گویا نیوز
ز آرایِ ملت چو یارو شنید
بلرزید پشتش، سقوطش بدید
خروشید آنگه چو الواطِ مست
که دشنامِ مردم قرارش شکست
بگفتا که امت ندارد شعور
اگر من نباشم شود لخت و عور
چرا من عنان را به نادان دهم؟
مگر از خدایان خودم کمترم؟
چگونه بپرسم ز مَردم نظر؟
ز جمعی که باشد بِکُل کور و کر
چو ملت نداند بلندی ز پَست
نباید که گیرد امورش بدست
و هر کس بگوید ز حقِ زنان
دهانش بکوبم به گرزی گران
ز احکام من زنده شد سر زمین
نه اشکی ببینی، نه خشمی نه کین
نشسته ز مِهرم عدالت به بار
کجا کَس بیابد نشانی ز دار؟
گدا گر بجویی نبینی به چشم
که نعمت ببارد ز ریش و ز پشم
چو قران شنیدم از آن بچه باز
به میدانِ رندان شدم پیشتاز
امورِ جهانی که بازیچه نیست
جهاندیده چون من برین خاک کیست؟
دگر حرفی از حق مردم مزن
و گرنه بدوزم برایت کفن