در کیلومتر ۱۷ بزرگراه تهران – ورامین، نرسیده به شهر قرچک، تاسیساتی در نزدیکی جاده دیده می شود که از هفت سوله و یک ساختمان نوسازی تشکیل شده است. این مشخصات زندانی است که مسئولین نام آن را “ندامتگاه شهر ری” گذاشته اند و عامه ی مردم منطقه، آن را زندان قرچک ورامین می نامند. محسن منصوری، فرماندار ویژه ی شهرستان ورامین نیز، پیش تر در مصاحبه با رسانه ها، این زندان را متعلق به حوزه ی استحفاظی فرمانداری ویژه ی ری دانسته بود و گفته بود که آن جا، ربطی به شهرستان ورامین و بخش قرچک ندارد.
اردی بهشت ماه سال ۹۰ پس از تعطیلی بند نسوان زندان رجایی شهر کرج و انتقال جمعی از زندانیان سیاسی تبعیدی این زندان به این محل، نام این زندان و شرایط آن را بر سر زبان ها افتاد. شاهدان عینی که از رجایی شهر بدانجا منتقل شده بودند؛ می گویند: “زندان رجایی شهر در قیاس با این زندان بهشت است.”
زمزمه ی انتقال زندانیان زن اوین به این محل موجب شد که رسانه های برون مرزی با حساسیت بیش تری به آن بپردازند، به طوری که یک هفته پس از آن، بلافاصله محسنی اژه ای ترتیبات یک شوی تلویزیونی را انجام داده و بازدیدی از این زندان به عمل آورد؛ دوربین های تلویزیونی محلی را به تصویر کشیدند که کاملاً متفاوت با آن چه که در گزارشات رسانه های مستقل عنوان می شد، بود.
پس از آن تصاویری هم در رسانه های وابسته به دولت از نظم و بهداشت محیط و مددکاران فعال در این زندان، به نمایش گذاشته شد و با منتفی شدن انتقال زندانیان اوین به زندان قرچک و انتقال زندانیان سیاسی رجایی شهر به زندان اوین، این موضوع دیگر از سوی رسانه های مستقل هم دنبال نشد و زندانیان قرچک ورامین به دست فراموشی سپرده شدند.
محمد رحیم یوسفی، رئیس این زندان است و معاونی به نام خانم رحیمی دارد. این زندان هم چنین، زیر نظر سازمان زندان های استان تهران اداره می شود و به گفته ی رئیس آن، تنها زندان زنان در جهان است. ساختمان این زندان پیش تر در اختیار بهزیستی برای بازپروری معتادان به مواد مخدر بوده و سپس به قوه ی قضاییه واگذار و همان محل تبدیل به زندان شده است که متشکل از هفت سوله است.
نزدیک به دو هزار زندانی در این زندان نگهداری می شوند که با توجه به تعداد تخت ها، نزدیک به ۶۰۰ زندانی، اصطلاحاً کف خواب هستند. این زندانیان در محل هایی که تخت وجود ندارد و در مقابل درب سرویس های بهداشتی می خوابند و غذا می خورند. هر سوله که بیش از ۳۰۰ زندانی در آن جای داده شده است، دو سرویس بهداشتی و حمام دارد که در آن هم استحمام می کنند و هم ظرف و لباس می شویند. محل خاصی برای خوردن غذا وجود ندارد؛ هر زندانی بر روی همان تخت غذا می خورد، استراحت می کند و به کارهای روزمره ی خود می پردازد.
سوله ها نیز، فاقد اتاق است و تنها یک سالن بزرگ وجود دارد که در آن تخت های باقی مانده از دوران بهزیستی گذاشته شده است. هر سوله یک هواخوری دارد که نزدیک به ۲۰ نفر می توانند در آن تردد کنند.
روزانه سه وعده ی غذایی توزیع می شود و اگر زندانی به خود نجنبد، از وعده ی غذایی خبری نیست. ضرب و شتم و فحاشی چاشنی غذای هر روزه ی زندانیان است؛ چه بسا زندانیانی که برای دریافت جیره ی غذایی بیش تر و یا به دلیل نرسیدن سهم روزانه و اعتراض به مسئولین مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
وعده های غذایی یک نواخت است؛ سیب زمینی آب پز، ماکارونی و نان. یک نواختی وعده های غذایی موجب کمبود ویتامین و انواع بیماری ها شده است. بیماری های عفونی، هپاتیت و ایدز نیز در بین زندانیان شایع است و مسئولین تفکیکی برای زندانیان بیمار این چنینی قائل نیستند و از آن جایی که معاینات ماهانه و آزمایش پزشکی وجود ندارد، آمار دقیقی از زندانیان ایدزی و هپاتیتی هم وجود ندارد.
تا ساعت ۹ صبح، هر زندانی روزانه سه دقیقه اجازه ی تماس تلفنی دارد و برای تماس تلفنی بیش از سه دقیقه، باید اقدام به خرید نوبت کند؛ مثلاً زندانیان خارجی از تانزانیا و فیلیپین که در زندان کارهای خدماتی می کنند و در ایران کس و کاری ندارند، تماس های تلفنی روزانه ی خود را به زندانیان ایرانی می فروشند و بدین وسیله می توان بیش از سه دقیقه در روز با بیرون از زندان ارتباط گرفت.
در این زندان نزدیک به ۳۰ زندانی اعدامی وجود دارد که حکمشان از سوی دستگاه قضایی تائید شده و در انتظار استیذان ریاست قوه ی قضاییه هستند. هم چنین ۱۶ زندانی اعدامی نیز در انتظار پاسخ دیوان عالی کشور به سر می برند. زندانیان محکوم به اعدام در کنار زندانیان محکوم به حبس هستند و عدم تفکیک جرائم خطرات متعددی را برای زندانیان محکوم به حبس به همراه دارد. به عنوان مثال، چند ماه پیش دو تن از زندانیان اعدامی برای این که چند صباحی اجرای حکمشان به تعویق بیفتد، با هم دستی یک دیگر، یک زندانی دیگر را به قتل رساندند و در واقع این قتل و این گونه قتل ها در زندان، برای باز شدن پرونده ی جدید و تاخیر در اجرای حکم صورت می گیرد.
از سوی دیگر، رسیدگی پزشکی در این زندان وجود خارجی نداشته و مسئولین زندان هم می گویند بودجه ای برای آن به ایشان تعلق نمی گیرد. مسئولین از ورود دارو توسط خانواده ها به بهانه ی کنترل ورود مواد مخدر جلوگیری می کنند و تنها دارویی که خانواده ها حق دارند به زندانیان بدهند، دارو برای بیماران قلبی است.
در اطراف زندان قرچک ورامین، مرداب و نی زار است و به همین علت حشرات موذی در فصل گرما زندگی را بر آن ها سخت تر می کند؛ مسئولین اما باز هم تدبیری ندارند. تنبیه زندانیان با استفاده از گارد ضد شورش مرد هم از نکات قابل توجه تنها زندان زنان است و در صورت شورش در زندان، بدون رعایت موازین اخلاقی و انسانی ضرب و شتم زندانیان توسط مردان باتوم به دست انجام می گیرد.
سوالی که شاید هم چنان ذهن خواننده را درگیر می کند، این است: زندانی که، محسنی اژه ای وارد آن شده و شویی تلویزیونی را هم در آن راه اندازی کرد، کجا بود؟ آن جا هم زندان قرچک ورامین است، اما چیزی که به بازرسان و خبرنگاران نشان می دهند “بند مشاوره” نام دارد که شهردار تهران، محمد باقر قالیباف، آن را احداث کرده است. این بند ظرفیت در حدود ۱۵۰ زندانی را دارد که در ازای پرداخت پول، زندانی می تواند وارد آن شود. هم چنین شرط دیگر برای ورود به این بند- که به بند قالیباف در بین زندانیان شهرت دارد-، داشتن حکم کم تر از پنج سال است. این محل سرویس های بهداشتی تمیز، کتابخانه، دفتر مددکاری، بهداری و غیره هم دارد که البته بسیاری از این امکانات، تنها در زمان بازدیدها فعال می شوند.
برای آن که تصویر درستی از شرایط وخیم این زندان به دست آورید، باید خود را به عنوان یک زندانی محکوم به ۱۵ سال حبس تعزیری در نظر بگیرید که مجبور است با این شرایط تحمل کیفر کند. زندگی بر روی یک تخت کثیف، صف های طولانی برای دریافت غذا، استفاده از سرویس های بهداشتی و یا تلفن و غیره. تصور چنین شرایطی زمانی غیرممکن می شود که به مانند ماه گذشته، ۲۰ روز آب زندان هم قطع باشد و شما احتمالاً در این مدت طولانی قطعی آب، دچار عادت ماهیانه(قاعدگی) شده اید و البته که در همه حال هم، به دلیل سرویس های بهداشتی محدود، آبی برای شستشوی خود، در اختیار ندارید. کودکانی را تصور کنید که در کنار مادرانشان به دلیل نداشتن سرپرست با این شرایط زندگی می کنند؛ شرایط طاقت فرسای زندانی که در فصل سرما نیز وسایل گرمایشی مناسب ندارد، زندانی که تنها روزی سه ساعت آب گرم دارد که آن هم گاهاً قطع می شود.
بازار سیاه دارو در زندان هم رواج دارد. بر اساس آخرین تحقیقاتی که صورت گرفته است، قیمت یک عدد قرص مسکن ایبوپروفن در این زندان، دو هزار تومان است. محلی به نام بهداری وجود دارد اما این محل حتی در زمان وجود بیمار اورژانسی هم، فعالیت نمی کند. دو ماه پیش یک زندانی به بهانه ی نبودن مامور اعزام، در حین زایمان در این زندان فوت نمود. نگهداری زندانیان با سن ۱۸ سال در کنار زندانیان ۵۰ ساله با جرائم مختلف هم، یکی از معضلات دیگر این زندان است و تجاوز به زندانیان کم سن و سال از سوی زندانیان تبهکار، کابوس شبانه ی دختران زندانی است.
بر اساس تعریف سازمان زندان ها، زندان محلی است که در آن محکومانی که حکم آنان قطعی شده است، با معرفی مقامات قضایی صلاحیت دار قضایی و قانونی، برای مدت معین یا به طور دائم به منظور تحمل کیفر، با هدف حرفه آموزی، بازپروری و بازسازگاری نگهداری میشوند. اما چه بسا افرادی از فراموش شدگان کهریزک زنان که، با تحمل چنین شرایطی معمولاَ به جامعه باز نمی گردند؛ آن ها ممکن است یا بر اثر ضرب و شتم ماموران و یا قتل توسط باندهای درون زندان و یا ابتلا به بیماری های واگیردار و خطرناکی چون ایدز و هپاتیت، جان خود را از دست بدهند.
نویسنده: جمال حسینی
توضیح: در این مقاله، از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استفاده شده است.
از: خط صلح