ملاها پس از هر کشتاری که از مردم معترض میکنند دوباره برمی گردند به موضع اول و کرکری خواندن و فکر می کنند همیشه در به همین پاشنه خواهد چرخید. چرا که پول نفتشان برقرار است و از دین و الله به عنوان پشتوانه ى اعتقادی مردم سؤ استفاده می کنند و در دروغگویی و حیله گری سرآمد دغلکاران هستند. خوب، با آمکاناتی که هر دو جناح دارند همچنان به چپاول اموال مردم مشغولند اصلاً چرا باید به فکر مردم باشند.
ببینید چه معرکه ی غریبی درست کرده اند؛ چند تن طلا ی بانک مرکزی را آب کرده اند و حکومت نمی گوید چه شده و بانک مرکزی هم لب از لب تکان نمی دهد و جسته گریخته می فهمیم که دولت خودش آن را آب کرده و سکه ضرب کرده و به ملت همیشه در صف قالب کرده است.
یاهیاهو راه می اندازند که در بورس شرکت کنید و حتی مقام معظم رهبری توصیه می فرمایند و مردم بیچاره ی ساده فریب خورده ماشین و خانه شان را می فروشند و در بورس شرکت می کنند و بعد معلوم می شود همه اش باد هوا بوده و در نتیجه هست و نیست مردم بباد رفته است.
خلیج فارس را به چینی ها اجاره می دهند. آنهاهرچه در دریا می جنبد غارت می کنند و سروصدای صیادان بیکار به جایی نمی رسد. چه کسی اجاره داده ؟ معلوم نیست. سپاه پاسداران می گوید مافیایی پشت پرده است. خوب سپاه مقتدر! تو که دست به ماشه ات خوب است و هر روز خلق الله را به رگبار می بندی چرا این مافیا را نمی گیری؟ بعد ظریف وزیر امورخارجه در مقام دفاع بر می آید و می گوید این یک امر تجاری است یعنی شلوغ نکنید، رفقایشان مشغول تجارتند. یعنی همه دعواها سر لحاف ملاست!
بعد تا صحبت قرارداد با چین می شود که میلیاردها سرمایه گذاری زیرساختی برای کشور است داد همان جناح مافیایی در می آید که مملکت را به چین فروختند. یا در مساله هسته ای هنوز هم معلوم نیست که زمان اوباما که قرار بود با احمدی نژاد به سروسامان برسد چرا نشد. آن وقت صحبت تحریم هم نبود، تحریم ها پس از جنبش سبز آغاز شد. و خلاصه هنوز معلوم نیست چرا و به چه مناسبت خانم زهرا رهنورد از این توافق احتمالی زانو زدن در مقابل امپریالیسم یاد کرد؟
چند سال است در اثر کلاهبرداری بانک ها و هدر رفتن پول مردم مشخص شده که چند بانک ورشکسته هستند. بانک مرکزی نیزعلنا معترف شده که این بانک ها ورشکسته هستند ولی نام این بانک ها را افشا نمی کند و کماکان به این بانک ها از کیسه مردم کمک می کند تا این اقازاده های دزد این پول ها را تبدیل به دلار کنند و بیرون از ایران مستغلات و کارخانه و ویلا بخرند و در داخل مال مردم را بدزدند و از جانب دیگر به تورم دامن بزنند. آن وقت مسئول بانک مرکزی در تلویزیون ظاهر می شود و می گوید هیچ جای دنیا بانک مرکزی سپرده های مردم را نزد بانک ها تضمین نمی کند که دروغ است چون در زمین شاه میکرد. ولی نمی گوید هیچ کجای دنیا به بانک های ورشکسته که چندین سال است اختلاس و دزدی آنها آشکار شده کمک نمی کنند و مردم را با تورم و گرانی به خاک سیاه نمی نشانند.
حکومتی که دزدان خودی را پس از افتضاحات با حروف مخفف معرفی می کند ولی دزد نان را در ملأ عام دست می برد و انگشت قطع می کند و خود راعالم و عادل می خواند در حقیقت هم خود هم دین و مملکت را مسخره عالم کرده است.
جناح اصولگرای سنتی جناح اصولگرای سنتی هیات مؤتلفه و فداییان اسلام با امثال عسگراولادی های و حاج امانی ها دورانشان بسر آمد ولی بارشان را در اتاق بازرگانی و با دلال بازی بستند و میلیاردر شدند و جایشان را به خامنه ای و سپاه پاسداران دادند. آنها که میلیاردر شدند و مردند و برای هفت پشتشان غارت کردند ولی حال چه کسی جوابگوی شکم های سیری ناپذیر سرداران است ؟ اشتهای سپاه هم که تمامی ندارد، نورچشم آقاست و آقازاده هم چشم به پشتیبانی همین سپاه دارند. اصلاح طلبان که روز تولدشان دوم خرداد ۷۶ است دو دوره قوای مجریه و مقننه را در دست داشتند و غلطی نکردند و کاری در جهت اصلاح امور ندادند و جنبش دانشجویی را سرکوب کرده و دانشجویان را به زندان انداختند. جناح موسوم به اصلاح طلب فقط از مبارزات مردم می خواهد ماهی خود را از آب بگیرد و چشمش به امتیاز گرفتن است وگرنه تجربه نشان داده است که هر دو جناح در مواقع بحرانی مقابل خیزش مردم متحد می شوند. در سیاست داخلی کمتر با هم مشکل دارند ولی سالیانی است مشکل اساسی شان سیاست خارجی شده است. یعنی دعوا بر سر لحاف ملاست!
اصلاح طلبان چشمداشت به آمریکا دارند و حلال مشکلات را معامله با این قدرت بزرگ می دانند و پیرو شعار «بدیم بره»ی حسن روحانی هستند که روی تشکچه حاج میرزاآغاسی نشسته. چنان که برجام را ناخوانده امضاء کردند و با وجود اینکه ترامپ آن را پاره اش کرد ماده ی ماشه آن مثل شمشیر دموکلس بر سر ایران آویزان است که دوباره تحریم های سازمان ملل بر سر ایران فرود آید. ولی با تبلیغات و جار و جنجال برای ظریف مجسمه ساختند و گلبارانش کردند که چنین تخم دو زرده ای کرده است
شرح ماجرهای بالا را که اغلب می دانید از آن رو آوردم که بگویم دغدغه این جماعت نه رفاه مردم ایران است نه اصلاحات. اصول گرا که خر خود را در قدرت می راند همراه گروه های وابسته به سپاه پاسداران و خامنه ای بیشترین سهم را در اقتصاد دارند. اصلاح گرا حسرت کش این قدرت و ثروت است و نوبت گرفته تا بر خر مراد سوار شود. یعنی دعوا بر سر لحاف ملاست.
همسویی امثال محمد خاتمی با سیاست آمریکا و موافقتش با فدرالیسم و حتا صحبت از ملاقات وی با جرج سوروس حامی انقلاب های رنگی می رود. ولی یادمان نرود که اصول گرایان با همه ی اخم و تخمشان تا حمله به افغانستان و عراق با آمریکا همکاری کردند و پس از تهدیدهای آمریکا ناچار به چین و روسیه روی آوردند و با گروه های نیابتی توانستند در منطقه قدرت بگیرند.
در نتیجه بسیاری از مردم در اثر تحریم های خارجی و سیاست مخرب حکومتی له شده اند. حکومت خواستار پا گرفتن طبقه ی متوسط نیست و به بهانه های گوناگون آن را تضعیف کرده است. هنوز به شعار رفسنجانی که گفته بود ما اشتباه شاه را نمی کنیم وفادارند.
سپاه پاسداران با اقتدار نظامی و اقتصادی تبدیل به یک نیروی فاشیستی شده که تنها با نازی ها قابل مقایسه است. حتا می توان گفت بالاتر از نازی هاست زیرا که آنها در امور اقتصادی چنین دخالتی نداشتند. امروز این سپاه است که به عنوان یک سرمایه دار بزرگ خون مردم را در شیشه کرده است و مخالف سرمایه گذاری های خارجی است که با منافع او در تضاد باشد. سپاه پاسداران از راه تحریم به ثروت های افسانه ای رسیده است و چه نیازی دارد که تحریم ها برچیده شود و ناندانی اش بسته شود؟
احمدی نژاد موجب گسترش نفوذ پاسداران در زمان ریاست جمهوریش شد و در زمان او بود که قرارداد های دولتی بدون مناقصه و میلیاردها دلار وام برای پروژه های عمرانی، زیرساختی و انرژی به سپاه واگذار شد خودش بارها از سپاه بعنوان برادران قاچاقچی یاد کرد. حالا با داستان مولد سازی بسیاری از ثروت های ملی نیز به مالکیت همین برادران درآمده است. شرکت سپاه در جنگ با عراق و مشارکتش در تاراندن داعش در عراق برای آن احترامی آفرید که با سرکوب مردم بیگناه و کشتن معترضان آن را بباد داد و مردم حق دارند که بگویند سپاهیگری دیگر یک شغل به معنای دفاع از کشور نیست، بلکه یک دکان پرمنفعت است که برای تاراج اموال ملی تأسیس شده است. این نیروی نظامی در همه امور کشور داخلی و خارجی و آب و زمین و هوا دخالت می کند. تمام امور امنیتی و سازمان های امنیتی کشور در دست آنهاست. مردم کجای کارند؟
بیهوده نیست که لزومی به رسیدگی به احوال اقتصادی و رفاه مردم نمی بینند و دنبال دردسر نمی گردند و بازهم بیهوده نیست که در راستای پاکستانیزه کردن ایران، لژیونی از آوارگان کشورهای همسایه درست کرده اند برای نمونه از افغان ها لشکر فاطمیون و از پاکستانی ها به اسم زینبیون؛ و از عراقی ها بنام حیدریون را سر و سامان داده اند که در صورت زنده ماندن و خاتمه ی مأموریت تابعیت ایرانی دریافت کنند. حالا متخصصین و دانشجویان کشور می خواهند از کشور بیرون بروند بفرمایند، سفر خوش، راه دراز است و جاده هم دراز. چه غم که کشور دارد شبیه پاکستان و افغانستان می شود. هزاران کودک در خیابان ها گدایی می کنند و در کارتن می خوابند. شهردار در فکر تفکیک پارک و اتوبوس و حصارکشی در خیابان است. بله حالا چه غم که مردم در پشت بام و کانکس بخوابند و حتا دنبال گور خالی بگردند که در آن شب را سحر کنند.سیاست خارجی میلیاردها دلار را خرج گروه های نیابتی می کند و به تازگی آمریکای جنوبی هم به پروژه نفوذ جمهوری اسلامی اضافه شده و رادیوی ۲۴ ساعته به زبان اسپانیولی دایر کرده است.
غافل از آنکه سیاست داخلی تعیین کننده است و بدون مردم خواب خلیفه گری شیعه در منطقه رؤیایی بی عاقبت است.
حکومت با جهالت بسیاری از اقلیت های مذهبی را تارانده و حالا ابایی ندارد که حتا سنی ها را چنان آزار دهد که یا شیعه شوند یا کشور را ترک کنند وگرنه این کشتار مردم و شلیک بی محابا به مردم معترض در زاهدان چه معنایی دارد؟
طرفه اینجاست در این شرایط برخی از دانشگاهیان هوادار نظام بر نخبگان و روشنفکران کشور خرده می گیرند که چرا از این فساد و ظلم انتقاد می کنید. برخی هم از خارج کشور انتقاد می کنند که معمولا نخبگان کشور بایدهمواره حامی دولت باشند ولی چر ا نخبگان ایران بیمارند و نمک خورده و نمکدان شکسته اند.
بهتر است قبل از این ایرادها نگاهی به شورای نگهبان و مجلس و حکومت بکنند که در آنها به جای آدم حسابی مشتی دیوانگان زنجیری نشسته اند. خوب است فکر کنند، ببینند که واقعاً نخبگان کشور چقدر باید مدیون حکومتی باشند که آنها را از دانشگاه ها و ادارات رانده، برخی را کشته و آنهایی را هم که مانده اند نیش زبان می زند.
این آخر یادآوری مفیدی بکنم، هرچند که میدانم گوش کسی شنوا نیست: رضا شاه نیمی از اراضی خوش آب وهوای کشور را به قباله خود انداخته بود، سرانجام روزی که ارباب بازنشسته اش کرد، توانست فقط چند قوطی تریاک با خودش ببرد که در جزیره موریس، به یاد گذشته دود کند.
جمعه – ۲۶ خرداد ۱۴۰۲
Friday – 2023 16 June
از: ایران لیبرال