رامین کامران
این اصطلاح «حرام سیاسی» که خامنه ای اخیراً ضرب کرده است، مایۀ اعجاب عده ای شده و واکنشهایی برانگیخته. میگویند این دیگر چه جور بدعتی است و اتکایش به کجاست؟ چرا بی مقدمه، حرمت که مقوله ای شرعی است، ناگهان در حوزۀ سیاست به کار گرفته شده است. به عقیدۀ من مطلقاً جای تعجب نیست و اگر عبارت نو است، محتوایش قدیمی است. اقلاً به اندازۀ عمر حکومت اسلامی و در حقیقت بسیار بیشتر از آن.
ریشۀ کار را باید در تداخل مذهب و سیاست جست که پس از انقلاب اسلامی، با رسمیت تمام محور حیات سیاسی ایرانیان شد. اسلامگرایان مدعی بودند که مذهب در مقامی برتر از سیاست قرار دارد و این حوزه را تحت سیطرۀ خود میگیرد. در این حالت طبیعی بود که مقولات سیاسی و حقوقی کلاً قلب شود و از بابت مفهومی و حتی عبارت بندی تحت الشعاع مقولات مذهبی قرار بگیرد.
اولین پیامد برتری فقه، تبدیل مقولۀ جرم به گناه بود و طبعاً کاملاً منطقی بود که ممنوعیت انجام عملی با حرام شمردن آن صورت بپذیرد. چون گناه و صواب و حرام و حلال در عمل به هنجار های اصلی رفتاری تبدیل شده بود. کلمات در همه جا عوض نشد، ولی محتوای آنها تحت فشار شرایط سیاسی تغییر کرد.
کاری که خامنه ای کرده، بیان روشن و صریح این تغییر است. حرفش بیان آشکار و بی پردۀ اختلاط مذهب است و سیاست. معنای حرام سیاسی ممنوع شمردن اموری است که مخالف این اختلاط و منافع حکومت مذهبی باشد ـ به همین سادگی.
پیدا کردن عبارتی که بتواند با ایجاز و دقت بیشتر، جوهر جمهوری اسلامی را در خود خلاصه کند، به نظر غیر ممکن میاید و خامنه ای این کار را کرده. ولی سؤالی هم پیش میاید که شاید طرحش خیلی بی فایده نباشد: چرا حالا؟ چرا امروز که بیش از چهل سال از تأسیس این نظام میگذرد؟ این کار نمیبایست در ابتدا انجام میگرفت؟ چرا امروز و بعد از اینکه واکنش پیروزمند مردم را در مقابل حجاب شاهدیم؟
احتمالاً همه با این حرف هگل که معتقد بود معنای حکایت تاریخ در نهایت آن روشن میشود، آشنا هستند. وقتی داستان به پایان رسید میتوان معنایش را درست درک کرد ـ قضیۀ جغد آتنا و بال گشودنش به هنگام غروب. حرف اساساً درست است و نمیتوان در صحتش شک کرد.
تصور میکنم در مورد جمهوری اسلامی هم با پدیده ای از این دست سر و کار داریم. گذشت سالیان و واقع شدن اعتراضات اخیر که بالاخره تکلیف مردم را از بابت فکری با نظام موجود روشن کرد و به طرف طرح درست مشکل سوق داد، در روشن شدن صورت نهایی مسئله و رهنمون شدن ذهن خامنه ای به سوی عبارت بندی درست و دقیق آن سهم داشته است. پایان بازی، نه به معنای تاریخی ولی به معنای عیان شدن و به انجام رسیدن منطقش، جمیع وقایع را از صافی میگذراند و معنایشان را بی غل و غش نمایان میکند.
سخن خامنه ای را که جوهر نظام اسلامی را با اختصار محض، بیان کرده، میتوان نشانه ای، تأییدی بر پایان عمر جمهوری اسلامی شمرد. نه بدین معنا که حکومت سقوط کرده، به این معنا که از بابت معنوی مرده چون دیگر نه امیدی بر میانگیزد و نه سخن نوی برای گفتن دارد و نه چاره ای برای عرضه، معنایش از صدر تا ذیل روشن است و یکسره مردود. نقطۀ مرگ معنوی حکومت اینجاست، مرگ مادیش هم دیر یا زود فرا خواهد رسید. خود رهبرش ـ غیر مستقیم ـ به ما میگوید که بازی به پایان رسیده.
از: ایران لیبرال