جمال صفری
اعتراض مصدق به سفر یک مقام انگلیسی به بحرین
برخی از [ دشمنان نهضت ملی ایران] به نوشتهای ازملکالشعرای بهار استناد میکنند و جدایی بحرین از ایران را به مصدق ربط میدهند. نوشتهای که درآن بهار، به درخواست وزیر وقت امور خارجه ایران در سال ۱۹۰۰ میلادی برای حضورنظامی انگلیس دربحرین اشاره کرده است. این درحالی است که مصدق درآن زمان نهتنها وزیرخارجه نبوده، بلکه جوانی ۱۸ ساله بوده است. سابقه تاریخی آغاز روند جدایی بحرین از ایران به سال ۱۱۶۰ شمسی برمیگردد که این جزیره ایرانی توسط آلخلیفه اشغال شد. در سال ۱۲۷۰ و در زمان قاجار، بحرین تحت سلطه بریتانیا قرار گرفت و اگرچه در طول این سالها بحرین در عمل از حاکمیت ایران خارج شده بود، اما ایران هیچگاه پیش از آن حاضر نشده بود اشغال بحرین را به رسمیت بشناسد. به هر روی، فروردین ۱۳۴۹ با توافق دولت ایران و بریتانیا، نظرسنجی استقلال بحرین به جای همهپرسی، توسط نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در بحرین برگزار شد. گزارش نماینده که در آن ادعا شده بود قریب به اتفاق مردم بحرین خواستار استقلالند به تصویب شورای امنیت رسید و ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بحرین در بیانیهای رسمی استقلال خود را اعلام کرد.
اما پیش از جدایی رسمی بحرین از ایران، بیست و هشتم فروردین ۱۳۳۱، دولت محمد مصدق نسبت به دیدار مشاور امورخارجی دولت انگلیس از بحرین اعتراض کرد و این عمل را مداخله در امور ایران دانست. دولت انگلیس در پاسخ اعتراض محمد مصدق گفت که بحرین یک منطقه تحت الحمایه آن دولت است و از آن پس اختلاف دو دولت در این زمینه هم گسترش یافت. موضوع بحرین زمانی برای انگلیس حساستر شده بود که بر اساس مصوبه ملی شدن صنعت نفت ایران، بحرین نیز شامل این ملی شدن میشد. منابع نفتی بحرین، موقعیت مهم این جزیره در خلیج فارس، صید ماهی و… برای دو کشور ایران و انگلیس اهمیت ویژهای داشت اما با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق، موضوع بحرین و نفت این منطقه نیز به کمایی همیشگی فرو رفت» (۱)
دکترمصدّق در زمان تصدّی وزارت امورخارجه و موضوع بحرین
دکترمصدّق درزمان مشیرالدوله پیرنیا تصدّی وزارت امورخارجه رابعهده داشت ، در باره آن زمان درخاطراتش اینگونه شرح می کند: اوّلین روز ورودم به وزرات خارجه میرزامحمّد قلی خان منتخب الملک رئیس ادارۀ انگلیس نامه ای بمن ارائه نمود که«سرپرسی لورن» وزیرمختارانگلیس به مستوفی الممالک نخست وزیرنوشته وموضوعش این بود که جزایر« ابوموسی » و« شیخ شعیب »واقع درخلیج فارس متعلّق به ایران نیست ونظامیان برخلاف حقّ درآنها دخالت می کنند. رئیس الوزراء هم به خطّ خود درحاشیۀ نامه نوشته بود ضبط شود و منتخب الملک از من سئوال نمود به این نامه باید جوابی داده شود یا آن را بلاجواب گذاریم.
گفتم قبل ازملاحظۀ پرونده نمی توانم دراین باب نظری اظهارکنم وبعدکه پرونده رادیدم ومعلوم شد جزائر مزبورملک غیر قابل تردید ایران است موضوع را درهیئت وزیران مطرح کردم که در صورت جلسات نوشته شد. سپس به نامۀ وزیرمختارجواب دادم وچند بارهم با او مذاکرات شفاهی نمودم. ( مصدّق در زیر صفحه توضیح داده است: در همان جلسۀ اوّل با سرپرسی لورن وارد مذاکره شدم. ازاین که منتخب الملک ازضبط نامه جلوگیری کرده و موضوع را مطرح کرده بود، عصبانی بود و برای او یک خطّ و نشانی هم کشید.) ( ۲ )
مصدّق درزندان این موضوع برای جلیل بزرگمهراینگونه شرح می دهید : ” وقتی وزیرخارجه بودم، روزی سرپرسی لرن وزیرمختارانگلیس مرابه شمیران دعوت کرد. آنجا دخلکی بود مثل صندوق. گفت: « آقای مصدّق السلطنه توی این صندوق اسناد پولهایی قریب به دو میلیون لیره دارم که به مأمورین ایران داده ایم، یک روزاینجا تشریف بیاورید و ببینید این اسناد چیست. ملاحظه کنید، بلکه تکلیفش را معیّن کنید.»
آقا اینها پولهایی بود که برای پلیس جنوب خرج کرده بودند وبرای خودشان بود. برای ما که نبود. به اشخاص داده بودند.
گفتم: من وزیرخارجه هستم. شما می خواهید من بیایم اینجا، این کاغذها را جلومن بریزید و بعد صورت جلسه کنید و بنویسید، وزیرخارجه هم آمد دید! شما برای پیشرفت کار خودتان اگر خرجهایی کرده اید، به ما چه مربوط است؟.
فورا” گفت: آقای مصدّق السلطنه صحیح است، صحیح است. خیر، خیر…
این سرپرسی لورن وزیر مختار، مردی مبادی آداب بود وقتی عروسی کرد در بغداد، برای من کارت دعوت فرستاد . وزیرخارجه که بودم یک بار سخت با او دعوایم شد:
به جزیرۀ شیخ شُعیب وابوموسی درخلیج فارس می خواستیم قوای انتظامی بفرستیم. انگلیس ها مخالفت می کردند. می گفتند این دو جزیره جزو شیخ نشین شارجه هست، که جزو شیخ نشین بکنند. شیخ نشین شارجه را هم که مال خودشان کرده اند تا یکسره دو جزیره را ببرند. چند ماه بعد، مکاتباتی ردّ وبدل شد، یک روز رو به رو شدیم گفت « چرا اینقدر مکاتبه میکنید؟ میدانید با کی طرف هستید؟» گفتم شما با من چه میتوانید بکنید؟ هیچ کاری نمیتوانید بکنید. فقط کاری که میتوانید بکنید این است که مرا بکشید. همین!( ۳ )
واقعۀ بحرین
واقعۀ بحرین در زمان حکومت مستوفی الممالک اتّفاق افتاد و حسین مکّی می نویسد : روز بیست وسوّم رمضان ۱۳۴۱( برابر با ۲۰ اردیبهشت ۱۳۰۲ خورشیدی)، تقریباً درساعت ۹ صبح هنگام خرید وفروش یک قاب ساعت بغلی بین یک نفر ایرانی با یک نفرعرب نجدی وهّابی نزاعی رخ داد و منتهی به زد وخورد می شود. ایرانیان به گمان آنکه قضیّه ختم شده غفلت می کنند ، ولی اعراب نجدی به شرارت ذاتی یا به اشارۀ اجانب] تحریک انگلیس ها [، مسلّح شده غفلتاً برایرانیان حمله می کنند. ایرانیان چون اسلحه نداشتند فقط با چوب به دفاع می پردازند. یک ساعت ونیم جنگ طول می کشد و عدّه ای از ایرانیان درحدود سه نفرمقتول و ۳۷ نفر مجروح و۵ نفرمفقود شده اند و از اعراب کسی تلف نشده مگر یک نفر که آنهم بواسطۀ تیر خود آنها هلاک گردیده است. پس از یک ساعت ونیم جنگ، ایرانیان ناچار می شوند به خانه های خود رفته پناهنده و منزوی گردند. حکومت محلّی هم قادر به جلوگیری نمی شود و قریب ۲۵ روز تمام ایرانیان دکاکین وحجرات خود را بسته در خانه نشسته و دچار تهدید و خطر بودند. تا اینکه مجدّداً عراب وهابّی به] ایرانیان [ شیعه حمله برده ۸ نفرمرد و ۲ زن کشته و دو نفر] زخمی [ می شوند. روز جمعه ۲۶ رمضان یک کشتی انگلیسی وارد و روز ۲۷ رمضان نیز کشتی دیگری که حامل بالیوز بوشهر بود وارد بحرین می شود وچهل نفر سرباز هندی با دوعرّاده توپ پیاده کردند. صبح ۲۸ رمضان ایرانیان عرضحال خود را به قونسولخانه فرستاده هشت نفرراازجانب خود بوکالت انتخاب می نمایند که درمحکمه رفته دفاع نماندضمناً به دولت ایران اطّلاع می دهند که اگردولت علاج فوری ننماید برای تمام ایرانیان خطر حتمی بوده و بوده و بقیّه هم مجبور به هجرت از بحرین خواهند گردید.( ۴ )
در هنگامی که دکترمصدّق مسئولیّت وزارت امورخارجه درحکومت را بعهده می گیرد:«سرپرسى لورن» سفیربریتانیا درایران در سال ۱۳۰۲ تلاش کرد تا دکتر محمّد مصدّق (وزیر امور خارجۀ وقت) را متقاعد کند که دولت ایران از ادّعاى خود بربحرین دست بردارد، که مصدّق اظهارداشت: با توجّه به احساسات ملّى موجود در باب این بخش باستانى از قلمرو ایران (جزایر بحرین که همیشه جزء استان فارس، شیعه مذهب و ایرانى الاصل بوده است) هیچ دولت ایرانى نمىتواند، بدون یک دلیل مشخّص دست از ادّعاى حاکمیت بر بحرین شسته و یا در مورد آن کوتاه بیاید. ( ۵ )
برکنار بودن رجال ملی
محمدعلی بهمنی قاجار می نویسد: «دولت رضاشاهی هر چه بیشتر دوام می آورد، دایره معتمدان آن تنگ تر شد و رجال ملی از درون این دولت کنار گذاشته شدند. این به معنای محروم شدن ایران از نیروی سیاستمدارانی بود که توان ایستادگی در برابر مطامع بیگانگان را داشتند. برای نمونه در تابستان ۱۳۰۲ و در شرایطی که هنوز رضاخان وزیرجنگ بود، دکتر مصدق در رأس وزارت خارجه نقش بارزی در دفاع از تمامیت ارضی ایران داشت و در چند ماه مسئولیتش در وزارت خارجه، منشأ تحولاتی شگرف برای دفاع از تمامیت ارضی ایران گردید. پی گیری حق مالکیت ایران بر جزایر سه گانه، استقبال از روحانیان تبعیدی عراق و اعمال فشار به دولت عراق از این طریق، اعتراض های شدید و پی گیرانه به اشغال روستای بلاغ باشی ایران از طرف دولت ترکیه و اعتراض به تجاوزات مرزی شوروی تنها گوشه هایی از اقدامات دکتر مصدق در چند ماه مسئولیت وی در وزارت خارجه هستند. سالها بعد، باقر کاظمی نیز در کرسی وزارت خارجه نقشی مؤثر در ایستادگی در برابر زیاده خواهی های انگلستان و عراق داشت. اما هنگامی که امثال مصدق به طورکلی حذف شده و یا افرادی مانند کاظمی از مناصب تأثیرگذار در حل اختلاف ارضی ایران درسر بزنگاه حل این اختلافات برکنار می شوند، قدرت ایستادگی در برابر زیاده خواهیهای بیگانگان نیز کاسته می شود.» (۶)
.در دوران حکومت ملی دکتر مصدق
واکنش دولت دکتر مصدق به ادعای انگلیس در مورد بحرین/ نامه قاطع نماینده ایران به سازمان ملل
رئیس هیأت نمایندگی دولت ایران در مجمع سازمان بهداشت جهانی نوشت: اگر سازمان بخواهد به پیشنهاد نماینده دولت انگلیس { در مورد کمک به بحرین }که ساخته دستگاه دیپلماسی انگلیس است توجه نماید دولت ایران از عضویت استعفا میدهد.
واکنش دولت دکتر مصدق به ادعای انگلیس در مورد بحرین/ نامه قاطع نماینده ایران به سازمان ملل
ساعت دو و نیم بعدازظهر یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۳۲ دکتر محمدعلی ملکی، رئیس هیأت نمایندگی دولت ایران در مجمع سازمان بهداشت جهانی، که در جلسات سالیانه این سازمان در ژنو شرکت کرده بود به تهران بازمیگردد. وی به محض ورود به پایتخت با دکتر مصدق دیدار میکند و گزارشی از جریان ماموریت خود و مسائلی را که در مجمع سازمان بهداشت جهانی مطرح شده بود به ایشان ارائه میدهد. دستور جلسات سازمان بهداشت جهانی در آن سال حول محور تقسیم بودجه سازمان بر حسب احتیاج کشورهای عضو میچرخیده؛ اما نکته جالب توجه در یکی از جلسات آن دوره این سازمان رخ میدهد؛ زمانی که نماینده دولت انگلیس ضمن نطق خود پیشنهاد میکند عملیات و کمکهای بهداشتی سازمان در بحرین تحت نظر نمایندگان دولت انگلیس انجام گیرد، و با واکنش تند دکتر محمدعلی ملکی نماینده ایران در سازمان بهداشت جهانی مواجه میشود. گزارش بلافاصله این جلسه ایران، واکنش دولت ایران را هم برمیانگیزد تا جایی که طی نامهای به سازمان ملل متحد بر حاکمیت ایران بر بحرین تاکید میکند.
صبح روز دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۳۲ دکتر ملکی آنچه در آن جلسه کذایی رخ داده و آنچه در پیاش پیش آمده برای خبرنگار اطلاعات اینطور شرح میدهد:
به طوری که میدانید از نظر بهداشتی دنیا به شش منطقه تقسیم شده است که یکی از آن مناطق حوزه مدیترانه شرقی میباشد که کشور ایران نیز در این منطقه قرار گرفته است و چون بحرین جزو لاینفک ایران میباشد طبعا امور بهداشتی آنجا هم باید تحت نظر نمایندگان دولت ایران قرار گیرد و از نظر اینکه سازمان بهداشت جهانی در تقسیمبندی بهداشتی بحرین را تاکنون به حساب نیاورده است نماینده دولت انگلیس در صدد برآمد از این موضوع استفاده نماید و به همین جهت در نطق خود پیشنهاد نمود که به بحرین هم کمک بهداشتی بشود و این کمک با نظر نمایندگان دولت انگلیس صورت عمل بگیرد. من در همان جلسه با تندی به این پیشنهاد مزورانه اعتراض نمودم و در کمیسیون مربوط خطاب به اعضای کمیسیون گفتم: «این سازمان که ما در آن اجتماع نمودهایم یک سازمان بهداشتی است و نباید هیچگونه تمایلات سیاسی در آن راه یابد و اگر سازمان بخواهد به پیشنهاد نماینده دولت انگلیس که ساخته و پرداخته دستگاه دیپلماسی انگلیس میباشد توجه نماید دولت ایران از عضویت استعفا میدهد و اجازه نخواهد داد که دولت انگلیس از پیشنهاد خود امتیاز سیاسی برای خود قائل شود.» همان موقع بنده این جریان را به دولت گزارش دادم و به قرار اطلاع از طرف وزارت امور خارجه نامهای مبنی بر تایید حق حاکمیت دولت ایران بر بحرین و اینکه بحرین جزو لاینفک خاک ایران میباشد به سازمان ملل متحد نوشته شد.
بنا به تقاضای بنده اظهاراتی که در آن جلسه نمودم در صورتجلسه سازمان قید شد و بر اثر آن اعتراض بود که سازمان بهداشت جهانی پیشنهاد نماینده دولت انگلیس را مسکوت گذاشت تا در آینده رسیدگی کاملی به این مسئله از نظر بهداشتی و کمک خود به بحرین بنماید.(۷)
جمال صفری
فرانکفورت- ۱۷ مه ۲۲۰۳
توضیحات و مآخذ:
۱-« اعتراض مصدق به سفر یک مقام انگلیسی به بحرین» ، نشریه تعادل ، ۱۳۹۹/۰۱/۲۸
[۲ -«خاطرات وتألمات مصدق»به کوشش ایرج افشار–انتشارات علمی– ۱۳۶۵،ص- ۱۶۲
۳- « رنجهای سیاسی دکتر مصدق – یادداشتهای جلیل بزرگمهر» به کوشش عبدالله برهان – نشر ثالث – ۱۳۷۷ – صص ۲ – ۱
۴ – حسین مکّی « تاریخ بیست ساله ایران »- جلد سوم ، نشر ناشر– چاپ سوم – ۱۳۶۳ ، ص ۳۴۱
۵ – (عاقلى، باقر؛ شرح حال رجال سیاسى و نظامى ایران، ص ۸۹۹، تهران، گفتار، ۱۳۷۷ )و نگاه کنید به نشأت، صادق؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، تهران، شرکت نسبی کتاب، ۱۳۴۴، ص۲۴۲ـ ۲۴۵
منبع : جمال صفری«مصدّق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران » جلد دهم ، انتشارات مصدق – فاطمی – تیر ۱۳۹۷ – صص ۹۹ -۹۷ ]
۶ – محمد علی بهمنی قاجار « تمامیت ارضی ایران: سیری در تاریخ مرزهای ایران» نشر : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، -۱۳۹۰ ، ص ۲۴
۷ – منبع: انتخاب
پینوشت:
◀ بهمنی قاجار می نویسد : گزارش کارگزاری بنادر خلیج فارس به وزارت امور خارجه در مورد ساختن سه عمارت برای نظامیان انگلیسی در هنگام، واکنش دیپلماتیک وزارت امور خارجه ایران
را در پی داشت. در بیست و چهارم سرطان (تیرماه) ۱۳۰۲، دکتر محمد مصدق وزیر وقت امور خارجه ایران طی مراسله ای به سفارت انگلیس در تهران، از دولت انگلیس می خواهد تا ضمن خودداری از تأسیس عمارت جدید در هنگام، نظامیان خود را از جنوب ایران خارج نماید. مصدق در بخشی از مراسله اش به سفارت انگلیس درباره اقدام انگلیس ها در ساخت عمارت در هنگام، تصریح می نماید:
اینگونه تصرفات بدون اجازه دولت در داخله مملکت برخلاف انتظار و رعایت حقوق و مناسبات ودادیه است. علیهذا احتراماً از آن جناب مستطاب خواهشمند است، تحقیقات فوری تلگرافی فرموده، در صورتی که این خبر مقرون به صحت باشد، قدغن فرمائید فوراً جلوگیری شود و به طوری که مکرراً تقاضا شده است، مساعی جمیله خود را در اعاده نظامیان آن دولت فخیمه از بنادر جنوب مبذول فرمایند. (۶ – محمد علی بهمنی قاجار « تمامیت ارضی ایران: سیری در تاریخ مرزهای ایران »، ص ۳۷۲
در باره ی جدایی بحرین
◀ یکی دو روز بعد ازصدور اولین اعلامیه اعلامیه شماره ۱ – تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۹]حزب ملت ایران در اعتراض به جدایی بحرین چند تن از اعضای حزب از جمله داریوش فروهر، منوچهر احمدی، آقای محمدی و… بازداشت شدند.
خبر نامه جبهۀ ملی سوم در خارج از کشور در رابطه با دستگیری و اعتصاب غذا داریوش فروهر و اعضای حزب در زندان در اعتراض به جدا سازی بحرین از ایران نوشت :
«رژیم شاه برای اجرای یکی از بزرگترین خیانتهای خود یعنی جدا ساختن بحرین دست باعمال فشار بر میهن پرستان واقعی زده است. در تاریخ دوازدهم فروردین ماه کمیته مرکزی حزب ملت ایران دست بصدور اعلامیه ای برای افشای توطئه دستگاه زد. طی این اعلامیه که در شرایط اختناق شدید منتشر می شد، پس از روشن ساختن استبداد داخلی بحرین، از جمله نوشته میشود: « در چنین وضعی چگونه سازمان ملل متحد که خود بارها دستخوش دسیسه های استعمارگرانه برضد حق حاکمیت ملتها شده است، میتواند خواست واقعی مردم بحرین را روشن سازد. و در پایان : « در این هنگامه فضیلت سوز، حزب ملت ایران از همه مردم، همه مبارزان ضد استعمار، همه حزبها، همه سازمانهای ملی میخواهد علیه این توطئه شوم بانگ اعتراض بردارند. باشد که در هم شکستن آن، خود سر فصل پیکاری گسترده برای رهائی همه ایرانیان از بندهای کران استعمار و استبداد گردد». متعاقب صدور این اطلاعیه همانطور که فوق العاده خبرنامه آمد، داریوش فروهر، دبیر حزب ملت ایران و عضو جبهه ملی سوم، نیز توقیف گردید. فروهر که برای چهارمین بار بزندان میافتد، بعنوان اعتراض، دست به اعتصاب غذا زد و احمدی نیز به او پیوست. این اعتصاب غذا با توجه به وضع مزاجی فروهر، برای او بسیار خطرناک بود. فروهر و احمدی را سه روز پس از دستگیری از زندان قلعه به محل نامعلومی نقل مکان دادند و از آن پس، کسی از حال و روزشان خبر ندارد.»
منبع: خبرنامه جبهه ملی– شماره پانزدهم– اردیبهشت ماه ۱۳۴۹- دستگیری واعتصاب غذای فروهر»
شماره ۸۱۸ از ۱۰ تا ۲۴ دی
*توضیح:
۱- محسن پزشکپور، لیدر فراکسیون پان ایرانیست در مجلس با سخنرانی شدید لحن خود در جدایی بحرین از ایران مخالفت کرد.
۲- بعد از۲۱ فروردین اعلامیه مجدد از طرف حزب ملت ایران صادرشد ، چهار نفر دیگر را بازداشت کردند؛ که عبارت بودند از: فرزین مخبر، منصور رسولی، دکتر نصرت الله جمشیدی و بهرام نمازی، قبل از دستگیریِ این چهار نفر، علیاصغر بهنام را، که تقریبا معاون آقای فروهر در حزب به شما میرفت، بازداشت کردند.
متن اعلامیه حزب ملت ایران در اعتراض به جدایی بحرین
[اعلامیه شماره ۱ – تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۹]
پاینده باد ایران
هممیهنان
نبود آزادیهای فردی و اجتماعی و پایمال شدن حقوق اساسی مردم به هیات حاکمه ایران این فرصت را داده است که بیاعتنا به خواستهای ملی تنها برای ادامه زمامداری خود تن به هرگونه سوداگری سیاسی با هر بیگانهای بدهد.
گزارش روز نهم فروردین ماه وزیر خارجه [اردشیر زاهدی – انتخاب]پیرامون سرنوشت «بحرین» به دو مجلس شورای ملی و سنا که کرسینشینان آنها خلقشده انتخاباتی نادرست و فرمایشی هستند و به ناچار نمیتوانند عنوان نمایندگی ملت را داشته باشند نمونه آشکاری از طرح یک توطئه جدید علیه حق حاکمیت ملی ایران بود.
در زمان شکوفایی آیین ملتگرایی که مفهوم استقلال در یگانگی ملی و تمامیت ارضی تجلی میکند و در سراسر گیتی ملتها برای زیست آزاد و پایان دادن به سلطه بیگانه سرسختانه تلاش میکنند، دولت گستاخانه به خود اجازه داده است که به جای کوشش هرچه بیشتر برای استیفای حقوق از دست رفته ایرانیان راه قانونی و منطقی حل مسئله بحرین را کسب تمایل باطنی و آمال واقعی مردم آن به وسیله سازمان ملل متحد اعلام نماید.
بحرین سالیان دراز است زیر سلطه شوم امپریالیسم انگلستان و خاندان غاصب «آل خلیفه» قرار دارد و هرگاه مردم بحرین برای ریشهکن ساختن «استبداد و استعمار» به پا خاستهاند، به سختی سرکوب و گروه گروه از زادگاه خود آواره و یا به زندانها و شکنجهگاهها فرستاده شدهاند.
ایرانیهای بومی بحرین و سایر ایرانیهایی که در پنجاه سال گذشته از کنارههای شمالی خلیجفارس به این جزیره کوچ کردهاند از مدتها پیش زیر فشارهای پلیس قرار گرفتهاند و کوشش میشود که هرگونه پیوند آنها با هممیهنانشان گسسته گردد. هماکنون زندانهای شیخ خودفروخته بحرین که ارتش اشغالگر بریتانیا پاسدار اقتدار مضطرب آن است انباشته از مبارزان ضداستعمار میباشد و حتی بعضی از این مبارزان به زندانهای دورافتاده «سنت هلن» فرستاده شدهاند.
در چنین وضعی چگونه سازمان ملل متحد که خود بارها دستخوش دسیسههای استعمارگرانه بر ضد حق حاکمیت ملتها شده است میتواند خواست واقعی مردم بحرین را روشن سازد؟
حزب ملت ایران که همواره برای دست یافتن به استقلال کامل سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشور کوشیده است اعلام میدارد: قرار و مدارهای دولت کنونی با امپریالیسم انگلستان با پادرمیانی سازمان ملل متحد نمیتواند اصل حق حاکمیت ملی را نادیده انگارد و بحرین برای همیشه ایرانی باقی خواهد ماند و پیوند جاودانه مردم آن با سایر ایرانیان گسستنی نیست.
در این هنگامه فضیلتسوز حزب ملت ایران از همه مردم، همه مبارزان ضداستعمار، همه حزبها و سازمانهای ملی میخواهد علیه این توطئه شوم بانگ اعتراض بردارند، باشد که با در هم شکستن آن خود سرفصل پیکاری گستردهتر برای رهایی ایرانیان از بندهای استعمار و استبداد گردد.
چهارشنبه دوازدهم فروردین ماه
یک هزار و سیصد و چهل و نه
کمیته مرکزی حزب ملت ایران