در باغ ارباب جمشید، اردشیر ریپورتر نشسته، سگ هم نشسته! (عکس از عبدالله شهبازی)

                           

خنده دار است که جست و جوی نام اردشیر جی ریپورتر و شاپور جی ریپورتر در دائره المعارف بریتانیکا هیچ پاسخی برای نام این جاسوس های برجسته ی بریتانیایی ندارد! در حالی که درباره کریستین امانپور خبرنگار و  فضل الله زاهدی نخست وزیر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بسیاری دیگر در بریتانیکا، شرح حالشان هست. فرزند اردشیر این جاسوس انگلیسی به نام شاپور ریپورتر از نزدیکان محمد رضا شاه پهلوی بود. او در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خورشیدی به همراه کرمیت روزولت، نقش فعالی داشت. شاپور ریپوتر نیز مانند پدرش اردشیر ریپورتر به پاس خدماتش در ایران در سال ۱۹۷۲ پس از فروش یکصد میلیون پوند اسلحه به ایران، نشان “شوالیه” و لقب “سِر” از سوی دولت انگلیس دریافت کرد.  سایت (https://alchetron.com/Shapoor-Reporter ) می نویسد در این معامله شاپور یک میلیون پوند از دولت انگلیس حق دلالی گرفته است.

سند دیگری که به آن استنادمی شود تا نقش این جاسوس را در کودتای  ۲۸ مرداد نشان دهد، این عکس است که شاپور به دستخط خود در زیر آن نوشته است: Mission accomplished (مأموریت انجام شد)

امروزه فرمانروایی شماری از کشورها مانند کشورهای اروپایی، یا بر پایه ی رأی مردم است و یا مانند کشورهای واپس نگه داشته شده، از بیرون کشور با زور، پول و کودتا و یا جنگ اداره می شود. مردمان میهن ما برای رهایی از زیر یوغ بیگانگان و دست نشاندگان آنان در ایران بیشتر از یک سد و بیست و پنج سال است که با جانفشانی و فداکاری، تلاش و مبارزه می کنند. با آن که هزاران هزار زن و مرد میهن دوست جان خود را در این راه از دست داده اند و بخش هایی از کشور نیز از دست رفته، این تلاش ها تا به امروز با دسیسه های بیگانگان در ایران ناکام مانده است.

ایران دارای فرهنگ و پیشینه ای است که افزون بر ایرانیان خردمند و میهن دوست، بزرگان جهان نیز به آن ارج می نهند. کسانی که می کوشند تا بزرگی و ارزش فرهنگی ما را ندیده بگیرند دشمنان مردمان کشور ما هستند. بی گمان و با آسودگی می توان گفت که فرهنگ و پیشنه ی میهن ما مایه سرافرازی همه ی مردمان در جهان است. این خواری و واپس ماندگی امروزی کشور پیامد دخالت غارتگران جهانی و خیانت مشتی از ایرانیان خود فروخته و تهی مغز است.

ایران در درازای تاریخ بارها برای بود و نبود خود با دشمنان بسیاری از یونانی، رومی، عرب، مغول، ترک، روس و انگلیس جنگیده است. سخت ترین و پرآسیب ترین این جنگ ها، جنگ با استعمار انگلیس بوده و هست که هنوز با سختی باور نکردنی به سود انگلیس ها پیش می رود. جنگ عرب های مسلمان با ایران نزدیک به بیست سال به درازا کشید. یازده سال پس از نخستین یورش عرب ها به ایران یکی از ایرانیان اسیر شده به دست عرب ها، ابولوءلوء پیروز(پدر دختری به نام لوءلوء یعنی مروارید) خلیفه ی قدرتمند عرب، عمر را با خنجری دولبه کشت. ابولوء لوء پیروز نهاوندی، زاده ی نهاوند بود و در جنگ اسیر شده بود.

پس از شکست جنگ نهاوند به بهانه ی پشتیبانی از خاندان علی امام نخستین شیعه ها، ایرانیان برای سرکشی و جدا سری از اسلام خود را شیعه می نامیدند. شیعه ها در درازای تاریخ اسلام در ایران، هر روز به نامی و به بهانه ای سر به شورش برداشتند. فرقه های خوارج، پارسیان، فرقه ی یاری، اهل حق، علی اللهی ها، شیعه چهار امامی، شیعه ی هفت امامی، شیعه ی دوازده امامی و جنبش های بسیار دیگری مانند سیاه جامگان، سرخ جامگان، سپیدجامگان، سر بداران، راوندیان، بابک خرم دین و … همه بهانه هایی برای جداسری از اسلام و فرمانروایان عرب ها پدیدآمده است.  

از فرمانروایان ایران اوزون حسن نخستین کسی است که با دختر پادشاه ترابوزان ژان چهارم به نام (تئودورا) یا دسپینا خاتون ازدواج کرد. این ازدواج سیاسی و برای تقویت قدرت سیاسی اوزون حسن انجام شد. تئودورا (دسپینا خاتون) همراه با خود کشیش و موعظه گران عیسوی به دربار اوزون حسن آورد و تا پایان زندگی اش به دین خود باور داشت و چندین کلیسا در دیار بَکر، ارزنجان و تبریز ساخت. او دختری به نام مارتا داشت که با خواهر زاده ی اوزون حسن شیخ حیدر ازدواج کرد. مارتا مادر شاه اسماعیل صفوی یعنی نوه تئودورا یا دسپینا خاتون است.

شاه اسماعیل این نو جوان نیمه مسیحی نیمه مسلمان، هنوز بالغ نشده بود که با کمک های غیبی !!! پادشاه و بنیان گذار سلسله ی شیعه ی صفوی شد و فرمان یافت تا سنی ها را که آن زمان در ایران اکثریت بودند از دم تیغ بگذراند. این مذهب شیعه ی انگلیسی؛ دست پخت و ساخته بیگانگان از آن روز تا کنون دشمنی با استقلال و آزادی ایران را دنبال کرده است. اسماعیل در چهارده سالگی یعنی در سال۱۵۰۱ میلادی با سپاه قزلباش تبریز را گرفت و به گفته ی تاریخ نویسان بیست هزار از ایرانیان را در تبریز، به گناه سنی بودن کشت. شاه اسماعیل مردی عیاش، همجنس باز بود اما خود را پیشوای روحانی و مذهبی قزلباش ها می نامید. شیعه گری از این تاریخ با پیشوایی شاه اسماعیل دین رسمی پادشاهان صفوی شد. تا پیش از این تاریخ شیعه گری در ایران بهانه ای برای شورش در برابر خلیفه ها، پادشاهان و فرمانروایان مسلمان عرب و سنی بود.

در دوران پادشاهان صفوی نفوذ و دخالت انگلیس ها در فرمانروایی ایران افزایش یافت. در زمان شاه عباس صفوی فرمانروای فارس و کهکیلویه، امام قلی خان به کمک انگلیس ها پرتغالی ها را از بندر گمبرون بیرون راند و  از آن پس بندر گمبرون؛ بندر عباس نامیده شد. وابستگی شاه عباس به انگلیس ها تا آن اندازه بود که شاه عباس برادران شرلی را با هدایایی گران بها از سوی خود برای سفارت به اروپا فرستاد. دربار پادشاهان صفوی در درازای بیش از دویست سال از  ۱۵۰۱ تا ۱۷۳۶ میلادی سرشار از دسیسه ها و کشتار نخبگان صفوی بود تا جایی که بتوانند شاه سلطان حسین را به سلطنت برسانند. “شاه سلطان حسین” نمونه ی بی لیاقتی در زبان پارسی شده است.

در دویست و سی و پنج سال فرمانروایی پادشاهان صفوی در ایران مذهب شیعه ی دولتی در ایران گسترش یافت. این دگرگونی مذهبی و شیعه شدن ایران توانست جلو خطر جنگ عثمانی های مسلمان، با اروپا را بگیرد. عثمانی ها در اوج قدرت نظامی خودناچار در گیر جنگ با دولت مسلمان صفوی شدند و جنگ های عثمانی مسلمان با ایران شیعه ی مسلمان، اروپا را از خطر یورش سهمگین ترک های عثمانی رهایی بخشید. تا پیش از جنگ های شیعه و سنی، سلطان محمد فاتح توانسته بود با قدرت نظامی و به زور کلیسای “سنت صوفی” را به مسجد مبدل کند و نام کنستانتینوبل را به استانبول برگرداند. سال ها پس از آن، سلطان سلیمان عثمانی تا محاصره ی وین پیش رفت.

انگلیس ها در دوران پادشاهی صفوی ها در همسایگی ایران یعنی در شمال ایران در مسکو در سال ۱۵۵۳ کمپانی مسکووی را ساختند. در دوران فرمانروایی الیزابت اول در سال ۱۶۰۰ میلادی کمپانی هند شرقی انگلیس در هند با هدف غارت هندوستان و کشورهای شرقی برپا شد. دخالت های این دو کمپانی انگلیسی از شمال و از جنوب، در ایران به گونه ی ویژه ای از نگاه مردمان میهن ما دور مانده است. انقلاب های ملت ایران در یک سد و بیست و پنج سال گذشته برای دست یافتن به حاکمیت ملی با دخالت های بیگانگان ناکام مانده است.

منوچهر تقوی بیات

سالروز غم انگیز کشته شدن میرزا تقی خان امیرکبیر

بیستم دی ماه ۱۴۰۱ خورشیدی برابر با دهم ژانویه ۲۰۲۳ میلادی

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.