م. روغنی
بخش نخست
تبعیض علیه اتنیک و یا اقوام و ملیتها در زمان رضا شاه و در دوران مدرنسازی کشور نهادینه و در زمان جمهوری جهل و جنایت تشدید شد.
پیش از آن دوران به باور بسیاری از مورخان و سیاحان “تا زمان رشد تجارت و بازرگانی در نیمه دوم سده نوزدهم، اکثر روستاها و قبایل تقریبا مستقل، عملا خودکفا و از لحاظ اقتصادی خودمختار و اغلب خودگردان بودهاند.”[۱] ساختار جمعیتی و قومی کشور شبیه موزاییک عجیبی بود که با رنگها و اشکال گوناگون کشور ایران را شکل میداد. در این موزاییک میان زندگی شهرنشینان و قبایل خانه بهدوش و مذاهب گوناگون تفاوت بسیار وجود داشت. “افزون برین، باید از تفاوتهای زبانی و لهجهای به ویژه میان فارسی زبانان، آذریها، ترکمنها، کردها، بلوچها، گیلکها و مازندرانیها نام برد”[۲]
مهمترین هدف مدرنسازی رضا شاه را مدرنسازی ارتش و دولت و حفظ “تمامیت ارضی کشور” را تشکیل میداد که از راه یکسانسازی خشن ایلات و اقوام، با جمعیت شهرنشین فارسیزبان همراه شد. این رویکرد پشتیبانی اغلب نخبگان سیاسی و برخی از روشنفکران آن زمان را نیز جلب کرد.[۳] در این باره ماهنامه آینده در سال ۱۳۰۴ ایجاد وحدت ملی را از جمله چنین پیشنهاد میداد ” … در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محدود شود و ملوک الطوایفی کاملا از میان برود. کرد و لر و قشقایی و عرب، ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هر یک لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند.”[۴]
راهبردهای یکسانسازی (assimilation) اقوام که با مشت آهنین به اجرا گذاشته شد حتی بر اقتصاد کشور نیز اثر گذاشت. لمبتون در باره نتایج این رویکرد چنین مینویسد: “راهبردهای عشایری رضاشاه که با ددمنشی طراحی شده و بطور نادرستی به اجرا درآمدند، به کاهش شمار عشایر، تنگدستی و تلف شدن بسیاری از گلهها منجر شد. آثار شوم عوامل مزبور بر اقتصاد کشور وی را برآن داشت که در سالهای بعد سلطنتش، در این راهبردها تجدیدنظر کند، از جمله کوچ محدودی دوباره اجازه داده شود…”[۵]
راهبرد تمرکزگرایی، بخش دیگری از اقدامات رضاشاه را تشکیل میداد که با پشتیبانی سیاستمداران سرشناس آن زمان روبرو شد و امکان خودگردانی اقلیتهای زبانی و قومی از میان برداشته شد. ملک الشعرای بهار در این باره چنین مینوشت: “… با درک این مسئله که عدم تمرکز به آسانی منجر به از هم گسیختگی ملی میشود من …. به حمایت خود به طرفداری از ایجاد دولت مرکزی قدرتمند ادامه داده و بر علیه تشکیل خود مختاری ایالتی هشدار دادم.”[۶]
راهبردهای یکسانسازی رضاشاه به اعمال تبعیض علیه اقلیتهای مذهبی نیز کشیده شد. “مدارس بهایی که تنها در تهران بیش از ۱۵۰۰ دانش آموز داشت، در سال ۱۳۱۳ … تعطیل شد. در سال ۱۳۱۰ ساموئل حیم، نماینده کلیمیها در مجلس ناگهان به دلایل نامعلومی اعدام شد … در مورد مدارس ارامنه، نخست کلاسهای تدریس زبانهای اروپایی تعطیل شد و سپس در سال ۱۳۱۷، اجازه نامه فعالیت این گونه مدارس باطل شد.”[۷]
پس از خروج اجباری رضاشاه از ایران بسیاری از اقدامات خشن “یکسانسازی” با شکست روبرو گردید و واکنش سخت ایلات را برانگیخت. “… ایلاتی که در دوره رضاشاه خلع سلاح شده بودند، دوباره مسلح شدند و مناطق ایلی را در کنترل خود گرفتند. با از هم پاشیدن بنیاد ارتش در جریان اشغال کشور، ایلات دوباره فرصت مسلح شدن پیدا کردند… علاوه براین، تضعیف کنترل دولت، ایلاتی را که به زور اسکان داده شده بودند، تشویق کرد دهکدههای خود را رها کنند و کوچنشینی را از سر گیرند.”[۸]
در فردای ۲۸ مرداد راهبردهای رضاشاهی با شدت و سختی کمتری در مورد ایلات و اتنیکها ادامه یافت. در حالی که زبانهای محلی در مدارس ممنوع بود، پخش محدود برنامههای رادیویی به زبانهای محلی اجازه داده شد و در برخورد با مسایل قومی سیاست دوگانهای اعمال میشد. برای نمونه “…. شاه همان استراتژی آنکارا را در ارتباط با کردها دنبال کرد: نابودی رهبران مخالف کرد اما همکاری با نخبگان مهم سنتی باقیمانده و واگذاری پستهای مهم در دولتش به آنها. … اما شرایط نیمه دمکراتیک ترکیه و استبدادی در ایران در این بود که در اثر ضعف جامعه مدنی در این کشور، هیچ نیروی مخالف چپ و یا غیرسنتی نمیتوانست دست به اعتراض بزند.”[۹]
در دوران محمدرضا شاه، نابرابری در توزیع منابع و سرمایه بین استانهای اتنیکنشین و مرکزی تشدید و در کنار فشارهای فرهنگی و سیاسی یکسانسازی، تبعیض علیه آنها را افزایش داد. “در این دوران به ویژه در سالهای ۱۹۶۰، درآمد حاصل از نفت عمدتا در بخش صنعت که بیشتر در استانهای فارسنشین توزیع شده بودند، سرمایهگذاری شد که شکاف این استانها با استانهای اتنیکنشین را افزایش بیشتری داد. در سال ۱۹۷۵، نصف محصولات صنعتی کشور در تهران تولید میشد، در حالی که تنها ۲۲٪ نیروی کار صنعتی در این شهر میزیست.”[۱۰]
در زمان محمدرضا شاه و تسلط ساواک بر حوزه عمومی اختناق در تمام کشور ابعاد بیسابقهای یافت و بهرهگیری از زبانهای محلی بهانه بیشتری را برای سرکوب اتنیکها به نظام شاهی میداد. خانم مجاب و آقای امیرپور در این مورد مینویسند:
“در دوران سلسله پهلوی، داشتن کتاب، صفحه و حتی شعر دستنویس به زبانهای کردی، ترکی و بلوچی به عنوان مدارک جداییطلبی علیه زندانیان سیاسی بکار میرفت.”[۱۱]
با تسلط بنیادگرایان اسلامی پس از انقلاب ۵۷، رویکرد نظام تازه در رابطه با اتنیکها با دولتهای پهلوی تفاوتی ماهوی نیافت، تنها پایههای ایدئولوژیک آن متحول شد. در زمان رضا شاه شعار “یک ملت، یک زبان و یک کشور” بر پایه ملیگرایی پیش از اسلام حاکم بود و در زمان اسلامگرایان جای آن را به اسلام ناب محمدی و شعار “یک مذهب یک زبان و یک کشور” داد.
به باور تهرانیان، تلاش هر دو نظام ایجاد هویت دولتی ایرانیان بوده است که بر پایه آن یکی ملت یک پارچه و دیگری تسلط مذهب شیعه را برگزیده است. “هویت دولتی ایرانی با سرشت و ساختار متنوع جامعه ایران سازگار نبوده و بیشتر بر بستر هویت فارسیزبانان و یا مذهب شیعه پایهگذاری شده است. دلیل بسیاری از تنشهای جامعه ایران را باید در ناسازگاری هویت دولتی (پهلوی و یا اسلامی) و هویت واقعی جامعه ایران یعنی تکثرگرای فراقومی ایرانی جستجو کرد.”[۱۲]
تبعیضهای جاری علیه اتنیکها
تبعیض به معنی تمایز قایل شدن بین افراد ویژه و یا گروهها، برپایه مبناهای زیر منع شده است: باور براین است که مردم را نباید بر مبنای نژاد، جنس، قومیت / ملیت، دین، باورها، ناتوانیها، سن و یا گرایشهای جنسیتی، به سادگی در موقعیت نابرابر قرار داد.[۱۳]
براساس سرشماری به روز نشده سال ۱۳۳۵، تنها ۴۶/۹ تا ۵۰/۱ درصد جمعیت کشور فارسزبان بودهاند[۱۴] بنابراین حدود نصف جمعیت کشور در آن سال غیر فارس زبانها از جمله آذریها (۲۶ تا ۲۰/۶ درصد) و کردها (۱۰/۶ تا ۵/۵ درصد) تشکیل میدادهاند و دادن لقب “اقلیت” به آنان دارای مفهومی تقلیلگرایانه است.
برپایه تعریفی که از تبعیض ارائه شد، در حال حاضر اتنیکها از تبعیضهای زیر در رنجرند:
۱- تبعیض زبانی
زبان در جامعههای بشری از اهمیت کلیدی برخوردار است و یکی از وجوه تمایز انسان نسبت به موجودات زنده دیگر است، چنانچه “انسانهای دانا (homo sapiens) را حیوانات زباندار” نامیدهاند. امروزه زبان از چنان اهمیتی برخوردار شده است که برخی از اصطلاح “امپریالیسم زبانی”[۱۵] نیز به عنوان یکی از ابزارهای تسلط نام بردهاند زبانشناسان زبان را از ویژگیهای مهم هویت گروههای انسانی به شمار آوردهاند چنانچه “.. زبان پیوند اصلی میان افراد و جامعه را برقرار میسازد و به خاطر وابستگی شدیدی که به آن، به عنوان بخشی از تاریخ و فرهنگ بسیاری از مردمان احساس میگردد، در کنار دین و نژاد یکی از مهمترین عاملهای متمایز کننده انسانهاست”[۱۶].
در سده بیستم، با پیدایش دولتهای مدرن، نقش دولت در کلیه امور زندگی شهروندان افزایش بسیاری یافت و دولت ناچار شده است برای انجام وظایفش از یک زبان بهره گیرد آنهایی که زبان اولشان زبان دولتی و یا رسمی است، از امتیازهای بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند. در دوران مدرن، گرچه جدایی دین از سیاست در جوامع دمکراتیک به اندازه زیادی امکان پذیر گشته است، جدایی دولت و زبان چالش برانگیز بوده است. در نتیجه زبان رسمی و یا ملی به عنوان ابزاری برای دست یابی به قدرت بکار رفته است و مقاومت در برابر آن به عنوان مخالفت با “تمامیت ارضی” تعبیر و در مواردی با سرکوب همراه شده است.[۱۷]
امروزه بسیاری از کشورهای دمکراتیک با به رسمیت شناختن زبانهای محلی از کشمکشهای سیاسی جلوگیری و یا به آنها خاتمه داده دادهاند. کانادا با دو زبان رسمی، سوئیس با چهار زبان و افریقای جنوبی با یازده زبان رسمی از آن جملهاند.
در دوران پهلوی زبانهای محلی سرکوب میشد و با تشکیل سپاه دانش پس از انقلاب سفید، یکسانسازی اتنیکها هدف اصلی بود. نگارنده که به عنوان سپاهی به آذربایجان شرقی فرستاده شدم و تنها زبان فارسی میدانستم پس از گذشت ۱۸ ماه نتوانستم دانشآموزانم را با آموزش به زبان فارسی واقعا با سواد کنم! پس از گذشت دوره سپاهیم من زبان ترکی را در حد رفع احتیاجات آموختم اما بسیاری از دانش آموزانم از خواندن و سخن گفتن به زبان فارسی ناتوان بودند!!
راهبرد یک زبانی، کودکان اتینکها را در شرایط سختی قرار میدهد. ویک وب (wic web) نقش زبان مادری را در پرورش فکری و ذهنی و توان یادگیری کودک چنین شرح میدهد:
عقل سلیم حکم میکند که توسعه یادگیری تنها میتواند به وسیله زبانی صورت گیرد که دانشآموز بهتر با آن آشناست. مهارتهای یادگیری مانند توان درک نیات یک متن، جمعبندی مضمون یک بحث، توان برگزیدن اطلاعات و سامان دادنشان در یک کلیت یکپارچه، توان کشف و نتیجهگیری، درک مفاهیم انتزاعی و تبدیلشان به برهان، تشخیص رابطه میان رویدادها (برای نمونه علت و معلول) و غیره، تنها میتواند با بهکار بردن زبانی که دانشآموزان بر آن مسلطند توسعه یابد. معمولا چنین زبانی زبان مادری دانش آموزان است.
با پیروزی انقلاب ۵۷ نیز راهبردهای زبانی رژیم تازه بر پایه سرکوب زبانهای محلی استوار گردید. برای نمونه در دوران دولت کودتای احمدی نژاد، از جمله در خوزستان حتی با گزینش نام دلخواه پدر و مادران عرب برای فرزندانشان جلوگیری میشد و نام عربی شهرها بدون نظرخواهی از مردم محل به فارسی تغییر مییافت.
راهبردهای تک زبانی دو نظام پهلوی و جمهوری ولایی در بالا نگهداشتن نرخ بیسوادی در بین اتنیکها تاثیر به سزایی داشته است. در سرشماری سراسری سال ۱۳۶۵، که در جدول زیر آمده است؛ میزان بیسوادی در استانهای کشور را نشان میدهد. در این سرشماری برای اولین بار شمار افرادی که زبان فارسی را نمیفهمند نیز، ارائه شده است.
این آمار نشان میدهد که در استانهای آذربایجان و کردستان بیش از نیمی از جمعیت، زبان رسمی کشور را نمیفهمیدهاند.
براساس دادههای اداره آمار ایران، در سال ۱۳۹۵، حدود ۱۳ درصد جمعیت شش ساله به بالای کشور بیسواد بودهاند. این درحالی است که در کردستان این درصد به هیجده و نیم درصد و سیستان و بلوچستان به بیست و چهار درصد میرسید.
بیسوادی و نا آشنایی میلیونها نفر از افراد اتنیکها به زبان فارسی، آنان را در بازار کار، در شرایط نابرابر قرار میدهد. حتی زمانی که کارگران ملیتها به مراکز صنعتی مهاجرت میکنند، در وضعیت نامطلوبی قرار میگیرند و ناچارند به کارهای کم ارزش، غیرمولد و یا فصلی تن دهند.
۲- تبعیضهای منطقهای
تبعیضهای منطقهای در زمان پهلوی دوم در زمینه توزیع صنایع که عمدتا در مناطق مرکزی بهویژه تهران قرار داشت قابل مشاهده بود. این موضوع در مورد خدمات درمانی برجستگی ویژهای داشت. بطور نمونه در استان تهران برای هر ۹۷۴ نفر یک پزشک و برای هر ۵۶۲۶ نفر یک دندانپزشک و برای هر ۱۸۲۰ نفر یک پرستار وجود داشت. در استان کردستان برای هر ۶۴۷۷ نفر یک پزشک، برای هر ۷۲۹۴ نفر یک دندان پزشک و برای هر ۱۲۷۱۲ یک پرستار موجود بود.
در دوران جمهوری دینی، علاوه بر تفاوتهای خدمات بهداشتی، تبعیض، رنگ و بوی مذهبی نیز به خود گرفت. بهطور نمونه، راندن بهزور اعراب خوزستان از روستاهایشان و مهاجرت غیراتنیکها به این منطقه و اختصاص زمینهای حاصلخیز به آنان و یا ایجاد استانهای تازه، تحت عنوان ساده کردن مسایل اداری، نیز صورت گرفته است. در این رابطه میتوان به ایجاد استان گلستان در شمال کشور که به باور ناظران محلی برای تقسیم جمعیت ۱.۳۵ میلیون ترکمنها در چند استان مختلف اشاره کرد. همین راهبرد در مورد بلوچستان با جابجایی زوری بلوچها به نقاط دیگر و تشویق غیر بلوچها به مهاجرت به این منطقه از راه واگذاری زمینهای مجانی، شغلهای دولتی و با خانههای یارانهای به مورد اجرا درآمد[۱۸].
برآساس دادههای اداره امار ایران نرخ بیکاری در مناطق اتنیکنشین بسیار بالاتر از بیکاری در سطح ملی بوده است. در سال ۱۳۹۷، در حالی که نرخ بیکاری در کشور به ۱۲ درصد میرسید این رقم در کردستان حدود ۱۵ درصد، در خوزستان و بلوچستان حدود ۱۶، در استان کرمانشاه حدود ۱۹ درصد بوده است.
گسترش فقر در استان سیستان و بلوچستان چنان بالاست که برابر گزارش موسسه عالی آموزش و پژوهش ریاست جمهوری، از ۲۰ منطقه دارای بالاترین نرخ فقر در ایران، ۱۴ منطقه مربوط به مناطق روستایی شهرستانهای این استان است. شمار بالای کشته شدگان سوخت بر براثر تیراندازی ماموران انتظامی و نیروهای سپاه شاهد این مدعاست. این در حالی است که بنا به گفته مالک شریعتی نماینده مجلس فرمایشی سالانه یک و نیم میلیارد لیتر سوخت توسط بنیادها و خصولتیها که میدانیم ریشه در بیت خامنهای دارند بدون ممانعت به خارج قاچاق میشود اما در عوض چند سوختبر تهیدست که تنها چند پیت سوخت به آن طرف مرز میبرند مورد حمله مسلحانه سپاه قرار میگیرند.[۱۹]
در کردستان نیز درصد بالای بیکاری نسبت به متوسط کشور بسیاری را به شغل پر خطر کولبری واداشته است. در سال ۱۳۹۹، دستکم ۸۱ مورد شلیک ماموران انتظامی یا هنگ مرزبانی و نیروهای سپاه سبب مجروح شدگی ۹۶ کولبر و جان باختن ۳۸ نفر شده است.[۲۰] بنا به گزارش کولبرنیوز در ده سال گذشته شمار ۱۷۵۹ کولبر کشته و یا زخمی شدهاند.[۲۱]
مهاجرت در اثر تهیدستی و یا کمبود امکانات اشتغال از مناطق اتنیکی به شهرهای بزرگ از جمله تهران به صورت حاشیهنشینی، پدیده دیگری است که به تبعیضهای منطقهای مربوط میشود. دنیس ناتالی (Denise Natali) به موج گسترده مهاجرت کردها به شهرهای بزرک از جمله کرمانشاه، تهران و کرج پس از انقلاب اشاره میکند. به باور این نویسنده، بسیاری از مهاجرین در شهرکهای حاشیه نشین که برپایه وابستگی قومی ساکنین ساخته شدهاند، سکونت گزیدهاند. این شهرکها برپایه نظام تازهای از در انزوازیستن (segregation) و بر بستر اقتصادی – اجتماعی ساکنان شکل گرفتهاند.[۲۲]
برپایه مطالعات با ارزشی که در دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده “در میان حاشیهنشینان، بهطور گسترده مهاجرین آذری، عرب و گیلانی نیز دیده میشوند، در این زیستگاههای غیرقانونی، اکثر مهاجرین دارای مشاغل پارازیت خدماتیاند و از مهارتی برخوردار نیستند و معمولا درآمدی پائین دارند و به رفتگری، ماشینشویی، نوکری، کلفتی و گشتن در زباله مشغولاند.”[۲۳]
در مقاطعی، وضعیت ناهنجار زندگی در مناطق حاشیهنشین تهران، ساکنین را به شورش و مقابله علیه نظام واداشته است. برای نمونه در سال ۱۳۷۴، مردم اسلامشهر که اغلب ساکنانش را آذریها تشکیل میدهند، تظاهرات خشونتآمیزی را علیه جمهوری جهل و جنایت برپا کردند.
بههر روی، در جامعه ایران فقر و آوارگی تنها گریبانگیر اتنیکهای ایرانی نیست، اما نابرابریهای منطقهای در مواردی به خاطر تبعیضهای دینی (سنیستیزی) و یا دیدگاههای امنیتی خامنهای نسبت به اتنیکها، تشدید شده است.
در بخش دوم این مقاله به بیان تبعیضهای مشارکتی و هویتی و سرانجام شبح جداییخواهی خواهم پرداخت.
فرودین ۱۴۰۲
mrowghai.com
————————————————
[۱] – یرواند ابراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۸۳، ص. ۱۷، ۱۸
[۲] – همان ص ۲۵
[۳] – محمود روغنی، موانع رفع تبعیض علیه اقلیتها در ایران، mrowghani.com، کتاب رایگان، پاره دوم ص. ۳۷
[۴] – یرواند ابراهامیان ص. ۱۰۰
[۶] – یرواند ابراهامیان، ص. ۱۵۲
[۷] – همان ۲۰۱
[۸] – محمود روغنی، پاره دوم ص. ۴۷
[۱۰] – محمود روغنی ص. ۵۱
[۱۱] – Mojab & Hassanpour, È The Politics of Nationality & Ethnic DiversityÈ, in Saeed Rahnema and Sohrab Behdad, eds, Iran After The Revolution, (New York: I. B. Tauris, 1995), 234
[۱۲] – Majid Tehranianb, “Power and Purity: Iranian Political Culture, Communication, and Identity”, in Ramin Jahanbegloom ed. Iran between Tradition & Modernity, (Toronto: Lexington Books, 2004), p. 188
[۱۳] – Canadian Human Rights, http://www.chrccdp.ca/discrimination/discrimination-en.asp
[۱۴] – محمود روغنی موانع رفع تبعیض علیه اقلیتها در ایران، کتاب رایگان، ص.۷۰ mrowghani.com
[۱۶] – محمود روغنی ص. ۷۲ به نقل از Fermand de Varemmes
[۱۷] – همان ص. ۷۳
[۱۸] – محمود روغنی ص. ۸۶
[۱۹] – قاچاقچیهای خصولتی و دولتی گازوئیل چه کسانی هستند؟ آفتاب نیوز ۱۴ فروردین ۱۴۰۲
[۲۰] – سوخت بران و کولبران در سال ۱۳۹۹، بازی با آتش و سرما برای امرار معاش، ایران وایر، ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
[۲۱] – کشته و زخمی شدن ۱۷۹۵ کولبر در ده سال گذشته، کولبر نیوز،
[۲۳] – محمود روغنی، ص. ۹۱
از: ایران امروز